روح دوم و سوم“ سرمایه داری

„روح اول“ سرمایه داری
ماکس وبر جامعه شناسی که شدیدا متاثر از یک خوانش کانتی بود و به عنوان یکی از نئو کانتی ها در جامعه شناسی و سیاست در جناح راست بورژوازی به قول مزاروش ایستاده است و به قول ریمون ارون، کسی که تفکراتی شدیدا ناسیونالیستی و میهن پرستانه داشت، مبتکر نظریه ی روح سرمایه داری است. ماکس وبر در کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری می نویسد که پروتستانتیسم به خاطر تبلیغ سخت کوشی و پروتستان ها به خاطر اشتغال در مشاغل صنعتی و غیره نقش عظیمی در توسعه ی سرمای داری داشته اند، اما پروتستانیسم تنها عامل عروج سرمایه داری نیست. این تحلیل های ایدئالیستی تحلیل هایی هستند که بیشتر راست جامعه و اکادمیسین های وراج به دنبال ان هستند و نمایندگی می کنند.
„روح دوم“ سرمایه داری
„روح دوم سرمایه داری“ از نظر دانیل بل دوران پس از سقوط فاشیسم است و اواسط دهه ی چهل تا اواخر دهه ی پنجاه میلادی است که در ان „عقلانیت“ بر عدم عقلانیت پیروز می شود. شخصیت های کلیدی این دوران از نظر بل کسانی چون هانا ارنت و هنرمندان و نویسندگانی هستند که در این مرحله از نظام سرمایه داری برخلاف دهه ی شصت عمیق تر بوده و دهه ی شصتی ها در واقع عقلانیت را از نظر بل نابود کردند و یک فرهنگ پرمتیو و عقب مانده را نمایندگی می کردند. نقد دانیل بل به مصرف ال اس د و مواد مخدر، سکس گروهی و هنر پست مدرنیستی، و غیره از زاویه ی کمونیستی شدیدا جای نقد است، اما چیزی که نباید فراموش کرد این است، که پست مدرنیسم در واقع چیزی جز نابودی عقل و رساندن لذت های زودگذر به حد اعلی نبوده و نیست و بی دلیل هم نیست که پست مدرن ها یا به تناسخ روح روی اورده و یا انارشی جنسی و مازوخیسم و درد در سکس را اوج لذت می دانند.
چپ پست مدرن و چپ بورژوایی
در آلمان بیشتر چپ های „اپوزیسیون“ خارج از پارلمان، چپ های پارلمانتاریست را نقد می کنند و انان را به درست رفورمیست و بورژوایی می خوانند، اما می توان بدون اغراق گفت که چپول های پست مدرن خارج از پارلمان متشکل در گروه های کوچک و تشکل های مختلف آنارشیستی و „انتی فاشیستی“ در بیشتر مواقع صد گام از چپ پارلمانتاریست از لحاظ نظری و عملی عقب ترند. چگونه می توان از سوسیالیسم و کمونیسم دفاع کرد و همزمان ارتجاعی ترین گفتمان های نئولیبرالی همچون نسبی گرایی فرهنگی، مالتی کالچرالیسم، تنوع فرهنگی، احترام به ادیان و مذاهب، پلورالیسم و دیگر خزعبلات را تبلیغ کرد! این چپول های رومانتیک به حدی بی شعور هستند که نمی دانند منشاء پست مدرنیسم و سوفیسم عصر جدید، نه در چپ رادیکال و کمونیسم، بلکه در نئولیبرالیسم و سرخوردگی از تغییرات انقلابی ریشه دوانیده است و پلورالیسم و مالتی کالچرالیسم به عنوان گفتمان های پست (پری) مدرنیستی محصول دوران فروپاشی شوروی و عروج ویروس نئولیبرالیسم هستند و روبنای سیاسی جدید نظام سرمایه داری که توسط طرفداران این جریانات به عنوان „پست“ سرمایه داری یا „پسا“ صنعتی شناخته می شود، هستند. یکی از بی شعورترین جامعه شناسانی که در تمام زندگی ام کتاب هایش را خونده ام کسی نیست جز „دانیل بل“ که در امریکا به عنوان یکی از „انتلکچوال“ های جامعه شناسی در سطح جهان شناخته شده است. دانیل بل علیرغم نقدهای عقب مانده و اخلاقی به موج پست مدرنیسم و ستایش اریستوکراسی نیچه یی و هانا ارنتی و همچین علیرغم قرار دادن مارکس به عنوان فیگور مرکزی در تمام اثار و نوشته هایش، همواره در پی ان است که با اضافه کردن یک „پست“ یا „پسا“ به تحلیل هایش، بربریت سرمایه داری حاضر را توجیه کند و اعلام کند که تغییرات رادیکال و ریشه یی انچه که مارکس مورد نظرش بود، در جامعه ی جدید ممکن نیست و باید به همین سرمایه داری „پسا“ صنعتی و „پسا“ سرمایه داری و پسا بربریت رضایت بدهیم و به دنبال تغییرات رادیکال و انقلابی نباشیم. نقد دانیل بل به موج پست ارتجاعی پست مدرنیستی نقدی اخلاقی و عقب مانده است و ایشان سکس دهانی و معقدی و گروهی که در دهه ی شصت توسط موج پست مدرنیستی برای ارضای „رادیکال“ غریزه های جنسی که توسط چپول های پست مدرنیست، تبلیغ و عملی می شد، مبنایی برای نقد کل مبارزات رادیکال دانشجویی و قیام های ۶۸ و مبارزه برای تغییر از پایین قرار داده است. دانیل بل علیرغم قسم خوردن بر سر مارکس یک وبری است که شدیدا تحت تاثیر گفتمان پست مدرنیستی است و در جناح راست لیبرالیسم چپ قرار گرفته است.
„روح سوم“ سرمایه داری
در ادامه ی بحث دانیل بل دو جامعه شناس فرانسوی به اسم های ایو چیاپلو و لوک بولتانسکی در اثری که به اسم روح جدید (سوم) سرمایه داری منتشر کرده اند، با مراجعه به وبر „اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری“ در تلاش برای ارائه ی تصویر دیگری از سرمایه داری بوده و هستند. انان با مراجعه به فلاسفه ی بزرگ و گرفتن هر مفاهیم کلیدی از هر فیلسوف و نظریه پرداز و تلاش برای توضیح این مفاهیم و خلق یک تئوری جدید از این طریق در نهایت به این نتیجه می رسند که ما در دوران دیگری از حیات سرمایه داری هستیم و روح سوم سرمایه داری، انچه انان سرمایه داری „جدید“ را با این اسم خطاب می کنند، با تعبیر دیوید هاروی ایی چیزی جز همان نئولیبرالیسم امروزی نیست. این دو جامعه شناس که با این کتاب توانسته اند در علوم اجتماعی و سیاسی و غیره جایگاهی پیدا کنند و در بیشتر مجامع اکادمیک و غیر اکادمیک کتاب شان نقل قول می شود، به جای نقد و مبارزه ی رادیکال و انقلابی سیستم سرمایه داری، به „نقد“ هنری و هنرمندانه معتقدند و رومانتیزه شدن را به مردم پیشنهاد می کنند.
محمد رفیع محمودیان در زمینه ی دسته بندی کردن مفاهیم کلیدی متفکران گذشته توسط این دو جامعه شناس می نویسد: شش نظام سنتی که در کتاب دربارۀ توجیه مورد بررسی قرار گرفته‌اند عبارتند از: مدنی (روسو)، بازار (آدام اسمیت)، صنعتی (سن سیمون)، خانگی (بوسو)، الهامی (اگوستین) و آوازه (هابز). هر نظام مجموعه‌ای است از: الف) یک اصل ارزش‌گذاری که مشخص می‌سازد کنشها، اشیاء و انسان‌ها باید چگونه در مقایسه با یکدیگر ارزش گذاری شوند. ب) موقعیت والا که موقعیت انسانهایی است که ارزشهای نظام را در خود متجلی می‌کنند. ج) توصیف آنچه که در هر جهان مهم بشمار می‌آید. این توصیف مشخص می‌کند چه شخصیتها، چه اشیاء و چه افعالی، به صورت رابطۀ بین انسان و اشیاء، ارزشمند بشمار می‌آیند. د) تعیین رابطه بین انسانهای والا و کهتران، به معنای آن که چگونه انسانهای والا می‌توانند به کهتران یاری رسانند. ه) ترتیب سرمایه‌گذاری شخصی که والایی را به فداکاری مرتبط می‌سازد و معین می‌کند که چه مسئولیتهای را می‌توان از شخصیت والا انتظار داشت.“
علیرغم این درک ساده لوحانه ی این دو جامعه شناس از مسائل سیاسی پیچیده ی دنیا و تغییرات می توان گفت که این دو اماری را در مورد وضعیت اتحادیه های کارگری، مبارزات این اتحادیه و کشمکش های بین اتحادیه های کاتولیک و کمونیست و انارشیست منتشر کرده اند، که می تواند برای چپ ها و کمونیست ها هم قابل استفاده باشد. این دو بر این عقیده اند که نقد هنرمندانه ی از دهه ی شصت میلادی و نه نقد اجتماعی و رادیکال است که می تواند چهره ی سرمایه داری را عوض کند و سرمایه داری خود را به خاطر نقد هنری با وضعیت های جدید تطبیق می دهد.
تا جایی که من اطلاع دارم، در بین فارسی زبانان چند نفری در این زمینه مقالاتی ترجمه و یا منتشر کرده اند که داری اشکالات جدی در فهم این کتاب است. نقد و بررسی این مقالات برای من کمترین اهمیتی ندارد. خواننده را به خواندن متن انگلیسی یا المانی و یا فرانسوی این کتاب ها رجوع می دهم.
مقالاتی که تاکنون به فارسی در زمینه ی کتاب چیاپلو و بولتانسکی متشر شده اند اینها هستند:
http://www.negaresh.de/…/Keyvan_Rawankavi_Ruhe_Sarmehdari.h…
https://www.radiozamaneh.com/47239
http://archive.radiozamaneh.com/reflections/2012/11/11/21584