تا لشکرِ یزیدِ زمانه

تا لشکرِ یزیدِ زمانه

شعری از: شادی سابجی

از لشکرِ یزیدِ عرب تا لشکر یزیدِ زمانه، ما به زمزمه،
ما با دو چشمِ مات خیره به مردمک چشمِ چشمه زمزمه،

از لشکرِ یزیدِ عرب تا لشکرِ یزیدِ زمانه، ما به زمزمه،
یک سر به کهکشان، یک چشم هم خیره به آتشفشانِ ورزنه،

از لشکرِ یزیدِ عرب تا لشکرِ یزیدِ زمانه، ما به زمزمه،
یک لب به خنجرِ او، یک لب به کنامِ یزدِ زمانه، زمزمه،

از لشکرِ یزیدِ عرب تا لشکرِ یزیدِ زمانه، ما به زمزمه،
از جنگِ آبِ یزدِ عرب تا جنگِ آبِ یزدِ زمانه، ما به زمزمه،

از لشکرِ یزیدِ عرب تا لشکرِ یزیدِ زمانه، ما به زمزمه،
از حُر عرب که نیستش به لشکریانِ یزدِ زمانه، ورزنه !

۱۱ مارس ۲۰۱۸- برابر با ۲۰ اسفند ۱۳۹۶- فرانسه

پانوشت شعر:
————————————————————————-
از اتفاق این بخت را در سیر روزگاران و سرنوشت خود داشته ام که سالها پیش در تابستان ۱۳۸۴مدتی را همراه با همکاران کارآموزی چندین بار به منطقه ی ورزنه ی اصفهان بروم و با زندگی این منطقه ی کشاورزی اصفهان، مزارع پنبه و فرهنگ مردم منطقه و چادرهای سپید بر سر زنان منطقه ملهم از فراوانی محصول پنبه و گویش زبانی ورزنه آشنا شوم. در آن منطقه متاسفانه ابنای تاریخی و ساختمان های مهم متعلق به دوره ی قاجاریه هم بود که به دلیل ضعف مدیریت میراث فرهنگی به صورت ویرانه در آمده بود.

اینک که ورزنه، این شهر کم نام و خاموش و بی صدا در اصفهان، به ناگاه در میان اخبار رسانه های ایران جایی برای خود باز کرده است و نعره های فریادش را می شنویم و کشاورزان این منطقه حتی به جنبش اجتماعی برخاسته اند، می توان گفت که نشان دهنده ی وخامت اوضاع و فوران آتشفشان بحران رخ داده در این منطقه ی کشاورزی است.
همچنین اوضاع لشکر کشی و ارسال این چنینی نیروهای مجهز سرکوب جمهوری اسلامی به این “منطقه ی مظلوم غیرسیاسی” در اصفهان به این ” کنج سپیدفام دلکش دشت های پنبه” ، آن طور که از عکس ها و فیلم ها پیداست چنان تعجب آور است که یادآور سرکوب های سال ۱۳۸۸ در قلب شهر تهران است! گویا سرکوب در زیر آسمان این کشور همه یک رنگ و یکپارچه است!

باری اینک به جد می توان گفت که سربازان یزد زمانه و یزد زمانه ات را بشناس ! ….از طرف خودم نگارنده ی این سطور آغاز آشکارا و علنی “جنگ آب” را به کلیه هموطنان درون مرز و برون مرز تسلیت عرض می کنم….از آن چه فکر می کردیم زودتر آغاز شد. اکنون شیهه های ظلم جمهوری اسلامی و بی کفایتی در مدیریت آب در “خانه ی مادرمان ایران” چنان بالا زده، که خود خدا هم بیاید و روی خاک ایران هبوط دیگری کند کاری از دستش ساخته نیست……

به خود آییم که جنگ آب دیگر عملا آغاز شده است! و شیهه های ظلم در بی مدیریت آب و بی کفایت جمهوری اسلامی در حفظ تمدن ایرانی بر ریشه های گیاهان در روستاها رسیده. کاش مسئولان می شنیدند صدای ناقوس شوم مرگ را در گلوهای بی آب ماهیان زاینده رود و کاش همه بشنویم. باید همه بگرییم زیرا که سر رگ های آب در خاک های کشاورزی هم بریده شده است. و بگرییم که تمدن ایرانی از ریشه ی گیاهان در عمق روستاها تا ظرف های بلورین مجلل آب در شهرهای بزرگ به خطر مرگ افتاده است!

توضیح عکس: نیروهای سرکوب گر در ورزنه ی اصفهان برای سرکوب کشاورزان اصفهانی – اسفند ۱۳۹۶