“هوا دل پذیر شد گل از خاک بردمید”

“هوا دل پذیر شد گل از خاک بردمید”

                                                                                                            

«خسرو گلسرخی» و «کرامت دانشیان» از چهرهای انقلابی و ماندگار در تاریخ مبارزاتی ایران هستند؛ بخاطر سخنان و دفاع بی باکانه از منافع مردم در دادگاه نظامی حکم اعدام گرفتند؛ و سیاهی آن در پرونده جنایات پهلوی ماند و قلب مردم آرامگه آنها شد.

گلسرخی شاعر و نویسنده مطبوعات، سردبیر بخش هنری روزنامه کیهان و دانشیان فیلم ساز، دانشجوی اخراجی دانشکده تلویزیون و سینما و معلم ساکن شهر آقاجاری- خوزستان بود. کرامت دو فیلم در باره”نفت خوزستان و جنوب شهر تهران” ساخت که سبب اخراجش از دانشکده شد. گلسرخی و دانشیان در ۱۳۵۲ به فاصله ۶-۷  ماه از یکدیگر دستگیر می شوند؛ و به اتفاق ۱۰ تن دیگر در تصویر تلویزیون  ملی در محاکمه ای علنی ملی پدیدار شدند.

پرونده سیاسی و محاکمه آنها جنجال برانگیز بود؛ این دادگاه که در چند جلسه برگزار شد از پیچیده ترین و بزرگترین توطیه علیه روشنفکران، مطبوعاتیان و انقلابیون ایران آگاهی می داد. 

دوازه تن دستگیر شدند و در بی دادگاهایی که ارتش شاهنشاهی برگزار کرد؛ محاکمه گشتند، در جریان بازپرسی و صدور رای تفهیم اتهام و محکوم به حبس و اعدام شدند. دو تن راکه  فعالیت “ادبی- سیاسی- فرهنگی” داشتند به اتهام طراح ربودن خانواده سلطنت برای آزادسازی زندانیان سیاسی، در سوم بهمن ۱۳۵۲ خورشیدی محکوم و در سحرگاه ۲۹ بهمن همان سال در میدان چیتگر، تهران اعدام کردند.

خسرو گلسرخی ۲ بهمن ۱۳۲۲ در رشت زاده شد و ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ تیرباران شد و در قطعه ۳۳ بهشت زهرا دفن گردید.  

کرامت الله دانشیان ۱۰ مهر ۱۳۲۵ در شیراز زاده شد و در ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ تیرباران شد و در قطعه ۳۳ بهشت زهرا دفن گردید.

بر اساس گفته های متهمان، آنها پس از دستگیری بشدت شکنجه می بینند.گلسرخی در دادگاه چنین می گوید: آن اندازه شکنجه شده ام که خون ادرار می کنم.

سخنان گلسرخی و دانشیان در دادگاه خطوط پررنگی بودند که بر ادعاهی دروغین حکومت کشیدند. در دفاعیات گلسرخی و دانشیان گستردگی فقر، تحدید آزادی بیان و رخ دادهای سیاسی ایران را به نقد کشاندندکه از دید حکومت این موارد نشانه پیشرفت کشور و ورود مدرنیته به ایران بود. از جمله گلسرخی اصلاحات ارضی پرداخت.

پس از انقلاب سفید شاه و ملت در ششم بهمن ۱۳۴۲ و با ورود به دهه پنجاه برخلاف تبلیغات محور اصلاحات ارضی، بازرگانی آزاد خرده مالکان و کسبه تحت تاثیر بورژوازی قرار گرفتند و بخشن دچار رکود شده بودند. ناامنی اقتصادی، فساد اداری، تبعیض، فقر، فاصله طبقاتی  و … در کشور دیده می شد. و این همه مواردی بودند که بدان آنها پرداختند.

از خوانش خاطرات برخی از مسوولان بلندپایه حکومت پیشین می توان تا اندازه ای به بهره وری های شخصی خانواده سلطنت و دست اندرکاران در هنگام انجام پروژه های عمرانی پی برد؛ که از دلایل مهم بی رونقی اقتصاد ایران پس از انقلاب سفید بودند.

نبودن فضای باز سیاسی از اهمیت توجه برخودار و تمرکز بر این نکته برای انتشار و خواندن کتاب و تعریف از آزادی فعالیت اشخاص، احزاب و سازمان های سیاسی بود. سرکوب آزادی ها توسط ماموران دولت انجام می گرفت؛ و در ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ از سوی دولت کشور را تک حزبی اعلام کردنه بودند. بر اساس قانون جدید کشوری و سخنان شخص اول مملکت، پس از تشکیل حزب رستاخیز تشکیل احزاب دیگر ممنوع شد و از ۳ حزب موجود درخواست کردند به حزب رستاخیز بپیوندند. کشور را تک حزبی کرده و فعالیت سیاسی و سخن از آزادی- دموکراسی جرم محض تلقی می شد؛ و زندان ها سرشار از زندانی سیاسی بودند؛ اما حکومت مکررن می گفت: ما زندانی سیاسی نداریم. “در یک مورد از آزادی زندانیان در دولت شاپور بختیار ۱۱۲۶ تن در آبان ۵۷ از زندان آزاد شدند.” گلسرخی در دفاعیه خود می گوید:

«در ایران انسان را به دلیل داشتن فکر و اندیشیدن محاکمه می‌کنند. چنان که گفتم من از خلقم جدا نیستم ولی نمونه صادق آن هستم. این نوع برخورد با یک جوان، کسی که اندیشه می‌کند، یادآور انگیزیسیون و تفتیش عقاید قرون وسطایی است.» گلسرخی دفاعیه دادگاه نظامی ارتش.

نیز در آخرین دفاع زنده یاد کرامت دانشیان می گوید: 

“اگر وحشتی از مبارزات مردمی ندارید و به مرگ طبقه حاکم ایران مومن نیستید؛ تاریخ این واقعیت را نشانتان خواهد داد.

مردم ستم کشیده ایران همیشه فرزندان جان بر کف خود را در راه مبارزه بسیار از دست داده اند. این شرط هر مبارزه و جنبشی ست. فداکاری ها، از جان گذشتگی ها، مقاومت ها کمر دشمن را خواهد شکست و این خام ترین خیال ست که مدام فرزندان مردم در اثر خیز انقلابی کشته شوند. این خیال فقط در ذهن دشمنان مردم می توانند وجود داشته باشد. جنبش اوج خواهد گرفت همه گیر خواهد شد و کارگران،کشاورزان و اقشار تحت ستم زندگی نوین و سعادتمند را صاحب خواهند شد.”

از  دیگر نکاتی که گلسرخی در دادگاه در همراهی و پشتیبانی مردم می گوید: ”من در این دادگاه برای جانم چانه نمی‌زنم، و حتی برای عمرم. من قطره‌ای ناچیز از عظمت و حرمان خلق‌های مبارز ایران هستم. خلقی که مزدک‌ها و مازیارها و بابک‌ها، یعقوب لیث‌ها، ستار‌ها و حیدر عمواوغلی‌ها، پسیان‌ها و میرزاکوچک‌ها، ارانی‌ها و روزبه‌ها و وارطان‌ها را داشته است. آری من برای جانم چانه نمی‌زنم، چرا که فرزند خلقی مبارز و دلاور هستم.” 

   

دولت شاهنشاهی بی آن که بیندیشد دام هایی را که ساواک برای منتقدان نظام می گذاشت ضروری بودند یا خیر دست ساواکی ها را کامل باز گذاشته بود برای پیشبردن.  و با امکانات مالی که در اختیار داشتند؛ طرح هایی را در جهت سرکوب و استقرار بیش از پیش اختناق و اعمال سانسور به اجرا می گذاردند. و نه تنها ساواک بلکه مسوولان نمی اندیشیدند اعمال این گونه رفتارهای خشن و بکار بردن شکنجه و ساخت و ساز زندان های عریض و طویل، برای سرکوب آزادی خواهان، مشروطه طلبان، سوسیالیست ها و …  یقه حکومت را به زودی خواهند گرفت؛ و نمی دانستند با انجام چنین جنایاتی بذر در باغچه انقلاب توسط مردم می کارند.

رژیم پهلوی با اجرای طرح های ساواک حدود ۶ سال از بروز احساسات مردم نسبت به گلسرخی و دانشیان جلوگیری کرد. سرانجام روشنایی از تاریک خانه به بیرون سر درآورد و دربه دری آن برای سردمداران حکومت پهلوی ماند که هنوز از تاریخ درس نگرفته اند.

تصاویر و آمار بر جای مانده از اعدامیان نشانگر استعداد نهفته در درون جامعه مهیای پیشبردن امر مبارزه با حکومت بود. 

اختناق سیاسی موجود بر سیستم اجتماعی تاثیر گذارده بود و خانواده سلطنتی و مسوولان که  همه از برگزیدگان بودند، در ادارات و مراکز مختلف آشکارن نسبت به حقوق شهروندان بی توجهی می کردند. 

در موقعیتی این گونه در رویارویی با استبداد گسترده و مداوم، مردم “دست زدن به حرکت انقلابی و انقلاب کردن را حق خود می دانستند.” و برای رسیدن به هدف خود هزینه پرداختند. مردم خواهان برچیدن تاج و تخت پادشاهی بودند. استقرار “جمهوری” در کشور با پذیرفتن هزینه ای سنگین از سوی مردم بود. جمهوری، پیروزی ست بر دیکتاتوری پادشاهی ایران، که پایان آن خواست منطقی مردم در سال ۵۷ بود. 

طرح های ساواک شکست خورده و میان دانشجویان جنب و جوشی ستودنی ایجاد کرده و برای رویارویی با حکومت به مبارزه مسلحانه گرایش جدی پیدا کرده بودند. در همان جا گلسرخی می گوید: «آنان وقتی که به زندان می‌روند و برمی‌گردند، دیگر کتاب را کنار می‌گذارند. مسلسل به دست می‌گیرند.»

در واقع دادگاه نظامی تشکیل شده برخلاف پیش بینی مسوولان کشور تاثیر داشت؛ زیرا گلسرخی و دانشیان با دفاعیات خود نه تنها به افشاگری علیه حکومت دست زدند؛ بلکه نظام را محاکمه کردند.

گلسرخی در بخشی دیگر از دفاعیه اش گفت: “زندان‌های ایران پر است از جوانان و جوان‌هایی که به اتهام اندیشیدن و فکر کردن و کتاب خواندن، توقیف و شکنجه و زندانی می‌شوند.”

از بهمن ۱۳۵۲ خورشیدی تا بهمن ۵۷ پرونده آنها توسط ساواک  بظاهر بسته شده بود اما در ۲۹ بهمن ۵۷ یک بار فیلم کامل محاکمه آنها از تلویزیون ملی ایران پخش شد. و گفته های ماندگار آنها از دهان مردم شنیده می شد. پس از تیرباران گلسرخی بکار بردن واژه «گل سرخ» در ادبیات از سوی وزارت فرهنگ و هنر ممنوع شده بود. پس از سقوط سلطنت پهلوی رادیو و تلویزیون ملی ایران اندک زمانی رنگ و سدای رسانه آزاد و مردمی به خود گرفتند اما جمهوری اسلامی که از محبوبیت گلسرخی و دانشیان وحشت دارد از پخش دوباره دادگاه و از توجه نسبت به آنها که مارکسیست بودند می هراسد. 

هنگامی که سانسور در مطبوعات کشور توسط «شاپور بختیار» آخرین نُخست وزیر پهلوی برداشته شد؛ و زندانیان سیاسی را آزاد کردند عصر طلایی مطبوعات ایران که دست آورد مبارزات مردم و اعتصابات روزنامه نگاران بود آغاز شده بود؛ برخی از مطبوعه ها به انتشار گزارش هایی از پروندهای موجود در سازمان ضدخرابکاری ساواک و شهربانی “چگونگی و اسناد دادگاهای نظامی، تیرباران، شکنج، زندان” و رویدادهایی سیاسی پرداختند؛ که تا آن هنگام کسی بدان ها دسترسی نداشت و در دفاتر و پستوخانه های ساواک برای سال ها خاک می خوردند. پس از مدتی ویژه نامه ای برای کرامت در مجموعه ای دو جلدی با عنوان «فرهنگ نوین» منتشر شد.

طراح اصلی محاکمات گروه گلسرخی و دانشیان «پرویز ثابتی» مدیرکل اداره ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) بود. بر هواداران حکومت پادشاهی و همراهان خانواده سلطنتی ست که به جای نفرت از شنیدن نام «گلسرخی و دانشیان» از پرویز ثابتی جنایت کار، مدیرکل پیشین ساواک بخواهند! بگوید چرا چنین کرد؟ واقعیت را بگوید؛ نظام سلطنتی در ایران در قدرت نمانده که پرده ابهام از جنایات پهلوی کنار اگر  برود؛ پایه های سلطنت بلرزند. این ضرورت ست آن بخش از هوداران سلطنت که در آن سال ها جوان بوده اند و یا نقشی در جنایات دادگستری و ساواک نداشته اند با مسولان رده بالای ساواک، گریخته از تیررس انقلابیون ۵۷  وارد گفتگو شوند و چرایی جنایت انجام گرفته را بدانند؟     

 هرآنچه بدست آنها کاشته شد؛ جز بذری سمی نبود. دژخیمان ساواک تا هنگامی که در قدرت بودند زندگی بسیاری را نابود کردند و جان جوان های بسیاری را در اتاق شکنجه و چوبه های دار و درگیری های خیابانی گرفتند. اما نیندیشیدند که «ضرورت تاریخی ست: خون های ریخته شده  بدون پاسخ نمانند.» 

چرخش سیاسی مردم از شادی های اجباری برگزاری جشن هایی که همه تبلیغ و خودنمایی سلطنت  طلبان بودند نخستین درس بود. بدین گونه مردم با انگیزهایی قوی تر از تجربه کودتای ننگین مرداد ۱۳۳۲  به خیابان ها آمدند و با شعار ”مرگ بر شاه“ خواستار تغییر نظام شدند. زمان در رسید و سرانجام کاخ ها در سال ۵۷ فرو ریختند. 

در بخش پایانی دفاع زنده یاد گلسرخی رئیس دادگاه می گوید: 

«از شما خواهش می‌کنم از خودتان دفاع کنید.»

خسرو گلسرخی: «من دارم از خلقم دفاع می کنم . . .»

رئیس دادگاه: «شما، به عنوان آخرین دفاع، از خودتون دفاع بکنید و چیزی هم از من نپرسید. به عنوان آخرین دفاع اخطار شد که مطالبی، آنچه به نفع خودتان می‌دانید، در مورد اتهام بفرمایید.»

خسرو گلسرخی: «من به نفع خودم هیچی ندارم بگویم. من فقط به نفع خلقم حرف می‌زنم. اگر این آزادی وجود ندارد که من حرف بزنم، می‌توانم بنشینم و می‌نشینم . . .» 

متن وصیت نامه آنها  ۶ بهمن ۱۳۵۷ در کیهان منتشر شد. نیز برخی از سرودهایشان در دو جلد منتشر شدند. 

دانشیان چیزی برای خویش نمی خواست وی “هوای دلپذیر را” برای مردم می خواست. سرود ماندگار 

«بهاران خجسته باد» که آهنگ آن توسط کرامت دانشیان در زندان بدنام «اوین» ساخته شده ست از تصنیف های زیبا و دلنشین ست که از انقلاب ۵۷ تا امروز شنیده می شود. 

 هوا دلپذیر شد گل از خاک بر دمید

 پرستو به بازگشت زد نغمه امید

 به جوش آمده ست خون درون رگ گیاه

بهار خجسته فال خرامان رسد ز راه

 به خویشان به دوستان به یاران آشنا

 به مردان تیز خشم که پیکار می کنند

 به آنان که با قلم تباهی دهر را

 به چشم جهانیان پدیدار می کنند

 بهاران خجسته باد

 بهاران خجسته باد 

و این بند بندگی و این بار فقر و جر

 به سرتاسر جهان

 به هر صورتی که هست

 نگون و گسسته باد

نگون و گسسته باد. 

چهل و یکمین سالگشت پیروزی مردم بر حکومت شاهنشاهی پهلوی ست. استقرار “جمهوری” در کشور که پیروزی ست بر نظام پادشاهی پیشین ایران- پهلوی، و خواست منطقی مردم در سال ۵۷ بود. دولت پیشین با وحشت از مخالفان سلطنت، همه را خرابکار و تروریست معرفی می کرد و اجازه برگزاری مراسم خاکسپاری و اندوه گذاری به خانوادهای اعدامیان نمی داد. سزای چنین حکومتی انقلاب و سرنگونی بود. مردم در روزهای منتهی به انقلاب و پس از آن همان گونه که از زندانیان سیاسی با گرمی و شکوه مند آغوش می گشودند؛ یاد عزیزان از دست رفته خویش را که در زندان ها و در خیابان های شهرها در درگیری های مسلحانه کشته شده بودند گرامی میداشتند. بزرگداشت ها و یادبودها در سال ۵۸ شکوه یی دیگر داشت. 

  در ششمین سالگشت بخون خفتن شیرآهن کوب و آن که گفت: برای جانم چانه نمی زنم؛ مراسم گرامی داشت مختلفی در دانشگاهای کشور برگزار گردید. ۲۹ بهمن دانشگاه تربیت معلم. علوم ارتباطات شعر و سخن گویی. اهواز تجلیل در دانشگاه جندی شاپور، سالن تربیت بدنی با حضور ۵۰ هزار تن برگزار شد. در اصفهان توسط دانشگاهیان دانشگاه اصفهان برگزار شد. در شیراز در دانشکده علوم و ادبیات کثیری از دانشجویان سخنرانی کردند. و در این مراسم ها یاد و خاطره عزیزشان را گرامی داشتند. 

تاریخ خون بار ایران داغ دار فرزندان بی شماری ست که در مبارزه برای کسب آزادی جانفشانی کرده اند. همان گونه که دانشیان گفت: این خام ترین خیال ست که مدام فرزندان مردم در اثر خیز انقلابی کشته شوند. این خیال فقط در ذهن دشمنان مردم می توانند وجود داشته باشد. جنبش اوج خواهد گرفت همه گیر خواهد شد و کارگران،کشاورزان و اقشار تحت ستم زندگی نوین و سعادتمند را صاحب خواهند شد.”

دانشیان گویا ۵۰ سال بعد را نیز دیده که می گوید: مدام فرزندان مردم در اثر خیز انقلابی کشته شوند

جمهوری اسلامی دفاعیات  گلسرخی و دانشیان را پخش بکند یا خیر آنها از تاثیرگذارترین شخصیت های سیاسی تاریخ ایران شدند.

یادشان گرامی

۱۹ بهمن ۱۳۹۸ خورشیدی

لندن