محور دوم، دیپلماسی کومەله(بخش چهارم)

محور دوم، دیپلماسی کومه له

بخش چهارم

عرصه”دیپلماسی” کومه له با احزاب ناسیونالیست منطقه و حاکمیت تحمیل شده دارو دسته های عشایر اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق بنام”حکومت هه ریم” بر مردم قرار دارد. رهبری کومه له، وجود اردوگاهایش در کردستان عراق و مناطق تحت حاکمیت این احزاب را دستمایه توجیه سیاستهای ناسیونالیستی خود کرده است. در حالیکه این نوع از اردوگاه داری قسمتی از اختلاف اولیه گرایش کمونیسم کارگری قبل از جدائی با رهبران اصلی کومه له فعلی بود. بنابراین کل صورت مسئله و بطریق اولا تمام استدلالها و توجیهات حول این “دیپلماسی” از نظر کمونیستها قابل قبول نیست. زیرا قبلا به اینها گفته شد وارد این کانال نشوید و این سیاست را ول کنید تا هم چنین اوضاعی پیش نیاید. “دیپلماسی” کومه له جدید ربطی به دیپلماسی ندارد و انتخاب سیاسی است.

سابقه و آغاز شدت یافتن این ماجرا بر می گردد به پایان جنگ ایران و عراق و قطعنامه پیشنهادی کمیته اجرائی وقت حزب کمونیست ایران قدیم برای سبک کردن اردوگاهای کومه له و محدود کردن فعالیت آنها به کار نظامی بود. قطعنامه میخواست رهبری کومه له را از خاک عراق و تحت حاکمیت دولت آن بدر آورد و توان تشکیلات را برای خنثی کردن توطئه های احتمالی دولت بعث بالا ببرد. بخشی از رهبری کومه له برای اولین بار این قطعنامه کمیته اجرائی حزب از طریق محفلی و سکوت و بی میلی به عملی کردنش به مخالفت بر خاستند. بعدا پلنوم ۱۲ تیر ماه ۱۳۶۷ کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران که بیشتر اعضا آن کمیته مرکزی کومه له هم بودند، قطعنامه دیگری در هیمن رابطه صادر کرد. شرکت کنندگان در پلنوم با این قطعنامه موافق بودند اما در عمل مانع اجرایش شدند. اختلافات حول این قطعنامه ها، اختلاف بر سر دو افق سیاسی متفاوت فعالیت در کردستان برای کومه له بود. طرفی از کانال سیاست گذاری و تصویب آن در ارگانهای قانونی و تشکیلاتی و بحث و اظهار نظر و قانع کردن امر خود را پیش می برد. طرف دیگر با سکوت و ایجاد مانع عملی بر سر اجرای آنها و ایجاد محافل و دور زدن ارگانهای قانونی امرش را دنبال می نمود. بدین سان هر نظری به روشی خاص و متناسب با افق و جنبش خودش امرش را دنبال می کرد.

نظر به اهمیت این موضوع جلسات توضیحی علنی و تشکیلاتی زیادی بر سر آن گرفته شد. در ۲۸ اوت ۱۹۸۸ جلسه دیگری با عنوان”بحث پیرامون اوضاع سیاسی ایران و تصویب قطعنامه در جلسه وسیع کمیته اجرائی حزب کمونیست ایران” بر گزار گردید. در ادامه آن روز بعد، ۲۹ اوت جلسه ای با دستور”اوضاع کردستان، قطعنامه پلنوم ۱۲ در مورد تشکیلات کردستان حزب در خاک عراق” فراخوان داده شد. بعد از این جلسات ماجرا ادامه پیدا کرد و منصور حکمت درنشریه کمونیست شماره ۵۹ در مهرماه ۱۳۶۹ مصاحبه ای تحت عنوان”تاثیرات صلح ایران و عراق بر فعالیت حزب در کردستان، آتیه مبارزه مسلحانه” انجام داد. تمام این اسناد در سایت منصورحکمت قابل دسترس اند.

در تمام این مدت مخالفین این قطعنامه ها یک نوشته چند خطی و یا یک جلسه توضیحی نگرفتند. اما در عوض از پچ پچ کردن و ایجاد محفل علیه ارگانهای قانونی حزب و کومه له از هیچ کاری دریغ نکردند. عاقبت بخشی از رهبری کومه له همراه با ابراهیم علیزاده و متشکل در ارگان رهبری بنام” کمیته رهبری” کودتای مشهور”کمیته رهبری” علیه ارگانهای قانونی و سازمانی منتخب کومه له و حزب کمونیست ایران براه انداختند. این کودتای تشکیلاتی در تابستان۱۳۶۸ در اردوگاه کومه له نزدیک به شهر رانیه بنام”سوران” انجام گرفت. کادر و اعضاء شرکت کننده، در همان جلسه در مقابل صحبت ها و دیدگاه ناسیونالیستی”کمیه رهبری” ایستادند. به این ترتیب کودتای”کمیته رهبری” تا آخر همان جلسه دوام نیاورد و شکست خورد. بدنبال آن مباحث سازنده و مشهور در تشکیلات کردستان بنام “چپ و راست” شکل گرفت.

ادامه این اختلافات به تحولات کردستان عراق در سال ۱۹۹۱ و گماردن احزاب ناسیونالیست کردستان عراق برای چاپیدن و کنترل مبارزات مردم در این منطقه توسط آمریکا و متحدینش بر خورد کرد. آندوره در سطح دنیا کمونیسم و برابری طلبی رونقی نداشت. اردوگاه شرق فروریخت و ملی گرایی و دمکراسی طلبی مُد بود. با حمله آمریکا و متحدینش به عراق و کوتاه شدن دست دولت بعث از کردستان عراق و قدرت گیری ناسیونالیستها، چپ ملی درون کومه له قوت قلب بیشتری گرفت. اما گرایش کمونیسم کارگری نه تنها کوتاه نیامد در ادامه مباحثات خود و در تعرض بی گذشت سیاسی به ملی گرایی بطور عموم و نقد و افشای ناسیونالیسم کُرد بطور خاص در کومه له، همراه اکثریت کادر و اعضا، در سال ۱۳۷۰از کومه له و حزب کمونیست ایران استعفا داده  و حزب کمونیسم کارگری ایران را تشکیل دادند. اسناد و مباحثات این دوره در کتابی با عنوان”بحران خلیج و رویدادهای کردستان عراق” منتشر گردید.

بدینگونه کومه له جدید تحت فضای عمومی و قوی ناسیونالیستی و حاکمیت احزاب ناسیونالیسم کُرد در کردستان عراق چهره سیاسی خود را آرایش داد. این کومه له در خدمت کردن و دفاع از این احزاب هر آنچه را توانست انجام داد. ابراهیم علیزاده حاکمیت دارودسته اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق بر مردم مصیبت دیده آن منطقه را حکومت نام برد. برای چشم پوشی بر اعمال این احزاب آنها را”حکومت نو پا” خواند. “حکومت نو پا” شوراهای کارگری را سرکوب کرد، کارگران کمونیست و فعالین سیاسی و کمونیست ها را در وسط شهر سلیمانیه کشتند. رهبری کومه له نه تنها اعتراضی به این جنایات نکرد از دادن یک تسلیت ساده معمولی به احزاب و تشکلهای این جانباختگان و حتی به خانواده های آنها خود داری نمود. اما در همان وقت مرتبا خبر ملاقات و رفت و آمد سران خود با احزاب حاکم را پخش می کرد. هر گاه جلال طالبانی از سفری به سلیمانیه بر می گشت رهبران کومه له در صف اول استقبال کنندگان حاضر می شدند. در سایه حاکمیت این احزاب بیشتر از ۵ هزار نفر زن مبارزو زحکمتش در شهرهای کردستان عراق سلاخی شدند و کومه له جدید نه اعتراضی و تسلیتی و نه اظهار تاسفی کرد. این جنایات را به سرکوب ده ها مورد اعتراض توده ای و کشتن مردم و غارت ثروت عمومی آن منطقه و تبدیل شدن”حکومت نو پا” به همدست جمهوری اسلامی و ترکیه اضافه کنید. سپس اعمال کومه له در این رابطه را کنار آنها به چینید تا منظره عمومی صف آرائی سیاسی و جایگاه کومه له در میان آنها را متوجه گردید. در این ماجرا دشمنی کومه له با حزب کمونیست کارگری ایران قابل درک است، اما دشمنی با حزب کمونیست کارگری عراق چرا؟ چرا”دیپلماسی” کومه له و سیاستمداری و “واقع بینی” رهبران آن شامل تمام احزاب ناسیونالیست کردستان عراق میشد بجزء حزب کمونیست کارگری عراق؟ کومه له به بهانه داشتن اردوگاه، خود را مهمان هر حزب ناسیونالیست و مذهبی در کردستان عراق می دانست، در مقابل همه محترم بود اما بدون رعایت هیچ مرزی به حزب کمونیست کارگری عراق حمله می برد.

“حکومت نو پا” هر آنچه را جمهوری اسلامی میخواست بر سر احزاب اپوزیسیون کُرد ایرانی مستقر در کردستان عراق آورد. از آوردن لیست بلند این موارد به این دلیل که این موارد کشمکش خانوادگی میان آنها است و از هم نرنجیده  هوای هم را دارند می گذریم. اما مردم در کردستان ایران ترور بیش از ۵۰۰ نفر از فعالین سیاسی خود در شهرهای کردستان عراق در دور بر مقرات کومه له و دیگر احزاب ناسیونالست کردستان ایران را توسط تروریستهای جمهوری اسلامی با همکاری”حکومت نوپا” بخاطر دارند. سکوت کومه له و دیگر احزاب ناسیونالیست در اینمورد احتمالا با معجون “دیپلماسی” و “مسئول” بودن در قبال”جنبش انقلابی خلق کُرد” جواب می گیرد؟ زمانیکه اتحادیه میهنی در دفاع از تروریستهای جمهوری اسلامی دو نفر از پیشمرگان کومه له در کردستان عراق را دستگیر کرد و میخواست تحویل دولت اسلامی دهد، حزب کمونیست کارگری ایران و کادرهای آن در دفاع از این پیشمرگان وسیعا دست بکار شدند. کومه له به جای تشکر و حداقل سکوت چون بقیه موارد، در کنار اتحادیه میهنی ایستاد و بد بیراه گفتن به آن حزب را شروع کرد. کومه له در مقابل جنایات این احزاب سکوت می کرد، اما دفاع کمونیست ها از خود را به باد استهزا گرفت. کومه له در آن طرف جوئی بود و نمی خواست با کمونیستها تداعی گردد. کل داستان همین بود. کومه له جدید بر محبوبیت کومه له قدیم لم داده و محبوبیت آن را میخواهد، سیاستهایش را نمی خواهد، پراتیک آن دوره را نمی خواهد، اسناد و مصوباتش را نمی خواهد، به رهبران و شخصیت آن دوره می تازد و تقلا دارد آن تاریخ را دفن کند. واقعیت این استکه قامت جنبش کمونیستی در کردستان ایران بدون عبور از کومه له جدید نمی تواند راست گردد.

البته همانطوریکه در طی این بحثها مشاهده کردید سکوت رهبری کومه له راجع به بعضی از مسائل سیاسی در این دوره ۹ ساله و کارکرد سیاسی این سکوت از نظر ما به اندازه صحبت کردن و سیاست گذاری و پراتیک کومه له، شاید هم بیشتر از آن، معرف ماهیت سیاسی این تشکیلات است.

محور سوم، اشاره به دو سیاست دیگر کومه له

به دو مورد دیگر از سیاست کومه له جدید می پردازیم. مورد اول، دفاع دبیراول کومه له ابراهیم علیزاده از مذهب است. او با دسته بندی مذهب به خوب در میان مردم، و بد در جمهوری اسلامی، عملا به موضع دفاع از این خرافه پرداخت. کومه له قدیم بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران در نتیجه تلاش بی وقفه نزدیک به یک دهه فعالیت صدها کادر کمونیست توانست تصویر ضد مذهبی و سازش ناپذیری از خود در جامعه کردستان بدست دهد. دبیر اول کومه له با فرمول”مذهب زحمتکشان” با این وجه سیاسی و اجتماعی کومه له قدیم در افتاد. مارکس در دوره ای که نیروهای مذهبی این چنین قدرتی نداشتند و اسلام سیاسی چنین توحش و بربریتی در دنیا براه نینداخته بود، مذهب را افیون توده ها نام برد. حالا که جامعه ایران با دولت اسلامی طرفند و نیروهای مذهبی در اقصی نقاط جهان به جان مردم افتاده اند دفاع از”مذهب زحمتکشان” را چه باید نام گذاشت؟

مورد دیگر، انقلابی خواندن حزب دمکرات کردستان ایران توسط کمیته مرکزی کومه له جدید است. این موضوع در”بیانیه مشترک” ۲۰ خرداد ۱۳۷۷، هیئتی از کمیته مرکزی کومه له به سرپرستی ابراهیم علیزاده دبیر اول کومه له و هیئتی از سوی دفترسیاسی حزب دمکرات منتشر گردید. کومه له قدیم حزب دمکرات را آنطوریکه واقعا بود به مردم معرفی می کرد. آن را حزبی ناسیونالیست و بورژوائی میخواند. حزب دمکرات هم در معرفی خود خارج از این دایره چیز دیگری نگفته بود و همیشه با فرمول بورژوائی”حزب گه لی کورد”(حزب ملت کرد) خودش را معرفی کرده است. اما زمانیکه این حزب جنگ با کومه له را شروع کرد، یکی از شرطهای پایان دادن به جنگ را انقلابی خواندن خود توسط کومه له قرار داد. کومه له زیر بار این مسئله نرفت. تا جائیکه بخاطر دارم کومه له با فرمول و عنوان ضد انقلابی، این حزب را به مردم معرفی نمی کرد و بلکه چون حزب بورژوا ناسیونالیست از آن نام می برد. پس چرا حزب دمکرات انقلابی خواندن خودش را به میان کشید و آن را بعنوان یکی از شرط های پایان جنگ اعلام کرد؟ دعوا بر سر یک کلمه نبود. حزب دمکرات میخواست با گرفتن عنوان انقلابی و گرفتن اعتراف از کومه له زیر پای پراتیک کمونیستی و سیاسی و طبقاتی تا آن موقع کومه له را خالی کند. به مردم بگوید آنچه را کومه له تا کنون در مورد مبارزه طبقاتی و کارگر و حقوق زن و حقوق پایه ای مردم و حزب دمکرات گفته همه اش پوج است و ما انقلابی هستیم. حزب دمکرات میخواست قلدری خود را با گرفتن این لقب هم بر کومه له و هم بر مردم در کردستان تحمیل نماید. کومه له و پراتیکش را بی اعتبار سازد و آزادی بیان را از مردم بگیرد. کومه له همین موضع را به افشاگری تبلیغی خود از زورگوئیهای این حزب اضافه کرد. حزب دمکرات در تحمیل این جنگ نزدیک به ۲۵۰نفر از بهترین کمونیست ها را کشت، عاقبت شکست خورد و سپس دو تکه گردید. بدنبال آن زمینه و امکان سیاسی و اجتماعی بی سابقه ای برای فعالیت کمونیست ها در کردستان فراهم گردید. در نتیجه اعتبار اجتماعی جنبش کمونیستی و توان آن در جامعه بیشتر گردید.

ولی رهبری کومه له فعلی با انقلابی خواندن حزب دمکرات، این دستاورد اجتماعی کومه له قدیم را زیر پا نهاد. آنچه را حزب دمکرات با جنگ و قلدری نتوانست بدست بیاورد، کومه له جدید دو دستی تقدیم آن کرد. سازمان راه کارگر در زمان آن جنگ کنار حزب دمکرات و ارتجاع محلی در کردستان ایستاد و از هیچ تبلیغات و همکاری با این حزب کوتاهی نکرد. آن وقت راه کارگر و حزب دمکرات در یک صف قرار داشتند. اکنون این صف بندی عوض شده است. کومه له جدید برای مقابله با جنبش کمونیستی در کردستان به صف آنها پیوسته و صف آرائی جدیدی بوجود آمد. کومه له با انقلابی خواندن حزب دمکرات، در حمله به گذشته کمونیستی خود با حزب دمکرات و راه کارگر همدست هم جبهه شد.

با توجه به این توضیحات دوره اول را دوره بازسازی ملی گرائی و به سر انجام رسیدن آن در کومه له نامیدیم. کامل شدن چهر ملی کومه له و سر هم بندی دارو دسته زحمتکشان محصول ایندوره اند. جریان زحمتکشان لایه ای از ناسیونالیست های کُرد درون کومه له بودند که میلتانت نوع پ ک ک ای آن دوران را الگوی خود قرار دادند. این دارودسته ناراضی  از ملی گرائی رقیق درون کومه له بود و ناسیونالیسم سیاسی نوع حزب دمکراتی را هم جوابگو آن اوضاع نمیدانست.

ادامه دارد.

 مجیدحسینی دوهم  ژوئن- ۲۰ خرداد ۱۳۹۷

تلفن:۰۰۴۶۷۳۷۷۶۵۳۴۱

majid.hosaini@gmail.com