سه مطلب

ضرورت یک جامعه ی کمونیستی!

حمید قربانی ۲۴ نوامبر ۲۰۱۸

فقط طبقه ی کارگر است که در جامعه کنونی یعنی جامعه ی سرمایه داری امپریالیستی – ارتجاعی شده-  هم توان و هم نیاز واقعی و خواست طبقاتی انسانی برای نابودی مالکیت بورژوایی – سرمایه داری را دارد، زیرا که این طبقه از یک طرف تولید کننده اصلی نعم مادی در جامعه سرمایه داری است و از طرف دیگر محروم ترین طبقات و قشر فعال در این نظام است و این بدین علت است که صاحب ابزار تولیدی که با آن تولید را انجام می دهد که این ابزار کار گذشته او “کار مرده هستند” نیست و مالکیت ابزار تولید اساسا در دست یک طبقه دیگری است که اکنون هیچ نقشی در تولید و حتی مدیریت آن ندارد و بطور واقعی به انگل و حتی بختک تبدیل شده است و بخشی از وسایل تولید هم در اختیار دولتی است که دولت اصولا در جوامع  طبقاتی ابزار طبقه ی حاکم در اقتصاد، برای سرکوبی طبقه محکوم است که در نظام سرمایه داری طبقه سرمایه دار است.

 بر تعداد طبقه ی کارگر به علت خلع یدی که هر روز از جانب طبقه ی سرمایه دار بر دیگر طبقات  و اقشار جامعه تحمیل می شود که مثلا امروزه ۶۴ نفر یا ۶۸۶۸نفر از ثروتمند ترین سرمایه داران به اندازه نصف جمعیت جهان ثروت روی هم انباشته اند، و نیز افزایش جمعیت جهان افزوده می شود و  تعداد – کمی- این طبقه هم اکنون در سطح جهانی به اکثریت قابل ملاجظه ای بر طبقات دیگر و مخصوصا طبقات فعال رسیده است. مثلا در ایران بر طبق نوشته های موجود از جمله نامه های شاهرخ زمانی از زندان، جمعیت متعلق به طبقه ی کارگر یعنی با اعضای خانواده های شان در ۴ سال پیش ۵۰ میلیون بود، در صورتی که کل جمعیت ایران در همان زمان ۸۰ میلیون بر آورد می شد.

اما، این طبقه که هم اکنون نیروی بالفعل کافی برای خلع ید از طبقه سرمایه دار را دارد، به علل چندی و اساسا سازمان نیافتگی و نداشتن حزب سیاسی ای که این طبقه را سازمان داده و به آگاهی طبقاتی مجهز نماید یعنی به زبان دیگر برای این خلع ید آماده کند که از خلال یک نبرد طبقاتی که به ناگزیر تبدیل به یک جنگ طبقاتی – جنگ داخلی می گردد که به آن پیروزی انقلاب اجتماعی می گویند که چون باید طبقه ی کارگر مسلح شود و نبرد طبقاتی را به جنگ طبقاتی تبدیل نماید که کار برد قهر و خشونت در این پروسه اجتناب ناپذیراست که می توان به آن انقلاب قهر ی و چون از طرف دیگر باید مالکیت را اشتراکی نماید در ترم سیاسی نام چنین انقلابی، انقلاب قهری کمونیستی است، از انجام وظیفه تاریخی خویش عاجز است.

 بنابراین در مرحله نخست باید طبقه ی کارگر دارای تشکلات توده ای – طبقاتی مخصوص خود  یعنی ظروف متشکل شدن و تمرکز دادن و آماده کردن نیروی طبقاتی اش گردد. در میان این تشکلات و سازمان ها حزب کارگران آگاه از همه ضروری تر، مهمتر و اساسی تر است، چون کارگرانی را در خود متشکل می کند که برای انجام انقلاب اجتماعی آمادگی دارند، یعنی دارای آن درجه از دانش سیاسی و آگاهی طبقاتی اند که ضدیت طبقه ی خود را با طبقه ی سرمایه، یعنی تضاد آشتی ناپذیر طبقاتی موجود در جامعه ی کنونی را دریافته اند و آماده فداکاری برای به پیروزی رساندن انقلاب اجتماعی – انقلاب قهری کمونیستی هستند. چنین حزبی به علل بسیاری از جمله سیطره فرهنگ طبقه ی سرمایه دار- بورژوا بر جامعه و وجود پس مانده های فرهنگ طبقات دیگر باقی مانده از نظام های پیشین طبقاتی و نیز اقشار بینا بینی و از همه مهمتر و اساسی تر، وضعیت زندگی اسفبار مادی طبقه ی کارگر که کارش منبع سود برای دیگران و فقر و فاقه برای خود این طبقه می باشد و همچنین وجود نیروی سازمان یافته ی سرکوبگر یعنی دولت که هر حرکت طبقه ی کارگر را سرکوب می کند، اقلیتی از کارگران را همراه فرزندان روشنفکر و عناصری از طبقات دیگر یعنی روشنفکرانی که به نابود شدن و استثمارگری و ستم پیشه گی وضعیت موجود رسیده اند را، در بر می گیرد و فعالیت اش نمی تواند مخفی نباشد، زیرا که دولت دارای ارگانهای اطلاعاتی – امنیتی و سرکوب گر است ولی مسلم است که فعالیت چنین حزبی در سطح جامعه نه می تواند علنی نباشد، یعنی در مبارزات جاری بوسیله ی اعضا و کادرهای خود شرکت نداشته و حتی هزینه نه پردازد، اما از نظر سازمانی و تشکیلاتی مخفی و غیر علنی است. چنین حزبی با شرکت در مبارزات جاری  یعنی مبارزاتی که در چار چوب همین نظام انجام می گیرند، که به تماس مستقیم  شاخک های حزب یعنی فعالین آن با کل طبقه ی کارگر منجر می شود، روز بروز توده ای تر شده، یعنی به اعضایش بر اثر رشد آگاهی طبقاتی در جامعه که فعالیت سیاسی – تئوریک خود حزب بی تأثیر نیست افزوده می گردد و تا به حزبی تبدیل می شود که کل طبقه و متحد های او  را یعنی زحمتکشان را، با در خود جای دادن و یا اینکه تحت تأثیر خود قرار می دهد و در سازمان های جانبی خویش مثل کمیته ها، هسته های شوراهای کارگران و غیره سازمان داده و مجتمع می کند و فعالیت طبقه را دارای نقشه و برنامه می نماید و از حالت خود به خودی و پراکنده خارج می کند و در یک جهت معین یعنی برای نبرد طبقاتی بر علیه سرمایه داران و دولت شان سازمان می دهد  و بدین وسیله شرایط پیروز شدن بر طبقه ی سرمایه دار که بوسیله دولت نمایندگی می شود را، فراهم می آورد و طبقه کارگر را برای یورش به دولت موجود و درهم شکستن آن و ایجاد دولت نوین که دولت اکثریت جامعه یعنی کارگران و زحمتکشان است، آماده می کند.

بدین وسیله شرایط در جامعه با وجود دیکتاتوری طبقه ی کارگر که اساسا نه برای گسترش دموکراسی و آزادی، بلکه برای محدود کردن و محو فعالیت طبقه ی سرمایه دار خلع ید شده، ولی هنوز زنده است و در شکل شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان خود را نشان می دهد، برای یورش واقعی و کلی به  مالکیت خصوصی  که دیگر مالکیت سرمایه دارانه  است، آماده می گردد.

 بدین وسیله است که جامعه بشری از مالکیت خصوصی که با خود جامعه طبقاتی و دولت را ایجاد کرده بود، رها می شود و وارد یک دوران کاملا نوین که به دوران انسان شدن انسان  یعنی دیگر طبقات و از جمله خود طبقه ی کارگر و حاکمیت او – دیکتاتوری پرولتاریا هم ضرورت خود را از دست داده و زوال می یابند و جامعه بی طبقه و بی دولت گشته و بوسیله انسان های رها از همه قید و بندها به شکل خود اداره گی به زندگی همبسته خویش با طبیعت و در دل طبیعت ادامه می دهد.  البته، این   یعنی محو کلی مالکیت خصوصی و ایجاد یک جامعه ی دیگر گونه و دارای رفاه برای همه اعضای خود دیگر نه در سطح کشور و حتی منطقه، بلکه جهانی است، زیرا که دشمن او یعنی سرمایه و طبقه ی سرمایه دار جهانی هستند.

 اما، اگر این حاصل نگردد، بر اثر رشد تضادهای ذاتی سیستم سرمایه داری که هم اکنون خود را در شکل جنگ ها به روز داده اند و نیز خرابی محیط زیست سیستم قابل دوام نیست و نابودی آن حتمی است که این خود نابودی و متلاشی شدن سیستم سرمایه داری با خود نابودی تمامی موجودات زنده روی زمین و یا حداقل اکثریت آنها را در بر دارد. این را البته، قانون اصلی دیالکتیک مادی که بوسیله کارل مارکس کشف شد، نیز می گوید و دیالکتیک یعنی قبول اینکه هر چیزی که روزی متولد شده است که این شامل همه چیز و از جمله نظام های اجتماعی نیز هست، بعد از تحولات و تغییرات زیادی که از سر می گذراند، روزی هم می میرد! پس مرگ سیستم موجود اجتماعی حتمی است و اجتناب ناپذیر بر خلاف مزخرف گویان طبقه ی حاکمه، ولی صحبت روی این است که چه گونه بمیرد که انسان نمیرد و زندگی را ادامه دهد.

ضرورت اساسی  یورش طبقه ی کارگر به “عرش اعلا” جامعه ی سرمایه داری یعنی مالکیت خصوصی سرمایه دارانه  به عنوان آخرین پله و اتاب جامعه ی طبقاتی، محو و نابودی آن و انقلاب قهری کمونیستی و ایجاد جامعه ی کمونیستی، جامعه ای که بر تارک خود این شعار را حک کرده است « از هرکس به اندازه نیرویش کار – فعالیت مفید- و به هر کس به اندازه نیازش از محصول جامعه داده شود- کارل مارکس نقدی بر برنامه گوتا». به باور من و در نظر کارل مارکس، در درک همین نکته است و نه در چیزهای دیگر و حتی استثمار وحشیانه و به مرگ کشاندن طبقه ی کارگر! نابودی یا رهایی انسان در کل و کره ارض است!

https://eshtrak.wordpress.com/2018/11/23/61743/
+++

در هر جایی که مبارزه ی واقعی است، زنان و مردان دو طبقه را در مقابل هم می بینیم‎

زنان و مردان کارگر و زحمتکش در یک طرف صف و زنان و مردان مزدور سرمایه در طرف دیکر  در برابر هم قرار گرفته اند. این به خوبی نشان می دهد که مبارزه ی طبقاتی و واقعی مبارزه جنس ها نیست، مبارزه ی  طبقاتی جنس نمی شناسد بلکه کارگر و زحمتکش در یکطرف و سرمایه دار و دولت آن که مزدوران را بسیج می کند، در طرف دیگر نبرد قرار می گیرند. این به خوبی حیله و دروغ کسانی را برملا می کند که مبارزات همه خلقی و همه باهمی مثلا زنان و ملیت ها و جنس در برابر جنس را طرح می کنند، که هیچ نیستند، جز مزدور آگاه و یا پخمه و نادان سیاسی! انقلاب را کارگران زن و مرد سازمان یافته در تشکلات توده ای طبقاتی و مخصوصا حزب سیاسی شان یعنی حزب مخفی کارگران آگاه به پیروزی می رسانند و نه زنان بطور کلی و حتی جونان و غیره! این درس ماتریالیسم دیالکتیک کارل مارکس است که باید آموخت و به کار بست تا پیروز و رها گشت!.


https://www.facebook.com/teleSUREnglish/videos/21001370000932
۳۸/UzpfSTE1Mjg0MjAzMjA6MTAyMTczMDc0NzI0Njg2Njg/

+++

انقلاب انقلاب، قیام قیام مسلحاته ی توده ای – طبقاتی کارگران و زحمتکشان ، تنها راه نجات است!

کارگران وطن ندارند، کارگران جهان متحد شوید. مانی فست کمونیستی ۱۸۴۸، آیا واقعا این نیاز واقعی طبقه ی کارگر جهان نیست؟ به باور من، این شعار ضرورت و لزومیت اش امروزه بیش از هر زمان دیگری تا کنون است، زیرا که واقعا سرمایه در هم تنیده شده است و همه یکدیگر را در آخرین لحظات با هر چه که در دست داشته باشند، حمایت و پشتیبانی می کنند و طبقه ی کارگر در حال حاضر هیچ سازمان انقلابی که استراتژی اش را پیروزی انقلاب قهری کمونیستی کارگران، درهم شکستن دولت های موجود و ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا برای خلاصی از جامعه ی تحت حاکمیت سرمایه و طبقه ی سرمایه دار امپریالیست و فاشیست هار شده ندارد و نیازمند است که همه چیز را از اول و از پایه بسازد. کارگران جهان سازمان یابید، مسلح شوید، مبارزات را به جنگ طبقاتی همه جانبه تبدیل کنید و به یاری یکدیگر بشتابید که شما جز نیروی تان هیچی ندارید و اما می توانید و باید همه چسز داشته باشید که این یعنی پایان جامعه طبقاتی و نجات انسان و طبیعت- کره ارض_

به کارگران!

کارگران، بر خیزید

کارگران، بر خیزید

کارگران، از کارگاه به کارخانه

از شهر به شهرستان

از کشور به منطقه

از منطقه به قاره

از قاره به سراسر جهان

متحد شوید، سازمان یابید

چون یک مشت شوید

آری، سازمان یابید

مسلح شوید

بدانید که رهائی در اتحاد شما ست

رهائی در جنگ طبقاتی پیروزمند فردای شماست

به طبقات دیگر،

این زالوهائی که از مکیدن خون ما زنده اند

از خدایان و ادیانشان

از قهرمانان ملی شان ببُریم

بی باور شویم

به همه چیز که هست

تا باور بخود و نیروی خویش آوریم.

کارگران بدانید که شما

باید مرزهای پوسیده

مرزهای خونین از خون ما

مرزهای دین و ملت و جنسیت

مرزهای ابا و اجدادی را

به همراه

مالکیت خصوصی برابزار تولید

مالکیت سرمایه بر جانمان

دولت و دستگاه سرکوبش

و هرآن چه

که قوانین موجود را ابدی می کند

در هم شکنیم

که جدائی ما ،

مرز بین ما،

مرگ ماست!

که خدا و میهن

افیون ما و سنگر آنهاست

که رهایی ما،

در اتحاد انقلابی ما،

در اتحاد آگاهانه ما،

در اتحاد طبقاتی انقلابی ماست.

در پیروزی جنگ فردای ماست.

کارگران، بر خیزید

کارگران، برخیزید

این جنگی ناگزیر برای ماست

جنگی جهانی بر علیه استثمارگران

جنگی که سال هاست

سرمایه داران بر علیه ما آغازنموده اند

جنگ بزرگ ما ،

ولی؛این بار

برای در هم شکستن تمامی قوای سرکوبگرشان

که آخرین جنگ جوامع انسانی است

با همه عظمتش

با همه خونین بودنش

و با همه رهائی بخشی اش

در پیش، آری، درپیش روی ماست!

در این جنگی که به ابعاد تمام جهان است

یا ما پیروز می شویم

و تمامی این سیستم را

به زباله دان تاریخ می سپاریم

یا آنها ما را نابود می کنند

راه سومی در بین نیست.

بدانیم که یا باید پیروز شویم

یا نهایت این بردگی و بندگی را گردن نهیم

ما ، فقط ما، اری، فقط ما

می توانیم و قادریم

تا مرزهای این سیستم را در هم شکنیم

و پرچم نابودی کارمزدی را

در سراسر گیتی برافرازیم

و این نبرد آخرین،

نبرد سرنوشت را،

به سرانجام خوشش برسانیم!

اما، پیش از همه

می دانیم که می بایست

سازمان، سازمان وبازهم سازمان یابیم!

ستاد، ستاد لازم داریم.

ارتش ما، نیروی طبقاتی ماست

ستاد ما، حزب ماست!

حمید قربانی

آوریل ۲۰۱۶

تصحیح شده، در ۴ آگوست ۲۰۱۶

فرانسه دمکرات  و نه فاشیست بناپارتیست! فرانسه ای که برای صدور همین بود که به لیبی و مالی  و… همراه با دیگر کشور های عضو پیمان ناتو حمله شد! ببینید پشتیبانان جنگ امپریالیستی ، حزب خائنین باصطلاح کمونیست کارگری ایران و دوستانش.

https://www.facebook.com/teleSUREnglish/videos/2100137000093238/