نامه ای برای سپیده قلیان ، اسماعیل بخشی و علی نجاتی !

نامه ای برای

سپیده قلیان ، اسماعیل بخشی و علی نجاتی !

کله فندقی های حکومت دزد، فاسد، شکنجه گر و اعدام بازهم باعث تهوع شدند.

شما سه رهرو و رهبر راه نان و آزادی را دستگیر کردند، با شکنجه و شوک الکتریکی مجبور تان کردند به اعتراف.

اعترافی که نافش به شکنجه وصل است.

اینها دال بر تسلیم شما نیست ، سندی دیگر بر درماندگی نظامی است که ماندنش به اعدام و دزدیدن نان مردم است ، شرم از این ها شرم میکند.

بی آبرو تر از آنند که خود از حقانیتشان بگویند، به پیشگاه شما زانو زده اند . و نشان وزن و رتبه بالا و عظیم اجتماعی شماست.وگر نه چرا بدرگاه شما استغاثه میکنند.؟

شانزده ماه در شکنجه گاهای مخوف این هیولا ها، زندانی انفرادی بوده ام . تار و پود شان را می شناسم ، خدعه ، وحشیگری ، دروغ ، بی اعتماد به نفسی ، اعدام نمایشی، تجاوز جنسی، اطاق شکنجه ، نماینده خمینی، برف و یخ داخل سلول، دیوارهای شوک الکتریکی و خونین ، گرسنگی، بی خبر نگاهداشتن از روز و شب و … با دانه دانه سلول هایم تجربه کرده ام.

منهم میدانم که شما را هم شکنجه کرده اند آنچه به نام شما گفته میشود، حرف شما نیست. زبان وزارت اطلاعات رژیم است ، این حنجره نظامشان است.

ترس و وحشت کلیت حاکمیت زر و تزویر است.

پشت لحظه لحظه این نمایش ، کابل است، آویزان کردن است. دیکته پس از شکنجه هاست.

این نظام فاسد میخواهد بگوید شما تسلیم شده اید. این دروغ است. این آنها هستند که محقر و رزل اند.

اگر در دهه های شصت، اعترافات از این دست ، فریبنده بود و احزاب سیاسی را به سکوت و بی عملی و شرم، میبرد و پشت زندانی را خالی میکردند،

اما امروز ، نازنینان ، روزگار دیگری است ، ما به تجربه و با هزینه‌های سهمگین هم که باشد “عاقل تر و بالغ تر ” شده ایم ، همانگوه که سپیده گفته اینها افشای شکنجه گر بودن، ستمگری و فساد آنهاست. و ذره ای از حقانیت و عزیز بودنتان نمیکاهد که هیچ ، بلکه به خاطر تحمیل این رنجهای مافوق تحمل انسانی و کارکرد به غایت پیشرو، شایسته بیشترین محبت و مواظبت هستید.

احترام تان به شکستگی دستان شکنجه و نظام بر روی هر کوچه و کارخانه در اهتزاز باد