در باره برخورد به نیروهای راست اپوزیسیون(قسمت اول)

در باره برخورد به نیروهای راست اپوزیسیون(قسمت اول)

پرسش: چگونگی برخورد به نیروهای اپوزیسیون راست یک سیاست محوری و در عین حال مورد اختلاف در حزب کمونیست کارگری است. اسناد مصوب و بطور مشخص در دوره حضور منصور حکمت یک سیاست روشن را بیان میکنند اما در دوره حاضر ما در عمل سیاست دیگری را مشاهده میکنیم. آنچه در عمل به پیش برده میشود، سیاست دیگری است. نمونه ها کدامند؟ تمایز و تفاوت میان سیاستهای مصوب و سیاستهای عملی کدامند؟ 

محمدرضا پویا: آنچه امروز در برخورد به نیروهای راست اپوزیسیون شاهد ان هستیم، هیچ سنخیتی با سیاستهای تاکنونی کمونیسیم کارگری ندارد. همانگونه که شما گفتید در دوره منصور حکمت برای هر کسی که کوچکترین اشنایی با سیاست داشت، روشن بود که حزب کونیست کارگری برای پیشبرد امر سیاسی خود و در مبارزه علیه رژیم اسلامی برای برقراری یک حکومت کارگری، بدون هیچگونه ملاحظه سیاسی نیروهای سیاسی دراپوزیسیون را دایما نقد سیاسی میکند. گزافه نیست اگر بگویم نقد سیاسی یکی از برنده ترین ابزارها در پیشروی سیاسی ما در اندوره بود. به ادبیات سیاسی کمونیسیم کارگری اگر مراجعه کنید مشاهده میکنید که بخش بزرگی از “سیاستهای اثباتی” ما در نقد دیگران بیان شده است.

آنچه در ایندوره در برخورد به نیروهای راست شاهد هستیم، عمدتا متعلق به زیر مجموعه سیاستی است که به “برخورد دوگانه” معروف است. برخورد دو گانه به نیروهای راست، تاریخی طولانی دارد. در اثنای شروع انقلاب ۵۷ تقریبا تمامی نیروهای چپ اندوره در برخورد به جریان اسلامی خمینی همین سیاست را در پیش گرفته بودند. میگفتند خمینی نماینده خرده بورژوازی سنتی است، تا انجاییکه به همراه “خلق” بر علیه رزیم سلنطنت مبارزه میکند، از ان حمایت میکنیم، جنبه های ارتجاعی اش را افشا و ناپگیری هایش را نقد میکنیم. این سیاست به سیاست “برخورد دوگانه” معروف شد. حتی در میان “خط سه” آنزمان، جریانی مانند سازمان پیکار هم تا اواخر سال ۵۸ به همین سیاست معتقد بود. این سازمان در تحلیل خود در باره اشغال سفارت امریکا در نشریه پیکار شماره ۳۴ در مقاله ای تحت عنوان “زیگزاگهای ضد انقلاب”، در جزییات، سیاست برخورد دوگانه به جریان اسلامی را فرموله کرده بود. اما نماینده تام تمام این سیاست، جریان فداییان بود که در ادامه برخورد دوگانه به “خرده بورژوازی سنتی”، به حمایت کامل از رژیم اسلامی بر خاست. همه انقلابیون سال ۵۷، نتایج خونبار  توهم سیاسی “برخورد دوگانه” به جریان اسلامی را بچشم دیدند.

مراجعه به مصوبات در این زمینه قطعا حق مطلب را ادا نمیکند، بهتر است روشن کنیم در برخورد به راست، سیاستهایی که  در کمونیسیم کارگری نهادینه و عجین شده، شامل چه مواردی میشود:

جامعه ایران یک جامعه قطبی شده است ( همان پلاریزاسیون طبقاتی معروف). چرا قطبی شده است؟ به علت انقلاب ۵۷٫ انقلاب ۵۷ جامعه ایران را از نظر سیاسی شخم زده است. سیاست را مهمان خانه مردم کرد. جنبشهای جدید اجتماعی و از انجمله جنبش سوسیالیستی در نتیجه انقلاب ۵۷ در جامعه عروج کردند. مطالبات سیاسی در جزییات خود در جامعه مطرح شده است که بابت هر کدام از ان مطالبات، پرچمی در جامعه بلند شده است. این شرایط موجب شده است که جنبشهای اجتماعی بزرگ در جامعه برای بکرسی نشاندن سیاستهای خود، به تقابل هم بروند. در نتیجه جنبش “همه با هم” و یا “انقلاب همگانی” در این جامعه، یک توهم سیاسی است. سرنگون کردن رژیم اسلامی حاصل کار یک جنبش نخواهد بود بلکه نتیجه کشمکش جنبشهای اجتماعی متفاوت و متضاد است. هر چه به سرنگونی رزیم اسلامی نزدیکتر شویم، تقابل جنبشهای اجتماعی و لاجرم تقابل احزاب، سازمانها و جبهه های سیاسی نماینده این جنبشها در اپوزیسیون، شدیدتر خواهد شد. جنبش راست ناسیونالیست پرو غرب نه بعنوان بخشی از جنبش عمومی “سرنگونی” بلکه بعنوان جنبشی در تقابل با جنبشهای اجتماعی دیگر، تلاش خواهد کرد با مغلوب کردن چپ، به اسم “نماینده مطالبات مردم”  قدرت سیاسی را کسب نماید. کمونیسم کارگری در هیچ زمینه ای و در هیچ بخشی از سیاست، منافع مشترکی با جریان راست ندارد که در نتیجه ان بخواهد “برخورد دوگانه” و یا حمایتگرایانه ای به انها داشته باشد. اینها اموزه های کمونیسیم کارگری در برخورد به نیروهای سیاسی راست است. اگر کسی وقتش را داشته باشد میتواند در باره تاریخ “جدالهای کمونیسم کارگری با ناسیونالیسیم( ناسیونالیسیم کرد، ناسیونالیسم ایرانی، دمکراسی خواهان،….) کتاب بنویسد.

برخلاف سیاستهای روشن کمونیسم کارگری در برخورد به اپوزیسیون راست، متاسفانه در سالهای اخیر رهبری حزب کمونیست کارگری در این زمینه، سیاستهایی را اتخاذ کرده که مضمونا با همان سیاست “برخورد دوگانه” چپ سنتی سال ۵۷ بیشتر قرابت دارد تا کمونیسم کارگری(در بخش دوم همین مطلب  قرابت سیاسی این دو را توضیح خواهم داد). برای نمونه میتوانم به دو مورد موخرتر در این زمینه اشاره کنم: اول دفاع از مسیح علینژاد و دوم حمایت از بیانیه چهارده نفر. “آزادیهای یواشکی” مسیح علینژاد در جنبش زنان که بیانگر خیز جریان راست اپوزیسیون برای مالخود کردن این عرصه بود، به این ترجمه شد که یک روزنامه نگار که روزگاری جزو صف “اصلاح طلبان حکومتی” بود، دارد از حقوق زنان دفاع میکند، بر علیه حجاب است و قس علیهذا. جاییکه راست امده بود تا “حجاب اسلامی” را از خودآگاه جامعه پاک کند و بجایش “حجاب اجباری” را به مردم “بیاندازد” تا از قبلش کل مسله حجاب را به دالان “حق انتخاب” بکشاند و بیرق سیاه اسلام در پشت حجاب را کمرنگ کند، یعنی در بزنگاهی که برای بالا بردن سطح توقع مردم، بیشترین نقدها و جدالهای سیاسی در تقابل با این “پرچم یواشکی” میبایست صورت میگرفت، مواضعی از قیبل انچه در بالا گفتم به جامعه تحویل داده شد آنهم در عرصه مهمی مانند عرصه زنان که امروزه حتی جریانات راست هم باور دارند که برای سرنگونی رژیم اسلامی باید به این عرصه ورود کنند و دست بالا را داشته باشند. حتی اگر کسی به این تز باور داشته باشد که یک نیروی سیاسی در “تند پیچهای” سیاسی جامعه میتواند عروج کند و مدعی قدرت سیاسی شود، این یکی از ان تند پیچها بود که بیشترین نقد و بیشترین هجوم سیاسی را طلب میکرد که متاسفانه با بیشترین سکوت، بیشترین حمایت از نیروی رقیب و لاجرم بیشترین عقب نشینی، بدرقه شد.

آش حمایت از بیانیه چهارده نفر از اینهم شورتر بود. با چشم غیر مسلح هم میشد دید که بخشی از رانده شدگان جناح مغضوب شده حکومت اسلامی به همراه چهر ه هایی از جریان راست پرو غرب، با خواسته هایی مانند استفعا خامنه ای و لغو قانون اساسی، در تقابل با کمپ چپ جامعه پرچم بلند کرده است. چپ و راست جامعه هیچگاه اینگونه آشکارا در مقابل هم صف آرایی نکرده بودند. اینها پازلی از جنبش رادیکالی نبودند که در دی ماه ۹۶ بخیابان آمده بودند، بلکه دست بر قضا برای پایین کشاندن سطح توقعات همان جنبش، در بیانیه حضور بهم رسانده بودند. سکوت-دفاع از این بیانیه اشکارا، دفاع از یک سیاست بغایت دست راستی بود.

پایان قسمت اول

.