بیاد این عزیزان! ( خالخاص خانم و دایه کالى و عزیزه )

نسان نودینیان

با دیدن خبر فوت خالخاص خانم بسهم خود تصمیم گرفتم٬ یادی از مادرانی بکنم که زندگی شان را در راه آرمانهای انسانی٬ و به عنوان قهرمانان واقعی رویاروئی با دورانهای سخت ادامه دادند. عزیزانی که سمبل واقعی "نه" به ارتجاع درست در شدیدترین دوران بگیر و به بندها بودند. و شخصیتهای بزرگی که "سرخی" تاریخ پر از مبارزه مردم سنندج و حرمت و عظمت سوسیالیسم و آرمانهای برابری طلبانه و انقلابی در کردستان، بخشی از داستان واقعی زندگی٬ آنهاست.

همینجا به خانواده محترم  لطف الله نژادیان و رفیق ماشاالله و سایر وابستگان این مادر انقلابی٬ مرگ خالخاص خانم را تسلیت میگویم.

کوکب محبی(دایه کالی) مادر من و رفقای جانباخته(عبدالله نودینیان٬ در سن ۲۳سالگی در ارتفاعات مشرف به پادگان مریوان در روزهای مقاومت مردم در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۹جانباخت) و نعمت نودینیان( در سن ۱۸سالگی بدست جنایتکاران جمهوری اسلامی در ۲۴ خرداد ۱۳۶۴ اعدام شد)٬ و خواهرم عزیزه نودینیان از زمره زنان انقلابی بودند که زندگیشان مشابهت بسیار نزدیکی با خالخاص خانم داشت. خارج از روابط خانوادگی و نزدیک٬ انگار سرنوشت یک نسل از مادران انقلابی در رقم زدن پرچم انقلابی مردم سنندج٬ سرنوشت این سه مادر و هزاران مادر انقلابی و عزیز دیگر را با هم یکی کرده بود. انگار انقلاب ۵۷ و حماسه مقاومتهای انقلابی مردم در مقابل رژیم جنایتکار اسلامی٬ رمز مقاومت٬ حماسه از خود گذشتگی و قرار دادن زندگی خود و خانواده این انسانها را به هم شبیه و یکی کرده بود. خالخاص خانم و دایه کالی و عزیزه از زمره آن مادران انقلابی بودند که این مشابهت تاریخی و درد و رنج سالهای سخت٬ تلخ و شیرین را شریک کرده بودند. یاد چهره های گرانقدر دیگری را در اذهان زنده میکنند. زلفا خانم فرخ مرادی  مادر گرامی عزیزان جان باخته: عبدالله و حبیب الله مسعودی فقط یکی دیگر از صدها عزیزانی است که به صف سازندگان واقعی تاریخ آزادیخواهی تعلق دارند. 

این سه مادر سالها به ملاقات زندانیان سیاسی میرفتند. با لحظات شکنجه عزیزان خود، شکنجه میشدند و دلهره و کابوس لحظه اعدام و ماندن پشت درهای زندان جانیان اسلامی به جزء جدائی ناپذیری از زندگی این عزیزان  تیدیل شده بود. هنگام ملاقات مادر و خواهرم با ما٬ از خاطرات یا بهتر است بگویم از زخمهایی که بر قلب مهربان آنها در مقابل شکنجه گران وارد شده بود٬ از صحبتهای بی پایان آنها بود٬ که درکش برای ما فقط میتوانست با ابراز عمیق عاطفی و حس احترام به عظمت این روحیه  ممکن شود. و عجیب این بود که آنها که خود دقایق زجر و شکنجه و آخرین لحظات زندگی عزیزان جان باخته را با خود حمل میکردند، سنگر و لنگر روحیه بخشیدن به ما بودند.از این طریق جایگاه والا و حرمت انسانی و انقلابی جان باختگان ما٬ به ما نشان داده می شد و غمها و بار سنگین فقدانها رخت بر می بست و جبران  میشد. سالهای طولانی مهمان پیشمرگان کومه له بودند. صدها بار راه های سخت و صعب العبور را٬ با شکستن اختناق سیاسی٬ کمین های نظامی٬ کنترلهای واحدهای ویژه گروههای ضربت و  گشت اطلاعات و پاسداران شکستند. به اختناق بی اعتنا بودند. یا به عبارت بهتر کارشناسان تحقیر اختناق و شرایط سخت و سیاه بودند. واقعا هم برایم بسیار آموزنده بود که حفظ این روحیه غرور و سربلندی در شرایطی که دو پسر خود و دو برادر من را از دست داده بودند با پس زدن فضای اختناق و گذر از عبورگاههای ترسناک و خطر همیشگی دستگیری و مجازات٬ پیوستگی اش را تا آخرین لحظات زندگی ادامه داند. هنگام ورودشان به اردوگاههای کومه له٬ احساسات و علایق انسانی٬ استقبال صمیمانه خستگی تحمل راه های سخت و پر از خطر را از خود دور میکردند و حامی صدها پیام انقلابی و رزمنده از کسانی که در زندان و شهرها دست اندرکار مبارزه علیه جمهوری اسلامی بودند. این مادران و صدها مادر انقلابی در اینروزهای سخت پیام آور شادی و بشارت و مقاومت بودند.  این مادران انقلابی٬ از نسل آن دسته از انسانهایی بودند که سنندج را سنندج سرخ کردند. همیشه هم گفته اند دوستان دوران سختی عزیزترین یاران اند. و این بزرگان، از کسانی اند که راهی پر از پرتگاه و سنگلاخ را برای ما و آیندگان هموار کرده اند. سنگینی خبر مرگ چنین انسانهائی از همینجاست. 

یاد و خاطره عزیز٬ خالخاص خانم٬ دایه کالی و عزیزه نودینیان و تمامی انسانهای بزرگی که نامشان در لیست لشکر رزمندگان واقعی مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم است، نزد ما همیشه زنده و عزیز است.

نسان نودینیان

فروردین ۱۳۸۸