جلال طالبانی اپورتونیست دنیای رئال پولیتیک بدون محاکمه رفت!

جلال طالبانی اپورتونیست دنیای رئال پولیتیک بدون محاکمه رفت!

راستش من هیچ وقت آرزوی مرگ هیچ جلادی را بدون محاکمه نمی کنم. جلادان و صاحبان قدرت در هر کجای این دنیا باید در دادگاه های انقلابی توده یی محاکمه شوند و برای هر کدام از انان متناسب با جرایمی که مرتکب شده اند، احکام عادلانه و انقلابی صادر شود. جورج لوکاچ فیلسوف و نظریه پرداز مارکسیست دراثر مشهور خود به اسم „تزهای بلوم“ مباحثی را در مورد „تاکتیک و اخلاق“ به بحث می گذارد، که در نقض مباحث قبلی او هستند. لوکاچ زمانی که سال ۱۹۱۸ به صورت اتفاقی به مارکسیسم روی اورد، خوانش „نئوکانتی“ و هگلیستی خود را شدیدا نقد کرد و مباحثی که در مورد نقض اخلاق در رویداد „اعدام“ های انقلابی بلشویکی نوشته بود، در همین کتاب پس گرفت و سیستم فلسفی جدید در مورد فلسفه ی اخلاق بنیان گذاشت، که تاکنون از جانب „فلاسفه“ اخلاق بورژوازی مورد نقد شدید قرار گرفته می شود. از نظر لوکاچ هر انسانی با اعمال روزمرگی خود، با انتخاب های سیاسی اش، با بی تفاوتی اش در مقابل رئال پولیتیک می تواند یک مجرم باشد و باید در مقابل اعمال فردی اش پاسخگو باشد و انسان به عنوان فرد لازم است، اعمالش تابع خوشبختی اجتماعی جامعه باشد. کسی که اگاهانه از نظر لوکاچ یا حتی نا اگاهانه از بورژوازی دفاع می کند،لازم است به صورت فردی و اخلاقی (وجدانی) در قبال تمام جنایات امپریالیستی ایی که بورژوازی جهانی خلق می کند، پاسخگو باشد. همانطور کسی که کمونیسم را انتخاب می کند و با انتخاب فردی اش به ضرورتی پاسخ داده است، که در خدمت خوشبختی جمعی توده ی مردم است و از لحاظ اخلاقی و وجدانی به وظیفه ی خطیر خود در قبال دیگران عمل کرده است.
در اینجا نقل قولی از لوکاچ می اورم: نقل قول به صورت عکس است و از کتاب تزهای بلوم لوکاچ صفحه ی ۲۵ و ۲۶ متن فارسی و ترجمه ی امید مهرگان گرفته شده است.

جلال طالبانی یک فرد معمولی نیست، جلال طالبانی یک سیاستمدار مرموز است که هزاران جنایات را در پرونده ی خود ثبت کرده است. در مورد زندگی نامه ی جلال طالبانی و خصوصیات پرمتیو و عقب مانده اش نمی خواهم چیز زیادی بنویسم، اما تنها یک چیز را بگویم و ان این است که جلال طالبانی حاضر بود تمام بشریت را قربانی شکم پارگی خودش کند. اردلان عبداله یک کتاب نوشته است به اسم „خه باتی پیشمرگایه تی یا کاره سات و مالویرانی“ (مبارزه ی پیشمرگ یا فاجعه و خانه خرابی) که در ان به صورت کوتاه به بررسی زندگی نامه طالبانی و دیگر سرکردگان کرد هم پرداخته است و تمام خصوصیات فردی انان را در این کتاب اورده است. در این کتاب تا دلت بخواهد خزعبلات وجود دارد، اما در بسیاری از مواقع از همین خزعبلات می توان واقعیاتی دقیق بیرون کشید. در مورد طالبانی می نویسد که او زمانی که در بغداد دانشجوی رشته ی حقوق بود، به خاطر شکم پارگی علیرغم اینکه پدرش ماهیانه پول زیادی در مقایسه با پولی که دیگر دانشجویان از خانواده یشان می گرفتند، برایش می فرستاد، بعد از کلاس درس، کفش مردم را در خیابان های بغداد واکس می زد، تا پول شکمش را در بیاورد. سر همین شکمش جلال طالبانی یک بار اشپزش را از زندانی کرد، چون اشپزش یک رون بوقلمونی که جلال طالبانی در یک وعده کل بوقلمون را می خورد را خورده بود. از اطرافیان مام جلال شنیده ام که هیرو همسرش همیشه در مهمانی ها مراقب بود که مام جلال بیش از حد نخورد و هرازگاهی مثل یک بچه ی رودار که حرف پدر و مادرش را گوش نمی داد، با او برخورد می کرد. خلاصه کنم کسی که دنیا را در شکمش خلاصه کند، بی گمان انسان سالمی نیست و نمی تواند در سیاست هم به وظیفه ی „اخلاقی“ فردی خود عمل کند.

جلال طالبانی زمانی که از رهبری حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری ملا مصطفی بارزانی به همراه ابراهیم احمد پدرزنش و دیگران انشعاب کرد، در واقع خود را مائویست می دانست و راهنمای چپ میزد. „چه باید کرد؟“ لنین می خواند و „از دولت و انقلاب“ لنین را نقل قول می اورد. تحولات زیادی در بین چپ سنتی چه در عراق چه در ایران و چه در سراسر جهان اتفاق افتاد و این چپول های پلاسیده که زمانی تحت تاثیر انقلاب شوروی و انقلاب دهقانی در چین بودند را به مسیر ارتجاعی ترین رژیم ها و الگوهای اقتصادی سرمایه داری برد. چپ سنتی در منطقه به دنبال صنعتی کردن جامعه بود و ایده هایش شدیدا الوده به ایدئولوژی „سوسیالیسم“ واقعا ناموجود در شوروی و چین بود. بخشا هم از جنبش های „رهایی بخش“ „ملی“ در امریکای جنوبی تاثیر پذیرفته بودند. بررسی تمام این موضوعات در این مقاله نمی گنجد. اما این را بگویم که جلال طالبانی از یک چپ پوپولیست و یک شخصیت یاغی در اپوزیسیون ایل بارزانی به مرور زمان به یکی از مجریان سیاست ملیتاریسم امریکا در خاورمیانه تبدیل شد و خود و حزبش به یک نیروی گانگستری برای نابودی خاورمیانه و عراق تبدیل شدند. جلال طالبانی شخصیتی بی نهایت متناقض نما داشت. او هم در مقر کومه له قورمه سبزی زهر مار می کرد و هم روز بعد با سران جمهوری اسلامی نشست می داشت. هم به احزاب اپوزیسیون ایرانی کمک مالی می کرد و هم نیروهای جمهوری اسلامی را برای زدن این احزاب کمک می کرد. جلال طالبانی مانند سکه یی بود که پشت و رو نداشت. با اوجلان دوست بود ولی می گفت که هنوز زوده کردهای ترکیه به کوردی صحبت کنند. انسانی بی شخصیت، دیکتاتور منش در عین حال دلقک، ناسیونالیست و قومپرست بود. قتل عام کمونیست های حزب کمونیست کارگری به دستور او و نوشیروان مصطفی و در نتیجه ی تن دادن به سیاست های جمهوری اسلامی صورت گرفت. هیچ حزب سیاسی ایی در کردستان عراق وجود ندارد، که اتحادیه ی میهنی کردستان عراق به ان جنگ تحمیل نکرده باشد. نیروهای مختلف پوزیسیون و اپوزیسیون در کردستان عراق اتحادیه ی میهنی کردستان عراق یعنی همان حزب مام جلال را سگ هار خطاب می کردند.

جلال طالبانی در خلق تمام فجایعی مانند فاجعه ی شیمیایی حلبچه، حمله ی امریکا به عراق و کشتار میلیون ها نفر در نتیجه ی جنگ امپریالیستی امریکا در عراق، جنگ عشیره یی داخلی بین حزب خودش و حزب عشیره یی بارزانی، کشتن بالای بیست هزار زن به خاطر مسائل ناموسی، اسلامیزه کردن کردستان، کشتاره کمونیست ها و فعالین سیاسی از جانب حاکمان اقلیم و ترور فعالین سیاسی و غیره سهیم است و حیف شد که این مردک هزار چهره بدون محاکمه رفت. ما نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم.

حسن معارفی پور
هایدلبرگ
۰۳٫۱۰٫۲۰۱۷