تازیانه بر امواج خروشان اقیانوس ( در مورد نوشته آذر ماجدی در نقد سخنان رضا رخشان … امیر مازندرانى )

امیر مازندرانی

حتما داستان آن قیصر دیوانه روم باستان را خوانده یا شنیده اید که از ترس غرق شدن و به خیال خود برای مقابله با توفان موج خیز دریا، با شلاق به جان امواج خروشان افتاده بود و فریاد میکشید و نا سزا می گفت. غافل از آنکه توفان، کشتی و کشتی بان و شلاق و فریادهای هر چند غرا و دیوانه وار را در می نوردد.

در ماههای اخیر به موازات عروج و ارتقا سطح اعتراضات و مبارزات طبقه کارگر در ایران، فشارها و حمله ها از ناحیه گروهها و گرایشات مدعی طبقه کارگر در جنبش کارگری نیز افزایش یافته است.
نوک پیکان حمله به جنبش کارگری در ایران، قبل از هر چیز، تشکل پذیری کارگران را هدف قرار داده است. تشکلهای واقعی کارگران در قالب مجمع عمومی و سندیکا و اتحادیه، اینجا و آنجا بنا به موقعیت و وزن جنبش کارگری و توازن قوای نیروی کار و سرمایه، به منصه ظهور می رسد و بنا به میزان پایداری کارگران از یک طرف و حجم سرکوب از سوی رژیم حامی سرمایه داران از طرف دیگر، به مقاومت خود ادامه میدهد. سرمایه داری در ایران علی رغم برخورداری از ابزار سرکوب دولتی، چنان دچار کاهش سود شده است که به غیر انسانی ترین شیوه ها دست میزند. این شیوه ها در یک تقسیم بندی کلی عبارتند از:
۱- تعطیلی کارخانه ها و بیکار سازی افسار گسیخته
۲- پایین نگه داشتن دستمزدها
۳- اخراجهای دسته جمعی کارگران معترض و انقلابی که خواهان افزایش دستمزدها، پرداخت دستمزدهای معوقه و تشکل یابی خود هستند
این حمله ها و فشارها به صورت سیستماتیک و سازمانیافته از سوی ارگانها و نهادهای خارج از طبقه کارگر که مجموعه نیروهای ائتلافی دولت و سرمایه داران را تشکیل میدهند، صورت میگیرد. اما این همه ماجرا نیست. تراژدی آنجاست که از سوی برخی گرایشات به اصطلاح چپ و سوسیالیست که داعیه دار حضور فعال، در جنبش کارگری ایران هستند، به روش های تئوری پردازانه و عالمانه ای، شلاق اتهام و افترا را بر پیکر مجروح طبقه کارگر و فعالین کارگری در ایران فرود میاورند.
نمونه اخیر آن مقاله ای است به قلم آذر ماجدی در نقد سخنان رضا رخشان مسئول روابط عمومی سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه که در سایت آزادی بیان چاپ و منتشر شده بود.
نویسنده آن مقاله ضمن بیان یک سری نظریات تئوریک و بعضا ارتدوکسی از مارکسیسم در مورد سندیکا و صد البته در ظاهر به بهانه نقد نظرات سندیکالیست ها، ناگهان به اتحادیه آزاد کارگران ایران میتازد.
نویسنده برای آنکه به تاخت و تاز خود جنبه منطقی بدهد و قیافه ای حق به جانب بگیرد، ناگزیر می شود وقایعی را در صغرای بحث خود ردیف کند تا بتواند در کبرای تزهای مشعشع خود توجیهات دهن پر کن داشته باشد. هدف ماجدی از این همه صغری و کبری بافی یک چیز و آن لگد پرانی به اتحادیه آزاد کارگران ایران است.
ماجدی مانند آن قاضی ایی است که برای گناه نکرده متهمی، کیفر خواست تنظیم میکند.
راقم این سطور به عنوان یک فعال کارگری از یک طرف و به عنوان یک خواننده حرفه ای مباحث اجتماعی و سیاسی در شگفتم که بر چه اساسی خانم ماجدی این موضع گیری غیر واقع را به اتحادیه آزاد کارگران ایران نسبت میدهد.
آذر ماجدی در فرازی از به اصطلاح مقاله روشنگرانه خود ادعا میکند که گویا اتحادیه آزاد کارگران ایران به کارگران لاستیک البرز به خاطر دولتی شدن آن تبریک گفته است. باید بگویم که چنین خبری اصلا صحت ندارد" اتحادیه آزاد…" مقاومت و ایستادگی کارگران لاستیک البرز را در مقابل کارفرما و احقاق حقوق آنها تبریک گفت. خانم ماجدی در کمال تعجب دولتی شدن این کارخانه را ضعف جنبش کارگری در ایران دانسته و مشخصا گناهش را به گردن اتحادیه می اندازد. ناراحتی ماجدی از آنجا ناشی میشود که چرا فعالین و اعضا این اتحادیه در پروژه کنترل کارگری مورد ادعای وی شرکت نکرده و کارگران خشمگین لاستیک سازی البرز را به تصاحب کارخانه تشویق نکرده اند.
خانم ماجدی فراموش میکند که دولت های سرمایه داری در مقاطع معینی و در چهارچوت تقدس مالکیت خصوصی بر ابزار تولید زیاد هم بدشان نمی آید کنترل و مدیریت این کارخانه های ورشکسته را به دست کارگران بسپارند تا خوراک تبلیغاتی اش علیه کارگران و جنبش کارگری فراهم شود. سرمایه داری میداند که بحران سرمایه داری چنان گلوی تولید را می فشارد که راهی جز افزایش سود ندارد و افزایش سود به یک معنا با افزایش بهره کشی مترادف خواهد شد. دولت های سرمایه داری چه بسا که بخواهند مالکیت و مدیریت کارخانه های به زعم آنان زیان ده را به عهده کارگران واگذار کنند تا بتوانند از این طریق ناکارآیی مشارکت کارگران در مدیریت تولید را در بوق و کرنا نموده و اذهان عمومی را نسبت به جنبش اعتراضی و انقلابی کارگران و در یک کلام به جنبش کارگری بدبین و نا امید نمایند. اتفاقا همدوش با خانم ماجدی کسانی که ندای کنترل کارگران در امور تولید و سرپرستی و مالکیت کارخانه های ورشکسته و از رده خارج شده را سر دادند از گرایشات کارگر، کارگریستی بودند  که به وسیله روشنگریهای فعال اتحادیه آزاد کارگران ایران و سایر فعالین در جنبش کارگری مورد نقد جدی قرار گرفتند.
به نظر میرسد که خشم نویسنده آن مقاله تا حدود بسیار زیادی به واسطه این روشنگری فعالین رادیکال اتحادیه بر افروخته شده باشد.
ماجدی در مقاله خود دانسته یا ندانسته در اقدامی تفرقه افکنانه و دشمن شاد کن به کمک دولت سرمایه داران شتافته و ته دل کارگران ایران را خالی کرده و اتحادیه آزاد کارگران ایران را اینگونه معرفی نموده است:
" اولا باید گفت که این اتحادیه یک تشکل توده ای کارگری نیست. در محیط کارگران تشکیل نشده است. تشکل تعداد معدودی فعال و کارگران بیکار و منفرد است که توسط عده ای شکل گرفته است.
ماجدی با این کشف! خود به دولت سرمایه داران و بازوی سرکوب و پلیس آن چشمک میزند که این تشکل برخاسته از دل توده