گذشته چراغ راه آینده نیست

گذشته چراغ راه آینده نیست
این درک و فهم سطحی است که گذشته همچون چراغی راه آینده را روشن می کند. علم تاریخ را به حکایت و داستان تنزل داده و آن را برای عبرت و پند گرفتن به رقت می کشاند. تاریخ علم حرکت جامعه است. اگر همه علوم اجتماعی را باید بر متن و در حوزه یک جامعه معین می شود بررسی کرد آنگاه علم تاریخ علم شناخت حرکت آن جامعه معین با پتانسیلها و محدودیتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در یک مقطع زمانی معین و در یک چارچوب مکانی خاص است که همواره آن مقطع زمانی و آن محدوده مکانی را تحت نظر و بررسی و محاسبه دارد و آن را منجمد نمی داند. این درک مذهبی و ناسیونالیستی است که گذشته درس عبرت برای آینده است چرا که بله مذهبیون و ناسیونالیستها می توانند هر جور که مصلحت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و شخصیشان بطلبد تاریخ را هر روز باز تعریف کرده و در جهت مصلحت سیاسی روز بر آن افزوده و بکاهند و خلایق را به عبرت آموزی از آن فراخوانند. البته کوچکترین و مکانیکی ترین استفاده از تاریخ می تواند درس آموزی باشد اما حتا خود این سیاسیون مذهبی و ملی – چی هم هیچگاه این را خود بکار نبسته اند بلکه همواره آن را برای جامعه و مردم نسخه کرده اند. بعنوان مثال ناسیونالیسم ایرانی انقلاب مشروطیتش را آخوند ها به گند کشیدند آیا درس گرفتند برای جلوگیری از دخالتهای بعدی آخوندها در سیاست ایران توسط مدرس ها و کاشانی ها ؟ خیر. حتا اجازه دادند خمینی انقلاب سفیدشان را کثیف کند و دادن رای به زنان را ضد اسلامی بنامد و این آیا توانست ناسیونالیستهای ایرانی در جبهه ملی ایران و نهضت آزادی ایران و حزب دموکرات کردستان ایران به فکر کردن به درس گرفتن به عبرت از ضرباتی که شیخ فضل الله نوری به مشروطیت زد وادارد و اجازه ندهند خمینی انقلاب ۵۷ را ملا خور کند؟ خیر. این ناسیونالیستهای پخمه و مذهب زده خود پلکان خمینی شدند و خمینی را سوار مردم ایران کردند. مثال دیگر جنبش ناسیونالیستی در کردستان عراق است که خودش را به دولتهای منطقه و جهان می فروشد و بعد مدعی است که بهش خیانت کردند. آن هم نه یک و دو بار بارها و بارها خودشان را ارزان در اختیار قدرتهای جهان و منطقه قرار داده اند و هیچ درسی هم نگرفته اند.
تاریخ علم بررسی و شناخت جوامع است. جامعه بشری در حال حرکت و تکوین و تغییر و فراز نشیبی است که بر متن ساختارهای اقتصادی جنبشهای اجتماعی و رهبری و سازمانهای سیاسی آن هم نه ایستا و منفعل بلکه دینامیکی و در حال فعل و انفعال و تاثیر و تاثر متقابل پس و پیش می رود و تاریخ علم شناخت مکانیسمهای این حرکت پویا است که در این حرکت اجتماعی فرد و جمع هر دو بر هم و در هم تاثیر کرده و تاثیر می پذیرند گاه در هم ادغام شده همدیگر را تقویت و گاه بر هم منها شده و باعث کاهندگی هم می شوند. گاه فرد جلو می زند و گاه جمع. گاه اولویت با اقتصاد است و گاهی با سیاست. گاه رهبر تعیین کنند ه است و گاه نهاد ها و سازمانهای اجتماعی. گاه دین و مذهب عفونت خود را بر جامعه می مالند و گاه خاک و مرز پرستی مصمومیت عمومی ایجاد می کند. گاه تاریخ محلی و یا منطقه ای رقم می خورد و گاه در متن و بستر یک تحول جهانی شکل می پذیرد. و البته حرکت جامعه که مورد بررسی علم تاریخ است از جغرافیای مکانی و از وقت زمانی منفک و منزوی نیست بلکه در پیوستگی با آنها معنی پیدا می کند. و تازه تاریخ نگاری و تاریخ دانی قبل از تخصص نیاز به آزادی بیان و شان انسانی دارد و در غیاب این عناصر است که شاهد تحریفات و تفاسیر و کسر و اضافه های هر روزه در تاریخ هستیم. منفعت و مصلحت و ایدئولوژی زدگی و خدا و پیامبر و خاک و میهن پرستی بیماریهایی است که حاملین آن این ویروسها را با خود به تاریخ نگاری تزریق کرده و آن را از علم به حکایت و از شناخت حرکت جامعه به درس عبرت گرفتن تعریف میکنند.