هنر گفتگوی سازنده در اختلافها!

توجە: متن زیر ترجمە بخشی ازمقالە مفصلی بزبان سوئدی درمورد هنرگفتوگویی سازندە درهنگام بروزاختلاف ودرگیریهاست. لینک مقالە کە درآخرمتن آمدە است، حاوی منابع استفادە شدە در تهیە مقالە است.

 می توانیم شیوەهایی برای گفتوگورا درهنگام بروزاختلاف بیاموزیم که احتمال نتایج مثبت را افزایش دهد.

هنگام بروزاختلاف نظردرگفتوگو با شخص یا اشخاص دیگر، قبل ازهرچیزباید بە واضحی بدانیم چە چیزی برایمان مهم است: خلاص شدن ازاحساسات منفی یا دستیابی به نتایج مثبت و سازندە معینی؟ اگربیشترازهرچیزی بخواهیم بە خودمان احترام بگذاریم و شخصیت دیگری را از بین ببریم و به اهمیت پیامدهای درازمدت توجه نکنیم، هنر گفتوگوی سازنده اهمیت چندانی ندارد (اگرچه روشهای کم و بیش مخرب و مضرتری برای بیرون ریختن احساساتمان وجود دارد). هنر گفتوگوی سازنده در اختلافها وقتی مهم و خواستنی است که بە اهداف معینی برسیم و یا از پیامدهای منفی و مضر بخصوصی جلوگیری کنیم.

دشوار است اما غیرممکن نیست که به نحوی صحبت کنیم که گفتوگوی خصمانه، سرد یا ناراحت کننده را به مسیرهای سازنده هدایت کنیم. روشهای موثر برای تحت تاثیر قرار دادن مکالمات متضاد در جهت مثبت وجود دارد. متاسفانه، این روشهای گفتوگو چیزی نیست که ما با آنها متولد شویم. آن روشها را میتوان از افرادی که قبلا این هنر را شناخته و آموختە اند یا از طریق فهم و درک اصول گفتوگوی سازندە و تلاش های مداوم یاد بگیریم. طبیعت مغز ما را برای رفع تهدیدات و برآورد کردن نیازهای اساسی خودمان ساخته و “برنامه” واکنشی و احساسی را در آن نصب و بە کارگذاشتە است. “برنامە” به طور خودکار در شرایط اضطراری و پرتنش اتوماتیک بکار خواهد افتاد. متأسفانه، این رفلکسها و واکنشها عاطفی بە طوری ساختە شدەاند کە بە جای کمک بە ما در حل مشکلات پیش رویمان، اغلب اختلافهای ما را در جامعه مدرن تشدید می کنند. هرچند ما نیازمندیها و خواسته های متفاوتی از تمساحها، خرسها و میمونها داریم، اما رفتارهای رفلکسی و واکنشهای عاطفی بسیار مشابهی با حیوانات (حداقل در شرایط پرتنش و اضطراری) داریم. به منظور برآورده ساختن نیازها و منافعمان، اغلب باید واکنشهای بازتابی خود را بە شدت کــنـــتـــرل کردە و به طور فعال تصمیم بگیریم که بهترین عملکرد در وضعیت و شرایطی خاص و پرتنش چیست.

هنر گفتوگو سازنده در شرایط دشوار، چیزی است که باید انتخاب کنیم و بخواهیم بیاموزیم. اگرتنها الگوهای تهاجمی، اتوماتیک و درونی را دنبال کنیم و بپذیریم، میتواند بە رنجش و دوری اشخاصی کە بسیار برایمان مهم هستند منجرشود.

به طور کلی مکالمات سازنده در اختلافها دوهدف مهم را دارد:١- تبدیل یک بحث متشنج  از یک نبرد برتری طلبانە به گفتوگویی برای چگونگی حل مشکلات مشترک؛ ٢- حفظ روابط و عملکرد موثر و سالم بین افراد درگیر (یا حتی بهبود بخشیدن آن).

گوش دادن و صحبت کردن

مکالماتی دو طرفە و متقابل، کە گوش دادن بە طرف مقابل از یک طرف و بیان نظرات خود از طرف دیگررا تامین میکند موفقند. بسیاری از افراد در گوش دادن و یا بیــان نظرات خود توانا و ماهر هستند اما بە ندرت در هر دو. ترکیبی از هر دو مهارت، فرصتهای بهتری را برای رسیدن به راه حل های رضایت بخش ارائه می دهد، تا اینکه تنها در یکی از آنها مهارت داشتە باشیم.

تجارب بشر تاکنون نشان دادە کە اول بە دقت گوش دادن در مدیریت منازعات موثرترین عامل برای به دست آوردن تمایل طرف مقابل برای شرکت در گفتوگویی مفید و با دستاورد است. فرصت مناسب برای بیان و طرح نظرات خود بعد از گوش دادن کافی و دلسوزانە بە طرف مقابل درنزاع است. در نزاعها، ما به شدت روحا و احساسی درگیر می شویم. مالامال از ناامیدی، خشم و تمایل به تغییر در موضوعی مهم میشویم. تا زمانی که کسانی که درگیر احساسات و خواسته های خودشان هستند هیچ حوصلە و جایی برای آنچه که طرف مقابل باید بگوید ندارد. بنابراین گوش دادن به دیگران فرصتی برای بازکردن کانالهای ارتباطی در هر دو جهت است.

 فقط زمانی که فرد مقابل احساس کند که واقعا شما بە آنچه که او در دل داشتە بە جدی گوش دادە و فهمیدەاید شانسی وجود دارد کە او متقابلا قلبا بە آنچە شما دردل دارید گوش دهد و بفهمد. مکالمه کنندە ماهر اغلب مکالمه را با گوش دادن آغاز می کند. گوش دادن به دیگران بسیار مفید است بدون الزاما بە هر چە آنها میگویند حق بدهید.

امر مهم دیگر این است که از طریق گوش دادن و کسب اطلاعات از شرایطی مختلفی کە طرف مقابل درگیر آنست مطلع خواهید شد کە قبلا به آن دسترسی نداشتید. اغلب، اطلاعات جدید به این معنا است که احساسات، نگرش و ذهنیت شما به شیوەای تغییرخواهدکرد که فرصت های جدیدی برای ادارە و هدایت اختلاف ایجاد می کند.

 

هنر گوش دادن

گوش دادن واقعی به این معنی است که شما توجه خود را کاملا روی شخص دیگری متمرکز میکنید به گونه ای که آن شخص با حداکثرآزادی خود را آزادانه بیان کند. وظیفه شما این است که فضای بازایجاد کنید که دیگری می توانید از آن فضا برای بیان آنچه برای او اهمیت دارد استفاده کند. ایجاد این فضا به این معنی است کە در موقع گوش دادن، شما از بیان آنچە که در قلب دارید خودداری کنید، که همیشه آسان نیست. هنر گوش دادن را می توان در سه بخش توصیف کرد: ١- توجه کردن، ٢- نشان دهید که به دقت گوش می دهید و٣- تأیید کنید که شما اظهارات طرف مقابل را درک کرده اید.

رابطە بسیار نزدیکی بین جنبەهای روحی و جسمی نشان دادن توجە متمرکزبە شخص مقابل وجود دارد. با استفادە آگاهانە از حرکات اعضای از بدن خود (مثلا صورت، چشم، دستها) درهنگام گوش دادن بە دیگری میزان فوکوس و توجە درونی خودمان را میتوانیم بە شیوە چشمگیری افزایش دهیم. هر چند در ابتدا از حرکات بدن به شیوەای مکانیکی استفاده میکنیم، اما سریعا متوجه اثر مثبت آن بر خود و طرف مقابل خواهیم شد. اگر توانایی خوبی برای توجه کردن بە دیگری داشته باشیم، مهم است که حرکات بدن خود بکار گیریم، زیرا دیگری نیاز به دریافت سیگنالهای واضح است که ما با دقت بە او گوش میدهیم. تلاش کنیم حالت آرام، بیدار، سرحال وهوشیارخود را بە طرف نشان دهیم. آرامش ما، احساس خوب ما نسبت بە وضعیت و حضورشخص دیگررا بە اونشان میدهد ومنتقل میکند. هوشیاری و بیداری ما نشانە حائزاهمیت بودن و متمرکز بودن ما بر آنچە از جانب طرف ابراز میشود برای اوست. مثلا: رو کردن بطرف کسی کە با شما صحبت می کند؛ کمی خم شدن بطرف صحبت کنندە، گشادەرو بودن، داشتن فاصلە مناسب با او، بر قراری رابطە مناسب وغیر گستاخ و غیر مزاحم از طریق چشم نشانەی میزان پذیرش و مستعد بودن، ایمن بودن در آن وضعیت، تمایل ما بە برقرارکردن ارتباط با طرف را بە اونشان میدهد.

اگر شما گفتوگو را شروع میکنید، آمادگی خود را برای گوش دادن به آنچه که دیگری میخواهد بگوید، نشان دهید. دعوتی روشن و واضح از جانب شما مهم است تا که دیگری آزادانه انتخاب کند اگر بخواهند حرف بزنند یا نه. شروع مکالمەای خوب شامل چهار بخش است: ١- چیزی که درحرکات و ژست دیگری مشاهده می کنید را بیان کنید، مثلا: “شما نگران بە نظر میرسید” یا “به نظر می رسد امروز حال جدل و گفتوگو را ندارید”. ٢- دعوت برای صحبت کردن یا ادامه صحبت کردن: “آیا می خواهید توضیح دهید؟”، “ادامه”، “چگونه؟” ٣- سکوت. بە دیگری وقت داد تا تصمیم بگیرید که آیا میخواهد ادامه یابد یا خیر.۴- توجه، به عنوان مثال تماس با چشم که علاقه و مراقبت ما را از وضعیت منتقل می کند.

برای اینکه طرف مقابل ما بتواند بە انتقال مباحث خود ادامە دهد ضروری است کە مشخصا تائید کنیم کە پیام وی را بدرستی، آنطو کە مد نظر اوست، دریافت کردەایم. درغیاب چنین تأییدی، ریسک اینکە طرف مطلبی را تکرار کند و یا علاقە بە ادامە گفتوگو را از دست دهد بالا خواهد رفت. بنابراین باید مراقب باشیم که به دیگران نشان دهیم که ما آنچه را که دیگران گفتەاند دریافت ودرک کردەایم.

با اتکا بر استدلال، دادەها و اندیشەها ونە احساسات طرف مقابل، کە ممکن است غیر مستقیم ظهور کنند، بطور مختصر وبا استفادە از کلمات خودمان خلاصەای از آنچە را کە او بیان کردە را بازگو کنیم. منعکس کردن احساسات بسیار مهم است خصوصا وقتی کە متوجە و شاهد بروز احساسات قوی در ابراز عقاید طرف مقابلیم، ولی شاید واضح و روشن فرمولە نشدەاند. مثلا ناامیدی، عصبانیت، غم و اندوە هستە اصلی اختلاف باشد اما گفتوگو در بارە مسئلەای دیگری باشد ریسک اینکە گفتوگو بە گفتوگویی ساختگی و غیر واقعی تبدیل شود بالا خواهد رفت. ابراز احساسات مستقیم یا غیر مستقیم اغلب حاوی نوعی سوال بیان نشدە هستند. مثلا ” برای احساسات من هیچ اهمیتی قائل هستید؟”منعکس کردن و تائید احساسات از طرف ما بە معنی موافقت کردن با ترجمە و تفاسیر طرف مقابل مثل تنها تفاسیر معتبر از وضعیت نیست. در بسیاری از مکالمات، ممکن است لازم باشد قبل از پرداختن بە چە اتفاقی افتادە و چە باید کرد، بر درک احساسات طرف تاکید کرد. اگر احساسات را منعکس کنیم لازم است بە شیوەای آشکار آنرا بیان کرد طوریکە بە طرف مقابل امکان تائید و یا رد برداشت ما از احساسات خود را داشتە باشد. اگر نوع احساسات طرف برایمان روشن نیست میتوان آنها را حدس زد و از طرف بخواهیم تا ما را کمک و اصلاح کند.

اگر دیگری بە تفصیل نظرات خود را در مورد اتفاقات بیان داشت، منعکس و بازگوکردن خلاصەای از احساسات، شیوە و امکانی برای خودمان است تا انطباق برداشت خودمان از مشکل اصلی را بهتر دریابیم و طرف مقابل را کمک کنیم تا روی مسائل اساسی فوکوس کند.

هنر سخنرانی

محدود افرادی در فن سخنوری بە اندازەی کافی مهارت دارند. آنهای کە از این مهارت برخوردار نیستند میتوان بە دو دستە تقسیم شوند. دستەای کە در مقابلە با دیگران راحت نیستند حتی وقتی کە با مخالفت روبرو میشوند.اینها تمایل دارند کە بخشندە باشند و از ظهور اختلاف نگرانند و اجتناب میکنند. دستە دیگر آنهای هستند کە خط خود را بە شیوەای غالب و پرخاشگرانە پیش میبرند. این دستە مثل کسانی سیتزە جو، بی رحم و بە خود مشغول و خود شیفتە از طرف دیگران تجربە و شناختە میشوند. فرهنگهای مختلف سبکهای مختلف تعادل بین عزت نفس، مدعی بودن و سازگاری با منافع و آرزوهای دیگران را ایجاد کرده اند. طبیعی است کە چیزی مطمئنا و صد در صد درست یا غلط وجود ندارد. در بین اجتناب ورزی، خودداری و دوری از اختلافها در یک طرف و تحمیل میل و ارادە خود در طرف دیگر احتمالا رفتاری سالم ناشی از اعتماد به نفس در بین اجتناب از اختلاف و تحمیل خود برای همە ما بجا و لازم است.

اولین گام در پیشرفت بیشتر فن سخنوری خود، تشخیص مکان خود مثل فردی در مسافت بین بخشندە و پرخاشگر است. اگر میدانیم که احتمالا بە یکی از دو لبە انتهایی این مسافت نزدیکیم، کە دور از حدی سالم برایمان است، باید با کنجکاوی و دقت بیشتر بە جستوجوی چیزی کە ما را در این شیوە رفتار نگە میدارد پرداخت.

افرادی کە از مناقشە پرهیز میکنند اغلب در پیامدهای منفی مقابلە و رودررویی اغراق میکنند. آنها فکر می کنند که روابط شکننده هستند و اگر برای منافع و خواسته های خود مبارزه کنند، ضرر خواهند کرد. از سوی دیگر، اغلب آنها تأثیرات منفی تامین نیازهای خود را برآورده نمی کنند و دست کم میگیرند. اگر در کنار گذاشتن نیازهای خود برای ناامید نشدن دیگران مبالغە کنیم باعث شکل گرفتن ناامیدی، آسیب و اوقات تلخی پنهان در درون خودمان میشود، کە بسیار مضر است و بە رابطەای کە میخواهیم از آن حفاظت کنیم بسیار لطمە خواهد زد.

افرادی که سبک تهاجمی و برتری طلب دارند، اغلب پیامدهای منفی برای برخورد سخت و بی توجهی نسبت به دیگران را دستکم میگیرند. آنها متوجه نمی شوند که دیگران احساس توهین و تحقیر بە خود را پیدا خواهند کرد و تمایل به همکاری و حفظ روابط خود را از دست می دهند.

هر دو طرف، پرهیزکار و ستیزەجو، می توانند در بررسی بیشتر ترسها و مفروضات واقعی پشت دیدگاە و رفتار خود بسیار آگاهی کسب کنند و لذت ببرند. با توجه به نیاز و خواسته خود و نگرش و راه رسیدن به نتایج مطلوب در آن وضعیت خاص  نگاهی به عوامل اصلی می تواند اولین گام به سوی آزادی بیشتر برای انتخاب یک نگرش مناسب باشد

 برای مطرح کردن ماهرانه نیاز و ارزشها خود در یک جدل، یقینا لازم است که تصویری روشن از آنچه فکر می کنیم، احساس

 میکنیم و آنچە را کە می خواهیم، داشتە باشیم. البته این موضوع امری آشکار برای همە نیست. بسیاری از مردم در فرموله کردن خود بسیار مشکل دارند. آنچه دیده و شنیده می شود و یا بە شیوە دیگری تجربە شدە است، کمک به شکل گیری تصویر آنها از وضعیت تجربه شده است. در مورد علل اساسی فرضیەهای خود را، مثل اهداف واقعی دیگران چیست؛ حوادث جاری چه احساساتی را در درون آنها بیدار و یا جریحەدار کردە است؛ چه چیزی را در مورد آنچه رخ داده است دوست دارد؛ چە ارزش ها، خواسته ها و امیالی را داشتە و دارند و چه خواسته و توقعهای مشخصی از عملکرد دیگران در آیندە دارنداغلب فرد تجربیات خود را مثل کیسەای از قطعات اسبابازی پازل کە کاملا پراکنده و دەستە بندی نشدە، در هم پیچیدە و بە شیوەای ناردست در کنار هم قرار گرفتە بە همراە دارد. بجای مجسم کردن تصویر آن وضعیت به عنوان تفسیر و تصویری ناقص، آنرا مثل تصویری واقعی و کامل میبینند. بجای پنداشتن فرضیات خود درباره اهداف دیگران بە مثابە حدسیات، آنها را مثل حقیقت واضح و مسلم دیده می شوند. بجای اینکه قادر به بیان احساسات متضاد باشند، بدون آنکە اسم این احساسات بیان شود وارد عمل و اقدام میشوند. بجای اینکه به عنوان خشم یا ناامیدی درک و مشاهدە شوند، احساسات به شکل اتهام، توهین یا ارزیابی منفی بیان خواهند شد. اغلب افکار، احساسات و خواسته ها واضح فرمولە نمی شوند و یا بطور کلی در کلمات مبهم و گسترده تعریف و بیان میشوند

 بە کمک سوالات زیر می توانیم خودمان را فرمولە کنیم

١- چە اتفاق مهمی برایم اتفاق افتادە است؟ ٢- چە تفسیر و مفرضاتی در بارە واقعە داریم؟ ٣- واقعە چە احساسی را در درونمان ایجاد کردەاست؟ ۴- در مورد واقعە چە فکر میکنیم؟ ۵- چە ارزشها، نیازها، خواسته ها و امیدهای بە اعمال، احساسات، و موقعیتمان کمک خواهد کرد. ۶- از دیگران چی میخواهیم انجام دهند.

در نزاعی کە میدانیم کە چه چیزی را می خواهیم بیان کنیم، موظیفیم خودمان را بخوبی بیان کنیم. می توان گفت که هنر بیان خود شامل دو وظیفه مهم است:١- واضح و دقیق بیان کنیم که دیگران حداکثر شانس را برای درک آنچه ما فکر، احساس میکنیم داشتە باشند.٢- به گونه ای خود را بیان کنیم تا مقاومت کمتری را در دیگران بیدار و تقویت کنیم.

 اول ممکن است ساده و واضح به نظر برسد. تا زمانیکە که شروع به فکر کردن در مورد بیان واضح و دقیق فکر، احساس و خواست خودمان در مورد واقعە میکنیم، متوجە میشویم کە چندان آسان هم نیست. بسیاری از گفتوگوها توسط طرفین درگیر بجای حل مشکلات بیشتر بە بیان احساس خشم، تحریک دیگری بە دفاع از خود، گفتوگو در بارە بدهیات حق و ناحق، درست و غلط اختصاص دادە میشود تا حل مشکل.

 شیویە بیان هر طرف که باعث کاهش آمادگی دیگری برای مشارکت در حل مشترک مسئله شود، گفتوگوهای سازنده را مختل خواهد ساخت. چه پیامیهای دستیابی بە راە حل مشترک را تضعیف می کند؟ تعداد چشمگیری از پیامهای “خطرناک” مشترک را میتوان مثال زد: من درست میگم و شما اشتباه میکنید، شما گناهکارید، دوستی و مراودە با شما اشتباه است، بکارگیری تاکتیک برای دریافت برتری اخلاقی و منطقی بر طرف مقابل، متهم کردن طرف مقابل بە ناعادل بودن، بی اخلاقی، و شایستە احترام نبودن. چنین پیامهایی مقاومتهای مختلفی را بوجود خواهد آورد، حتی اگر طرف مقابل متوجه شود که بخشی از آنچه شما می گویید، واقعیت دارد و لازم است اصلاح شود. چنین پیامهای تهدیدآمیزی منجر بە مقابلە بە مثل، ارزیابی و تصمیمات منفی و تلاش برای بازگرداندن تصویری مثبت از خود در طرف مورد هجوم قرار گرفتە می شود. حتی وقتیکە که شما واقعا بسیار متقاعداید که شما درست و دیگر در اشتباه محض است اگر طرف مقابل در موقعیت دفاعی قرار گیرد و تمام فکر و انرژی و فکوس وی برای از بین بردن تهدید و بازگرداندن احترام از دست رفتە بە خود خواهد شد.

 اگر می خواهیم یک مکالمه سازنده ایجاد کنیم، باید تا آنجا که ممکن است، فرمول های غیر تحریک آمیز را انتخاب کنیم.

بسیاری از مربیان ارتباطات و گفتوگو و دیالوگ سازندە از یک مدل پایه برای پیام سازنده استفاده می کنند که شامل چهار قسمت می شود: ١- آنچه مشاهده کردەام، ٢- آنچه میدانم ٣- چرا این مسئلە برایم مهم است (بخاطر آنچه که میخواستم و امیدوار بودم) ۴- آنچه از دیگران می خواهم.

برای هر یک از چهار بخش فوق، مهم است که خودمان را بە شیوەای مشخص، واضح و قابل فهم بیان کنیم، تا پاسخهای دفاعی را در دیگری تحریک نکنید.

چیزی که مشاهده کردەایم: در بخش اول پیام، مهم است که در صورت امکان به اطلاعات دقیق بچسبیم: آنچە خود ما شنیده و دیدەایم. بسیاری از افراد خود را در معیارهای مبهم (“شما همیشه فراموش می کنید که به من بگویید …”) بیان می کنند، مفروضات و مفاهیم خود را به گونه ای ارائه می دهند که حقیقیند (“شما فکر می کنید می توانید با نادیده گرفتن من …)، و بکارگیری عبارات منفی در مورد دیگران در توضیح تصویر خود (“سبک بی رحمانه تو …”).

 بادقت کردن در توصیف اطلاعاتی که داریم و تلاش برای با واقعیت مطابقت داشتن، لازم است از طرف مقابل دعوت کرد تا بررسی اطلاعات را مشترک پیش ببریم. از جعل و بی مورد بکارگرفتن ارزشها و مفروضات خودمان در پیامها اجتناب کنیم، تا باعث اعتراض و تشدید مقاومت در دیگری نشویم. توصیف مشترک واقعیت از جانب هر دو طرف در گفتوگو میتوانند مبنایی بسیار خوبی برای حل سازندە مشکل شود.

بسیاری از افراد معتقدند که دیگران از دیدگاه آنها مطلعند. بە چنین اعتقادی دستیافتن آسان است زیرا حوادث، شرایط و مشکلات برای خودشان بسیار واضح و ملموس است. در حالیکە دیگران می توانند در توجە و برخورد بە مسائل و وظایف تفکر کاملا متفاوتی داشته باشند و وضعیت و دیدگاە ما برایشان اصلا ملموس نباشد. بنابراین باید فرض کنیم که دیگران نمیدانند که افکار و احساسات ما چیست. وظیفه در این بخش پیام را می توان در سه قاعده اصلی خلاصه کرد: ١- توصیف و تشریح آنچه را که در آن شرایط خاص با هوشیاری و فراغت مشاهده کردەایم.٢- به واقعیتها و دادەهای قابل مشاهده و شرایط متکی باشیم، و از فرضیه و نظرات آشکار و پنهان خود و دیگران فاصلە بگیریم.٣- به جای استفاده از ارزیابی و قضاوت، خود را در شرایط توصیفی خنثی قرار دهیم.

 در مذاکرات خصومت آمیز اغلب احساسات در قالب ادعاها، اتهامات و ارزیابی ارزشها بیان می شود. با این وصف، می توانید از بیان احساسات خود به شیوەای دقیق و منزە بهرەبرداری کنیم. اگر دیگران احساس حمله و تهاجم نکنند، معمولا مایل به انجام کاری هستند که از بروز احساس خشم، ناامیدی یا ناراحتی پرهیز کنند. چگونگی شکل دادن احساسات بطوری که احساسات مانند اتهامات و ارزیابی و ارزش منفی بە گوش نمیرسند امری بسیار مهم و سخت است. همیشه آسان و ممکن نیست بدانیم که احساسات واقعی طرف مقابل چیست. مثلا بسیار معمول است وقتی احساس ترس کنیم خشمگیمن عمل کنیم (مثلا بخاطر از دست دادن چیزی کە برای ما مهم است) و یا ناامید کننده (برای دریافت نکردن توجە، محبت و قدردانی).

  اگر بە بیان، توصیف، میزان شدت و ضعف احساسات  عادت نداریم، مشکل خواهیم داشت. بطوریکە کە بتوان هم احساسات را بیان کرد و از قدرت مخرب احساسات کنترل نشدە پرهیز کرد. برخی در ابراز احساسات بی پروا عمل میکنند و عبارات بسیار قوی را بکار میگیرند و برخی بسیار محتاط کە شنوندە بە سختی پیامش را حس و درک میکند.

گاهی اوقات قاضی درونمان مانع درک و دریافت احساسات خودمان میشود. هرکسی در مورد باید و نباید ابراز احساسات در موقعیت های مختلف به عنوان فردی خوب و یا “عادی” فکر و ایده دارند. بسیار مهم است که احساسات را به عنوان حقایق ببینیم، حتی اگر احساسات بی ثبات، زودگذر و سطحی باشند. احساسات بوجود می آیند و وجود دارد، فارغ از اینکە ما احساسات را دوست داریم یا نە. پذیرش وجود احساسات و همچنین انتقال آنها به جهان خارج است بسیار مهم و سازندە است.

همزمان می توانیم آنچه را که احساس می کنیم بصورت راستگویانە و صادقانە توصیف کنیم، و آنچە را در مورد احساسات فکر میکنیم بیان داریم. مثلا: “سر در گم و متعجبم که عصبانی شدم، اما واقعیت این است که من عصبانی هستم.” در اختلافات اغلب احساسات قوی بوجود می آیند و آنها حقایقی را با خود بیان میدارند. اگر سعی کنیم احساسات را پنهان کنیم و نادیدە بگیریم، در واقع قسمت های مهمی از آنچه که در حال انجام است را پنهان خواهیم کرد.

هنگامی که به توضیح اینکه چرا یک سوال خاص برای خود اهمیت دارد میپردازیم، بسیار آسان است که بە اتهامات مستقیم یا غیرمستقیم علیه دیگران خاتمە یابد. مهم است که خود را بجای دیگران قرار دهیم و تصور کرد چە خواسته ها، ارزش ها و امیدها و پیامدهای ملموس از اقدامات دیگران برای خودمان داریم.  اغلب بە غلط خواسته ها و نیازهایمان را به عنوان تشخیص و برداشت ما از دیگران فرمولە می کنیم: ” متاسفم زیرا شما بیشتر محتاط و محترم  نیستید”. این بلافاصله سیستم دفاع دیگری را راه اندازی می کند و او به دنبال راه هایی برای کنار گذاشتن این برچسب منفی متمرکز میکند. در عوض، اگر می گفتیم ” متاسفم چون امیدوار بودم یک بعدازظهر آرام و صلح آمیز داشته باشم”، بدون اینکه هیچ قضاوت منفی در مورد دیگران ارائە دادە باشیم، آنچه را که در اولویت خود قرار داشت، بە طرف رساندەایم. شانس اینکە بخواهند ملاقات و دیالوگ با ما را ادامە دهند بە مراتب افزایش میدهیم. احساساتمان که در یک وضعیت بحرانی و اختلاف، تنها ناشی از عواقب آن چیزی که دیگران انجام داده یا ندادەاند نیست بلکه بیشتر ناشی از خواسته ها، نیازها و آرزوهای خودمان است. با مسئولیت پذیری برای سهم خودمان از احساسات، فضا و زمینەای بهتری را برای پیشرفت ایجاد می کنیم.

آنچه را یطور مشخص میخواهیم: اغلب مهم است که سخنان خودمان در مورد آنچه که می خواهیم در آینده بوقوع بپیوندد را آشکار و مصمم بیان کنیم. گفتوگو را از مسائلی مثل تقصیر و گناە، حقیقت و موقعیت برتر یا پستتر بطرف حل مشکل مشخصی هدایت خواهد شد. اگر فقط در مورد احساسات و ارزش ها به طور کلی صحبت کنیم ، دیگری نمی داند کە هدف از مکالمە چیست و بە کجا ختم خواهد شد. طرف مقابل ممکن است فکر کند که ما می خواهیم مزیت و برتری را برای خودمان کسب کنیم و یا به طور کلی نا مطمئن و مشکوک از آنچ ما دنبال میکنیم، شود. بنابراین مهم است که خود را مشخص و مثبت بیان کنیم.

 این بدان معنا است که توصیف کنیم آنچه را کە در آیندە میخواهیم مشاهدە کنیم بجای کلی گویی در مورد آنچە مهم است. اگر خومان را بە آنچە کە نمیخواهیم بیان کنیم محدود کنیم ریسک اینکە طرف نفهمد کە توقعمان از آنچە کە در آیندە اتفاق بیفتد چیست، بالا خواهد رفت. می توانیم از تحریک کردن مخالفت در طرف مقابل پرهیز کرد و کوشش کرد کە طرف آزادی تمام در ادامە و یا قطع دیالوگ را احساس کنند. برای خودداری از تحریک، اجبار، گناه یا فشارهای دیگر کە باعث افزایش مقاومت در طرف مقابل می شود، تلاش کنیم، زیرا باید طرف دیگر خود بە آزادی در مورد چکونگی عمل کردن خود تصمیم بگیرند. اکثر مردم می خواهند از اعتماد به نفس خود دفاع کنند، اگر احساس فشار بر خود کنند.

لینک مقالە: http://socav.gu.se/digitalAssets/1393/1393008_141konstenattsamtala.html