آشفتگی جهانی، مبارزات طبقاتی در ایران وعکسل العمل نیروهای چپ خارج از کشور قسمت آخر

آشفتگی جهانی، مبارزات طبقاتی در ایران وعکسل العمل نیروهای چپ خارج از کشور قسمت آخر

ما دربررسی قسمت دوم این مطلب عمیقتر به گورکنان سرمایه داری ورود کرده و با طرح ریشه ای این مطلب که چگونه گورکنان سرمایه داران واستثمارشدگان،آرام، آرام از زیر خاکستر سر برآورده و با انقلابی اجتماعی وافقی سوسیالیستی  نابودی سیستم سرمایه داری را د رقم بزند. در این مطب من سعی بر این دارم که در سازماندهی و نابودی سیستم استماری سرمایه با تکیه با تجارب خود و تجارب جهانی مزد بگیران سهمی داشته باشم. از این روی در مطلب حاضر ما با نوع سازمانیابی چه ساختاری و چه محتوای این ساختارها  بررسی وبرخورد خواهیم کرد.

آنچه را که ما در رابتطه با شورا های کارگران ومزدبگیران یاد گرفته ایم و در آینده یاد خواهیم گرفت  را در جامعه عملی خواهیم کرد. امید وارم دوستداران و طرف داران شورا های ضد سرمایه داری با نقد و بر رسی خود به اینگونه مطالب یاری رسانند.

ابتداباید دانست، که با فروپاشی و نابودی سیستم سرمایه داری بوسیله ی انقلاب کارگران ومزدبگیران، جامعه ی دیگری را باید ساخت، این جامعه، جامعه ای خواهد بود که ما کارگران و مزدبگیران در صدد ساخت آن می باشیم و جامعه ی ما جامعه ای حواهد بود، آری از خط جغرافیایی، آری از طبقه بندی مشاغل، آری از تقسیم کار، آری از کارمزدی و در کل آری از تمام تفاوتهایی که سیستم سرمایه داری به ما انسان های کار کن تحمیل کرده است. من بر این باورم که چگونگی این ساختار را ما در روند زندگی مبارزاتی خود با سیستم سرمایه داری  با گوشت و پوست لمس کرده و یاد گرفته و همچنین در حال یادگیری هستیم. ما در زندگی کارگری و تولیدگری خود( تولید یدی و یا تولید فکری)  با توجه به شناخت بدست آمده می دانیم، که هر آنچه را که ما با کار روزانه ی خود مثلن دریک مؤسسه یا کارخانه ای تولید می کنیم تنها برای  برطرف کردن نیاز فردی و یا نیاز کارکنان همان مؤسسه نمی باشد. یک مثال می زنم: کارگر نساجی اگردرکار خانه ی نساجی مشغول بکار است، یا روزنامه نگاری که مقاله ای تولید می کند، یا مقاله نویسی که مطلبی تولید می کند، یا معلم، استاد دانشگاه که مسعولیت سواد آموزی و دانش جامعه  را به عهده گرفته اند، و کلن مزد بگیران بخش خدمات عمومی، همه و همه تولیداتشان چفت شده ودر پیوند با نیازهای خود و نیازهای جامعه  است، یعنی جامعه بدون این پیوند وارتباط دیگر جامعه ای نخواهد بود. به هررو بر بستر این وضعیت است که شوراهای کارگران ومزدبگیران لازم و ضروری است که محلی، منطقه ای، کشوری و جهانی در ارتباط تنگاتنگ با هم باشند، که بتوانند در کار تولیدی( یدی و فکری)، فعالیت های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، زیست محیطی و … تجارب را با هم مبادله کنند و بتوانند نیازهای روزمره، نیاز های کوتاه مدت و بلند مدت خود را برطرف کنند. در اینجا لازم به اشاره است، من در نوشته ها و مطالبم به کارگران و مزد بگیران اشاره می کنم ( تمام کارگران خدمات عمومی از معلم، پرستار، پستچی ، روزامه نگار، نویسنده، نظافتچی و در کل کارکنان خدماتی یدی و فکری را  من  جزئ از طبقه ی کارگر می دانم) یا در توضیح مزد بگیران ضد سرمایه ( مثلن مزدبگیرانی در بین ارتشی ها یا در کل نیروهای نظامی ونویسندگان و تئوریسین هایی که خود را مداح سیستم سرمایه داری می دانند و دستمزد بالایی از سیستم دریافت می کنند فکر می کنند جزئی ازحاکمان سیستم می باشند و بی خبر از اینکه در زمان بحران، سرمایه داران برای بردن سهم بیشتر از ارزش اضافی جایگاه کاری اینها راهم از بین خواهند برد و فدای سود کلان خواهند شد.  بعضی از این افراد در روند بحرانی درون جامعه به طبقه ی خود پشت می کنند را جزئی از مزد بگیرانی که می توانند  ضد سرمایه باشند، که البته شامل جمعیت زیادی نمی شوند)  من با این بررسی  سعی دارم، که مرز خود را با احزاب و سازمان های چپ کلاسیک که جنبش کارگری را چند شقه و به لایه های مختلف تقسیم کرده اند به نوعی جداکنم.  مثلن چپ سنتی، کارگران بخش تولیدی را به سه قشر پیشرو، متوسط و تهتانی تقسیم کرده است و همچنین کارگران مزدبکیر خدماتی را به زحمتکشان یعنی به جمعیتی بی محتوا و بدبخت که معلوم نیست به کجا وصل است تقلیل داده است، از سویی باور به قشرهای خرده بورژوازی فقیریا مرفه شهری، نزدیک شهری، دورتر از شهر یا دهای پولدار و دهای فقیر رده بندی و لایه بندی کرده اند، همچنین سرمایه داران را به خودی یا غیر خودی ویا  سرمایه داران بزرگ و کوچک لایه بندی کرده اند سرمایه دار وابسته به امپریالیسم و غیر وابسته به امپریالیسم و…. مگرسرمایه دار کوچک که از ۱ تا ۱۰۰ کارگر را اجیر کرده اند، این کارگران را استثمارنمی کنند و یا ارزش اضافه و سود از این کارگران نمی برند؟  سرمایه دارنی که ۱۰۰۰،  ۱۰۰۰۰ یا بیشترمزدبگیران را اجیر کرده اند تفاوت و یا فرقشان فقط در این است، که ابزار و وسائل تولیدی بیشتری در اختیاردارند کارگران بیشتری اجیر کرده اند.  مگر هدف همه بردن سود بیشتروانباشت سرمایه نیست، سرمایه داری که اکنون یک یا ۱۰ و یا ۱۰۰ و یا کارگران بیشتری اجیرکرده است دیروز با اجیرکردن  ۱، ۲، ۳ و یا ۱۰کارگرگر شروع کرده است و امروز با تصاحب ابزار و وسایل تولیدی در سطح کشوری و جهانی سهم عظیمی از مجموعه ی ارزش اضافی تولید شده ی سالانه ی یک کشور و یا جهان، با اجیر کردن خیل عظیم مزد بگیران در یک کشور و جهان را به جیب می ریزند. برای اینکه از واقعیت دور نشویم از شرکت ویا کارخانه ای که با ۱۰ کارگر در یک شهر شروع  به تولید کرد وبا تصاحب ساعات کار اضافی یا  ارزش اضافه مزد بگیران به انباشت بیشتر سرمایه بپردازد و تعداد بی شماری از مزدبگیران را در سطح کشوری و جهانی اجیر کند را مثال می زنم. در اینجا من کارخانه ی زیمنس را مثال می زنم : کارخانه ی زیمنس در ۱۲ اکتبر ۱۸۴۷ با ۱۰ نفر کارگر و مزدبگیر در خیابان شونبرگر اشتراسه ۳۳ Schöneberger strasse  د ر برلین، شروع به کار و تولید کرد. و اولین قرارداد تولیدی خود را  در سال ۱۸۴۸ برای برقرار نمودن ارتباطات تلگرافی اروپا را بدست آورد و بنا به آماری که اشتاتیستا(Statista) منتشر کرده است در سال ۲۰۱۹ شرکت زیمنس دارای ۳۸۵۰۰۰ کارگر و مزدبگیر در سراسر جهان است. با این مثال  قصدم این است که روند شکل گیری کار مفتی، ارزش اضافی، سود و انباشت سرمایه را نشان داده باشم. و در کل موضوع ما برچگونگی مجموعه ی ارزش اضافه  یا ساعات کار اضافه ایست که سالانه کلیه سرمایه داران چه آن هایی که ۱ یا ۱۰ کارگر دارند و چه آنهایی که  مثل زیمنس ۳۸۵۰۰۰ مزد بگیر را اجیر کرده اند، این دو در محتوی فرقی ندارند، هردو ساعات کار اضافی کارگر را به کارگر پرداخت نمی کنند، اما یکی سود کلان می برد برای اینکه کارگران بیشتری را اجیر کرده است و دومی سود کمتری را بدست می آورد اما فراموش نکنیم که سرمایه دار کوچک آیینه اش سرمایه داربزرگ است . باید دانست که همه ی سرمایه داران از کوچک تا بزرگ، بیش از ۷۰ درصد از ساعت کارروزانه ی کارگران و مزدبگیران را به جیبشان می ریزند و  به کارگر پرداخت نمی کنند. به سخنی دیگر و بر بستر این بررسی می خواهم بگویم، چپی که سعی دارد بورژوازی، خرده بورژوازی را به کوچک و بزرگ، خرده بورژوازی را به مرفه و غیر مرفه و طبقه ی کارگر را لایه بندی کند، خود به جناح چپ بورژوازی تعلق دارد.جریان چپ همین لایه بندی بورژوازی را  در ساختار حزبی و سازمانی شان پیاده کرده اند. یک برداشت بسیار اشتباه و انحراف فکری دیگر که جریان چپ دارد این است، که بدون استثنا شوراهای کارگری را یک ظرف می بینند و نه یک محتوا،  شورهای کارگری در یک روند و با تجربه ی گذشته و حال برآمد  کرده وشکل می گیرد ونه  ازافکار ذهنی تعدادی روشنفکر و کتاب خوان. شوراهای کارگری بر اساس لایه بندی که در ذهن جربان چپ شکل گرفته است، بوجود نیامده است و بوجودنمی آید ، شورا ظرف نیست بلکه محتوایی است که در روند تجارب مبارزاتی همه کارگران بر آمد داشته و نتیجه تصمیمات فکری و عملی همه ی کارگران یک کارخانه، یک شرکت و یا مؤسسات است. مثلن به ساختمان یک خزب یا سازمان های سیاسی و اتحادیه های کارگری می شود گفت ظرف هایی هستند که ساختارشان و جیگاه های افراد قبلن مشخص شده و کاملن طبقه بندی، قشربندی ویا لایه بندی شده است و همچنین داری دفتر و دستک از پیش ساخته شده و نوشته شده است واین ساختار انسان ها را بنا به تعریفی و تخمین های بی محتو، در فرم های از پیش ساخته شده جاسازی  و رده بندی می کنند و دقیقن این ظرف های پیش ساز هستند، که به طبقه ی کارگر و مبارزات آنها هیچ خویشاوندی ندارند. از این روست که افراد سازمان یافته در این ظرف ها بعد از مدتی فعالیت از خود بیگانه می شوند.

 و اما سازمانیابی شوراهای انقلابی کارگران ومزدبگیران با تکیه به تجارب گذشته وهم اکنون ما، چگونه می تواند شکل و محتوای خود را در روند مبارزات ضد سرمایه داری گسترش دهد. لازم است به ویژگی ها و تفاوت خاصی که شوراها با سازمان های سیاسی جریان چپ و اتحادیه های کارگری دارد توجه کرد. یکی ازوجوه مشخصه و ویژگی های شوراهای کارگری ضد سرمیه داری بودنشان و دموکراسی مستقیم است. وجه دیگر این سازمان انقلابی تصمیم گیری در مجمع عمومی است. مجمع عمومی بنا به ضرورت ونیاز به تصمیم گیری می تواند هرروزتشکیل شود. این شیوه بر خلاف نوع خود، مبتنی بر نمایندگی اتحادیه ای، سندیکایی و پارلمانی، شیوه ای از تصمیمات دموکراتیک است که خواست اکثریت را مستقیمن از طریق  نمایندگی جمعی (تیم) مسائل و نیاز های محیط  زندگی و محل کار را طرح می کند و اعضای تیم های کاری شوراهای کارگران و مزدبگیران را بدون فوت وقت  عزل  ویا انتخاب می کند. کارگران این ساختار از تیم های کاری ویا کمیسون های  مختلف کارگران و مزد بگیران تشکیل می شود. بنا بر تجربه تاکنونی طبقه ی کارگر در جهان، باید توجه داشت که شوراهای کارگران ومزدبگیران، بنا به وضعیت شکل گرفتنشان نسبت به موقعیت و و ضعیت مشخص کارخانه ها ویا  مؤسسات دولتی یا غیر دولتی، دارای تیم ها یا کمیسون های  کاری مختلفی می باشند. از همین جهت هم هست که در شوراها از دموکراسی مستقیم وبدون هیرارشی  صحبت می شود ودر این ساختارعملکرد فرد اساسن در تیم های چند نفره ی کاری مفهوم پیدا می کند. تیم های کاری بر بستر نیازهای اقتصادی و سیاسی فرهنگی درون بخشهای مختلف خود کارخانه و مؤسسات و محلات در سطوح وسیع جامعه و چگونگی ارتباط گیری این تیم ها با دنیای خارج از کارخانه چه در مورد نیاز های اقتصادی ، چه در امور سیاسی و فرهنگی و غیرو شکل گرفته ودر سطح جامعه  فعالیت این شورا ها بصورت چفت شده و متحدانه عمل خواهد کرد.

بعنوان مثال از شاخه صنعتی فلز شروع می کنم : یک کارخانه ی تولید وسائل یدکی ماشین الات سبک وسنگین را در نظر بگیریم که از بخشهای مختلفی مثل:۱- بخش مکانیک ویا ماشین سازی که شامل دستگاهای تمامن خودکار، نیمه خودکارشامل ماشین تراش، فرز، سنگ زن و دستگاهایی  که این بخش را در تولید قطعات مختلف وسائل یدیکی توانا می سازددوم بخش  هایی مثا بخش جوشکاری، بسته بندی، تحقیق و توسعه، بخش کنترل کیفیت قطعات تولید شده، بخش خرید مواد لازم برای تولید، بخش بازار یابی وفرو ش و مبادله  اجناس، بخش ارطباتات با مؤسسات و شاخه های صنعتی فلزات  و یا بخش هایی ….. راه اندازی وهدایت تولید وفرایند تولید در این مجموعه به تیم های کاری یا کمیسون های مختلف کاری نیاز دارد، که هر کدام از کمیسون های کارگری اجزئی از شورای کارگران و مزد بگیران  این زیرساخت صنعتی می باشند. با یک بر رسی از وضعیت کارخانه ی مورد مثال ما، ما کم و بیش  به تیم های کاری و یا کمیسون هایی به شرح زیر را نیاز داریم:

باید اشاره کنم که به جای کمیته ی کارخانه مجمع عمومی کارگران و مزدبگیران را جایگزین می کنیم و همه ی تیم های کاری در مجمع عمومی با رای مزدبگیران انتخاب می شوند.

۱- تیم کاری یا کمیسیون کاری بررسی اقتصادی کارخانه یا شرکت. در این تیم  وضعیت اقتصادی کارخانه از نظر درآمد، سرمایه گذاری وتجدید تولید( مثل خرید دستگا های تولیدی، استخدام، کسترش کار آموزی و پرورش نیروی کارو…)، ارتباطات اقتصادی با شرکت ها و مؤسسات هم شاخه ی تولیدی، تحقیق و توسعه خواهد داد. در این تیم کاری بررسی، نماینده از هر بخش کارخانه یک یا دونفر شرکت  خواهند داشت. یعنی اگر کارخانه داری ۶ بخش تولیدیست در این تیم کاری ۶ نفر یا بیشت شرکت خواهند کرد یعنی نماینده ی بخش های مختلف در هر تیم کاری که مجمع عموی تعیین کرده است شرکت خواهد داشت.

۲- تیم کاری کار و سلامت،ایمنی، فرهنگ و ادبیات(فیلم،تاتر، گردشگری و….) ، سیاست، اقتصاد و … این تیم که از نمایندگان مختلف بخش های مختلف و موجود کارخانه تشکیل می شود. نیاز ها و سرمایه گذاری و حمایت لازم را  برای موارد نامبرده در مجمع عمومی به بحث و تبادل نظر می گذارد. لازم وضروری است که تیم های کاری فوق در ارتباط تنگاتنگ و چفت شده با مزد بگیران تولید کنند ادبیات و فرهنگ در دانشگاه ها، مدارس و غیرو، با تولیدکنندگان فیلم و تاتر، سلامت وایمنی و…. به تبادل نظر و تجربه و نیاز های فکری همدیگر بپردازند.

باید توجه داشت که تیم های کاری شاخه های تولیدی مختلف(تولید یدی و تولید فکری) در سطح شهری، منطقه ای و کشوری شکل خواهد گرفت که پایه تعیین وشکل گرفتن آنها  استوار برمجمع عمومی می باشد. و وقتی ما از شورا های سراسری کل کشورحرف می زنیم، این است که این شورا از تیم های کاری شاخه های تولیدی مختلف شهری و منطقه ای که ازتیم های کاری  شورا های شهر ها و مناطق مختلف ایران تشکیل شده است. برای روشنتر کردن موضوع به توجه شما را به بررسی زیر جلب می کنم.

با بررسی که در کارخانه های اشغال شده در آرژانتین، ونزوئلا، برزیل، اورو گوآ ، یونان، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه بعمل آمده است، نشان می دهد که به محظ اینکه کرگران کارخانه ها را اشغال کرده اند، همزمان و در روندی خیلی کوتاه سلسله مراتبی وبخش زیادی مراحل انضباطی و قوانین دست و پاگیرحین عمل ازبین میرود و کارگران شدیدن بهم نزدیک می شود همچنین سریع به مسئله ی مهمی مثل دستمزد های مساوی و چگونگی روند تولید، مسئله ی مهمی مثل طبقه بندی مشاغلی که اساسن به سود کارفرمایان و سرمایه داران طبقه بندی  شده بحث و جدل می شود. این بررسی در کشور های نامبرده گویای این است که مثلن از ۸۱ کارخانه در آرژانتین ۴۵ کارخانه با دستمزد های مساوی، ۳۴ کارخانه با اختلاف کمی بین دستمزد ها و حد متوسط اختلاف دستمزد ۳۳ در صد بوده که این تفاوت بخاطر وظایف مختلفی بود است که قبلن بر اثر تقسیم کاراز سوی کارفرمایان وجود داشته است، که خود مشکلی است، که سیستم سرمایه داری با این طرح طبقه بندی اختلاف بین کارگران می اندازد، در شرایط موجود لازم وضروری است به آن توجه  شود و در مجمع عمومی دراین مورد بحث و بررسی شود. ما باید بدانیم که سرمایه دارن وتئوریسین های آنها قرن هاست که توانسته اند بین ما اختلاف بیندازند. من یک مثال کوچک در مورد اجرای طرح طبقه بندی مشاغل را در کارخانه خودم را مثال می زنم. البته کارخانه ما به صنایع فلزو اتحادیه ی ما هم اتحدیه فلز کاران است (IG Metall) دستگاهای  کوچک و بزرگ تصفیه، آب شور به شیرین، آب، روغن، گاز و … برای داخل و سراسر دنیا تولید می کند. وام از طبقه بندی مشاغل شروع کنم. در۲۳ جولای  ۲۰۰۳ یک توافقنامه ای بین اتحادیه فلز و اتحادی کارفرمایان فلز به وجود آمد که تفافت اسمی بین کارگران و کارمندان که بیش دو قرن وجود داشت را با جای گزین کردن نام  کارکنان تصحیح کنند و برای این کار نیاز به تعریف جدیدی از جایگاه کاری ضروری شد. بر این بستر، جایگاه کاری را برای همه کارکنان از گروه شغلی ۱ تا گروه شغلی ۱۴ ارزش گذاری و ارزیابی کردند، که این طبقه بندی به بررسی و ارزیابی جایگاه کاری مربط می شد. مثلن کرکنان بخش تولیدی صنعتی می توانند از گروه شغلی ۱ تا گروه شغلی ۱۰ داشته باشند و کارکنان تولیدگر دفتری مثل تولید گر نوشتاری، تکنیسین، مهندسین، منشی ها و … (تحقیق و توسعه، بازاریاب، فروشنده، ارتباطات رایانه ای و غیرو )  از گروه شغلی ۱ تا گروه شغلی ۱۴ که اساسن گروه شغلی ۱۴ به رؤسای بخش ها می رسد. مثلن در هر گروه شغلی همو پاراگراف هایی وارد کرده بودن. مثلن یک کارگر فنی ماشین سازکه تازه دوره ی سه سال و نیم کارآموزی را تما م کرده است، به گروه شغلی ۷ تعلق داشت حال این گروه شغلی به تازه وارد یعنی بی تجربه، دوره دیده ی کم تجربه،  دوره دیده ی با تجربه ی متوسط و دوره دیده ی با تجر. در گروه ۱۳ که متعلق به مهندسین است، به همین ترتیب پیش می رود. می بینیم تازه این گروه شغلی مدرن با نظارت اتحادیه ی کارگری و چقدر متفاوت است . تا اینجا هنوز آخر کار نیست و برای هر گروه شغلی یک سری قوانین طرح کرده اند که این مجموعه را (  Leistungszulage) مینامند که هر سال باید از سوی سرپرست بخش ارزیابی شود ویکی از ابزارهایی است که رقابت را بین کارگران بالا می برد و برای سرپرست بخش این ابزارمثل  یک شلاق است که همیشه بالا نگه داشته شده و کارگر را  تهدید می کند وبا این ابزار شدت و سرعت کاربالا می برد. می بینیم که سیستم سرمایه تا توانسته سیستم سسلسله مراتبی را عمقن در جامعه گسترش دهد. به باور من  بسیار ضروریست که روی این موضوع دقت کرد، که در روند از بین بردن تفاوت ها در گروه شغلی و وغیره اختلافات بیهوده را دامن نزنیم، به باور من این موضوع بسیار حساسیت. از این جهت بود که من طرح طبقه بندی مشاغل را بیان داشتم.

 مسئله مهم دیگراین است که در برخی از کارخانه ها، مثل کارخانه ی ویومه درتسالونیکی یونان و بعضی از کارخانه های آرژانتین وظایف در کار خانه ها و مؤسسات چرخشی است، این مهم به این ربط دارد که مزدبگیران تجارب کارشان را به یکدیگر منتقل می کنند که بتوانند از تجربه کاری و فکری همدیگر بهره ببرند، و این امر مهم تا آنجا انجام پذیر است که مزدبگیران در تئوری و عمل حس کنند، که خود، مدیر خود هستند، و از سویی بر اصل توافق دوجانبه ویا چند جانبه در مجمع عمومی  وظایف به توافق همگی رسیده باشد. در آرژانتی ۷۰ درصد از کارخانه های اشغال شده بر اصل وظایف چرخشی توافق دارند و تولید می کنند. من فکر می کنم که این یک مشکلی است که بلافاصله بعد از اشغال کارخان و اجرای خود مدیریتی حل نمی شود، بلکه هم زمان با از بین رفتن از خود بیگانگی کارگران  به مرور حل خواهد شد. وقتی کارگر ویا مزد بگیران حاکمیت سیاسی و اقتصادی را با گوشت و پوست خود لمس کنند، حل این مسائل ساده تر وسرعت عمل بیشتری بخود خواهد گرفت. وقتی کارگر یا مزد بگیر در عمل دریابد که دیگر کسی او را استثمارنمی کند و یا کسی مواظب کارکردنش و اعمال او نیست ویا رئیس، استاد کار ویا سر کارگری چگونگی تولید، ساعات شروع و خاتمه ی کار او را تعیین نمی کند، وقتی می داند برا چه وبرای کی تولید می کند، معلوم است که از خوبیگانگی خارج می شود و به همکارش نزدیکتر می شود.

می دانیم که بحران اقتصادی و مالی ۲۰۰۸ در اروپا  عرصه را بر طبقه ی کارگر ومزد بگیران تنگ کرد، شرکت های بزرگ چند ملیتی  اکثرکارخانه های کوچک و کارگاه ها را خوردند و به ورشکستگی کشاندند و میلیون ها کارگر و مزدبگیر را بیکار کردند . بخصوص یونان، اسپانیا، پرتغال و ایتالیا. در این کشورها کارخانه ها، موئسسات و صنایع بخش کشاورزی دچار ورشکستگی عظیمی شدند، سرمایه داران بخش صنعت کشاورزی اسپانیا  دراندلس جنوب اسپانیا  با خصوصی سازی و یا راکد گذاشته این بخش، کار گران و مزدبگیران کشاورزی را بیکار کردند و بر این بستر تا توانستند دستمزد و مضایای دیگر کارگران را پایین بیاورند و به تعداد کارگران قراردادی بیفزایند. لازم به یاد آوریست، که دولت نئولیبرال وقت در قبال این بیکار سازی ها و  بی حقوقی مزدبگیران هیچ مسئولیتی نه اینکه به عهده نگرفت، بلکه قوانین مختلفی را که دست سرمایه داران را برای اخراج و یا قراردادهای موقتی بیشتر باز کرد. در نتیجه برای بخشی از مزدبگیران برای نجات  جایگاه  کاری راهی دیگر بجز اشغال کارخانه یا مؤسسه ها برای  خود نماند، از این رو در اسپانیا کارگران بخش کشاورزی ساکت ننشستند و با کمک  اتحادیه ی کارگری اندلس (Andalusien)  ( SOC-SAT)   حدود ۷۴ هکتار زمین که درمالکیت بانک   BBVA بود را به اشغال  کرده و شروع به کار کردند. کارگران اسم این تپه را عوض کردند اکنون به اسم تپه ی آزادی(cerro liberta)  گذاشتند. در فاصله ی ۲۰۰ کیلومتری تپه ی آزادی در شهر کوردوبا  گروهی از کارگران فصلی زن ومرد با پشتیبانی  SOC-SAT از سال ۲۰۱۲  حدودن ۲۰۰ هکتار زمین را تصرف می کنند و غلات و حبوبات می کارند. سرمایه داران با اعلاام ورشکستگی می خواستند دستگاه ها  و وسایل کشاورزی را بفروشند و کارگران را بیکار کنند که با مقاومت کارگران کشاورزی روبرو شدن وکارگران کشاورزی جنوب اسپانیا اکثرزمین های این بخش را اشغال کردند و خود مدیریتی را راه اندازی کردند. در ایتالیا چند کارخانه بوسیله ی کارگران اشغال شد وخودمدیریتی را اجرا و سرنوشت خود را بدست گرفتند، در یونان کارخانه ی ویو مه( Me Vio.) که چسب کاشی و موزائیک تولید می کردند و یکی از زیر مجموعه ی کارخانه ی بزرگ و معروف یونان  به نام Philkeram Johnson بود. این کارخانه  از سال ۲۰۱۰ با مشکلات مالی روبرو شد و هر ماه به بهانه های مختلف دستمزد کارگران را به عقب می انداخت و هر شش هفت کارگران را مجبوربه گرفتن مرخصی بدون حقوق می کرد. در سال ۲۰۱۱ صاحب اعلام ورشکستگی کرد و کارخانه را به حال خود گذاشت اما در جولای ۲۰۱۱ کارگران با تصمیم گیری در مجمع عمومی کارخانه را اشغال کردند و تصمیم خود را با مردم و اتحادیه ی کارگری در میان گذاشتیند، مردم در این زمینه به به کارگران کمک بسیار کردندن ولی سران رفرمیست اتحادیه های کارگری کمکی به آنها نکردند و اشغال و تصرف کارخانه را بوسیله کارگران را اشتباه محظ  دانستند.  باید اشاره کنم که کشمکش بین  کارگران، دولت و مالکین کارخانه دوسال طول کشید. اما برای اینکه مالکان کارخانه ابزار وسائل تولید را نفروشند و به یغما نبرند، در این دوسال یعنی از ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳  کارخانه در اشغال و تصرف کارگران باقی ماند و شب و روز نگهبانی می دادند.

بر بستر این وضعیت بحرانی، کارگران با تشکیل چندین جلسه ی بحث در مجمع عمومی  تصمیم به ادامه ی تولید با مدیریت کارگری را گرفتد.  مجمع عمومی کارگران به تغییر تولید کالا، از تولید مواد شیمیایی به تولید مواد بیولوژیک و طبیعی با اکثریت آرا رای داد. در نتیجه  چسبی که از مواد مختلف شیمیایی تولید میشد را به تولید طبیعی و غیر شیمیائی مواد شستشویی و نظافت مثل صابون، مایع ظرف شویی تغیر دادند. من خودم تا کنون سه بار با این همکاران ملاقات داشتم وشاهد کارو تولید فرآورده های نوین آن بوده وهمچنین تشکیل مجمع عمومی آنها را از نزدیک دیده ام. این همکاران هر روز مجمع عمومی دارند و در مورد چگونگی فرایند تولید در تصمیم گیری ها با هم بحث و جدل دارند و بعد از حدودن یک ساعت همه مشغول بکار و تولید می شوند. درواقع سعیم بر این است، که تجربه ای را که کارگران یونان در شهر تسالونیکی  پشت سر گذاشته اند،و نشان دهم که با تجربه ما در انقلاب شکست خورده ی ۵۷ و از جمله خود من و همچنین با تجارب همکاران در آرژانتین ودیگر کشور ها شباهت دارد. و بگفته ی همکاران ویو مه در این جا نقش احزاب و سازمان های چپ  بسار کم بوده. البته لازم به یاد آوری است که در جنبش های خود مدیریتی درآمریکای جنوبی و اروپا، اساسن آنارشیت ها نقش بیشتری داشته اند تا جریان چپ و راست سنتی، اما مارکسیست های ضد سلسله مراتبی وضد هیرارشی هم در این جنبش ها نقش بسزایی داشته اند. جریان چپ سنتی همیشه بدنبال ظرف های تشکیلاتی هستند که درش شرکت کنند و آنرا “رهبری و هدایت” کنند.

با بررسی جدیدی که از کارخانه ها و مؤسسات اشغال و تصرف شده  با مدیریت کارگری در آمریکای لاتین بعمل آمده است:  در آرژانتین ۴۰۰ کارخانه و مؤسسه  با بیش از ۱۵۰۰۰ کارگر و مزد بگیر در برزیل ۷۸ کارخانه و مؤسسه با حدودن ۱۲۰۰۰ کارگر و مزدبگیر در اوروگوا حدودن ۲۲ کارخانه و در ونزوئلاا تعدا بیشتر.

نابودی سیستم سرمایه داری در ایران و جهان فقط بوسیله  شوراهای انقلابی ی کارگران و مزدبگیران  امکان پذیر خواهد بود.

فقط شوراهای سراسری ضد سرمایه داری می تواند، سازمان  سیاسی و اقتصادی طبقه ی کارگر و مزد بگیران  باشد

۱۲ فوریه ۲۰۲۰

علی برمند