زنگ استقبال از ۸ مارس روز جهانی مبارزه برای رهایی زن چگونه به صدا در آمد؟
رفقا
همانگونه که رفقا مستحضرند در شبکههای اجتماعی ازجمله تویتر، اینستاگرام و فیسبوک بحث و مبارزه بین دیدگاهها و رویکردهای مختلف با جهتگیریهای متفاوت طبقاتی درباره ۸ مارس ۲۰۱۸ روز جهانی زن(۱۷ اسفند ۱۳۹۶) و به یک معنای واقعی در برخورد به مسئله زن آغاز گشته است. این امر خوبی است که مبارزه حادی طبقاتی بین دیدگاههای مختلف درباره مسئله زن در آستانه روز جهانی زن، یکبار دیگر شروعشده است.
ریشه حادتر گشتن این مبارزه در عمیقتر شدن تضاد خاص بین زنان ِتحت ستم و استثمار با نظام سرمایهداری مستبد ضد زن و بحران سیاسی نشئتگرفته از تشدید فزاینده تضادهای اجتماعی موجود قرار دارد. همانطوری که خیزش فرودستان گرسنه نیز نتیجه حادتر شدن تضاد اساسیت که حاصل سوختوساز نظام مالکیت خصوصی موجود و روابط اجتماعی، ایدئولوژی و فرهنگ حاکم ازیکطرف و تولید مشترک توسط فرودستان مزدبگیر از طرف دیگر میباشد.
جنبش کمونیستی ایران بار دیگر بهعنوان نماینده منافع درازمدت قشر تحتانی پرولتاریا در رسیدن به هدف نهایی مبارزه برای ایجاد جامعه جهانی کمونیستی که در آن از طبقه، استثمار فرد از فرد، ستم بر زن، دولت و جنگ خبری نباشد بر سر مسئله زن در یک آزمون تاریخی قرار دارد. مسئلهای که در حال حاضر بهعنوان ضرورتِ حیاتی برای راهگشایی و رهبری مبارزات زنان ستمکش در مقابل جنبش کمونیستی قرار دارد این است که با کدامین رویکرد و متدولوژی علمی یا غیرعملی، ماتریالیسم دیالکتیک یا ماتریالیسم مکانیکی(متافیزیکی) میتوان به مسئله زن پاسخ صحیح و اساسی داد.
فرجام تبعیت از رویکرد و متدولوژی که ریشه در ماتریالیسم متافیزیکی دارد، این است که خیزش خودجوش تودههای فرودست و ازجمله زنانِ تحت ستم و استثمار را به زیر پروبال دیدگاه و رهبری بورژوازی هدایت مینماید. درصورتیکه رویکرد ماتریالیسم دیالکتیک پویا تلاش میکند که با تئوری انقلابی و سازماندهی تشکیلاتی نقشهمند بر مبنای چه باید کرد لنین مبارزات فرودستان مزدبگیر و نیز مبارزات زنان را بهطور ظفرمند رهبری نماید. بهعبارتدیگر اگر ما با جهتگیری استراتژیکی علم کمونیسم مبارزات را رهبری نکنیم نمیتوانیم به مبارزات خودجوشی که بدون ارتباط با کمونیستها و جنبش کمونیستی هستند، جهتگیری انقلابی دهیم و درنهایت ما کمونیستها به دنبالهروی از آن کشیده میشویم. و زمانیکه ما رهبری نکینم طبقه دیگری از ستمگران و استثمارگران رهبری خواهند کرد. در این صورت است که دیگر از رهبری کمونیستی مبارزات فرودستان بهطورکلی و زنان ستمکش خبری نخواهد بود و در بهترین حالت به نظارهگری بیتأثیر و غیر مؤثر که نمیتواند تغییری بنیادین برای رهایی کامل و قطعی زن ایجاد کند، تبدیل میشویم و یک بار دیگر مانند سال ۵۷ رهبری را دودستی(!) تقدیم ستمگران و استثمارگران نوین خواهیم کرد.
جنبش کمونیستی نیاز دارد که با جهتگیری استراتژیک و با تئوری انقلابی که ریشه در سنتز نوین از علم کمونیسم در شرایط جهانیشدن سرمایه داریداری-امپریالیستی دارد به سازماندهی میلیونها نفر به ساختن یک جنبش برای انقلاب کمونیستی بپردازد و به قطبی جذبکننده و نه دفعکنندهی تودههای تحت ستم برای تغییر رادیکال در جامعه برای سرنگونی سرمایهداری شود. در این صورت صرفاً منتظر جنبشهای خودجوش که علیرغم اراده ما سربلند خواهند کرد نخواهد ماند. ما کمونیستها در همین جنبشهایی خودجوش نیز برای انقلاب و جنگیدن علیه قدرت حاکم و بر این بستر عوض کردن جهانبینی، درکهای ناصحیح، ازجمله اینکه “نمیتوان انقلاب کرد”، و یا اینکه “انقلاب همیشه فرجام مخربی همچون به وجود آوردن نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی دارد” و همچنین تغییر ارزشهای تودههای تحت ستم مردم که مانع انقلابی شدن آنها و پیوستن آنها با صفوف انقلاب میشود باید تا فرارسیدن اوضاع انقلابی( یک بحران عمیق در سراسر جامعه) فعالیت کنیم و منفعل نباید باشیم. اگر ما برای وقایع غیرمنتظره ازجمله مبارزه زنان علیه حجاب اجباری با جهتگیری پیشبرد انقلاب کمونیستی آماده نباشیم، رهبری را به طبقات نوین ستمگری که برای قدرت سیاسی خیز برداشتهاند واگذار خواهیم کرد.
در همین زمینه اشاره به آموزش مائوتسهدون آموختنی است. مائو تأکید کرد که رابطه دیالکتیکی بین ماده و آگاهی وجود دارد و خاطرنشان کرد که نیاز است برای وقایع غیرمنتظره با جهتگیری پیشبرد انقلاب کمونیستی آمادهباشیم. این نوع جهتگیری، درک، روش و رویکرد، در یک راهکار کامل، بیشتر و متمرکزتر سنتز نوین تلفیق میشود. سنتز نوینی که جمعبندی از گذشته را در خود داشته باشد و از آن گسست قطعی نموده باشد. ازجمله کمبودهای جنبش کمونیستی برخوردش به مسئله رهایی زنان و عدم گسستش از فرهنگ مردسالاری است. رویکردها و جهتگیریهای مختلف سوسیال-نرینه(سوسیالیسم در حرف اما ضد زن بودن در عملکرد=سوسیال-نرینیسم) که با انواع روایتهای مختلف از سوی بسیاری از جریانات منتسب به جنبش کمونیستی تولیدوبازتولید و به یک معنای واقعی تئوریزه میشود نقطه کورِ یک گرایش ناصحیحِ راستروانِ برجستهای است که تحت نام کمونیسم ظرف ۳۰ سال گذشته تاکنون به اعتبار و حیثیت جنبش کمونیستی ضربه کاری زده است و به یک مانع جدی در گسترش دامنهی نفوذ جنبش کمونیستی در میان زنان فرودست تبدیل گشته است. چنین گرایشی ابزارگرانه فکر میکند ساختن یک جنبش برای انقلاب کمونیستی کار یک گروه خاص است که دستکش سفید به دست کردهاند، بدون درک ضرورت(واقعیت عینی) و تضادهایی حاد اجتماعی برخاسته از آن و بدون حل آنها در فرایند انقلاب، بهتنهایی و با اتکا به خود جامعه سوسیالیستی را بهعنوان فاز اول رسیدن به جهان کمونیستی بنا نمایند! برای همین مرزبندی با این رویکرد و جهتگیری برای اینکه جنبش کمونیستی پیشگام آینده شود از ضرورت خاصی برخوردار است و کمونیستهای انقلابی نیاز دارند که چنین گرایش غیر کمونیستی سوسیال-نرینیسم را طرد و افشا نمایند.
۸ مارس ۱۳۹۶ روز جهانی مبارزه برای رهایی زنان تبارز بین دیدگاههای با جهتگیریهای طبقاتی مختلف به مسئله زن است(و بهطور مشخص دیدگاه سوسیال-نریسم) و کمونیستهای انقلابی نیاز دارند به آن توجه ویژهای بنمایند.
در شرایط کنونی عناصر مختلف تشکیلدهنده و منتسب به جنبش کمونیستی و همچنین دیدگاههای مدعیان کمونیست(کمونیستهای دروغین) با توجه به شیوه مبارزه علنی زنان در مخالفت با حجاب اجباری در دل دشمن بیرحم و جانی ستمکار و در میدان اصلی نبرد طبقاتی به یک معنای واقعی تلاش دارند تا دیدگاه و راهکار خود را برای اینکه در ۸ مارس برابر با ۱۸ اسفند ۱۳۹۶ چه باید کرد، بیان کنند. بهعبارتدیگر کلیه دیدگاههای منبعث از منافع طبقاتی مختلف ازجمله عناصر مختلف(و متضاد!) تشکیل دهند جنبش کمونیستی ایران و نیز مدعیان کمونیست در مقابل یک واقعیت عینی یعنی حرکت متضادِ درآوردنِ روسری(حجاب اجباری) و قرار دادن روسری سفیدرنگ و یا سرخ بر سر چوب ایستاده بر سکویی، از سوی زنان مختلف(با منافع و جهتگیریهای طبقاتی متفاوت) در خیابانها و معابر عمومی، قرارگرفتهاند.
برخی از عناصر و رفقای منتسب به جنبش کمونیستی بدون توجه بهنقد تاریخی نقش و رویکرد جنبش کمونیستی در برخورد به مسئله حجاب اجباری که میلیونها زن بهطور خودجوش در مخالف بافرمان خمینی به خیابان آمدند امروزه در برخورد به آنچه “دختران خیابان انقلاب” موسم گشته از “اتحاد چپ” برای سازمان دادن روز زن با همان رویکرد ناصحیح سنتی جنبش کمونیستی در ۸ مارس ۱۳۵۷ صحبت به میان آوردهاند. ازجمله چه باید کردهایی ارائهشده به مناسبت روز جهانی زن دیدگاهی است که با کلیگوییهای رایج پوپولیسم در جنبش کمونیستی با استفاده از یک واژه گلوگشاد “چپ” فراخوان “چه باید کرد” خویش را برای “تظاهرات علیه حجاب اجباری با اراده نیروی چپ، در اتحاد و در ادامه با قیام گرسنگان دی.” داده است.
اتحاد نیروهای تشکیلدهنده جنبش کمونیستی( یا آنچه از آن بهطور غیرعلمی “چپ” یادشده است) برای روز جهانی زن البته نیت و امر خوبیست که دهههاست به یکی از چالشهای پیشاروی آن تبدیل گشته است. اما بر مبنای شواهد تاریخی ظرف حداقل ۳۰ سال گذشته هیچ نیت خوبی نتوانسته است اختلافات واقعی بین دیدگاههای متضادی که در جنبش کمونیستی وجود دارد(علیرغم آنکه همه اجزاء چنین جنبشی به سنتز نوینی از علم تاریخی کمونیسم مسلح نشده است! و البته همه سوای مدعیان کمونیست) را با مرزبندی تفاوتها بین خویش و اتحاد بر سر اصول و پرنسیپهای اساسی علم کمونیسم بر بستر فرایند سخت و پیچیده اتحاد-مبارزه-اتحاد حل نماید. یک اتحاد واقعی کمونیستی حتی حول مسئله مشخصی همچون مسئله زن فقط با ترک سنگرهایی که بهطور دگم از سوی همه اجزاء تشکل دهندهی جنبش کمونیستی و به خاطر دستیابی به منافع آنی و بهویژه و مهمتر منافع درازمدت پرولتاریای انقلابی بنا گشته است، قابل حصول میباشد.
سؤال اساسی پیشاروی آن بخش از جنبش کمونیستی که با تکیهبر رویکردی غیرعلمی، اصول دگمی را راهنمای تئوری خویش ساختهاند این است: اگر قرار بود با اتکا به حفظ همان سنگرهایی که بر اصول دگم مندرآوردی رایج گذشته و تکرار مکررات قبلی به پیشگام آینده تبدیل شوید چرا تاکنون نهتنها هیچگونه پیشرفت محسوس و مثبتی در جهت ارتقاء و اعتلای جنبش کمونیستی از سوی شما صورت نگرفته است(؟)، بلکه تحت تأثیر چنین رویکرد غیرعلمی است که جنبش بیمار کمونیستی همچنان در حالت کُما به سر میبرد؛ و دریغا از ارائهی یک جمعبندی علمی از کمبودها و دستاوردهایتان که تنها بر اساس رویکرد ماتریالیسم دیالکتیک حاصل خواهد شد و نه ماتریالیسم مکانیکی(متافیزیکی)! و بر این اساس در آینده نیز تا زمانی که درب (خط سیاسی) تشکیلاتیتان بر همین پاشنه بچرخد، پیشروی از سوی شما قابل حصول نخواهد بود و به بقایا و پسمانده گذشته تبدیل میشوید!
تا زمانی که یک گسست قطعی از رویکرد ماتریالیسم مکانیک در برخورد به مسئله رهایی زنان صورت نگیرد و به رویکرد علمی ماتریالیسم دیالکتیک مسلح نشدهاید، شما نمیتوانید به رهایی کامل زنان خدمت کنید.
دیدگاهی با ادعای کمونیست بودن(در اصل ضد زن و در حرف مدعی مبارزه برای رفع ستم بر زن یا سوسیال-نریمه) وجود دارد که هیچگونه نقدی به رویکرد ضد زن خویش ندارند و خواهان ادامه همان رویکرد در نشنیدن و به یک معنای واقعی خفه کردن صدای زنانی که مخالف با فرمان حجاب اجباری خمینی در سال ۱۳۵۷ تاکنون هستند و با تکرار همان اشتباه “اتحاد همه باهمی” که در سوسیال-نریسم ریشه دارد امروز نیز در تلاش برای مقابله با حرکت زنانی هستند که از دید آنان و برخی از رفقای عزیزمان صدای فرودستان را به “حاشیه برده است” و در حال حاضر همان “چپ” با همان رویکرد باید در تقابل با اینگونه اعتراض زنان که گویا بهزعم این دیدگاه مبارزات فرودستان خفه کرده به حاشیه برده است، توقع دارند که زنان باید فعلاً از خواست رهایی خویش صرفنظر کنند، و به یک معنای واقعی خفهشان کرد و از جبهه فرودستان(که از دید بسیاری از رفقا حتماً مرد کارگر هست!) دنبالهروی کنند. طبق چنین دیدگاهی زنان ستمکش فعلاً باید تا بنا شدن جامعهی سوسیالیستی که به “آزادی زنان” منجر میشود در پشت مردان فرودست به خط شوند! این دیدگاه بدون در نظر گرفتن واقعیت عینی(حقیقت عینی)، بدون اینکه سنتز نوین آگاهانهای از جهتگیری خویش و سمتوسوی مبارزات زنان بکند، با ارادهگرایی و رویکردی دگم و غیرعلمی راهکار خویش را برای روز جهانی زن در امسال ارائه داده است و میدهد. زمانی که سوسیال-نریسم مبارزه با حجاب اجباری زنان را مورد “نقد” آتشین خویش قرار میدهد به یک معنای واقعی میگوید، تا زمانی که در آینده “ما” شما را به راه راست در جامعه سوسیالیستی به خط خواهیم کرد فعلاً و در شرایط کنونی به همان روسری و یا توسری اکتفا کنید و فعلاً از ما انتظار حمایت و سازماندهی برای رهایی خودتان نداشته باشد.؛ همانجا که هستید بمانید! پا نگیرید و جلو هم نیفتید! ما مدعیان کمونیست میخواهیم در روز ۸ مارس امسال متحدانه صفی بزرگ همه باهم را تشکیل دهیم، کیفیتش برایمان مهم نیست، کمیتمان مهم است! و تا زمانی که نتوانستیم چنان کنیم شما نمیتوانید جلوتر از ما حرکت کنید. چون ما همچنان به گرایش جانسخت راستروانه “همه باهمی” انقلاب ۵۷ مسلحیم و خیال رهبری انقلاب را نداریم. درواقع این گرایش مردسالارانه( سوسیال-نریسم) به عقبماندگی خویش نسبت به رهایی بسنده و اکتفا کرده است و آنرا به گردن زنان تحت ستم و دیگران میاندازد و با تئوریزه کردن گرایش خویش تلاش میکند عقبماندگی ایدئولوژیک-سیاسیاش را تعمیم دهد و بدتر به گردن زنان تحت ستمی که از سرکوب، تحقیروبردگی و توسری با روسری دائمی ۴۰ سال گذشته نظام مردسالاری جمهوری اسلامی، مخالفت جسورانه و شجاعانهشان را با ایستادن بروی سکوی بلند و بدون حجاب در میادین عمومی ابراز میدارند، بیندازند!
این دیدگاه هیچ درک علمی از ضرورتهای پیشاروی جنبش کمونیستی ندارد و با یکجانبه نگری فکر میکند همهی زنانی که از اوایل دیماه بر بالای سکو حجاب از سر برداشتند با پروژه “آزادیهای یواشکی” و “چهارشنبههای سفید” مسیح علینژاد ارتباط دارند و با یک رویکرد چپروانه و ارادهگرایانه اعلام نموده که همه “چپ” باید با این پروژه مقابله کند و زنان را “به زیر رهبری چپ” به خط کند! روشن است وقتی رویکرد علمی در برخورد به مسئله رهایی زن وجود نداشته باشد سناریوها و روایات ذهنیگرایانهای ارائه میشود که به ایزوله کردن جنبش کمونیستی در میان زنان مبارز و شورشگر که کمونیست هم لزوماً نیستند ختم میشود. و اگر جنبش کمونیستی نتواند با اتکا به سنتزنوین نمودن از حقیقت عینی تودههای تحت ستم را حول برنامه خویش بهطور ظفرمندانه برای پیروزی قطعی انقلاب کمونیستی متحد کند، به معنی این است که راهکارش فرقی با جریانات دیگر آپوزیسیون(خردهبورژوازی و بهویژه طبقه بورژوازی) نداشته و ندارد و برای همین نمیتواند رهبری کند و رهبری را به طبقه بورژوازی(همطبقه!) واگذار مینماید و خواهد کرد.
چنین دیدگاهی از این درک عاجزند که همهی زنانی که به حجاب اجباری اعتراض کردند و دستگیر شدند ارتباطی با مسیح علی نژاد و پروژه چهارشنبههای سفید ندارند!
رفقا صداقت انقلابی مرتبط با اخلاق کمونیستی برای خدمت به فرودستان گرسنه به ما حکم و یادآوری برجستهای میکند که با زیر ذرهبین گذاشتن پراتیک و تئوریمان واقعیت را همانگونه که هست منعکس کنیم به این صورت که: جنبش زنان و مبارزاتش با جنبش کمونیستی به خاطر اینکه تلاش پیگیر فزایندهای برای تشکل دهی تودهها و زنان تحت ستم و استثمار ظرف ۳۰ سال گذشته نکرده است، هم به لحاظ تشکیلاتی و همچنین ازلحاظ تأثیر تئوریک بر آن بدون ارتباط است و نتوانسته است در این زمینه تشکل دهی نماید! و بخش زیادی از مدعیان کمونیست و حتی کمونیستهای انقلابی با رویکرد ناصحیح خود را در بستر راهکارهایی قرار دادهاند که فرجامش به بیراهه کشاندن مبارزات و به هدر رفتن نیروی خویش بوده است.
و اگر جنبش انقلابی کمونیستی میخواهد در هر زمینه مشخص و ازجمله مبارزات زنان حقیقت را کشف کند نیاز دارد با رویکرد علمی ماتریالیسم دیالکتیک عمیقاً همه جوانب این مسئله را در نظر بگیرد و درعینحال که از چپرویهای مردسالارانه نهادینهشده در جنبش کمونیستی که نقطه عطف تاریخش به ندیدن مبارزات بهحق زنان در مخالفت با فرمان حجاب اجباری خمینی در سال ۱۳۵۷ بازمیگردد، پرهیز کند از سوی دیگر نیاز دارد از راستروی رفرمیستی(اصلاحطلبانه) در حمایت از مبارزات بهحق زنان بپرهیزد.
نفی حمایت از مبازات خودجوش و بهحق زنان مبارزی(سوای “مبارزه” آن دسته از زنانی که با پروژههای متعلق به دنیای کهن مانند “آزادیهای یواشکی” و چهارشنبههای سفید همسویند) که در خیابان علیه حجاب اجباری بهعنوان نماد ستم بر زن نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی قد عَلم کردهاند به معنای واقعی و در عمیقترین سطحش بازگشت به همان رویکرد راستروانه جنبش کمونیستی سال ۱۳۵۷ است. جنبش کمونیستی ایران در آن زمان از این شعار “انقلاب نکردیم که به عقب برگردیم” بهحق زنان در مخالفت با فرمان حجاب اجباری دشمن طبقاتی پشتیبانی نکرد، و نهتنها در کنار زنان قرار نگرفت بلکه با کمبهایی دادن به این حرکت زنان از رهبری کمونیستی مبارزاتشان شانه خالی کرد؛ زنان مبارز شورشگر را در این مبارزه علیه دشمن تنها گذاشت و دست دشمن را برای ۴۰ سال ستمگری، سرکوب روزانه مردسالاری دشمن باز گذاشت. رفقا بیایید صادقانه با رویکردی علمی برخوردهایتان را زیر ذرهبین بگذارد و از خود سؤال کنید: آیا امروز زنان شورشگرِ مبارزی که ظرف ۴۰ سال پیش تاکنون به خاطر ندانمکاری ما کمونیستها در برخورد به مسئله رهایی زن صدایشان خفه شده است و بر روی سکویی حجاب خویش را بر چوبی آویزان کردهاند یکبار دیگر باید از طرف بخش زیادی از جنبش کمونیستی سرکوب شوند و مورد شماتت قرار گیرند؟! ما خواهان چه نوع جنبش کمونیستی هستیم؟ جنبش کمونیستی که خود را از واقعیت عینی جدا سازد و روایتهای ذهنیگرانهای که بهحکم تاریخ اعتباری خود را ازدستداده است بهجای حقیقت عینی بگذارد و درنهایت رهبری را به طبقه دیگر(ستمکارانِ استثمارگر)واگذار کند یا خواهان جنبش کمونیستی هستیم که با رویکرد و متدولوژی ماتریالیسم دیالکتیک(علم کمونیسم) حقیقت عینی را همانطور که هست ببیند تا بتواند تودههای تحت ستم استثمار را که به دنبال رهبری میگردند، ظفرمندانه رهبری کند؟
کمونیستهای انقلابی که بهضرورت سرنگونی نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی رسیدهاند، اگر واقعا میخواهند پیشگام آینده باشند هیچ گزینه دیگری در مقابلشان نیست مگر آنکه یک گسست قطعی رادیکال از دیدگاه مردسالارانه ضد زن نهادینهشده در خویش بنماید. جنبش کمونیستی انقلابی ایران نیاز دارد گذشته خویش را که یک گرایش راست ضد زن بر آن غالب بوده و هست در برخورد به مسئله رهایی واقعی زنان و برای پرهیز از پسمانده گذشته شدنش قطب نمای خویش قرار دهد. جنبش کمونیستی ایران برای آنکه پیشگام انقلابی آینده مبارزه علیه دشمن طبقاتی طبقه سرمایهداران در حکومت باشد به یک خانهتکانی از میان گرایشهای ناصحیح و غیرعلمی حاکم بر آن ازجمله رویکرد و برخوردش به مسئله رهایی زن که خودنمایی برجستهای میکند نیاز ضروری دارد. آیا جنبش کمونیستی به آن درجه رشد و بلوغ در اندیشه مارکسیسمی رسیده است که به رویکرد پند گرفتن از اشتباهات گذشته برای اجتناب از اشتباهات آینده، خود را مسلح سازد؟!
مگر میشود ادعا کرد که واقعا کمونیست انقلابی هستید و خواهان شکستن و پاره کردن همه زنجیرهای ستم، استثمار و اختلافات طبقاتی بهجز یکی از آنها باشید(که در اینصورت یک مدعی کمونیست بیش نیستیم!)، و برای شکستن زنجیر اسارت و سرکوب زنان که بخشی لاینفک از سوختوساز نظام سرمایه حاکم بر ایران و جهان است، مبارزه پیگیر و دائم نکرد. نه خیر نمیتوان. نمیتوان در خارج از با مبارزات زنان شورشگر و مبارز(سوای پروژههای متعلق به دنیای کهن همسو مانند “آزادیهای یواشکی” و چهارشنبههای سفید همسویند) و بدتر در تقابل با آن قرار گرفت و توقع داشت زنان باید به زیر رهبری ما بیایند تا در خدمت به انقلاب گرسنگان قشر تحتانی طبقه کارگر قرار گیرند!(نقل به معنی از دیدگاهی منتسب به جنبش کمونیستی). این رویکرد دنباله روانه و گرایش راست است که هدف نهایی کمونیسم را به فراموشی سپرده است؛ و رهبری را با روایتپردازیهای غیر کمونیستی در مورد مسئله رهایی زن از همین حالا با طبقه بورژوازی و بله به پروژه “آزادیهای یواشکی” و “چهارشنبههای سفید” واگذار نموده است. و رفقا شک نکنیم: اگر این دسته از مدعیان کمونیست به پرچم سفید این زنان خرده میگیرند، به یک معنای واقعی این خودشاناند که با بالا بردن پرچم سفید بهجای پرچم سرخ این عرصه از مبارزه را دوستی به بورژوازی تقدیم و واگذارد مینماید. این امر خوبی برای جنبش کمونیستی نیست، و کمونیستهای انقلابی باید مرزبندی روشن و شفافی با این رویکرد کمونیستهای قلابی بنمایند.
اگر این صحیح است که کلیه حقایق به انقلاب پرولتری کمونیستی برای سرنگونی نظام سرمایهداری خدمت میکند، آیا این حقیقت مبارزه زنان را نباید در نظر گرفت؟ بله این مبارزه در حال حاضر در سطحی نیست که به سرنگونی نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی ختم شود اما اگر کمونیستها نتوانند بر آن اثر بگذارند و در خارج آن و از بالای کوه نظارهگر باشند در فرایند مبارزه طبقاتی بین دیدگاهها و منافع طبقاتی مختلف به حقیقت سیاسی(طبقاتی) تبدیل میشود که طبقه بورژوازی آنرا به زیر پروبال خود میکشاند!
ما نیاز داریم روی این مسئله با رویکرد علم کمونیسم انقلابی زوم کنیم، یعنی نهتنها با رویکرد علمی ماهیت این نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی که یکی از پاشنه آشیلش فرهنگ مردسالاری و سرکوب و تحقیر زنان و نماد آن حجاب اجباری است، افشا کنیم بلکه شرایط رهبری کردن مبارزات زنان را به وجود آوریم. جنبش کمونیستی تنها با اتکا به خود و تا زمانی که پایه و دامنه خویش را در افشار و طبقات ستمکش و استثمارشونده گسترش ندهد بهتنهایی نمیتواند قدمی بردارد و انقلاب را رهبری کند.
این نکته را از زاویهای دیگری که رفیق باب آواکیان به آن اشاره کرده است صریح و شفافتر بیان کنیم. رفیق آواکیان صدر حزب کمونیست انقلابی آمریکا که سنتز نوینی از علم کمونیسم(کمونیسم نوین) ارائه داده است میگوید:
«اگر همهچیز در پروسه انقلاب کمونیستی حول یک طبقه اجتماعی(پرولتاریا به معنای گسترده آن) و آن نیروی اجتماعی که پیشاهنگ یک طبقه در جامعه است(حزب کمونیست انقلابی) و راه خروج از بحران میداند، متراکم میشود؛ و درزمانی که در آستانه انقلاب یا اوضاع انقلابی که تمامی نیروهای دیگر آپوزیسیون و نقطه نظرات و برنامههای متفاوتشان امتحان پس دادهاند و برای تودههای تحت ستم و استثمار در شمار میلیونی به طرز برجستهای روشن شدهاست که هیچیک از آنها نهفقط به معنای تاریخی بلکه حتی به معنای فوری نیز راهحل نیستند و قادر به برآوردن خواستها و نیازهای عاجل میلیونها نفر از تودهای که حاضرند برایش مبارزه کنند و بجنگند و به دنبال رهبری میگردند، نیستند. اگر به انقلاب روسیه نگاه کنیم، شعار آن در آستانه انقلاب زمین، نان و صلح بود. و فقط بلشویکها دارای برنامه بودند و توانستند خواستهای تجسمیافته در این شعارها را بهپیش بگذارند و عملی کنند. برای میلیونها نفر شعار زمین، و نان و صلح تبدیل به فراخوانی شد که حول پرچم بلشویکها گرد آیند و متحد شوند. نه به این دلیل که بلشویکها این سه کلمه را گفتند، بلکه به این دلیل که در گرداب تحولات و رخدادها و در جریان مبارزهای که بر سر برنامههای مختلف درگرفت، تودهها در شمار میلیونی فهمیدند که همهی نیروهای دیگر جز بلشویکها نه میخواهند و نه میتوانند برای تغییری بجنگند که جوابگوی این نیاز باشد که دهها میلیون نفر حول بلشویکها متراکم و متحد شدند. اینطور هم نیست که یکباره همه آنها افکار “انتقامجویانه” و “بهجایی رسیدن” را دور ریختند و در جا کمونیست شدند. خیر اکثریت حامیان بلشویکها کمونیست هم نبودند. مطمئناً ضد کمونیست یا عمیقاً مخالف کمونیسم هم نبودند. اما بیشتر آنان مخلوط پیچیدهای از نگرشهای مختلف و مقاصد متفاوت را داشتند. افقهای مختلفی به آنان انگیزه و قدرت حرکت میداد. اما با کمونیستها متحد شدند و حول برنامه کمونیستی متراکم شدند و تنگاتنگ به آن چسبیدند. زیرا فقط کمونیستها راهحلی داشتند که تودهها بهطور اضطراری و فوری بیرون رفتن از آن را میخواستند. هیچکس دیگر(هیچ طبقهی دیگری) راهحل نداشت و تودههای تحت ستم این را فهمیدند. به یک معنای واقعی در آن اوضاع انقلابی روسیه کلیت برنامهی کمونیستی و ابعاد بزرگتر آنکه توسط پیشاهنگ نمایندگی میشد در آن لحظه بر این نیازهای حاد و اضطراری تودهها یکی و منطبق شد.»(نقل به معنی) زیرا حزب پیشاهنگ(لنینی) با رویکرد علمی توانسته بود در پیچگاه سهمگین تاریخی اوضاع و حقیقت عینی دریابد و با سنتز نوینی که از آن نمود قلب تودههای تحت ستم و استثمار را تسخیر کند و آنان را حول راهکار خود مترکم و متحد نماید.
به طرق مختلف و مخصوصاً برای مردان، طرح و برخورد به مسئله زن ارتباط ناگسستنی دارد بااینکه آیا شما به دنبال برانداختن(الغای) کامل یا حفظ مالکیت خصوصی موجود و روابط اجتماعی و ایدئولوژی مرتبط که زنان را به بردهای مطیع تبدیل میکنند و یا اینکه فقط خواهان الغای بخشی(یککمی) از آنها هستید، یک سنگ محک(معیار) و سؤال اساسی در میان خود ستمکشان است. مرزبندی روشن و مشخص بین اعتقاد راسخ و عدم اعتقاد به درهم شکستن زنجیر ستم بر زنان را میتوان به این صورت بیان کرد که:
این مرزبندی است بین مبارزه برای پایان دادن به تمام ستم و استثمار، و تلاش برای پایان دادن به تقسیم جامعه به طبقات، و در تجزیهوتحلیل نهایی ارتباط دارد بااینکه در این مبارزه شرکت باید نمود یا نه. شق سومی نمیتواند وجود داشته باشد.
جنبش کمونیستی در کلیه زمینهها بهویژه رویکردش به مسئله زن به یکخانه تکانی نیاز مبرم دارد.
اگر خانه خود را دائماً تمیز نکنیم، گردوخاک انباشته خواهد شد؛ و اگر فقط به این اکتفا کنیم که گردوخاک را به زیر گوشه فرش بروبیم، مانع از تأثیر فاسد کنندگی میکروبها نمیگردد. بنابراین حرکت دائم ما برای پیشگامی و نهراسیدن از انتقاد و انتقاد از خود تنها سلاح مؤثر برای سرایت نکردن گردوخاک و میکروبهای سیاسی است. میکروبهای سیاسی که بنا به عادت در ما رشد کردهاند و مانع از شفا و سلامتی جنبش کمونیستی ظرف ۳۰ سال گذشته شده است.
سؤال اساسی که در مقابل ما قرار دارد این است که:
آیا در آستانه روز جهانی زن با پند گرفتن از اشتباهات گذشته برای اجتناب از اشتباهات آینده، کمونیستهای انقلابی حاضرند با یک رویکرد علمی به مسئله زنان به جنبش کمونیستی خدمت نمایند؟
این چالشی ضروری در مقابل همهی کمونیستهای انقلابی وفادار به علم کمونیست است. و باید دید امسال کمونیستهای انقلابی در این مورد چه خواهند کرد.
زنان فاحشه نیستند، کیسهبوکس، مفعول در روابط جنسی و ماشین تولید نوزاد نیستند.
برخلاف احادیث و آیههای ارتجاعی کتب آسمانی که مرتباً در گوش بشریت زمزمه میشوند، زنان “مخلوقات اهریمنی و شیطانی” نیستند.
زنان انسان کاملاند!
برای آزادی زنان در ایران و در سرتاسر جهان مبارزه کنیم!
زنجیرها را بشکنیم! خشم زنان بهعنوان یک نیروی توانا برای انقلاب را رهاسازیم!
رهایی کامل زنان از طریق انقلاب کمونیستی دستیافتنی است.
سرنگونی نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی هم ممکن و هم ضروری است!
پیش بهسوی ایجاد حزب کمونیست انقلابی ایران!
زندهباد انقلاب کمونیستی.
برهان عظیمی
دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۶
متن زیر با اضافه شدن نکات جدید در تاریخ یکشنبه، ۶ اسفند ۱۳۹۶ مجددا منتشر میشود.
پاورقی:
برای خواندن نوشته «ستم بر زنان “عادی” یا “طبیعی” نیست: جزلایتجزیی و لاینفک از تقسیم جامعه به استثمار کننده و استثمارشونده است در نظام سرمایه داری-امپریالیسم کنونی تنیده، دائمی و “جاودانه” شده و ادامه پیداکرده است.» به لینک زیر در فیس بوک مراجعه کنید:
پرواز برای رهایی متوقف شدنی نیست!