واقعیت کمونیسم چیست؟از طریق کدام شیوه تولیدى

واقعیت کمونیسم چیست؟

از طریق کدام شیوه تولیدی

در شماره پیش، مبحث اقتصاد/روابط تولیدی را در این ستون بر مبنای فصل اول از کتاب کمونیسم نوین، اثر باب آواکیان آغاز کردیم. این مبحث را ادامه می‌دهیم.

کشف بزرگ مارکس در مورد شالوده جامعه بشری و دینامیک‌ها (قوای محرکه) تکامل آن، اساس علم کمونیسم است. مارکس نشان داد که انسان‌ها در تولید و بازتولید نیازهای مادی زندگی وارد یک رشته روابط با یکدیگر می‌شوند که  آن را «روابط تولیدی» و خصلت و چگونگی برقرار شدن این روابط تولیدی را شیوه تولیدی نامید. شیوه تولیدی، در هر دوره از تکامل جامعه بشری، به تناسب رشد نیروهای تولیدی (رشد مهارت انسان در تولید، رشد فن‌آوری تولید و غیره) تغییر کرده است. روابط تولیدی میان مردم، مانند ظرفی نیروهای تولیدی را در خود جای داده و استفاده از آن‌ها را سازمان می‌دهد. در طول تاریخ، تغییر در نیروهای تولیدی، تغییر در روابط تولیدی/شیوه تولیدی را ضروری کرده است تا این ظرف برای رشد نیروهای تولیدی مناسب شود و تولید ادامه یابد. درصورتی‌که نیروهای تولیدی تغییر کند اما روابط/شیوه تولیدی تغییر نکند، جامعه به انحطاط رفته و نظام اقتصادی (همان شیوه تولیدی) تبدیل به طنابِ دار توده‌های مردم می‌شود. مانند شرایطی که امروز در کل جهان با آن مواجهیم.

در مقطعی از تاریخ، چند هزار سال پیش از این، روابط تولیدی، تبدیل به روابط تولیدی طبقاتی شد. یعنی، عده‌ای ابزار تولید جامعه را به تملک خصوصی خود در آوردند و بر این مبنا، توانِ کار کردن عده‌ای دیگر را در اختیار گرفته و از آن بهره‌کشی کردند. هم‌زمان با ظهور مالکیت خصوصی و روابط تولیدی طبقاتی، روابط غیر اقتصادیِ میان مردم نیز تغییر کرد. مثلا، روابط زن و مرد تغییر کرد و زنان به موقعیت اجتماعی فرودست و تحت سلطه مردان، سقوط کردند. خانواده پدرسالار به وجود آمد و زن و فرزندان به انقیاد شوهر/پدر در آمدند. در عین حال، نهادی به نام «دولت» برای دیکته کردن این روابط تولیدی/اجتماعیِ طبقاتی، شکل گرفت. مطابق با این تغییرات، در هر عصر افکار و فرهنگ متفاوتی نیز تولید شد. ادیان مختلف به تقدیس مالکیت خصوصی، سلسله مراتب طبقاتی و فرودستی زن پرداختند. واژه‌های تملک بر آدم‌ها، مانند «بچه من»، «زن من» و بالاخره «برده من» از ساخته‌های زبانی همین دوران است. پیش از آن، «عفت» و «ناموس» و «بکارت» جایی در فرهنگ مردم نداشت. واژن همان‌قدر عادی بود که مثلا، بینی یا دندان. تفاوت رنگ پوست مردمان مختلف، شاید حیرت و سوال در مورد علت این تفاوت‌ها پیش می‌آورد اما توحش نژادپرستانه تولید نمی‌کرد. ارزش‌گذاری اجتماعی بر روی آدم‌ها اصلا معنایی نداشت. این خانواده «اصیل» است و آن یکی «نجیب» نیست و از این مهملات هنوز «اختراع» نشده بود. این افکار متعلق به ظهور مالکیت خصوصی و روابط تولیدی طبقاتی است.

کشف بزرگ مارکس، انقلابی در تفکر بشر به وجود آورد. اما هنوز اکثریت مردم دنیا از چنین انقلابی بی‌خبرند. همان‌طورکه آواکیان می‌گوید، «اکثریت قریب به اتفاق مردم، اصلا به ذهنشان هم نمی‌رسد که اگر شیوه تولید و توزیعی برای نیازهای مادی وجود نداشت، موجودات انسانی نمی‌توانستند زندگی کنند. نمی‌توانستند بازتولید شوند و نابود می‌شدند.»۱

توده‌های مردم، رابطه معضلاتی مانند بیکاری و گرانی و فقر را با «اقتصاد» تا حدی درک می‌کنند اما فاقد درکی علمی از چیستی «اقتصاد»، چرایی اهمیت آن، قوای محرکه یا تضادهایی که آن را می‌رانند هستند و به خودی خود نمی‌توانند رابطه میان رخدادها و فرآیندهای «غیر اقتصادی» مانند جنگ و نابودی محیط زیست و ستم بر زن و… را با شیوه تولیدی برقرار کنند. بی‌دلیل نیست که در کتاب کمونیسم نوین، آواکیان به‌طور مکرر تاکید می‌کند که در تحلیل از هر معضل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه باید پرسید: در چارچوب کدام شیوه تولیدی این معضلات تولید و بازتولید می‌شوند و با کدام شیوه تولیدی می‌توان راه را برای حل ریشه‌ای آن‌ها باز کرد؟

هر فعال مبارزات کارگری، باید به این حقیقت اجتماعی عمیقا فکر کند و توده‌های کارگر را نسبت به آن آگاه کند. اما مبارزینی که باید این وظیفه را برعهده بگیرند، اغلب اوقات، عکس آن را انجام می‌دهند. حتا کسانی‌که خود را رهبران و فعالین احزاب چپ و کمونیست می‌دانند، هنگامی‌که صحبت از معضل اقتصادی جامعه می‌کنند، معمولا فقط رابطه میان کارگر و سرمایه‌دار را در «بازار کار» (شرایط اشتغال، دستمزد، فقدانِ حق سندیکا و حق چانه‌زنی بر سر فروش نیروی کار) می‌بینند و با وجود «مارکسیست» دانستن خود کاری به این واقعیت ندارند که شیوه تولیدی سرمایه‌داری بنا به کارکرد و منطق بنیادین خود، نه‌تنها بیکاری و دستمزد پایین و محرومیت کارگران از حقوق اولیه سیاسی و بحران‌های مکرر اقتصادی را تولید می‌کند بلکه طبق همان منطق و کارکرد بنیادین، معضلات دیگر جامعه را هم تولید می‌کند.

«در چارچوب کدام شیوه تولیدی» صرفا یک سوال تئوریک نیست بلکه ارتباط مستقیمی با پراتیک دارد. دیدن سرچشمه‌های مشترک بیکاری و سرکوب کارگران با تمام معضلات اجتماعی دیگرِ جامعه، در مقابل مبارزات کارگری ضرورت مهمی را پیش می‌گذارد و آن این که کارگران معترض و اعتصابی باید علاوه بر اعتراض علیه اجحاف و ظلمی که به خودشان می‌شود، به حجاب اجباری، به نابود شدن سیستان و بلوچستان به خاطر بی‌آبی و توفانِ شن، به خشک شدن مزارع کشاورزان ورزنه، به اعدام جوانان کردستان، به دستگیری و حبس دانشجویان، به شرکت جمهوری اسلامی در جنایت‌های جنگی منطقه‌ای اعتراض کنند و به یک کلام، مدعی‌العموم باشند! زیرا معضلات اجتماعی که بر شمردیم، جملگی حلقه‌های زنجیر اسارت کل جامعه و مشخصا خودِ پرولتاریا هستند. مهمتر این‌که، موضوع «کدام شیوه تولیدی» مسئله انقلاب کمونیستی را به‌عنوان تنها راه نجات کارگران و دیگر ستمدیدگان جامعه و لاجرم مسئله «نقشه راه» دست یافتن به آن را پیش می‌کشد. رفیق آواکیان تاکید می‌کند: «وقتی‌که با مسائل جامعه درگیر می‌شوید، به ستم‌های مختلف می‌پردازید یا با هرچیزی که احساس می‌کنید باید تغییر کند روبرو می‌شوید، اساسی‌ترین سوال این است که کدام شیوه تولید چارچوب همه این‌ها را تعیین می‌کند؟ پایه و اساس تغییر و نحوه تغییر را کدام شیوه تولید تعیین می‌کند؟ کدام شیوه تولید است که چارچوب و محدوده‌های نهایی این تغییر را تعیین می‌کند؟»۲

آواکیان، چنین رویکردی را به‌طور مشخص در رابطه با مسئله ستم بر زن به‌کار می‌برد و بخش «از طریق کدام شیوه تولیدی» کتاب کمونیسم نوین را با طرح انتقاد مهمی شروع می‌کند. وی می‌گوید، هیچ‌کس به سوال پایه‌ای که وی در مقاله مهمی طرح کرد، نپرداخته است.۳ مقاله مورد بحث با این نکته شروع می‌شود: «در چارچوب کدام شیوه تولیدی به هر معضل اجتماعی می‌پردازیم». آواکیان می‌پرسد: آیا این سیستم می‌تواند ستم بر زنان را از بین ببرد یا بدون ستم بر زنان به‌پیش رود؟ به یک کلام، ربط مسئله ستم بر زنان و «شیوه تولیدی» چیست؟

منظور آواکیان این نیست که ستم بر زن صرفا یک موضوع اقتصادی است. این ستمی است که در هر لایه از نظام اجتماعی حاکم، عملکرد و جای دارد اما سرچشمه همه این‌ها شیوه تولیدی است. مثلا به فرهنگ نگاه کنیم و بپرسیم: چرا امروز، ضدیت با فرودستی زن یک فرهنگ قدرتمند و در حال گسترشِ جهانی است درحالی‌که مثلا دویست سال پیش از این، عموم مردم جهان (زن و مرد) با آن «راحت» بودند و روال عادی روابط اجتماعی به‌شمار می‌رفت؟ تاریخ برده‌داری هم به‌همین‌صورت است. در دوره‌ای از تاریخ، روابط برده‌داری بسیار «طبیعی» و برخاسته از ضرورت و «ماهیت بشر» قلمداد می‌شد. اما با از بین رفتن شیوه یا روابط تولیدی برده‌داری، فرهنگی در جوامع بشری شکل گرفت و حاکم شد که برده‌داری را غیر قابل تحمل می‌داند و قانون آن را مصداق جرم و جنایت می‌داند. پس، شیوه تولیدی و فرهنگی که توسط آن شکل گرفته، چارچوب کلیه معضلات اجتماعی، یعنی ستمگری‌های اجتماعی است. درک پایه‌ای ازاین‌که ستم بر زن از کجا آمده و نهایتا چگونه از بین می‌رود برای اولین بار توسط تئوریسین‌های علم انقلاب کمونیستی، مارکس و انگلس کشف و فرموله شد و در طول تاریخ جنبش کمونیستی درک از آن عمیق‌تر و تکامل‌یافته‌تر شد. در این زمینه به کار بیشتری نیاز است تا بتوان فهم خود را هم از این موضوع و هم به‌طور کلی، عمیق‌تر کرد. اما یک درک پایه‌ای از این مسئله توسط علم کمونیسم بنیان‌گذاری شده و تکامل یافته است.

فقدان آگاهی از این درک پایه‌ای و عدم حضور آن به عنوان قطب راهنما در جنبش‌های زنان، این جنبش‌ها را اسیر همان سیستمی کرده است که ستم بر زن را تولید می‌کند. اما چنین اسارتی، فقط ناشی از فقدان آگاهی نیست. این معضل، پایه طبقاتی دارد. زنان طبقات بورژوا و خرده‌بورژوا نیز تحت ستم هستند و به این ستم واکنش نشان می‌دهند. اما طبق جهان‌بینی طبقاتی خود به این ستم واکنش نشان می‌دهند و درنهایت می‌خواهند معضل ستم بر زن را در چارچوب همان شیوه تولیدی سرمایه‌داری و فرهنگی که توسط آن شکل می‌گیرد، حل کنند. اما این امری غیر ممکن است. آن‌ها به‌جای تلاش برای اثباتِ باورشان (این‌که گویا در چارچوب همین سیستم معضل ستم بر زن را می‌توانند حل کنند) اغلب اوقات، افق‌های تنگ خود را در یاوه‌های ضد کمونیستی بسته‌بندی می‌کنند زیرا کمونیسم را تهدیدی برای افق‌های کوتاهشان در رابطه با مسئله ستم بر زن می‌بینند.

رفیق آواکیان پلمیک مهمی علیه گرایش‌های ضد کمونیستی در جنبش زنان می‌کند که باید به آن توجه زیادی کرد. وی گزارشی را نقل می‌کند که در آن نوشته شده: «رفته بودم به یکی از کلاس‌های مطالعات جنسیتی و استادم می‌گفت که در مانیفست کمونیست۴ درباره زنان صحبت نشده؛ بنابراین ما به یک سند دیگر احتیاج داریم.» آواکیان جواب می‌دهد: «اصلا تو مانیفست کمونیست را خوانده‌ای که این حرف را می‌زنی؟ مانیفست کمونیست بیانیه‌ای در مورد ستم بر زنان نیست. اما موضع خیلی رادیکالی در مورد آن دارد و از جمله فراخوان نابودی خانواده را می‌دهد. بنابراین، بله در مورد ستم بر زن حرف زده است…انگلس یک کتاب کامل به نام «منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» نوشت که در آن به تفصیل به مسئله ستم بر زن و راه‌های پایان بخشیدن به آن پرداخت.»

آواکیان در ادامه می‌گوید: «واقعا کلی حرف‌های مزخرف زده می‌شود و بی‌جواب می‌ماند. …این متد قابل قبول نیست که حرف‌های استاد مطالعات جنسیتی‌تان را تکرار کنید چون به احتمال زیاد دنبال چیز دیگری است و انقلاب واقعی نمی‌خواهد. برای همین هست که به تو می‌گوید مانیفست کمونیست خوب نیست و دور و برش نچرخ. تو هم نباید چشم‌بسته این جور حرف‌ها را قبول کنی. ملت باید تفکر انتقادی داشته باشند. ما باید تفکر انتقادی داشته باشیم و باید با آدم‌ها مبارزه کنیم که آن‌ها هم تفکر انتقادی داشته باشند. چه با ما موافق باشند؛ چه نباشند.»۵

شماره آینده: تضادهای بنیادین و قوای محرکه سرمایهداری

«آتش»

پانوشت:

۱- آواکیان. از طریق کدام شیوه تولیدی؟ فصل اول از کتاب کمونیسم نوین

۲- همان‌جا

۳- آواکیان. آیا این سیستم می‌تواند ستم بر زنان را از بین ببرد و یا بدون ستم بر زنان به‌پیش رود؟ یک سوال پایه‌ای و یک رویکرد علمی به این پاسخ. نشریه انقلاب شماره ۳۹۸ آگوست ۲۰۱۵٫

۴- مارکس، انگلس. مانیفست کمونیست

۵- آواکیان. از طریق کدام شیوه تولیدی؟ فصل اول از کتاب کمونیسم نوین