اشک تمساح و تروریسم دولتی : ترامپ و تعیین جایزه برای سه تن از رهبران PKK (حزب کارگران کردستان ترکیه)

اشک تمساح و تروریسم دولتی : ترامپ و تعیین جایزه برای سه تن از رهبران PKK (حزب کارگران کردستان ترکیه)

دونالد ترامپ در طی استقبالی که از اردوغان رئیس جمهور ترکیه در ماه مه ۲۰۱۷ در کاخ سفید – که اولین دیدار اردوغان و‌ ترامپ در کاخ سفید بشمار میرفت – به عمل اورد، اذعان کرد که در راه مبارزه با تروریسم از هیچ گونه همکاری با دولت ترکیه دریغ نخواهد کرد. بنا به اظهارات ترامپ، حزب کارگران به عنوان یک سازمان تروریستی تعریف شد. روز سه شنبه بار دیگر دونالد ترامپ بدنبال همان خط اظهار شده اش در طی بیانیه ی اعلام کرد که برای دستگیری سه تن از رهبران شناخته شده و عالیرتبه حزب کارگران کردستان ،جایزه ی ۱۲ میلیون دلاری تعیین کرده است. این اظهار نظر از سوی رئیس جمهور کشوری بیان میشود، که به عنوان ابر قدرت نظامی- اقتصادی ،بزرگترین ناقض حقوق بشر و بزرگترین حامی تروریسم دولتی و بین المللی در سطح جهان در طول قرن ۲۰ و ۲۱ بوده است. ولی با وجود چنین کارنامه ی سیاه و‌ پر از جنایت و‌ جنگ ،مدعی شماره یک حقوق بشر برای دیگر ملت های دیگر است. ادعایی که یقیناً به مذاق عالیجنابان خط و مشی ناسیونالیسم کردی خوش خواهد امد.

بدون شک اولین کشوری که از اتخاذ این سیاست اعلام رضایت کرده است دولت فاشیست ترکیه میباشد. دولت فاشیستی که از دهه ها پیش تلاش کرده هر نوع صدای حق طلبی و ‌اعتراض، فعالیت احزاب و از همه مهمتر جنبش های رادیکال و ‌مترقی را در نطفه خفه کند و به زباله دان تاریخ بسپارد. تعیین جایزه برای دستگیری سه تن از رهبران کرد ،بهانه ی بدست دولت فاشیست ترکیه خواهد داد که با تکیه بر ان بار دیگر فشارهای مدنی و‌ سیاسی در ترکیه بطور اعم و‌ در چهارچوب کردستان را بطور خاص افزایش دهد. مولود چاوش اوغلو وزیر خارجه ترکیه تصمیم امریکا را گامی مثبت تلقی کرد. در همان حال وی خواهان همکاری بیشتر،جهت اعمال فشار بر حزب کارگران کردستان در خاک عراق و‌ سوریه شد .‌ اظهارات وزیر خارجه ترکیه در حالی بیان شده است که در تاریخ ۶ نوامبر ۲۰۱۸ در طی سفری که به توکیو‌ داشت و در ان دیداری با مقامات عالی رتبه این کشور به عمل اورد، سیاست های تحریمی امریکا علیه دولت جنایتکار اسلامی ایران را خطرناک،یک‌جانبه و غیر عاقلانه خواند و‌ در ادامه خواستار گفت و‌گوی و‌ همکاری بین روابط سیاسی – اقتصادی دو‌ کشور -ایران و‌ امریکا- شد.

برای اولین بار نیست که روابط سیاسی و‌ دیپلماتیک دو کشور به سردی می گراید. در طول چند سال گذشته نیز گاهاً اختلافاتی بین روابط سیاسی و‌ دیپلماتیک انکارا و واشنگتن وجود داشته است که در این نوشته به چند نمونه کوتاه اشاره خواهم کرد. در اواخر ژوئن ۲۰۱۴ یعنی زمانیکه سیطره نظامی گروه تروریستی و فوق ارتجاعی داعش در خاک عراق و‌ سوریه در حال گسترش بود، حمایت نظامی امریکا از یگان های خلق کرد YPG و‌ یگان های مدافع زنان YPG ، منجر به ایجاد تنش هایی بین روابط سیاسی و دیپلماتیک دو کشور شد. به دنبال پیروزی قهرمانانه نیروهای نامبرده کرد در مقابل توحش داعش ،حزب اتحاد دمکراتیک ،حکومت خودمختاری را در شمال سوریه اعلام کرد. شماری از فعالین سیاسی،بدرست از این پیروزی به عنوان نزاع ازادی در برابر توحش یاد میکنند. اعلام خودمختاری سبب ناراحتی و برانگیختن خشم هر چه بیشتر دولت فاشیست ترکیه گردید. سناریوی سیاه شهر سورچ ،که در طی ان ۳۱ نفر کشته و ۱۰۰ نفر زخمی شدند ،بهانه ی بدست این دولت جنایتکار داد تا با توسل به ان فعالین داخلی را سرکوب و‌ بار دیگر فضای میلیتاریستی در ترکیه و کردستان حکمفرما کند. بنا به یکسری ادعاها ،دولت فاشیست ترکیه ،طراح و عامل این جنایت هولناک بوده است. همانطور که انتظار میرفت دولت ترکیه از وقوع این حادثه ی دلخراش، در راه اهداف سیاسی اش از ان بهره برداری کرد.

با توجه به قدرت ترکیه در سازمان ناتو، وقوع هر گونه تنش جدی بین دو‌ انکارا و واشنگتن میتواند توازن قوا را در این سازمان بهم بزند و بر سیاست های این سازمان تروریستی و انهم در شرایط حساس خاورمیانه امروز تاثیر بسزایی داشته باشد.

کشورهای اروپایی نیز تا بحال سیاست سکوت را در پیش گرفته اند. پ ک ک (حزب کارگران کردستان) در بین کشورهای اروپایی نیز در لیست گروه های تروریستی قرار گرفته است. کشورهایی که از یکطرف نوکر صفتان ‌لت امریکا بوده و از طرف دیگر علیرغم روابط تجاری و‌ سیاسی، اختلاف نظرهای سیاسی خاص خود را با دولت ترکیه دارند. بقول منصور حکمت هم حمایتش میکنند و‌ هم فاصله خود را با ان حفظ می کنند. سیاست های فاشیستی دونالد ترامپ – به عنوان گوینده ی پنتاگون و سازمان جاسوسی سیا – تنها در این مساله خلاصه نمی شود. در هفته قبل ترامپ با اعزام نیروهای سرکوبگر به مرزهای امریکا -مکزیک اعلام کرد ،در صورتی که پناهندگان به سمت سربازان امریکایی سنگ پرتاب کنند ،سربازان امریکایی مجاز هستند به سوی انان تیراندازی کنند. پیش بینی میشود تعداد سربازهای روانه شده به نوارهای مرزی بیش از شمار سربازانی هستند که در خاک عراق در حال حاضر مستقر هستند. در هفته قبل ترامپ ادعا کرد که بایستی در نوارهای مرزی بین دو کشور، شهرهای چادری احداث کنند و‌ تا زمانیکه به درخواست پناهندگان رسیدگی نشود،بایستی تحت مراقبت و‌ نظارت قرار بگیرند. تحریم کشورهای کوبا،ونزوئلا و نیکاراگوئه نیز ادامه دهنده ی همین خط فاشیستی در چند روز اخیر بوده است.

بدنبال اظهارات ترامپ مبنی بر تعیین کردن جایزه جهت دستگیری سه تن از رهبران حزب کارگران کردستان، شماری از فعالین سیاسی و احزاب سیاسی این سیاست را بدرستی مورد انتقاد قرار داده و انرا ناقض حقوق بشر قلمداد کرده اند. معمولاً میدیاهای بورژوایی در سطح جهان چنین نشان میدهند،که هر ان چه در صحنه ی سیاست های امریکا روی میدهد،به شخص ترامپ و نادانی وی ارتباط دارد و‌ انچه مورد بحث قرار نمیگیرد ،ساختار سیاسی- نظامی دولت جنایتکاری است که ترامپ تنها نقش مجری و یا گوینده ی این نظام “مجتمع نظامی- صنعتی” را بر عهده دارد. اتخاذ چنین سیاستی از جانب دولت امریکا در قبال احزاب ناسیونالیست کردی سابقه طولانی دارد و‌ پدیده ابتدا به ساکنی نیست. دولت امریکا در چند دهه ی گذشته با صراحت تمام و در طی دهها مرتبه ،در روند سرکوب و ‌قتل عام کردها نقش های عمده ی ایفا کرده است. واقعیت ها ساده اند،ولی با وجود این احزاب ناسیونالیست کردی هیچوقت نخواسته اند دروغ و‌ حقیقت را از هم تشخیص بدهند. استراتژی نه سیخ بسوزد نه کباب،سیاستی است که جهت حفظ منافع سیاسی – اقتصادی از جانب احزاب ناسیونالیست کردی از بدو تاسیس شان فورمولیزه و‌ پراکتیزه شده است. احزاب ناسیونالیست هیچ گاه حقیقت ها را در اولویت قرار نداده و با عدم توجه به پدیده های شکل گرفته براحتی از کنار واقعیت ها عبور میکنند. نتیجه ی این سیاست چیزی جز رسوایی و‌ تخریب تدریجی سیاسی – اجتماعی را در اینده در پی نخواهند داشت.

احزاب ناسیونالیست کردی همواره کوشیده اند که دولت جنایتکار امریکا را به عنوان متحد ملت کرد – به قول خودشان – تعریف کنند. ولی با مطالعه ی اجمالی خلاف این ادعا به روشنی روز نمایان میشود. ملت کردی که این احزاب از ان نام میبرند و‌ بساط سفره ی دزدی و‌غارتشان در جامعه کردستان به این شعار گره خورده است، در شرایطی که در راستای منافع دولت امریکا گام برندارد به عنوان “خاری در چشم” توصیف خواهند شد. جریاناتی که شاهد و‌ ناظر جنایت های بیشماری دولت امریکا – مستقیم یا غیر مستقیم و‌ بواسطه ی دولت های منطقه همچون ترکیه و عراق – در چند دهه ی اخیر بوده اند،ولی با در نظر گرفتن منافع حزبی شان همواره انان را به بوته ی فراموشی سپرده اند. اشاره به جنایت های مرتکب شده ی دولت امریکا در قبال جامعه ی کردستان خارج از حوصله این نوشته است. این احزاب در طول تاریخ موجودیتشان همواره به عنوان ابزار دست این دولت جنایتکار عمل کرده اند. احزابی چون حزب دمکرات کردستان عراق، اتحاد میهنی کردستان، حزب دمکرات کردستان ایران،حزب دمکرات کردستان،زحمتکشان و غیره از سابقه ی طولانی برخوردار هستند.

تا انجا که بخود حزب کارگران کردستان مربوط میشود میتوان گفت ،که این حزب در طول ۳۰ سال اخیر نتوانسته است که دستاورد بزرگی در کردستان ترکیه و‌ سایر مناطق دیگر کردستان به ارمغان بیاورد. بلکه همانطور که در بالا اشاره کردم نعمتی برای دولت فاشیست ترکیه از یکطرف و دولت امریکا از طرف دیگر به شمار می اید. با شروع هر دوره از تنش های نظامی بین حزب کارگران کردستان و ارتش فاشیست ترکیه ،موج صدور سلاح ها ی امریکایی و المانی به ترکیه چندین برابر افزایش خواهد یافت. از طرف دیگر دولت فاشیست ترکیه به بهانه ی نفوذ “تروریست ها” به جامعه و مقابله با انان ،کوچکترین صدای حق طلبی،اعتراض، فعالیت سیاسی و‌ از همه مهمتر تحرکات رادیکال و سوسیالیستی را سرکوب و فعالین سیاسی و‌ مدنی را روانه ی زندانهای مخوف خواهد کرد. موجودیت حزب کارگران کردستان در طول چند دهه اخیر، منجر به فروش بیشتر سلاح های دولت امریکا به ترکیه شده است و ‌بازار فروش سلاح های این کشور را داغتر کرده است. برای اثبات این ادعا به نقل قولی از نوام چامسکی اتکا میکنم . “… سال ۱۹۹۴،سال ثبت رکورد در ترکیه است. به گزارش جاناتان راندال از منطقه، « ۱۹۹۴ بدترین سال سرکوبی کرده ها در ایالات کردنشین بود»و سالی که ترکیه :”مبدل به بزرگترین وارد کننده ی سلاح امریکایی و‌بزرگترین خریدار تسلیحات در جهان شد. در زرادخانه ترکیه که ۸۰ درصد ان را سلاح های امریکایی تشکیل میدهند،تانک های ام -۶۰،‌جنگنده بمب افکن های اف -۱۶، هلی کوپترهای توپدار کبری،هلی کوپترهای بلک هاوک (موسوم حیله گر) وجود داشت که نهایتاً همه ی انها علیه کردها به کار رفت.”

از سوی دیگر چپ بورژوایی با تکیه بر یکسری فاکت در همان مسیری گام برداشته است که جریانات ناسیونالیست مدت زمان مدیدی است که دست بالایی در اجرای ان سیاست دارند. احزاب موسوم به کمونیسم کارگری با پناه بردن به تئوری های منصور حکمت مشغول اب در اسیاب ریختن تبلیغات ناسیونالیسم کردی هستند و ‌نقش اژیتاتوری خود را به نحو‌احسن ایفا میکنند. “ گناه اوجالان این است که کرد است،شهروند درجه دوم و‌ انکار شدهء کشوری است که در ان پا به دنیا گذاشته است و فعلاً کشوردار شدن کردها در بورس نیست”۲ . بنا به چنین تفسیر و‌تعبیری باید پرسید که ایا ربودن اوجالان و‌ یا جایزه تعیین کردن برای دستگیری سه رهبر نامبرده ،صرفاً بخاطر کرد بودن انهاست؟! جواب این سوال کاملا مشخص است. نه. در چنین شرایطی است، که باید این سوال را مطرح کرد ،که ایا “عالیجناب” مسعود بارزانی و حزبش که کارنامه ی “درخشانی”در تاریخ جنبش ناسیونالیسم کرد دارند و بدنبال کسب جایزه ی ریگانیسم و تاچریسم هستند ،کرد نیستند؟! ایا جلال طالبانی که از جانب مقامات بالارتبه غرب مورد تمجید و ستایس قرار میگرفت و هر روز در یکی از پایتخت های جهان برایش فرش قرمز پهن میکردند،کرد نبود ؟! و صدها نمونه ی برجسته و فاحش دیگر که ماهیتشان برای همگان اشکار است .

ژوبین خضری ۲۰۱۸٫۱۱٫۰۸

زنده باد انترناسیونالیسم پرولتاری

۱: دولت های سرکش ، مولف : نوام چامسکی ،مترجم مهرداد وحدتی دانشمند؛ صفحه ۶۶

۲: مصاحبه منصور حکمت با سیاوش مدرسی » ربودن اوجالان،علل و‌پیامدهای ان