نگاهی به سمینارِ ” فرهنگ و اخلاقِ کمونیستی در مجادلاتِ سیاسی “(قسمت سوم)

نگاهی به سمینارِ ” فرهنگ و اخلاقِ کمونیستی در مجادلاتِ سیاسی “

« قسمت سوم »

فرشید شکری

رفیق ابراهیم در بخشی از سخنرانی اش، چند و چونِ جدلِ نظری با ” ضدِ مارکسیست ها ” را توضیح داد، و مخاطبین اش را نصیحت کرد که، اگر کمونیست ها برآنند تا به رویارویی با ضدِ مارکسیست ها مُبادرت کنند، لازم است سطحِ علمی، و دانش و سوادِ سیاسی اشان را ارتقاء دهند!

پند و اندرز دادنِ بجا بد نیست، ولی اینگونه حرف زدن نه فقط رنگ و بوی تحقیر و خوار شمردنِ کمونیست ها را دارد، بل حاکی از این است که سخنران تعمداً از پرورده شدن و رو آمدنِ کادرهای مُسلح به تئوری « سوسیالیسم و کمونیسمِ علمی » در درون جامعه، و در بینِ احزابِ چپِ رادیکال و کمونیست، فاکتور می گیرد.

تألیفاتِ گران بهای اندیشمندان و صاحبِ نظرانِ مارکسیست ( کلاسیک و معاصر ) که به زبانِ فارسی برگردانده شده اند، انتشارِ حجمِ عظیمی از آثارِ مارکسیستی در قالبِ جزوه و کتاب، و بی شمار نوشته ها و مقالاتِ ارزشمند و آموزنده در نشریاتِ سازمان ها و احزابِ چپِ رادیکال و کمونیست که به هیچوجه قابلِ مقایسه با دهه های سی، چهل، و پنجاهِ خورشیدی نیست، دالِ بر این واقعیت است.

رفیق ابراهیم حتماً از ترجمه ها، و آن همه محصولاتِ فکری و تئوریکِ مارکسیست ها در داخل و خارج از کشور که سهمی از آن تولیدات به تقابل با آراء ضدِ مارکسیست ها در اطراف و اکنافِ دنیا اختصاص یافته اند، خبر دارد، اما وی در آن جلسه می خواست سیمایی شکننده و ضعیفی از کمونیست های ایران ارائه داده، و به شنوندگانِ بحث اش این را بقبولاند که، کمونیست ها از دانش کافی بهره مند نیستند، و صرفاً آدم هایی دُگم و جزم اندیش اند!

رفیق ابراهیم در دنباله ی خطابه ی خود عنوان کرد: « در حالی که می‌ گویم رفیق من، در مجادلات درونی منطق، استدلال و رفاقت اصل است و بقیه ی چیزها فرع است. اصل قانع کردن است و کل این مجادلات در بحث درون حزبی نباید وحدت تشکیلات را تضعیف کند و یا وحدت تشکیلات را به هم بزند…»

قطعاً، هنگامِ مجادلاتِ سیاسی و تصادم و برخوردِ اندیشه ها در یک حزب، منطق و استدلال، و همچنین پاس داشتنِ رفاقت دارای اهمیت اند و هر انسانِ کمونیستی میباید اینها را رعایت کند. التفات به منطق و استدلال و حفظِ حُرمت، مُبین برخوردار بودن از فرهنگِ و اخلاقِ کمونیستی در مُناقشاتِ سیاسی است. با این وجود ” قانع ” کردن در مباحثِ جدی نظری – سیاسی علی الخصوص زمانی که این کشمکش ها بر سرِ بنیادها یا مبانی اعتقادی درمی گیرند، الزامی نیست. وقتی اشخاصی دیدگاهها و افکار خود را تحتِ نامِ ” عقلانیت ” و ” واقع بینی ” در برابرِ خطِ رسمی یک حزب عَلَم می کنند، نمی توان انتظار داشت مخالفینِ این نوع بحث ها که به برنامه، استراتژی و مصوباتِ تشکیلات اشان عمیقاً مُعتقدند، سهل و ساده به قناعت برسند. عکسِ این نیز صادق است. دارندگانِ نظرگاههای مُغایر با مواضعِ رسمی هم از آنجایی که خطِ مشی دیگری را برگزیده اند ( یک انتخابِ سیاسی مُعین ) ، و به آنچه بیان می دارند باور دارند و فکر می کنند حق با خودشانِ است، لذا برای مدافعینِ برنامه، استراتژی و مصوباتِ حزب مُتقاعد و راضی نمی شوند.

البته این گفته که نباید مجادلاتِ درونی، وحدتِ تشکیلات را تضعیف کند و یا درهم شکند، صحیح است. ولیکن، آیا رفیق ابراهیم و همراهان وی به آنچه می گویند عمل کرده اند و پایبند بوده اند؟ آیا ایشان از آن موقع که اختلافِ نظرِ سیاسی در حزبِ کمونیستِ ایران سر درآورده، در جایگاهِ رفیقی تأثیر گذار و دارای اتوریته، عملاً سعی کرده مانع از پدید آمدنِ جو و فضای نامناسب و ناسالم شود و بدین سان وحدتِ تشکیلات به مُخاطره نیفتد؟ اگر وی و سایرِ رفقای همفکرش اهتمامی در این زمینه بخرج داده اند، پس چرا و به چه دلیل حزب اینگونه دو شقه شده، و برای ماههاست که اندک نشانه ایی از بهبودِ اوضاع در آن مُشاهده نمی شود!؟

رفیق ابراهیم سپس در مذمتِ شیوه ی تبلیغِ کمونیست ها علیه مذهب و ناسیونالیسم اظهار نمود: « چرا شما به ‌جای اینکە به کسی که گرفتار این عقاید و باورهای خرافی؛ چه مذهبی، چه ناسیونالیستی، شده است کمک کنید که از آنها رها شود، با تبلیغات نسنجیده خود جوالدوز به مغزش فرو می‌ کنید. با این عمل شما اذیتش می‌ کنید، دردی به دردهایش اضافه می ‌کنید. اگر می خواهید با این ادبیات افراطی جوان رها شده از مذهب را جذب کنید که تحصیل حاصل است. بحث در این مورد فراوان است و باید آنرا به فرصت دیگری موکول کرد به عنوان یک جمع بندی می گویم، باید عملکرد خود را در همه ی این زمینه ها بازنگری کنیم. انگار که فقط آژیتاسیون بلد هستیم. آن ‌هم شاید به این دلیل که آژیتاسیون آسان ‌تر است. شعار دادن هزینه ی چندانی ندارد و زحمت زیادی نمی برد.» ( خط تأکید از من است )

بدیهی است، احزابِ چپِ رادیکال و کمونیست تفاوت های مُحرزی در نقدهایشان علیه مذهب، و ناسیونالیسم دارند. سبک و سیاقِ برخوردِ هر کدام از آن جریانات با خرافاتِ مذهبی، و ناسیونالیسم یکی نبوده و نمی باشد. اما به رغمِ این نامُتجانس بودن در امرِ مبارزه با مذهب، و ناسیونالیسم، همه ی آنان از وظیفه ی خطیرِ خود یعنی رها ساختنِ توده های کارگر و ستمدیده از آگاهی کذب و وارونه، اصلاً و ابداً عُدول و اعراض نکرده اند. کُنش های آگاهی بخش و روشنگری درباره ی ماهیتِ این دو پدیده ی منحوس و نامیمون ( مذهب و ناسیونالیسم ) که تا به اینک کارایی بس زیادی برای طبقاتِ حاکم داشته اند، شایسته است تا با صراحت و شفافیت باشد، همانگونه که مارکس، انگلس، لنین، و مابقی مُتفکرینِ بزرگ و نامدارِ مارکسیست چُنین کردند. هر گونه اهمال و سهل انگاری، و یا غفلت از پیکارِ صریح و روشن با این دو پدیده ی ضدِ انسانی، به وحدتِ طبقه ی کارگر به مثابه حیاتی ترین اصل در امرِ پیشروی مبارزه علیه بورژوازی، به شدت لطمه می زند. تاریخِ مبارزه ی طبقاتی گواه آن است که کوتاهی در نقدِ اصولی و پیکارِ همه جانبه با مذهب و ناسیونالیسم چه ضربه هایی به جنبش های کارگری – کمونیستی زده است.

واقعیت این است، این قبیل نظرات در پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی بیشتر از جانب چپ های پوپولیست مطرح می شد. در این مقطع، تتمه ی چپ های خلقی که اکثریتِ ایشان آلوده به سمِ ناسیونالیسم هستند، به نیتِ جذبِ توده ها از هر قشر و طبقه ی اجتماعی، و استحصالِ مقاصدِ مُعین اشان، ” نَرم ” برخورد کردن و حتی کنار آمدن با عقاید و باورهای انسان ستیز و خرافی، و… را موعظه می کنند.

خرده گرفتنِ رفیق ابراهیم از کمونیست ها و نسنجیده دانستنِ کُنش های آنان علیه مذهب و ناسیونالیسم، بواقع تکمیلِ همانِ بحثِ حذر کردن از کاربردِ ” زبانِ یکسان ” در فعالیت های تبلیغی بر ضدِ رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی و اپوزیسیونِ بورژوایی آن می باشد که در قسمتِ قبلی ( دوم ) این مقاله بدان پرداخته شد. (*)

تزِ ” زبانِ نرم ” در پلیمک و مُجادله با اپوزیسیون بورژوا – لیبرال و ناسیونالیست، و ” سنجیدگی ” در نقدِ مذهب و ناسیونالیسم برای توده های زیردست، حاکی از درپیش گرفته شدنِ خطِ مشی تماماً مُجزا با خطِ مشی رادیکال و انقلابی حزبِ کمونیستِ ایران و سازمانِ کوردستانِ آن ( کومه له ) است. ترغیب به بکار گیری زبان نرم ( بخوانید مماشات ) در جدل های سیاسی با بورژوازی مخالف که همانندِ رژیمِ سرمایه داری – اسلامی ایران دشمنِ قسم خورده ی طبقه ی کارگر می باشد، یک راست روی عیان و آشکار، و توصیه به متانت در برخورد با مذهب و ناسیونالیسم، بازگشت به آغوشِ پوپولیسم است.

در انتهای جلسه، رفیق ابراهیم دو سئوالِ اساسی را پیش کشید. اول، چرا سازمان ها و احزابِ چپِ رادیکال و کمونیست به وضعیتِ کنونی دُچار گشته اند، و دوم، ” چه باید کرد “. ایشان وضعیتِ سازمان ها و احزاب یاد شده را با دلائلِ اجتماعی، و معرفتی توضیح می دهد. به عقیده ی رفیق ابراهیم بافتِ غیرِ کارگری آنان، و شکاف میانِ کمونیسم و طبقه ی کارگر بانی پیش آمدنِ این اوضاعِ ناخوشایند شده است.

رفیق ابراهیم در بابِ غیرِ کارگری بودنِ سازمان ها و احزابِ چپِ رادیکال و کمونیست، این فرضیه را تقدیم کرد: « بافت غیر کارگری سبب شده که احزاب، متوجه اشکالات خودشان نمی ‌شوند. چون اگر بافت آن احزاب کارگری بود دست آخر کارگری پیدا می ‌شود که به آن ‌ها بگوید دوست عزیز! معنی این صحبت‌ های شما را نمی ‌فهمم، دوست من! این عاقلانه نیست و ما در شرایط زندگی روزمره و در محل کار، کارخانه و کارگاه، این‌ طوری با هم‌ دیگر صحبت نمی ‌کنیم و این ‌طوری نمی‌توانیم هم ‌دیگر را قانع کنیم. » ( خطوط تأکید از من است )

قبل از هر سخنی شایانِ ذکر است که، کمونیسم در اصل جنبشِ طبقه ی کارگر علیه مناسبات و شیوه ی تولیدِ سرمایه داری است، و کمونیست ها در هر کشوری بخشِ پیشرو طبقه ی کارگر محسوب میشوند. کمونیست ها آگاه به مصالحِ مُشترکِ پرولتارهای جهان اند، و احزابِ کمونیست مصمم ترین بخشِ تشکل ها و نهادهای کارگری به شمار می آیند. مارکس و انگلس در اینباره نوشتند: « کمونیست ها حزب خاصى نیستند که در برابر دیگر احزاب کارگرى قرار گرفته باشند. آنها هیچگونه منافعى، که از منافع کلیه ی پرولتارها جدا باشد ندارند. آنها اصول ویژه ‌ایى را به میان نمی آورند که بخواهند جنبش پرولتارى را در چهارچوب آن اصول ویژه بگنجانند. فرق کمونیست ها با دیگر احزاب پرولتارى تنها در این است که از طرفى، کمونیست ها در مبارزات پرولتارهاى ملل گوناگون، مصالح مشترک همه ی پرولتاریا را صرف نظر از منافع ملی اشان، مد نظر قرار می دهند و از آن دفاع می نمایند، و از طرف دیگر در مراحل گوناگونى که مبارزه ی پرولتاریا و بورژوازى طى می کند، آنان همیشه نمایندگان مصالح و منافع تمام جنبش هستند. بدین مناسبت کمونیست ها عملاً با عزم ترین بخش احزاب کارگرى همه ی کشورها و همیشه محرک جنبش به پیش ‌اند… »  ( مانیفستِ حزبِ کمونیست – فصل دوم، پرولتارها و کمونیست ها )

بنابراین، احدی ( هر که می خواهد باشد ) مُحق نیست کمونیست ها را از کارگران سوا کند، و احزابِ کمونیست را بخش هایی از تشکل های و نهادهای مستقل کارگری که در زمانه ی مارکس کم نبودند، نداند. رفیق ابراهیم آگاهانه در موردِ کمونیست ها که چه کسانی اند، و احزابِ کمونیست طبقِ تعریف چه تشکل هایی هستند، کلمه ایی نگفت!

با تقریر این نکته، به نقطه نظراتِ رفیق ابراهیم بازمی گردیم. به باورِ من، کارگری نشدنِ سازمان ها و احزابِ چپِ رادیکال و کمونیست را نمی شود با انگاره ها یا فرضیاتی که وی در آن جلسه آورد ( اگر سازمان ها و احزابِ موجود کارگری بودند، آنوقت کارگری پیدا می شد که بگوید، اشتباهاتِ آنان کجاست، و… ) به اثبات رسانید! برداشتِ نگارنده ی این نوشتار از صحبت های رفیق ابراهیم این است که، چون به زعم ایشان فعالیت های تبلیغی جریاناتِ کمونیست “غیرِ عقلانی” اند، در نتیجه تا بحال قادر نشده اند کارگری شوند!

قدر به یقین، در تبیینِ عللِ « کارگری نشدن » ، و « شکاف میانِ کمونیسم و طبقه ی کارگر » می توان به دلائلِ واقعی متعددی اشاره کرد که پرداختن به همه ی آنها در این مقال نمی گنجد. با این وصف جای تذکار دارد که یکی از عمده ترین عواملِ کارگری نشدنِ احزابِ چپِ رادیکال و کمونیست در ایران، استبداد و اختناق سیاسی حاکم بر جامعه بوده است. هیچ ابهامی نیست، با وقوعِ یک شرایطِ انقلابی، [ و مادیت یافتنِ انقلاب ]، توده های وسیعی از این طبقه همراه با رهبران و پیشروانشان به این جریانات مُلحق، و یا توأم با متشکل شدن در شوراهای کارگری، دست اندرکارِ تشکیلِ حزبِ کمونیست، خواهند شد.

شکاف میانِ کمونیسم و طبقه ی کارگر هم تنها مُختص به ایران نیست. این تَرَک، یک مشکل و مُعضل جهانی است. از هنگامی که با استحاله ی جهتِ تئورى و اثراتِ آن بر جهانِ قرنِ بیستم، عملِ سیاسى غیرِ پرولترى فراگیر و تقویت شد و گرایشِ ” ناسیونال – رفرمیسم ” در اغلبِ سازمان ها و احزابِ چپگرا در کلیه ی جوامعِ بورژوایی ریشه دوانید، این شکاف رفته رفته عمیق و عمیقتر شد.

در هر حال طرحِ مسأله ی غیرِ کارگری بودنِ جریاناتِ کمونیست کلامِ تازه ایی نیست و سال های سال است این بحث در جنبش کارگری – کمونیستی کشور بگوش می رسد. آنچه نظرِ امثالِ من را به خود جلب می کند، این است که رفیق ابراهیم سخنانی را بر زبان جاری می سازد که پیشتر رفقایی در حزبِ کمونیستِ ایران از موضعی راست نظیرِ این اظهارات را به سمعِ مخاطبین خود رسانیده بودند.

رفیق جمال بزرگپور در زمره ی آن رفقا است. ایشان در نوشته ایی با تیترِ ” تخریبِ سنگرِ چپ و کمونیست در کردستان چرا؟ ” که موجودیتِ حزبِ کمونیستِ ایران را به وضوح زیرِ سئوال می برد، نوشته است: « واقعیت تلخ دورە ی حاضر این است کە چپ ایران و آنچه که خود را کمونیست میخواند از جملە حزب کمونیست ایران نیز ( با تفاوتی بە دلیل وجود کومە لە )، تماماً از طبقه ی کارگر ایران فاصله دارند، به زندگی و مبارزه ی روزمره ی این طبقە بی‌ ربط هستند و نقشی در آن ندارند، چون شناخت واقعی و عینی از آن ندارند. »

رفیق ابراهیم برای اثباتِ بحثِ خود، سراغِ خیزشِ دی ماه سال ۱۳۹۶ خورشیدی رفت. او معتقد است: « تجربه ی دی ماه سال ۱۳۹۶ به ما نشان داد که اکثریت آن‌هایی که به نام فعالین کارگری، فعالین اجتماعی، شناخته می‌شوند، و کم و بیش اسیر همان سنت ها و فرهنگ سازمان های چپ هستند، با آن حرکت عظیم و اجتماعی بیگانه بودند. آن‌ها نیز مثل من و شما اخبار را از روزنامه ‌ها و دنیای مجازی می ‌خواندند و از پنجره‌ های خانه‌ هایشان آن اعتراضات را نگاه می‌ کردند. این بافت غیرکارگری است که اجازه نمی ‌دهد که احزاب سیاسی چپ از این وضعیت نامطلوب و از دایره باطلی که در آن گرفتار شده اند، بیرون بیایند.»

می بینیم، رفیق ابراهیم به جای انتقاد از ناآمادگی سازمان ها و احزابِ چپِ رادیکال و کمونیست در نشان دادنِ عکس العملِ به موقع، و دخالت و تأثیر گذاری روی برآمدهای کارگری و توده ایی آن مقطعِ مهم از تاریخِ مبارزه ی طبقاتی، ابتداء به فعالینِ جنبشِ کارگری – کمونیستی داخل می تازد، و بعد این ضعف و کاستی را ( ناآمادگی ) که همگان بدان اذعان دارند، بی دلیل به بحثِ غیرِ کارگری بودنِ جریاناتِ کمونیست ربط می دهد!

ناگفته نماند، رفیق ابراهیم در اختتامیه ی کنفرانسِ سالانه ی تشکیلاتِ خارج از کشورِ آلمان هم به نوعی ناامیدی به سازمان ها و احزابِ چپِ رادیکال و کمونیست را اشاعه می داد. وی در آن کنفرانس علی رغم اشاره ی درست به پراکندگی جریاناتِ کمونیست، و فقدانِ تشکل ها و نهادهای مستقل و سراسری در ایران، وارد مبحثی شد که مایه ی تعجب و تحیر خیلی ها گردید. ایشان در آن کنفرانس، جریاناتِ مُتعلق به گرایشِ سوسیالیستی را عاجز و ناتوان ارزیابی نمود، و گفت که جمعیتِ طبقه ی کارگر به نسبتِ طبقه ی متوسط به بالا ( در ایران و کوردستان ) کمتر است! در عوض در توصیفِ موقعیت و جایگاهِ نیروهای اپوزیسیونِ بورژوا – لیبرال و ناسیونالیست ابراز داشت که، آنها از پشتیبانی دولت ها بهره مندند، امکاناتِ مالی فراوانی دارند، و از منزلتِ اجتماعی وسیعی برخوردارند.

هر چند واقعیت هایی در تبیینِ رفیق ابراهیم در خصوصِ موقعیتِ بورژوازی مخالف به چشم می آید، معهذا در پسِ گفته های اغراق آمیز وی حول و حوشِ پایگاهِ اجتماعی اپوزیسیونِ راستِ رژیم، مقصودِ معینی قرار داشت. او در جستجوی آن بود تا شنوندگان، بویژه اعضاء و کادرهای حزب را به این قناعت برساند که کمونیست ها راهی به غیر از همکاری با طیف های گوناگونِ اپوزیسیونِ بورژوا – لیبرال و ناسیونالیست و…، پیشاروی ندارند.

رفیق ابراهیم در کنفرانس آلمان افزود: « در کنار لیبرال ها هر کدام برنامه های خود را به مردم معرفی می کنیم تا انتخاب کنند. » مسلماً، در برابرِ این رویکرد و سمتگیری رفیق ابراهیم، پرسش هایی مطرح می شوند. ۱- آیا حزبِ کمونیستِ ایران [ و سایرِ سازمان ها و احزابِ کمونیست ] ظروف مبارزه ی طبقه ی کارگر برای رسیدن به اهدافِ عالیه ی این طبقه اند یا جریاناتی اند که بر آنند تا از حالا، و نیز در فردای تحولاتِ جامعه با بورژوا – لیبرال ها و ناسیونالیست ها و … بر سرِ تسلط بر قوه ی مُجریه و یا کسبِ کرسی های بیشتر در پارلمان، واردِ رقابت شوند!؟

۲ – آیا طبقِ این بینشِ سیاسی که لابُد آنرا ” عقلایی ” می پندارد، تکلیفِ حاکمیتِ طبقه ی کارگر و سوسیالیسم از طریقِ آراء توده های مردم از همه ی طبقاتِ اجتماعی یا توسطِ نمایندگانِ آنان در پارلمانِ (لابد پارلمانِ یک حکومتِ بورژوا – دموکراتیک) معلوم خواهد شد!؟

۳ – آیا منبعد رسالتِ حزبِ کمونیستِ ایران سازماندهی طبقه ی کارگر در محلِ کار و زیستِ کارگران به قصدِ راه اندازی انقلابِ کارگری و دستیابی طبقه ی کارگر به قدرتِ سیاسی و ایجادِ ساختمانِ سوسیالیسم نیست و فعلاً بایستی در نزدیکی و همکاری با اپوزیسیونِ بورژوایی در هر دو بخشِ سراسری و محلی (ایران و کوردستان) به مبارزه علیه رژیم پرداخت!؟

باری، رفیق ابراهیم در جلسه ی ” فرهنگ و اخلاقِ کمونیستی در مجادلاتِ سیاسی ” در تشریحِ وضعیتِ سازمان ها و احزابِ چپِ رادیکال و کمونیست، و چه باید کرد، عنوان داشت: « اما این وضعیت دلایل معرفتی هم دارد. باید سوسیالسیم و مبارزه ی طبقاتی را به مثابه یک علم خلاق در زمینە های جامعه شناسی، ماتریالیسم تاریخی و اقتصاد، فرا گرفت. و نه فقط فرا گرفت بلکه بایستی آنرا به کمک پیشرفت های علمی بزرگی که رویداده است آنرا به روز کرد. چپ ایران هم آن‌ چنان سطحی و ملانقطی پرورش یافته‌ است که گویا وظیفه ی آنها فقط این است که شورای نگهبان مارکسیسم باشند. مارکسیسم علم است و علم را باید مداوماً به روز کرد. » ( خطوط تأکید از من است )

بی تردید، همه ی جریاناتِ کمونیستِ جامعه در فراگیری سوسیالیسم و کمونیسم علمی و ترویجِ این دانش در میانِ توده های کارگر زحماتِ زیادی متحمل شده اند. برای چندمین بار باید به رفیق ابراهیم خاطر نشان کرد که، هیچیک از این جریانات نگفته و نخواهند گفت که مارکسیسم علم نیست. آنان طی سالیانِ متمادی سعی کرده اند تا مارکسیسم را بدونِ اینکه خدشه ایی به اصولِ و مبانی اش وارد شود، به روز کنند. قسمتِ عظیمی از کار و فعالیتِ روتینِ جریاناتِ کمونیست در راستای پاسخگویی به نیازهای مُبرم مبارزه ی طبقاتی ( ضرورت هایی که تحولاتِ مستمرِ سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی در مسیرِ حرکتِ جنبش گذاشته اند ) در هر دوره ایی، بوده است.

ضمناً این سخن که چپِ ایران سطحی و مُلانقطی پرورش یافته و وظیفه اش این است که شورای نگهبانِ مارکسیسم باشد، نه فقط توهینِ بی پرده ی سخنران به سازمان ها و احزابِ چپِ رادیکال و کمونیستِ جامعه می باشد، بلکه بیانگر خشمِ وی از تقابلِ مارکسیست ها و کمونیست های انقلابی با رویزیونیسم و به چالش کشیدنِ گرایشاتِ لیبرالی و ناسیونالیستی و غیره است.

رفیق ابراهیم به عنوان ” حُسنِ ختام ” جلسه، بلاخره به وجودِ اختلافِ نظرِ سیاسی در حزبِ کمونیستِ ایران، بعد از مدت ها کتمان و انکار، اعتراف کرد و رو به حضار گفت: « اما باید با اختلاف سیاسی به شیوه ی متمدنانه و رفیقانه رفتار کرد. در مورد اختلاف ها بحث کنیم. رفاقتمان در نتیجه ی تفاوت سیاسی چرا باید به هم بریزد. پیش ‌داوری نکنیم، اتهام نزنیم، به منطق و استدلال قوی متکی باشیم. حسن نیت رفیقمان را مفروض بگیریم، محیط اظهار نظر سیاسی رفیقمان را محدود نکنیم. کاری نکنیم که جرات نکند نظرات خودش را ابراز کند و طوری فکر کند که اگر نظراتش را ابراز کند معلوم نیست به چه محدودیت و محرومیت و با جو و فضائی روبرو می ‌شود. آن ‌چه ما به آن احتیاج داریم این است که مانند یک حزب واحد عمل کنیم، اصل بر تنوع نظر و وحدت عمل، است. هزار بار این را گفته‌ ایم. »

ایشان بر خلافِ ادعاهایش ابداً با انتقاداتِ صاحبِ این قلم به شیوه ی متمدنانه و رفیقانه رفتار نکرد. وی رفاقتمان را تحت الشعاعِ اختلافِ نظرِ سیاسی ما قرار داد. او حُسنِ نیتِ مرا به هیچوجه مفروض نگرفت و محیطِ اظهارِ نظرِ را برای من، و سایر مُنتقدین حسابی تنگ کرد، و کار را به جایی رسانید که تعدادی از مُنتقدین به خاطرِ ترس از هجمه و توهین و تحقیر از جانبِ عناصری جاه طلب و اپورتونیست سکوت کنند.

در خاتمه لازم به گفتن است که، قصدِ رفیق ابراهیم از برگزاری آن جلسه و تشریحِ ” فرهنگِ غیرِ دموکراتیک ” این بود تا شاید قادر شود از طرح شدنِ هر انتقادی در برابرِ مواضعِ خود و همفکرانش، جلوگیری بعمل آورد. به این سطور نگاه کنید: «… در این فرهنگ کشف و شناسائی ” گرایش های اجتماعی ” به یک ” تخصص ” تبدیل می شود. با ذره ‌بین می ‌گردد مخ رفیقش را زیر و رو می ‌کند، رفتارش را زیر نظر می‌ گیرد، مثل ملا نقطی‌ ها، بین کلمات، فتحه و ضمه‌ ها را بررسی می ‌کند، نوشته‌ ها را زیر و رو می کند تا شاید چیزی برای توجیه آن چه که در ذهنش نسبت به رفیقش دارد پیدا کند. اگر هم کم آورد به آنچه خود آنرا ” تئوری مارکسیسم ” می داند، متوسل می شود و نامش را هم می گذارد ” مبارزه ی ایدئولوژیک“.  » ( جلسه ی فرهنگ و اخلاقِ کمونیستی در مجادلات سیاسی – رفیق ابراهیم علیزاده )

صرف نظر از نگرشِ تمسخر آمیزِ رفیق ابراهیم به تقابلِ کادرهای انقلابی حزب با گرایشاتِ راست و ضدِ مارکسیستی از آن جمله ناسیونالیسم که بارها در حزبِ کمونیستِ ایران و کومه له عمل کرده و حاصل آن دو سازمانِ زحمتکشانِ مهتدی و ایلخانی زاده است، آیا می توان غیر از آنچه بیان شد، تعبیر یا تفسیرِ دیگری از پاراگرافِ فوق بدست داد؟

نکته ی آخر اینکه، ایشان با تکرارِ مکررِ این سخن که مارکسیسم علم است، بر آن بوده و هست هر انحرافی را به بهانه ی لزومِ ” به روز کردنِ مارکسیسم با کمک پیشرفت های علمی ” به خوردِ اعضاء و کادرهای حزب بدهد تا بدین وسیله موانعِ سرِ راه تحققِ اهدافِ تعیین شده ی خود و همراهانش، برداشته شوند.

۰۷/۰۶/۲۰۱۹

  • قسمت های اول و دومِ نگاهی به جلسه ی فرهنگ و اخلاقِ کمونیستی در مجادلاتِ سیاسی، ضمیمه شده اند.

******

نگاهی به جلسه ی فرهنگ و اخلاقِ کمونیستی در مُجادلاتِ سیاسی

« قسمت اول »

فرشید شکری

یکسال قبل، بتاریخِ بیست و یکمِ اردیبهشتِ ۱۳۹۷ خورشیدی برابر با یازدهمِ مهِ ۲۰۱۸ میلادی، جلسه ایی آموزشی در اردوگاهِ مرکزی کومه له – سازمانِ کوردستانِ حزبِ کمونیستِ ایران با تمِ “فرهنگ و اخلاقِ کمونیستی در مجادلاتِ سیاسی” از سوی مرکزِ هدایت و آموزشِ حوزه ها برگزار گردید. دبیر اولِ کومه له، رفیق ابراهیم علیزاده سخنرانِ آن جلسه ی تشکیلاتی بود و مابقی شرکت کنندگان فقط می توانستند پرسش هایشان را به صورت کتبی طرح کنند.

از آنجا که موضوعِ نشستِ مذکور با توجه به علنی شدنِ اختلافِ نظرِ سیاسی در حزبِ کمونیستِ ایران و سازمانِ کوردستان آن ( کومه له )، اهمیتِ دو چندانی یافته است، بدین سبب صاحبِ این قلم با این فرض که بعضی ها سُخنانِ رفیق ابراهیم را نشنیده اند، و یا متنِ پیاده شده اش را مطالعه نکرده اند، بر آن شد تا به مطالبِ عنوان شده در آن گردهمایی حزبی، بپردازد. (۱)

در آغاز، رفیق ابراهیم به نکته های سزاوار تعمقی اشاره کرد. اولین نکته این بود که، گستره و میزانِ پراتیکِ تشکیلاتی و سیاسی کلیه ی سازمان ها و احزابِ چپِ رادیکال و کمونیستِ ایران تناسب و همخوانی با موقعیتِ اجتماعی کمابیش مطلوبِ دوره ی حاضر ندارند. نگارنده ی مقاله ی حاضر با این مشاهده ی رفیق ابراهیم موافق است و شاید هم اغلبِ شنوندگانِ صحبت های وی، مخالفتی یا ملاحظه ایی اصولی روی این نکته نداشته باشند. اما پس از آن، وقتی ایشان به مقایسه ی مبارزات کارگری و سطحِ آگاهی کارگران و توده های ناراضی در قبل و بعد از انقلاب پرداخت، در نهایت استنتاجِ ناروشنی بدست داد.

رفیق ابراهیم عقیده دارد: « در این دوره ی ۴۰ ساله توده ی بیشتری از کارگران دست به مبارزه ی صنفی می زنند، شماری بیشتری از کارگران به سیاست روی آوردە اند، روشنفکران چپ جدیدی که خود را مارکسیست می دانند، بدون وابستگی سازمانی در صحنه ی جامعه ظاهر شدە اند، موسیقی و هنر و ادبیات پیشرو از سر و کول این جامعه بالا می رود. اما سازمان های سیاسی چپ پس رفتە اند، این یک تناقض است. این تناقض را باید بتوان توضیح داد ».

می دانیم، این وضعیتی که رفیق ابراهیم به تصویر درمی آورد، صرفاً مُختصِ به ایران نیست. سازمان ها و احزابِ چپ ( منظور جریاناتی اند که از دیدِ ما کمونیست و انقلابی به شمار می روند ) در اروپا، آمریکا، و سایر مناطقِ جهان نیز علی العموم حال و روزِ آنچنان مساعدی ندارند. آگاهی داریم، سوای قدرتِ ” رفرمیسم ” و میدانداری این گرایش در داخلِ نهادهای کوچک و بزرگِ کارگری و رخنه ی انواع و اقسامِ سوسیالیسم و کمونیسمِ بورژوایی و خرده بورژوایی به درونِ جنبش های کارگری – کمونیستی، و جُز اینها، خودِ این تشکل های سیاسی که اکثراً فاقدِ پایگاهِ وسیعِ اجتماعی در میانِ کارگران اند، قادر نشده اند در اعتراض ها و اعتصاب های کارگران و توده های مُعترضِ جوامعِ خود نقشِ مؤثری داشته باشند. به هر روی، اگر در آن تجمعِ حزبی مقصودِ رفیق ابراهیم از ” پس رفتن ” این بود که سازمان ها و احزابِ چپِ رادیکال و کمونیست به اندازه ی کافی در سوخت و ساز یا تحرکاتِ طبقه ی کارگر و ستمدیدگانِ این دیار تأثیر نداشته اند، این یک واقعیتِ غیرِ قابلِ اغماض است. بر کسی پوشیده نبوده و نیست که آنها طی این چهار دهه به مراتب کمتر از ظرفیت و پتانسیلِ واقعی اشان ظاهر گردیده اند، و انتظار میرفت تا پراتیک و فعالیتِ آنان با تحولاتِ پی در پی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، و… مُتناسب تر و برازنده تر باشد. من باب مثال، هر چند کومه له – سازمانِ کوردستانِ حزبِ کمونیستِ ایران در مُقایسه با دیگر سازمانها و احزابِ چپِ رادیکال و کمونیست از موقعیتِ خوب و مناسبی برای کار کردن در بینِ کارگرانِ کوردستان برخوردار بوده، اما می بینیم تا به اینک دستاوردِ درخورِ تأملی در این زمینه کسب نکرده است. چرا؟ بدین دلیلِ ساده که چند سال است، موضوعِ اصلی کار و فعالیتِ این تشکیلاتِ رزمنده، انقلابی، خوشنام و دارای وجهه و نفوذِ اجتماعی که تبلیغ، ترویج و سازماندهی در مُحیط های کار و زیستِ کارگران می باشد، تا حدودِ زیادی فراموش شده است. بطورِ واقع، این مُهم به نفعِ تدارکات برای تشکیلاتِ علنی، مسائلِ خُردِ تشکیلاتی، و یا روابط و مناسباتِ « بی نتیجه ی دیپلماتیک » با احزابِ بورژوایی کورد به حاشیه رفته است. این کُنشگری بیشترین انرژی و وقتِ رهبرانِ کومه له را گرفته، و سبب گشته تا از سوخت و ساز و موقعیتِ کارگران در کوردستان چندان شناختی حاصل نکنند، و قادر نگردند در پیکارهای آنان رُلِ شایسته ایی ایفاء نمایند.

در رابطه با بقیه ی سازمان ها و احزابِ چپِ رادیکال و کمونیست برای نمونه می توان به آکسیونیسم آنان اشاره داشت. معذالک، صدورِ این حکم ( سازمان های سیاسی چپ پس رفته اند ) که حزبِ کمونیستِ ایران هم مشمولِ این داوری رفیق ابراهیم می شود، قابلِ قبول نمی باشد، زیرا علیرغمِ وارد بودنِ هر انتقادی، و علیرغمِ فاصله ی برخی از سازمانها و احزاب یاد شده از « سوسیالیسمِ کارگری »، جایز نیست تلاش ها و ازخود گذشتگی های آنان در راستای پیشبردِ امرِ مبارزه ی طبقاتی، و سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی [ در این چهل سال ] را نادیده گرفت و هیچ انگاشت. هیچکس ناکامی های سیاسی، اجتماعی، و طبقاتی کمونیسم در پیکارِ طبقاتی را انکار نمی کند، ولی جنبشِ کارگری – کمونیستی ایران پیشروی ها و دستاوردهای مبارزاتی ارزنده ایی تحصیل کرده که بدونِ کوشش و جانفشانی انقلابیونِ متشکل در سازمان ها و احزابِ مذکور، ابداً ممکن نمی شد.

رفیق ابراهیم در این آسیب شناسی، ” اخلاقِ سازمانی ” را پیش کِشید و آنرا در پیدایشِ موقعِ کنونی چپ به عنوانِ علتِ العلل و مسببِ اصلی معرفی نمود. بدواً لازم به گفتن است که، علت یابی ضعفها و کمبودهای مبارزه ی طبقاتی – سیاسی بحثی باز و در عین حال بسی با اهمیت است، و همانگونه رفیق ابراهیم اذعان دارد، ممکن نیست با ” یک تک دلیل ” آنهم ” اخلاقِ سازمانی ” بشود آنرا توضیح داد. اخلاقی که، به قولِ رفیق ابراهیم، مُتأثر از دانش، و عقل و تجربه است. با این وجود، ایشان این “نوآوری” را انجام داد و در مبحثِ اخلاق سازمانی موضوعِ انشعاب ها را برجسته ساخت.

رفیق ابراهیم که انشعاب و شاخه شاخه شدن در جریاناتِ مختلف ( سازمان چریک های فدائی خلق ایران، حزب کمونیست ایران، طیفِ مائوئیست، و خط دو ) را گوشزد کرد، و این روند را ادامه دار دانست، اظهار داشت: « بدون شک تعداد محدود و معینی از این انشعاب ها توضیح سیاسی و اجتماعی جامعه پسندی داشته اند و جدائی هایشان برای یک ناظر خارجی قابل درک بوده است. اما اکثریت قاطع آنها چنین نبودە اند. در حاشیه ی جلسه به یکی از رفقای حاضر نیمه شوخی نیمه جدی گفتم، بسیاری از این انشعاب ها را نه با جامعه شناسی بلکه با روانشناسی باید توضیح داد.»!

با چشم پوشی از عدمِ پرداختنِ رفیق ابراهیم به جزئیات و یا عدمِ بیانِ اینکه کدام انشعاب ها توضیحِ سیاسی و اجتماعی جامعه پسندی داشته اند، و کدام ها فاقدِ اینگونه تبیینی اند، این سئوال پیش می آید که، چرا بایستی ” بسیاری ” از این جدایی ها را با تکیه بر علمِ ” روانشناسی ” وارسی و کالبد شکافی کنیم!؟ آیا قبلاً در کالج ها و آکادمی ها یا مؤسسه های علمی – تحقیقاتی کشورهای دیگر جهتِ ریشه یابی سازه ها و عللِ افتراق در تشکل های سیاسی به جای « جامعه شناسی » از « روانشناسی » و کاویدنِ روانِ انسان ها مدد گرفته اند و به نتایج مثبت رسیده اند تا ما هم از این شیوه یا متُد ” کارساز ” برای حل مُعضل استفاده ببریم!؟

جالب است رفیق ابراهیم خوانشِ متفاوتی درباره ی جدایی های جریاناتِ چپ در اروپا دارد. نگرش وی اینچنین است:« انشعاباتی که درون جریانات چپ اروپایی در کشورهای پیشرفته ی سرمایه‌ داری روی داده اند، همه قابل درک هستند و به دلیل تفاوت هائی بسیار روشن در برنامه‌ هایشان بوده است. برنامه، خط‌‌ مشی سیاسی‌ و موقعیت آنها در قدرت‌ سیاسی، زمینه‌ را برای انشعاب های قابل درکی فراهم کرده است ».

حال این پرسش به میان می آید که چگونه در کشورهای پیشرفته ی سرمایه داری، ” برنامه، خطِ مشی سیاسی، و موقعیت در قدرتِ سیاسی” موجبِ شقه شدنِ احزابِ گوناگون شده اند و می شوند، ولیکن در ایران و کشورهای همردیف، این تفاوت ها کمتر یا اصلاً دخیل نیستند لهذا میباید به علمِ روانشناسی رجوع شود!؟ آیا روی این فقره پژوهشی انجام گرفته است؟

رفیق ابراهیم در تکمیلِ صحبت هایش بطور مشخص تبیین خود از انشعاب های صورت یافته در حزبِ کمونیستِ ایران را به سمع حضار رسانید: « من می فهمم که سازمان فدائیان اقلیت با سازمان فدائیان اکثریت، نمی توانستند همزیستی داشته باشند، اما آیا برای بقیه ی انشعاب هایشان علل و انگیزه ی چنین روشن و قابل درکی که حداقل بخش های پیشرو جامعه آنرا بفهمند، وجود داشته است؟ مشابه این وضعیت در خود جریان ما هم کم نبوده است. انشعاب هائی که به هیچ تحول سیاسی و اجتماعی مهمی در جامعه مربوط نبودە اند. در بسیاری موارد آنقدر نامربوط بودە اند که حتی توجه زیادی را هم به خود جلب نکردە اند»! ( خطوط تأکید از من است )

دوباره ایشان صریح و واضح نگفت که، کدامیک از آن انشعاب ها در حزبِ کمونیستِ ایران و کومه له – سازمانِ کوردستانِ حزب، به دگرگونی های سیاسی و اجتماعی جامعه ربطی نداشتند! برخلافِ این دیدگاه، اتفاقاً تحولاتِ سیاسی و اجتماعی در سطحِ منطقه، و ایضاً در سطحِ ایران زمینه های مادی و واقعی پایانِ همزیستی در مقاطعِ مختلف در جریان ما را فراهم آوردند.

آیا انشعابِ اول در اواخرِ دهه ی شصتِ خورشیدی، ربطی به اختلافِ نظرِ سیاسی که محصول و مولودِ وقایعِ پیش آمده در منطقه و ایران در آن هنگامه بود، نداشت؟ انشعابِ مهتدی – ایلخانی زاده و همراهانشان چطور؟ این جدایی همچنین به استحاله و دگرگشتنِ سیاسی در ایران و کوردستان مربوط نبود؟ مگر نه اینکه سازمانِ زحمتکشانِ مهتدی – ایلخانی زاده بعدها و در زمانی کوتاه به یک جریانِ عمیقاً بورژوا – ناسیونالیست و ضدِ کمونیست مُبدل گشت؟

گذشته از آن دو انفصال، در خصوصِ فراکسیونِ ” روندِ سوسیالیستی کومه له ” چه توضیحی باید داشت؟ مگر رویکردِ منفی برپا دارندگانِ روندِ سوسیالیستی کومه له _ همچون منشعبینِ سالِ ۱۳۷۹ خورشیدی _ به حزبِ کمونیستِ ایران، بحثِ ایشان مبنی بر عدمِ رشدِ سرمایه داری در ایران و کوردستان، و نظراتی که سوسیالیسم را به آینده ایی نامعلوم موکول میکرد، از یاد رفته اند؟!

طبقِ اسنادِ مُنتشره و کوهی از جدل ها و بحث های مکتوب و در دسترس، آن گسستن ها اساساً ریشه در اختلاف های عمیقِ سیاسی و نظری داشتند. جمعِ کثیری از انسان هایی که شاهد و ناظرِ شکلگیری تمایزهای سیاسی، فکری و بینشی، و انفکاک های پی در پی در حزبِ کمونیستِ ایران بودند، خوشبختانه در قیدِ حیات هستند. توقع می رفت رفیق ابراهیم در تتبع و بازبینی بخشی از تجربه ی جنبشِ کمونیستی معاصر در آن نشستِ حزبی، بطورِ موجزِ، و دقیق و مستدل دلائلِ انشعاب در سازمان ها و احزابِ کمونیست _ بویژه حزبِ کمونیستِ ایران و کومه له _ را بازگو می کرد.

علی ای حال، رفیق ابراهیم تا این بخش از سخنرانی اش واردِ ” روانکاوی ” افرادِ متشکل در سازمان ها و احزابِ موجود که اصول و مبانی فکری و عقیدتی، اهدافِ برنامه ایی، استراتژی سیاسی، و غیره آنها را گردهم آورده بودند یا آورده اند، نشد. ولیکن بعد از آن، سراغِ روانکاوی رفت و خصائلی را برای مخاطبینِ خود ( بخوانید مخالفینِ نظرات اش ) در داخل و احیاناً خارج از حزبِ کمونیستِ ایران، برگزید. این ” خصلت های انتخابی ” که گویا ثمره ی کارِ روانشناسی ایشان روی افراد و اشخاصِ گوناگون اند، عبارتند از: ” خود بزرگ بینی، خود پرستی، و بی بضاعتی علمی ” !

هر شخصی با خواندنِ متنِ پیاده شده یا گوش دادن به این سخنان ( بحثِ اخلاقی ) نسبت به جدی بودنِ بحث دچارِ شک و تردید می گردد چرا که رفیق ابراهیم در جایگاه یک رهبرِ شناخته شده به جای دعوت و تشویقِ اعضاء و کادرهای حزب به دخالت در جدل های فکری و اندیشه ایی آنهم با رعایتِ موازینِ تشکیلاتی و اصولِ تدوین شده، و یا در ازای آموزشِ “فرهنگ و اخلاقِ کمونیستی در مجادلاتِ سیاسی” درونی و بیرونی ( در سطحِ جنبش ) به نسلِ جوانِ حزب و نیروی جدیدِ پیشمرگ، این ادبیاتِ نامناسب و بخشاً تحقیر آمیز را اشاعه داد.

آیا غرض از برگزاری آن مجمع، آموزش و نشان دادنِ راهی برای برطرف کردنِ قسمتی از مُعضلات و کاستی های جُنبشِ کارگری – کمونیستی، و همزمان هدایت و مدیریتِ اختلافِ نظرِ سیاسی در حزبِ کمونیستِ ایران بود یا انتقام و ریختنِ زهر به مخالفینِ سیاسی؟ اصلاً از چه روی این خصوصیاتِ غیر کارگری و کمونیستی « فقط در دیگران » قابلِ رؤیت اند؟

تا جایی که به حزبِ کمونیستِ ایران مربوط و در پیوند است، آن گردهمایی نه فقط راهگشا نبود، بلکه از زمانِ علنی شدنِ اختلافِ نظرِ سیاسی و نقدِ آن دیدگاههایی که در جناحِ راستِ مواضعِ رسمی حزبِ کمونیستِ ایران جای گرفته اند، عکس العمل هایی به غایت هیستریک، غیرِ سیاسی، و بدور از پرنسیپ های کمونیستی و انسانی از جانبِ افرادی در شبکه های اجتماعی مشاهده شده اند. ( ۲ )

در این دوره، شانتاژ و جوسازی علیه مُنتقدینِ نظرگاههای راست روانه، و توهین و فحاشی و بی حرمتی به آنان به اوجِ خود رسیده است. متأسفانه حمله و هجمه به انتقاد کنندگان با سرمشق گرفته شدنِ ادبیاتِ بکار رفته در آن سمینار، به فضای عدمِ احساسِ امنیت و بی اعتمادی در حزبِ کمونیستِ ایران مُنجر شده است.

رفیق ابراهیم در ادامه ی سخنانِ خود تعریفِ ساده ایی از مارکسیسم عرضه کرد. او ابراز داشت، مارکسیسم علم است، راهنمای مبارزه برای تغییرِ جهان، و ایدئولوژی به معنای جانبداری و شور مبارزاتی می باشد. بی هیچ شُبهه ایی، یک مارکسیستِ واقعی به مارکسیسم به مثابه علم رهایی پرولتاریا و کل بشریت می نگرد؛ و تردیدی نیست، یک مارکسیستِ واقعی تفکیکی میان علمی بودنِ مارکسیسم و جوهرِ انقلابی آن قائل نیست؛ معهذا همان مارکسیستِ انقلابی ( واقعی ) اجازه نمی دهد تا افرادی به بهانه ی اینکه مارکسیسم علم است و… در اصولِ اساسی آن تجدیدِ نظر بعمل آورند ( وارد کردنِ ایده های راست و در تضاد با منافعِ پرولتاریا بدرونِ مارکسیسم ) و عقایدِ راست و انحرافی اشان را تحتِ عنوانِ سوسیالیسم و کمونیسم ترویج کنند. در طولِ تاریخِ پُر فراز و فرودِ جنبشِ کارگری – کمونیستی در سطحِ جهان، متفکرین و اندیشه ورزانِ باصطلاح مارکسیستِ شهیر و صاحب نامی آمده و رفته اند که مارکسیسم را علم می دانسته اند، ولیکن فعالیت های فکری و نظری آنان به سودِ بورژوازی و تداومِ وضعِ موجود تمام شده اند. آنها زیرِ لوای ” واقع بینی ” و یافتنِ ” راهکارهای کارآمد ” چنان زخم های عمیقی بر پیکرِ این جنبش زده اند که تا امروز التیام نیافته اند.

رفیق ابراهیم بدنبال ارائه ی تعریفِ فوق، گفت: « اما در نزد چپ مورد نظر ما، مارکسیسم علم نیست، ایدئولوژی و رهنمود و آرزو است. بدون دلیل نیست که شما مشاهده می‌ کنید؛ درون سازمان‌ های چپ ایران در طول سی، چهل سال گذشته یا در طول هفتاد، هشتاد سال گذشته، بعد از رهبران اولیه ‌ی حزب کمونیست ایران، بعد از شخصیت‌ هایی همچون تقی ارانی به ندرت شخص دیگری را مشاهده می کنید که نظریه ‌پرداز و تئوریسین باشد و یا فردی پیدا می شود که حتی ادعا کند؛ جمله ‌ایی به مارکسیسم افزوده است. » ( ۳ )

محتملاً عده ایی این نقد را صحیح دانسته، و جمعی دیگر با آن موافق نباشند. جای خود دارد از رفیق ابراهیم پرسید، این چپِ ” موردِ نقدِ ” شما که مارکسیسم را علم نمی داند و آنرا ایدئولوژی و آرزو یا آرمان می خواند، کیانند؟ در داخلِ حزبِ کمونیستِ ایران حضور دارند یا بیرون از این حزب؟ آیا تنها فاکتورِ « استواری ایدئولوژیک » در ظهور و نمودار گردیدنِ ” حال و روزِ خرابِ ”  این چپ تعیین کننده بوده است؟ وانگهی، در صورتیکه این چپ ایدئولوژیک نبود، حالا به جز این تعدادِ انگشت شمار از رهبرانِ فکری طبقه ی کارگر، که شناخته شده اند و نیازی به نام بردن از آنان نیست، کلی تئوریسین در ایران داشتیم و خروار خروار ” درافزوده ” به مارکسیسم جلوی چشمانِ ما رژه می رفتند؟ چنانچه این چپ ایدئولوژیک نبود اکنون دگرگونی بنیادین در ایران روی داده بود؟ اتفاقاً اکثریتِ سازمانها و احزابِ علی الظاهر چپ در ممالکِ پیشرفته و دارای نظام های بورژوا – دموکراتیک، ایدئولوژیک نیستند. همین چپ های بورژوا و خرده بورژوای غیرِ ایدئولوژیک ( رفرمیست، پارلمانتاریست، سوسیال دموکرات، و … ) در کشورهای بزرگِ سرمایه داری و امپریالیستی به نهادها و ارگان های حکومتی مانند پارلمان راه یافته اند، و گاهاً در رأس قوه ی مجریه نشسته اند. کیست نداند، این چپ های غیرِ ایدئولوژیک در تهیه و تصویبِ قوانینِ ضدِ کارگری، ضدِ پناهندگی، و غیره روی اغلبِ جریاناتِ نئوکنسرواتیو و فاشیست را سفید کرده اند؟

رفیق ابراهیم در لابه لای بیاناتِ خود معروض داشت: « از میان متفکرترین و خبره ‌ترین شخصیت‌ های چپ ایران که خود را نظریه‌ پرداز می ‌دانند، نمی ‌توانید یک نمونه هم پیدا کنید تنها یک مقالە اش به نشریات معتبر چپ دنیا راه پیدا کرده باشد. اما در مقام ادعا سرشان به آسمان رسیده است. این تناقض است. »!

فرض کنیم این سخن _ که حقیقتاً تخریب کننده و تحقیر آمیز است _ درست باشد، و این تناقض را بپذیریم. مع الوصف افرادی پیدا خواهند شد و به ایشان خاطر نشان خواهند کرد که، در میانِ رهبرانِ فعلی حزبِ کمونیستِ ایران، و خودِ رفیق ابراهیم، یک نفر تا به حال این موقعیت را نیافته است. به باور من، زدنِ مُهر بی بضاعتی علمی به پیشانی مارکسیست های جامعه، و یا اینکه نوشته و مقاله ی کسی از آنان ( هم دوره های رفیق ابراهیم یا باسابقه تر از ایشان ) قابلیتِ چاپ شدن در نشریاتِ علمی و چپِ جهان را ندارد، مردود و کاملاً نادرست است.

ژوئن ۲۰۱۹

۱- این سُخنرانی از تلویزیونِ کومه له پخش گردید، و متنِ پیاده شده ی آن که به زبان فارسی است، روی سایت های حکا، پیام، آزادی بیان، و غیره قابلِ دسترس می باشد. لینکِ متنِ پیاده شده به زبانِ فارسی : https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=70159

۲- در ماههای اخیر رفقایی در نوشته ها و مصاحبه های تلویزیونی خود به اختلافِ نظرِ سیاسی در حزبِ کمونیستِ ایران و کومه له پرداخته اند. با این وصف برای یادآوری، برخی از محورهای این اختلاف ها را بازگو می کنم.

الف) به زیرِ سئوال بردنِ موجودیتِ حزبِ کمونیستِ ایران

ب) باورِ نداشتن به امکانِ تحققِ سوسیالیسم در یک کشور

ج) اعتقاد به تجدیدِ نظر در خصوصِ برنامه ی کومه له برای حاکمیتِ ( حاکمیتِ شورایی ) مردم در کردستان

د) اختلاف بر سر همکاری و همگرایی نیروهای چپ و کمونیست

و)…

۳- مختصراً در موردِ تقی ارانی لازم به ذکر است که، وی هیچگاه مارکسیست و کمونیستِ انقلابی نبود. او یک روشنفکرِ سوپر ناسیونالیستِ آریایی گرا محسوب می شد که در دوره ی حکومتِ مستبدِ رضا شاهِ پهلوی، تازه از آلمان بازگشته بود. در آن زمان، تقی ارانی با چند تن از روشنفکرانِ کمونیست که اغلب آکادمیسین بودند، آشنا شد و بعدها به برگزاری کلاس هایی مبادرت کرد. تقی ارانی در واقع پدرِ حزبِ توده است و حزبِ توده بر مبنای دیدگاه های وی شکل گرفت.

******

نگاهی به جلسه ی فرهنگ و اخلاقِ کمونیستی در مجادلاتِ سیاسی

– قسمت دوم –

فرشید شکری

در قسمتِ نخستِ این مقاله بخش هایی از گفته های رفیق ابراهیم علیزاده در جلسه ی فرهنگ و اخلاقِ کمونیستی در مجادلاتِ سیاسی، مرور شدند و ایرادهایی که از نظرِ صاحبِ این مطلب به آن سخنان وارد بودند، به رشته ی تحریر درآمدند. ( ۱ )

در ادامه ی نگاه به این سخنرانی، ابتداء روی عنوان یا تیترِ ” رواجِ فرهنگِ غیرِ دموکراتیک ” تمرکز می شود. رفیق ابراهیم در مبحثِ فوق، واردِ مسأله ی تصفیه ی درون تشکیلاتی شد، و با بیان گوشه ایی از تجربیات اش، نهایتاً « انشعاب » را مکانیسمِ آن تصفیه اعلام کرد. وی آنگاه وجوه دیگری از فرهنگِ غیرِ دموکراتیک را توصیف نمود: « این فرهنگ غیر دموکراتیک وجوه دیگری هم دارد. از جمله وقتی کشمکش های درونی ربطی به تحولات اجتماعی پیدا نمی کنند، بهانە های مختلفی برای آن کشف می شود. در این فرهنگ کشف و شناسائی ” گرایش های اجتماعی ” به یک ” تخصص ” تبدیل می شود. با ذره ‌بین می ‌گردد مخ رفیقش را زیر و رو می ‌کند، رفتارش را زیر نظر می‌ گیرد، مثل ملا نقطی‌ها، بین کلمات، فتحه و ضمه‌ ها را بررسی می ‌کند، نوشته‌ ها را زیر و رو می کند تا شاید چیزی برای توجیه آن چه که در ذهنش نسبت به رفیقش دارد پیدا کند. اگر هم کم آورد به آنچه خود آنرا ” تئوری مارکسیسم ” می داند، متوسل می شود و نامش را هم می گذارد ” مبارزه ی ایدئولوژیک“.  »

اولاً، مجدداً رفیق ابراهیم در این گوشه از سخنرانی اش، و در بطنِ یک بحثِ به ظاهر کلی و فراسازمانی که در واقع « به در می گوید تا دیوار بشنود » ، عامدانه از این نکته ی اساسی فاکتور گرفت که، هر سازمان و حزبِ سیاسی چپ یا راست از جامعه تأثیر می گیرد و متقابلاً روی جامعه تأثیر می گذارد. صرفِ نظر از نزاع و جَدل بر سرِ ” پست و مقام ” که غالباً در سازمان ها و احزابِ دستِ راستی، و نیز خرده بورژوایی دیده می شود؛ واقعیت این است، روندهای سیاسی نه تنها در تعیینِ جهتگیری و مواضعِ رسمی در یک تشکیلات، و ائتلاف ها و اتحادِ عمل های موردی میان چند سازمان و حزب، بلکه در وقوعِ اختلافِ نظرِ سیاسی و پدیدار شدنِ خط مشی های ناهمگون، و بعضاً انشعاب و جدایی، نقش دارند. ثانیاً، ایشان می خواهد به افکارِ عمومی، و رفقایی که بنا به هر دلیلی از چند و چونِ اختلافاتِ درونی اطلاعِ چندانی ندارند، این را القا کند که، اگر تا به حال کشمکش هایی در حزبِ کمونیستِ ایران و سازمانِ کوردستان آن ( کومه له ) مشاهده کرده اید، این جر و بحث ها تماماً مشکلاتِ شخصی هستند و بی ربط به اختلافِ نظرِ سیاسی و وقایعِ داخلِ جامعه! آیا این حرف ها اقدامی آگاهانه برای جلوگیری از تنویرِ افکارِ کارگران و ستمدیدگان جامعه که به این تشکیلات دل بسته اند، و همچنین بدنه ی حزب از حقایق نیست؟ علاوه بر این نکته، هدفِ رفیق ابراهیم از آن سخنان این است تا مخالفینِ یا مُنتقدینِ برخی از آراء خود و همفکرانش ( رفقایی که به زعمِ ایشان از طریقِ گذاشتنِ ذره بین روی مُخ ها، و کنکاش و جستجو بینِ کلمات و واژه ها، گرایش تراشی می کنند ) را حاملانِ فرهنگِ غیرِ دموکراتیک در این حزب معرفی کند!

رفیق ابراهیم در نگیختن و تشریحِ فرهنگِ غیرِ دموکراتیک، از بد گمانی و سوء ظن، پیشداوری، شایعه سازی، پشتِ سر گویی، و محفلیسم به عنوانِ نمودهای این فرهنگِ تقبیح شده نام می برد. بی تردید اینها از مؤلفه ها یا نشانه های یک فرهنگِ غیرِ کمونیستی می باشند. این مظاهر برای همه شناخته شده اند، اما جا دارد از رفیق ابراهیم پرسید که، در گذشته تا چه اندازه علیه این فرهنگِ بورژوایی و غیرِ دموکراتیک، و شنیع و آزار دهنده، جنگیدید؟

در این دوره ( سه – چهار سالِ اخیر ) چطور؟ آیا با اشخاصی که به رفقا و همسنگرانِ قدیمی اتان برچسبِ وابستگی به حزبِ کمونیست کارگری زده اند، و یا آنان را به تلاش برای برچیدنِ اردوگاه و کنار زدنِ شخصِ شما از دبیر اولی کومه له – سازمانِ کوردستانِ حزبِ کمونیستِ ایران متهم کرده اند، برخوردی قاطعانه داشته اید؟

سوای این اتهامات، بارها و مکرراً به مُنتقدین، تعدادی از رهبری حزب، و اعضاء و کادرهایی که از برنامه، استراتژی و مواضعِ رسمی حزب دفاع کرده و می کنند، در شبکه های اجتماعی، و در اردوگاه، اهانت و بی حرمتی شده است. در این رابطه واکنش اتان چگونه بوده است؟ آیا تذکری خشک و خالی به مرتکبینِ این اعمالِ ناشایست، داده اید؟

رفیق ابراهیم بر این باور است که: « گویا جدی بودن در مبارزه ی سیاسی این است که دو چشم دارید دو چشم دیگر هم قرض کنید، و دو گوش دارید دو گوش دیگر هم قرض کنید که مواظب باشید، به انحرافت نبرند. کاملا” مشخص است که این نگرش و این فرهنگ فضای دوستانه و رفیقانه را تخریب می کند. آیا نام دیگری جز پارانوائی می توان بر این پدیده نهاد؟ » ( خط تأکید از من است )

ایشان این مطلبِ مهم را از یاد برده یا اساساً وقعی بدان نمی نهد که، بورژوازی با تمامی امکاناتِ مادی و تبلیغی و… درصددِ به بیراهه کشانیدنِ جنبش های کارگری – کمونیستی است. تاریخاً بورژوازی همپای بهره بردن از دَم و دستگاه سرکوب، از حربه های گوناگون جهتِ مُنحرف شدنِ مبارزاتِ کارگران و کمونیست ها، استفاده کرده است. برعکسِ نکوهش های رفیق ابراهیم که همچون یک روانشناس، هشیاری و غفلت نکردن از مبارزه ی به موقع با کجروی را ابتلاء به بیماری ” پارانویا ” می پندارد، اتفاقاً کمونیست های انقلابی، برحسبِ تجاربِ تاریخی کسب شده در اطراف و اکنافِ دنیا، بایستی بسیار مواظب باشند. نبردِ طبقاتی به آدم های مسلحِ به سوسیالیسم و کمونیسمِ علمی، و باهوش مُحتاج است تا در میدانِ نبرد علیه طبقه ی حاکم، انحرافاتِ فکری و تئوریک را تشخیص داده، و با صراحت به نقد کشند. ضمناً، مبارزه ی ایدئولوژیک بخشِ لاینفک و جدا ناشدنی از پیکارِ طبقاتی، و در حقیقت عرصه ی بس مهم آن است. در حیرت ام چرا رفیق ابراهیم فکر می کند که، بیداری کمونیست ها، و جدالِ ایدئولوژیک ایشان فضای دوستانه و رفیقانه را تخریب می سازد!؟

رفیق ابراهیم در آن نشست اضافه کرد: « در چنین فرهنگی پیشداوری ها به جریان می افتند. در مورد کسی ذهنیتی پیدا می کنید، سپس بر اساس آن ذهنیت داوری خواهید کرد و در ذهن خودت آنقدر آن ذهنیت را تکرار می ‌کنید تا اینکه برای خود شما به حقیقت مطلق تبدیل می‌شود و آن را باور می‌ کنید در حالی که حقیقت جای دیگری است. »

اینکه در فرهنگِ غیرِ دموکراتیک پیشداوری جای تعمق و تفکر در ایده ها را می گیرد، همینطور است. با این تفاصیل، ذهنیت خودبخود شکل نمی گیرد. چنانچه فردی دیدگاهی را طرح نماید که با اسناد و مصوبات، و مواضعِ رسمی یک تشکیلات در مُغایرت و تضاد باشد، در این صورت باید گفت که، ذهنیتی نسبت به صاحبِ فلان دیدگاه پیدا شده است؟ آیا در موردِ عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده و یارانشان، و چند سال بعد، فراکسیونِ ” روندِ سوسیالیستی کومه له ” بیخود و بی جهت ذهنیتی پیدا شد؟ کدامیک از نظرات آنان با برنامه، استراتژی و اسناد و مصوباتِ کنگره ها همخوانی داشتند و در خدمتِ کامیابی سیاست های رسمی حزبِ کمونیستِ ایران و کومه له بودند؟

رفیق ابراهیم ادامه می دهد: « در این فرهنگ شایعات و پشت سرگوئی رواج پیدا می کند. اختلافات سیاسی شخصی می شوند و اختلافات شخصی به شیوه ی مصنوعی و من در آوردی بیان سیاسی پیدا می کنند. در مواردی هم کار به درون کاوی و روان کاوی هم می رسد، گاهی هم به خود زنی تحت عنوان انتقاد از خود. »

شکی نیست در این فرهنگِ بورژوایی، بازارِ شایعات و پشتِ سرگویی گرم و پُر رونق است. حاملانِ این فرهنگِ مذموم، که اکثراً در عرصه های سیاسی و نظری ناتوانند و حرفی برای گفتن ندارند، در ازای پاسخ به بحث های مُنتقد، به مسائلِ شخصی و خصوصی اش می پردازند. در این فرهنگِ غیرِ دموکرانیک، لشکرِ ” سلم و تور ” را علیه مُنتقدِ زبان سوخته بسیج می کنند و آنگاه چنان آماج حمله واقع میشود که گویی به صفِ دشمن پیوسته است!

به هر روی، شنونده ی نطقِ رفیق ابراهیم یا خواننده ی نقلِ قولِ بالا خواهد پرسید، واقعاً روی سخنِ ایشان با چه کسانی است، و دارد چه کسانی را مؤاخذه می کند؟ و اینکه، چه کسانی به درونکاوی و روانکاوی اتکاء، و از علمِ ” روانشناسی ” به قصدِ ریشه یابی هر سوژه ایی از آن جمله انشعاب در سازمان ها و احزاب، استفاده می کنند؟

رفیق ابراهیم پس از صحبت در ارتباط با خاصیت و حُسنِ گشاده رویی، و زشت شمردنِ تُرش رویی در هنگام بروزِ اختلافِ نظر سیاسی، اضافه کرد: « این دقیقاً رفتار و اخلاق مغازه ‌داری است، که در مرز ورشکستگی قرار دارد. این یک نگرانی طبقاتی از این نوع است. و گرنه انسان کمونیست، انسان متعهد و آرمانخواه کارگری که خود را بدهکار کسی نداند، همیشه حرف خودش را خواهد زد، همیشه شاد و لب به خنده است و رفاقتش را در درون تشکیلاتش با هیچ کس به هم نمی‌ زند. اینها همه عوارض دیکتاتور زدگی است. این فرهنگ طبقه ی حاکم در کشورهای عقب ماندە ای مانند ایران است که درون فعالین سیاسی را هم تسخیر می کند. این روح طبقه ی متوسط سرخورده و نا امید است که به درون فعالین سیاسی چپ و کمونیست حلول کرده است. شما مشاهده می کنید که به هر درجە ای در هر گوشە ای از جهان که مبارزات طبقه ی کارگر و جریان های پیشرو اجتماعی توانسته است طبقه ی حاکم و قدرت سیاسی را به عقب نشینی هائی وادار نماید، این فرهنگ کمتر رواج پیدا کرده است. »

انصافاً این گفته ها خوب اند و تصور نمی کنم احدی مخالفتی داشته باشد. چپ های خرده بورژوا وقتی کم می آورند، و وقتی موقعیت و جایگاهِ حزبی خود را در خطرِ می بینند به این اعمالِ کریه و غیرِ کمونیستی متوسل می شوند. این قسم کرده ها بلای جان جنبش شده اند. بی گمان، یک کمونیستِ واقعی در مجادلاتِ سیاسی خوش رو و صبور است.

علی ای حال، پراتیک وسیله ی سنجش و معیار حقیقت می باشد. خیلی از کمونیست ها استادِ خوب صحبت کردن هستند، و حرف های قشنگ و همه پسندی می زنند. با این وجود برخی از این “سخنورانِ” باصطلاح کمونیست یک ذره به گفته های خود پایبند نیستند و همان فرهنگِ طبقاتِ حاکم _ که در گفتار به نقد می کشند _ در تار و پودشان رسوخ کرده است! در این مقطع دیدیم که چگونه به بحث های مُنتقدینِ نظرگاههای راست روانه در حزبِ کمونیستِ ایران با سعه ی صدر و گشاده رویی جواب داده شد!

رفیق ابراهیم در بخشِ بعدی خطابه اش سراغِ ” نقشِ عنصرِ عقل در مبارزه ی سیاسی ” رفت. (۲) ذیلِ این تم، ” تبلیغات به عنوانِ یک بررسی موردی “ قرار گرفته است. رفیق ابراهیم سعی داشت مسأله ایی را یادآوری، و بَعد دیدگاهِ خود را بر اساسِ آن تذکار تقدیم کند. به این پاراگراف عنایت کنید: « هر چه بیشتر علیه اپوزیسیون بورژوازیی ایران، علیه مجاهدین، علیه سلطنت طلبان، علیه احزاب ناسیونالیست کُرد و احزاب ناسیونالیست ایرانی و علیه همه ی اینها، سال هاست تبلیغ می‌کنیم، بیشتر شاهد کم تأثیر بودن آن هستیم. باید بدانیم که چرا این چنین است؟ »

رفیق ابراهیم در آن نشست می خواست شنوندگان را مُتقاعد کند که دلیلِ اصلی بی تأثیر بودنِ تبلیغاتِ جریاناتِ کمونیست، بی توجهی به عنصرِ ” عقل ” در مبارزه است. گویا کمونیست ها در تبلیغ علیه طیف های رنگارنگِ اپوزیسیونِ بورژوایی رژیم، عاقلانه رفتار نکرده اند، و یا در افشاگری هایشان “عنصرِ عقل” دخالتی ندارد!

از دیدِ رفیق ابراهیم، گویا کاربردِ ” زبانِ یکسان “ در زمینه ی امور و فعالیت های تبلیغی بر ضدِ رژیم سرمایه داری – اسلامی حاکم، و اپوزیسیونِ بورژوایی آن، غیرِ عقلانی است! بر پایه ی عقیده ی او، کمونیست ها میباید از بکارگیری زبانِ ” زبر ” علیه جریاناتِ راستِ سرنگونی طلب پرهیز کنند!

به سطور زیر که بخشی از صحبت های رفیق ابراهیم در جلسه ی فرهنگ و اخلاقِ کمونیستی در مُجادلاتِ سیاسی است، دقت کنید: « اما ما در عین حال علیه اپوزیسیون بورژوائی هم تبلیغ می کنیم. اگر این نیروی بورژوائی یک گروه محدود و بدون نفوذ و منزوی هستند و کسی دور و برشان نیست، که تبلیغ کردن علیه آنها وقت تلف کردن است و موضوعیتی ندارد. اما اگر این نیروی اپوزیسیون دارای نفوذ است و حرفش در جامعه در حدی گوش شنوائی دارد و حتی کسانی که قاعدتا می بایستی در صفوف ما باشند، به خطا با آنها رفتە اند، تبلیغ و روشنگری در مورد چنین نیروئی یک وظیفه است. اما آیا می توانید با همان زبانی که علیه رژیم تبلیغ می کنید، علیه آنها سخن بگوئید و انتظار هم داشته باشید که کسان متمایل به آنها راه خود را عوض کنند و با شما همراه شوند؟ آیا می‌توانید با آژیتاسیون و تعرض این مردم را که با آنها همراه شدە اند، جذب کنید؟ شما باید بدانید کسی که هوادار یک سازمان سیاسی است، کسی که به آرمان و اهداف یک سازمان تعلقی پیدا کرده است، به هیچ شیوە ای جز بکار بردن عقل و منطق و استدلال، جز با زبان نرم نمی توانید وی را به مسیر درست برگردانید. اگر شما به گونه ‌ای صحبت کردید که در همان دقیقه اول آنتی ‌پاتی در شخص مقابل نسبت به شما به وجود آمد، دیگر نمی ‌توانید او را جذب کنید.» ( خطوط تأکید از من است )

نکته ی دیگر این است که سُخنران با دست آویز قرار دادنِ ” جذبِ نیرو ” در میان هواداران و سمپات های اپوزیسیونِ بورژوا – لیبرال و ناسیونالیست از طریقِ ” زبان نرم ” ، بواقع در جستجوی فراهم گردیدنِ شرایطِ مُساعد در داخلِ صفوفِ تشکیلات جهتِ حرکت به سوی اتحادِ عمل های پایدار با سازمان ها و احزابِ بورژوایی در سطحِ سراسری، و به ویژه محلی ( کوردستان ) آنهم بدونِ اعتناء به استراتژی سیاسی متفاوتِ حزبِ کمونیستِ ایران و سازمانِ کوردستانِ آن ( کومه له ) با جریاناتِ مذکور است.

جدیتِ رفیق ابراهیم در چند سالِ گذشته برای نزدیکی بیش از پیش با اپوزیسیونِ بورژوا – ناسیونالیست و مذهبی و مرتجعِ کورد که در قطب بندی های امپریالیستی و ارتجاعی منطقه بخشی از این نیروها به قطبِ روسیه، سوریه، ایران و… پیوسته اند و در کنگره ملی و کمیته ی دیپلماسی اش جمع شده اند، و بخشی هم در قطبِ آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی، و بقیه ی متحدینشان حضور دارند و مرکز همکاری احزاب کوردستانِ ایران را تشکیل داده اند، توضیح دهنده ی چرایی تأکیداتِ ایشان روی “عنصرِ عقل” و سفارش به استفاده از ” زبانِ نرم ” است که مخاطبین اصلی وی کادرهای حزبِ کمونیستِ ایران می باشند. ( ۳ )

ژوئن ۲۰۱۹

  • لینکِ قسمتِ اولِ مقاله ی نگاهی به جلسه ی فرهنگ و اخلاقِ کمونیستی در مُجادلاتِ سیاسی: http://www.azadi-b.com/G/2019/06/post_117.html
  • در این نوشتار نمی شود به این پرسش پاسخ داد که چرا و از چه سبب سخنران ” عنصر عقل ” در پیکارهای طبقاتی را برجسته می سازد. فوکوس روی این موضوع، نمی تواند بدونِ وارد شدن به بحثی طولانی حول و حوشِ ” عقل گرایی ” ( Rationalism ) باشد زیرا آنوقت باید سراغ ” عقل گرایی کلاسیک ” و سپس ” عقل گرایی انتقادی ” کارل پوپر نیز رفت.
  • امضای بیانیه ی مشترک با حزبِ دموکراتِ کردستانِ ایران، حزبِ دموکراتِ کردستان، هر دو شاخه ی زحمتکشانِ عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده، و خبات؛ و همچنین شرکت در نشست های ” کمیته ی دیپلماسی کنگره ی ملی کورد ” و اعلامِ صریحِ تداومِ رابطه با سازمان ها و احزابِ حاضر در آن کمیته، نمونه های این سمت گیری اند.

******