سی و یکمین سال : تحلیلی بر آینده ی نزدیک ایران

کورش عرفانی   

 korosherfani@yahoo.com 

درآستانه ی پایان سی امین سال حیات نظام جمهوری اسلامی لازم است تا نگاهی به عواملی بیاندازیم که می روند یک سال آینده را از تمام سه دهه ی گذشته مهم تر بسازند. به زعم نگارنده، یک سالی که می آید می تواند به طور حساسی برای ایران، رژیم حاکم برآن، مردم کشورمان و نیز نیروهای مخالف رژیم سالی تعیین کننده باشد. برای این منظور لازم است چندین مشخصه را در نظر بگیریم.

در صحنه ی داخلی:

  • ۱٫ اقتصاد ایران با مشکلات اساسی مواجه است. تولید درحداقل، مصرف وارداتی درحداکثر میزان، هزینه ها رو به افزایش و درآمدها روبه کاهش است. قرار گرفتن این وضعیت دشواردر اوج یک بحران جهانی اقتصاد سرمایه داری چشم انداز روشنی برای برون رفت اقتصاد ایران از وضعیت اسف بار کنونی، بدون یک تغییر عمده و اساسی، باقی نمی گذارد. احساس ضرورت رژیم برای برون رفت از بن بست اقتصاد کنونی را می توان در طرح «هدفمند ساختن یارانه ها» جستجو کرد که در طول آن دولت می خواهد طی یک سری تصمیماتی که درظاهر بیشتر جنبه ی انتحاری دارد اقدام به حذف یارانه ها (سوبسیدهای دولتی) کند، اما در ورای این وجه انتحاری آنچه که رژیم می خواهد این است که ازاین طریق، بارمالی سنگینی را که به دوش دولت است بردوش ملت بگذارد. پیش بینی می شود که در این طرح، قیمت سوخت و انرژی به ناگهان بین ۳۰۰ تا ۲۰۰۰ درصد افزایش یابد.[۱] دراولین گام اعلام شد که قیمت گاز به زودی ۷۰۰ درصد افزایش خواهد یافت.[۲] اما اگر رژیم می خواهد در این وضعیت، که برخی به عنوان وضعیت انفجاری از آن نام می برند، دست به این کار بزند برای آن است که براساس شاخص‌های بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و واحد اطلاعات اقتصاد ی اکونومیست ، رتبه ایران در بین ۱۷۹ کشور جهان، از ۱۳۷ در سال ۲۰۰۵ به ۱۶۸ در سال ۲۰۰۹ رسیده است[۳]. به عبارت دیگر، ایران هم اکنون در میان فقیرترین و عقب افتاده ترین اقتصادهای جهان قرار گرفته است. در چنین شرایطی که فقرهمه جا گیر نزدیک به ۸۰ درصد جامعه را به درجات مختلف با مشکلات اقتصادی مواجه ساخته است دولت تصمیم دارد به ناگهان طرح فوق را اجرا کند و به واسطه ی آن، کلیه ی قیمت ها از ۳ تا ۲۰ برابر افزایش یابد. وقتی اداره ی ثبت قبرستان بهشت زهرا خبراز افزایش افرادی که به دلیل گرسنگی و سوء تغذیه مرده اند را می دهد، پیش بینی عوارض این اقدام دولت چندان دشوار نیست. کمترین شکی نیست که اجرای این طرح، چنانچه نگارنده در ماههای اخیرچندین بار به این موضوع اشاره کرده است، به شورش مردم گرسنه و فقیر خواهد انجامید. این شورش ها بستر اجتماعی تغییرات آینده ی ایران خواهد بود. اما در این باره ذکر چند نکته ضروری است.
  • این درست است که وضعیت اقتصادی کشور وخیم است، اما فقر وگرسنگی به تنهایی عامل «قیام اجتماعی» نمی شود، برای قیام، نیاز به عنصرروحی یعنی شجاعت نیزمی باشد. رژیم به صورت فکر شده واز طریق مذهب، خرافات،اعتیاد، فساد اخلاقی، روان پریشی، بیسوادی، سرکوب، ترس ومسخ، بازتولید عنصر روحی شجاعت و شهامت جمعی در ایرانیان را دشوار و محدودکرده است. پس، در وخیم ترین شرایط مادی، یک سری شورش های کور روی خواهد داد. در پایین به سرنوشت این شورش ها اشاره کرده ایم.
  • در سایه ی این جو انفعال و مرده سالاری، رژیم تا آن حد گستاخ شده است که می خواهد بزرگترین و بدترین گام حیات سی ساله ی خود در عرصه ی داخلی را صورت دهد: حذف یارانه ها و بردن اقتصاد ایران به زیر چارچوب تحمیلی معیارهای بانک جهانی، صندوق جهانی پول و سازمان تجارت جهانی. رژیم این مسئولیت سخت و خطرناک را با دو هدف مشخص به سپاهی ها (دولت احمدی نژاد) سپرده است: نخست اینکه اگر نفرت عمومی اوج گرفت بر سرنیرویی فرودآید که از اول هم در افکارعمومی تصویر خوبی نداشت و به این ترتیب، جناح ذخیره، یعنی جناح اصلاح طلب و میانه رو، را در این میان حفظ کرده و بتواند در موقع خود، مثل انتخابات ریاست جمهوری آینده، آن راجایگزین جناح سپاهی مورد تنفر بسازد. نوعی تقسیم کار که در صورت موفقیت می تواند سی سال بقای دیگر برای رژیم به ارمغان آورد. دوم این که درعین حال حاکمیت سپاه با طرح های متعدد نظامی و امنیتی مانند استقراردوباره ی گشت های محلی و خیابانی بسیج وتقسیم استانی فرماندهی های سپاه خود را آماده ی مقابله با شورش های احتمالی ساخته است. سپاه بی تردید برای مقابله با این شورش سرکوب شدید را پیش خواهد گرفت.
  • اما یک بارکه این طرح ضد مردمی حذف یارانه ها به مورد اجرا درآید خطر اقتصادی عمده ی داخلی رژیم، یعنی ورشکستگی مالی به دلیل اجبار در پرداخت یارانه ها، تا حد زیادی برطرف می شود. بی شک حاصل این کار، فقربی سابقه، خیابان خوابی، گرسنگی و ذلت و مرگ هزاران ایرانی مستمند و بی چیز است، اما به زعم مثلث آخوند-بازاری-پاسدار،این بهایی است که مردم باید برای بقای نظام بپردازند.

 بعد، می ماند حل مشکلات رژیم  با قدرت های خارجی.

در این زمینه باید دانست که پرونده ی اتمی برای رژیم، ضمن حفظ ارزش اقتصادی خود در عرصه ی تولید انرژی، دراصل به عنوان ضمانت نامه ی بقای نظام عمل می کند. یعنی با بالا یا پایین کشیدن فتیله ی آن، رژیم می تواند برسرمیزمذاکره برای ادامه ی حیات خود  چانه زنی کند. جناح سپاه امیدواراست بتواند با استفاده از نعمات و مزایای برقراری رابطه ی علنی با آمریکا، نفرتی را که اجرای طرح ضد اجتماعی حذف یارانه ها در جامعه نسبت به او ایجاد خواهد نمود خنثی کرده و در قدرت باقی بماند. کارت بازی او برای این منظورفعالیت های اتمی رژیم است. اما دقت داشته باشیم چنانچه گفتیم اگر هم این توازن برقرار نشود، جناح سپاه در نهایت، زیر مدیریت هماهنگ ساز ولایت فقیه، جای خود
را به جناح دیگر رژیم خواهد سپرد. در این میان، بقای نظام تضمین شده و جمهوری اسلامی، با شکل و شمایلی کمی متفاوت، برای یک یا دو یا چند دهه دیگر بدون مشکلی برسرکار باقی خواهد ماند.

پس در این صورت آیا باید نتیجه بگیریم که رژیم آن قدر خوب بازی کرده است که بقای آن ضمانت شده است و هیچ احتمالی برای تغییر آن وجود ندارد؟ پاسخ نگارنده به این سوال منفی است. حداقل دو احتمال وجود دارد که می تواند این سناریو را به هم بزند:

یکی این است که شورشی که در بالا از آن صحبت کردیم دارای چنان ابعاد و شدتی باشد که کنترل اوضاع از دست رژیم خارج شده و وقایع به سوی یک قیام سرنگون ساز پیش رود. اما چنانچه قبلا هم گفته ایم،[۴] تبدیل شورش به قیام، نیازمند حداقل سازماندهی و مدیریت است که باید دید آیا شانس شکل گیری خود جوش یا از بیرون را دارد یا خیر. خوب که دقت می کنیم می بینیم این شورش تنها شانس بالقوه ی اجتماعی کوتاه مدت است که برای هر نیروی سیاسی مصمم به سرنگونی رژیم فراهم خواهد شد.

در صحنه ی خارجی

موضوع مهم دیگری که می تواند محاسبات داخلی رژیم را، چنانچه در بالا توصیف شد، بر هم زند این است که آیا بحران اقتصاد جهانی قراراست براساس چه راهکاراستراتژیکی حل شود. به نظر نگارنده آینده ی ایران و در درون آن، آینده ی رژیم، مردم و اپوزیسیون، برخلاف تصور بسیاری، تنها بستگی به پرونده ی فعالیت هسته ای ندارد، بلکه شکل بندی آینده ی خاورمیانه ونقش آن در حل بحران عمومی اقتصاد جهانی در این مورد تعیین کننده است. در این باره حالات زیرقابل پیش بینی است:

  • a. اگر برون رفت از بحران اقتصاد جهانی سمت وسویی براساس گسترش رونق تجاری و تولید انبوه جهانی و منطقه ای به خود بگیرد، در این صورت یک خاورمیانه ی عاری از جنگ مورد نیاز است. معضل فلسطین به نوعی راه خروج خواهد یافت، کشورهای عرب، اسرائیل را به رسمیت خواهند شناخت و اسرائیل به ابر قدرت اقتصادی خاورمیانه تبدیل خواهد شد. عدم موفقیت بنیامین نتانیاهو در انتخابات آینده ی اسرائیل نشانه ای از حرکت به این سمت خواهد بود.

در چارچوب شکل گیری این سناریو، رابطه ی جهان غرب و عرب با ایران بر اساس دو احتمال خواهد بود: اگر رژیم نرمش لازم را برای ایفای نقش یک مهره ی اقتصادی و سیاسی هماهنگ و سر به راه در سناریوی رونق دوباره ی سرمایه داری بپذیرد می تواند امیدوار باشد که او را در بسیاری از بازی های منطقه ای دخالت دهند، تحریم ها برداشته شود وایران با شکلی متعارف تبدیل به موتوررونق اقتصاد جهانی در منطقه ی خاورمیانه شود. نرمش اقتصادی و سیاسی رژیم در مقابل غرب سبب می شود که غرب نسبت به وضعیت اجتماعی و فرهنگی و نیز استبداد داخلی چشم خود را ببندد. در این حالت، بقای درازمدت رژیم تامین شده است.

این سناریو فقط ممکن است که با اشکال تراشی اسرائیل روبرو شود. زیرا اگر قرار باشد ایران نقش محوری را به عنوان متحد آمریکا در منطقه بیابد اسرائیل تا حدی اهمیت خود رابه عنوان متحد تاریخی نخست آمریکا در خاورمیانه از دست خواهد داد ومی تواند در این بین ضرر ببیند. بنابراین ممکن است اسرائیل به انحاء مختلف و حتی با برانگیختن تنش های نظامی و تروریستی این سناریو را به هم بزند. نگارنده بر این باور است که انتخاب بنیامین نتانیاهو، رهبر حزب لیکود، گامی خواهد بود برای حرکت در این راستا.

در حالت دیگر ممکن است رژیم بنا به دلایلی که به ساختار درونی و محاسبات استراتژیک بیرونیش وابسته است از خود انعطاف لازم را در مقابل غرب نشان ندهد. در این صورت و در چارچوب سناریو رونق اقتصادی، ضرروت تغییررژیم در ایران مطرح خواهد شد. این تغییر می تواند بنا به ضرورت های مقطعی و برداشت های درازمدت قدرت های غربی به صورت حذف کامل رژیم و یا تلاش برای حذف جناح سرسخت رژیم (سپاه و تندروها) به نفع جناح دیگر باشد. برای تغییر رژیم به صورت کامل یا بخشی، دو نوع برخورد می تواند مطرح باشد: یک برخورد نظامی و دیگری برخورد اقتصادی-سیاسی.

اگر بنا برحذف نظامی رژیم قرار گیرد این کاراز طریق یک حمله ی نظامی برق آسا و وسیع و با شرکت مستقیم آمریکا، اسرائیل و اروپا و با همکاری کشورهای عربی صورت خواهد گرفت. در این وضعیت انهدام و تخریب کامل زیر ساخت های اقتصادی ایران و بازسازی آن، که حدود نیم قرن به طول خواهد انجامید، در کنار بازسازی عراق و افغانستان و نیز جبران خسارت های جانبی جنگ فوق، جزیی از سناریو فعال سازی اقتصاد جهانی در منطقه خاورمیانه خواهد بود. در حالیکه قدرت های اقتصادی برای کسب انرژی به سوی منابع جدید روی می آورند ذخایر نفت کشورهای عربی و ایران به عنوان منبع مالی برای فعال سازی اقتصاد خاورمیانه، با محوریت فن آوری آمریکایی-اسرائیلی و تولیدات آمریکایی،اروپایی و نیز کالاهای چینی و روسیه، به عنوان پاداش بستن چشمشان بر این هجوم نظامی،  مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

در این حالت باید علاوه بر مسله از پای درآوردن نظامی رژیم ، موضوع تعیین جایگزین نیز مورد نظر قرار خواهد گرفت. تمامی نیروهای بالقوه  مهم حاضر در اپوزیسیون در آن حالت