در باره انقلاب همگانی / گفتگوى پرسش با علی جوادی

در باره انقلاب همگانی

علی جوادی

پرسش: در دوره اخیر بحثهایی در باره “انقلاب همگانی” صورت گرفته است برخی در دفاع و برخی در نقد آن نکاتی را طرح کرده اند. از نظر شما “انقلاب همگانی” به چه معناست و در بحثهای صورت گرفته به چه معنایی بکار گرفته شده است؟ 

علی جوادی: بحث “انقلاب همگانی” در خلاء و ابتدا به ساکن صورت نگرفته است. مخالفین و موافقین آن در باره انقلاب علی العموم و معنای متفاوت و یا ارزیابی های متفاوت از پدیده انقلاب بطور عام و بدون هیچ چهارچوب و پیشینه سیاسی ای بحث نمیکنند. این بحث تاریخ معین و جایگاه ویژه ای در سلسله مباحث و جدالهای درونی جنبش کمونیسم کارگری دارد. بحث “انقلاب همگانی” در تقابل با بحث “انقلاب کارگری” مطرح شده و “اهمیت” خود را در این چهارچوب پیدا میکند.

یک رکن تلاش کمونیسم کارگری و گسست از کمونیسم های بورژوایی و غیر کارگری، تاکید روشن و بدون شائبه این جنبش بر خصلت طبقاتی و اجتماعی انقلاب مورد نظر طبقه کارگر و مارکسیسم و کمونیسم کارگری در تمایز با انقلاب سایر طبقات و دیگر نیروها و جنبشهای اجتماعی است. واقعیت این است که نیروها و جنبش های متفاوت اجتماعی و طبقاتی درک یکسان و مشابهی از انقلاب ندارند. به پدیده واحد و تغییرات یکسانی نیز اشاره نمیکنند. تفاوتها اجتماعی و طبقاتی اند.

از طرف دیگر بعضا هر تغییر و تحول ناگهانی و غیر مسالمت آمیز و از پایین “انقلاب” نام گذاری شده است. هر خیزش توده ای را نیز “انقلاب” نام نهاده اند. در دوران معاصر تحولات بسیاری انقلاب نام گرفته اند که اساسا یک حرکت ارتجاعی صرف بیش نبوده اند. انقلاب نارنجی، انقلاب مخملی، انقلاب سبز و … نمونه های متعدد چنین تحولاتی هستند که نام انقلاب را با خود یدک میکشند. تکیه و تاکید کمونیسم کارگری اما بر انقلاب کارگری است. انقلابی برای لغو کار مزدی و پایان دادن به مالکیت انحصاری سرمایه بر وسائل تولید و توزیع اجتماعی و برقراری مالکیت اشتراکی. انقلابی برای خلع ید سیاسی و اقتصادی از سرمایه. این معنای خاصی است که ما مارکسیستها و کمونیستهای کارگری از انقلاب داریم. انقلاب کارگری در تمایز با انقلاب طبقات دیگر!

از طرف دیگر منهم مانند منصور حکمت تمایز روشنی میان جنبشهای توده ای و اجتماعی برای سرنگونی حکومت های موجود و “انقلاب کارگری” قائل ام. هر حرکت اجتماعی که منجر به سرنگونی حکومتی شود الزاما یک انقلاب کارگری از نقطه نظر ما نیست. هر خیزش توده ای یک انقلاب نیست. انقلاب کارگری افق، اهداف سیاسی و نیروی اصلی و رهبری کننده روشنی دارد. برای بحث عمیق تر و همه جانبه تر خوانندگان را به مطالب منصور حکمت تحت عنوان “کارگران و انقلاب”، “سرنگونی، انقلاب و سوسیالیسم – نامه به حمید تقوایی و فاتح شیخ” و همچنین “جنبش توده ای برای سرنگونی رژیم آغاز میشود”، جلب میکنم.

من به پدیده ای به نام “انقلاب همگانی” در دوره حاضر اعتقادی ندارم. “انقلاب همگانی” در دوران کنونی وجود خارجی ندارد. انقلاب از نقطه نظر من مارکسیست در دوران حاضر تنها میتواند یک انقلاب کارگری باشد. منهم میان یک انقلاب کارگری با دستور مشخص خلع ید از سرمایه و جنبشهای سرنگونی طلبانه تمایز ویژه ای قائل میشوم. انقلاب کارگری تنها تحولی بر سر سرنگونی حکومت موجود نیست، تلاش اجتماعی عظیم برای سرنگونی طبقه حاکمه سرمایه داری و نابودی مناسبات سرمایه داری و استقرار یک حکومت کارگری است.

اما تز “انقلاب همگانی” در دوره حاضر توسط حمید تقوایی، علیرغم تمام مباحث و تاکیدات منصور حکمت دو باره بدست گرفته شده است. سئوال این است که چرا؟ بکارگیری این مفهوم اجتماعی قرار است به کدام هدف سیاسی خدمت کند؟

“انقلاب همگانی” نشان و یا تاکیدی بر اجتماعی بودن و یا گسترده بودن و یا شرکت گسترده بخشهایی از جامعه در یک تحول اجتماعی و ناگهانی و غیر مسالمت آمیر نیست. در هر انقلابی توده وسیعی از مردم شرکت و دخالت دارند. نتیجتا “همگانی” بودن به ویژگی خاص و دیگری اشاره دارد. در اینجا “همگانی” بطور واقعی جایگزین “کارگری” شده است. بطور واقعی اشاره مشخصی به خصلت اجتماعی و طبقاتی این تحول اجتماعی دارد. “همگانی” بودن تبیین مشخصی برای حضور و اشتراک منافع طبقات ونیروهای بورژوایی و غیر کارگری در تحول اجتماعی مورد نظر است. اجازه دهید رک و پوست کنده بگویم: طرح مقوله “انقلاب همگانی” تلاشی برای به سازش کشاندن جنبش کمونیسم کارگری با جنبش راست پرو غربی در تحولات حاضر برای سرنگونی رژیم اسلامی است. تلاشی است برای ایجاد یک فصل مشترک میان جناحهای چپ اپوزیسیون راست پروغربی و تلاش طبقه کارگر.  این ارزش مصرف این تئوری اجتماعی است.

پرسش: میگویید که تز “انقلاب همگانی” در عمل به معنای یک تحول سیاسی “همه با هم” است. این به چه معنا است؟ یعنی موافقان تز “انقلاب همگانی” بر این تصورند که ما وارد دوره ای میشویم که جنبشهای اجتماعی متفاوت دست در دست هم سرنگونی رژیم اسلامی را رقم میزنند؟

علی جوادی: دقیقا. و “همه با هم” در اینجا به معنای همه توده مردم با هم نیست. بحث بر سر اتحاد توده مردم تحت یک پرچم کمونیستی نیست. اگر چنین بود، هیچ جدلی موضوعیت نداشت. اشاره به “اتحاد” جنبشهای طبقات متفاوت اجتماعی در مقابله با رژیم اسلامی است. منظور به مشخص همه جنبشهای اجتماعی با هم است. هیچ کس مخالف این نیست که همه توده مردم زحمتکش در زیر پرچم سوسیالیستی طبقه کارگر و رهبری جنبش کمونیسم کارگری همزمان با سرنگونی رژیم اسلامی از حکومت سرمایه نیز خلع ید کنند. این مطلوب ترین سناریوی ما در تحولات سیاسی است. این کم مشقت ترین و رادیکال ترین سناریو است. اما شاید محتمل ترین سناریو نباشد. ببینید جنبشهایی که برای سرنگونی رژیم اسلامی تلاش میکنند تن به رهبری واحدی نخواهند داد. هر گونه تلاش برای ایجاد “اتحاد” میان جنبشهای راست و چپ در جامعه یک پروژه ارتجاعی و در عین حال خام اندیشانه است. ما از هم اکنون شاهد جدال و کشمکش نیروهای متفاوت راست و چپ در صحنه جامعه هستیم.

منهم مانند منصور حکمت معتقدم که “انقلاب ایران یک انقلاب همگانى و یک جنبش “همه با هم” نخواهد بود. انقلاب ایران انقلابى کارگرى خواهد بود با هدف اثباتى ایجاد یک حکومت کارگرى، یک جمهورى سوسیالیستى. این انقلاب از دل جنبش جارى و به احتمال قوى با موفقیت جنبش جارى عروج میکند. نیروهایى که حکومت اسلامى را بزیر میکشند زیر بار یک رهبرى واحد نخواهند رفت. این بار خامى و خوشباورى انقلاب ۵٧ را نخواهیم دید. جنبش سرنگونى‌طلب اینبار به مراتب تحزب یافته‌تر خواهد بود. احزاب و نیروهاى سرنگونى‌طلب در عین تنش حاد با یکدیگر وارد این جدال میشوند. اینها آلترناتیو حکومتى واحدى را نمیپذیرند. همه نیروها سقوط رژیم اسلامى را به مثابه گامى براى ایجاد نظام سیاسى مطلوب خود نگاه میکنند. و جدال واقعى میان این آلترناتیوها و افق‌ها، میان جنبشهاى طبقاتى و پرچمهاى حزبى مختلف با پیشروى جنبش سرنگونى‌طلبى بیشتر اوج میگیرد. بنظر من با سرنگونى رژیم اسلامى، جنبش توده‌اى بشدت در درون خود پُلاریزه میشود. صفبندى جدیدى، له و علیه پرچم کارگرى- کمونیستى درجامعه پدیدار میشود. ما درصف مقدم جنبش سرنگونى‌طلبى در این میدان حضور پیدا میکنیم، اما نگاهمان به آنجاست. به انقلاب کارگرى. این احتمال البته وجود دارد که سرنگونى رژیم و پیروزى کارگرى در یک پروسه همراه با هم و همزمان به وقوع بپیوندند. ما براى این تلاش میکنیم. بهترین حالت براى ما همین است که رژیم اسلامى با یک انقلاب کارگرى سرنگون شود و بجاى آن، مستقیما و به کم‌مشقت‌ترین شکل، یک حکومت کارگرى با یک برنامه کمونیستى برقرار بشود. اما این تنها سیر ممکن و یا لزوما محتمل‌ترین سیر نیست.”

واقعیت این است که جنبشهای اجتماعی نه دست در دست هم بلکه در کشمکش و جدال با هم برای سرنگونی رژیم اسلامی و تحقق حکومت مورد نظر خود تلاش خواهند کرد. سناریوی “همه با هم” یک عوامفریبی بزرگ است. کلاه گشادی است که قرار است سر کمونیسم کارگری گذاشته شود. نتایج آن را در “انقلاب ۵٧” دیدیم. این تاریخ دو بار تکرار نمیشود.

پرسش: در پاسختان تمایزی بین انقلاب کارگری و جنبش برای سرنگونی قایل هستید، فرق این دو چیست؟

علی جوادی: هر نوع جابجایی یا تغییر قدرت سیاسی را نمیتوان انقلاب نامید. منظور من از انقلاب در اینجا صرفا انقلاب کارگری است. سرنگونی رژیم اسلامی نیز الزاما در پس یک انقلاب صورت نمیگیرد. اما چرا؟ امروز نیروهای متعددی خواهان سرنگونی رژیم اسلامی هستند. این نیروها به جنبشهای متفاوت اجتماعی تعلق دارند. از بخشهایی از بورژوازی گرفته تا طبقه کارگر و توده مردم زحمتکش خواهان سرنگونی رژیم اسلامی اند. برای درک تفاوت این دو مقوله اجتماعی تصور کنید که جنبشهای راست و پرو غربی بتوانند با توطئه و عوامفریبی و هزار بند و بست دیگر موفق به سرنگونی رژیم اسلامی شوند قبل از آنکه کمونیسم و طبقه کارگر امکان بسیج توده های کارگر و مردم را داشته باشد و یا اینکه در راس جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم قرار گرفته باشد. در این صورت آیا چنین تحولی را باید انقلاب نامید؟ شاید ژورنالیسم معاصر برای حقنه کردن این تغییر قدرت سیاسی و مشروعت بخشیدن به آن در اذهان جامعه چنین تصوری را رواج دهند. اما من و شما بهتر میدانیم که سرنگونی رژیم اسلامی و تصرف قدرت سیایسی توسط جریانات راست و ارتجاعی را نمیتوان یک انقلاب نامید.

به قول منصور حکمت: ” چپ‌هاى ایران عادت دارند دو مقوله سرنگونى و انقلاب را همیشه با هم ببینند. بنظر من این دو مقوله لزوما همیشه با هم نیستند. واضح است که رژیم اسلامى با مسالمت بزیر کشیده نمیشود و مردم ناگزیر خواهند شد زور بکار ببرند. اما هر اعمال فشار و زور از جانب مردم، یک انقلاب نیست. بنظر من جمهورى اسلامى که هم اکنون در مقابل معضلات اقتصادى ایران به زانو درآمده است، حکومتى است اسلامى در یک موقعیت ضد اسلامى در برابر مردمى ضد اسلامى، و زیر فشار مردم کنار خواهد رفت. این روند میتواند اشکال مختلفى بخود بگیرد. جنبش تظاهراتى و اعتصابى، نافرمانى‌هاى مدنى وسیع مردم، زد‌و‌خوردهاى موضعى با حکومت، کودتا و ضدکودتا، انتخاباتها و لغو انتخاباتها همه محتمل‌اند. اما ماحصل این روند نهایتا از میدان خارج شدن رژیم اسلامى است. این تازه بنظر من میتواند شروع یک انقلاب در ایران باشد. انقلاب کارگرى، انقلاب کمونیستى.”

مسلما ما همزمان برای سرنگونی رژیم اسلامی و استقرار یک حکومت کارگری و سوسیالیستی تلاش میکنیم.