در باره استقلال کردستان عراق

در باره استقلال کردستان عراق

حدود سه سال است که مسئله رفراندوم جدای مطرح شده است، اما چند ماه اخیر مباحثات حول رفراندوم و استقلال کردستان عراق بسیار بیشتر شده و گفتگو، پانل، مصاحبه و سخنرانی های زیادی صورت گرفته است، بازانی و سران احزاب ناسیونالیست کردستان عراق دیدار و گفتگوی زیادی با مقامات امریکا و اروپا و کشورهای ایران و ترکیه و ودولت عراق انجام داده اند. احزاب و جریانات کمونیست و چپ و راست نسبت به این مسئله عکس العمل  نشان داده اند و موافقت و یا مخالفت خود را اعلام کرده اند. این مسئله به یکی از موضوعات مناقشه برانگیز خاور میانه تبدیل شده است. با تعقیب مباحثات و گفتگوهای صورت گرفته میتوان متوجه اهدافی شد که از طرح این پروژه دنبال میشود. بارزانی تلاش میکند ظاهری قاطع در این رابطه از خود نشان دهد و وانمود کند در پیگیری این مسئله جدی است، با کمی دقت متوجه میشوید پیگیرش بیشتر در رابطه با برگذاری رفراندوم است تا اعلام استقلال، با وجود این بیاید فرض را براین بگذاریم که ناسیونالیسم حاکم در کردستان این بار در مورد این مسئله جدی است. در این صورت، رفراندوم جدایی جواب به کدام مشکل و مسئله تاریخی حل نشده است؟ استقلال کدام  تغییرات را در زندگی مردم ایجاد میکند و جامعه را به چه سمتی میبرد؟ آیا مردم از موقعیت سیاسی واقتصادی و حقوقی بهتری برخوردار میشوند؟ به موقعیت اجتماعی برابرتری دست مییابند؟ آیا  ثروت نجومی بارزانی و طالبانی و میلیاردها دلاری که سایر مسئولین دولت اقلیم در بانکهای خارجی پس انداز کرده اند، برای رفاه و آسایش مردم و ایجاد یک جامعه مدرن هزینه میشوند و…؟  کاملا روشن که جواب این سوالات منفی و هد ف بارزانی و همقطاران ناسیونالیستش از طرح رفراندوم چه جدی و چه غیر جدی، عبور ازاین شرایط و سر پوش گذاشتن بر همین مسایلی است که به آن ها اشاره شد. اساسا چرا و چه شرایط و عواملی باعث طرح این مسئله از سوی بارزانی و سپس طی پروسه ای پیوستن اتحادیه میهنی به پروژه بارزانی شده است؟ به چند مورد آن اشاره مختصری میکنم.

  • ١- چند سالی است مردم کردستان درشرایط بسیار نامساعدی قرار دارند و نسبت به وضع موجود عمیقا ناراضی هستند. مردم دولت اقلیم و احزاب ناسیونال عشیرتی را مسئول این شرایط میدانند و در سطح گسترده ای به اعتراض و مبارزه علیه احزاب حاکم در کردستان عراق و در صدر همه مسعود بارزانی روی آورده اند و شاهد اعتراضات وسیع و افشاگری های مکرر و هر روزه در مورد دزدی های چندین ده میلیاردی، ترور، سرکوب، بی حرمتی به زنان، ربودن و شکنجه کردن تعدای از معترضان، کم بود آب و برق، پرداخت نکردن حقوق معلمان، کارکنان دولتی و اداری و… هستیم و مردم رسما اعلام کرده اند که احزاب ناسیونال عشیرتی شایسته حکومت کردن بر مردم مدرن کردستان نیستند.
  • ٢- بارزانی و احزاب حاکم با اعتراض و نفرت عمومی مردم روبرو هستند، این مسئله ازیک سو و جنگ بر سر قدرت و ثروت ازسوی دیگر، حکومت اقلیم را در بحران سیاسی و حکومتی عمیقی فرو برده است. نه تنها مدت هاست پارلمانی وجود ندارد و احزاب حاکم با هم سازگاری ندارند، بلکه هر کدام از احزاب ناسیونال عشیرتی در درون صفوف خود نیز با بحران و نا باوری روبرو هستند. این بحران هر روز عمیق تر میشود. اینها ازسطح فرهنگ جامعه بسیار عقب ترند و قادر نیستند بهبودی در زندگی مردم ایجاد نمایند، رفراندوم تلاشی در جهت دور زدن اعتراض مردم و عبور از این شرایط است.
  • ٣-. مشاجره بر سر سهم سیاسی و اقتصادی از کرکوک و سایر مناطق مورد مناقشه بین دولت عراق و حکومت اقلیم و فروش روزانه ۶٠٠ هزار بشکه نفت توسط بارزانی و حکومت اقلیم باعث قطع بودجه سالانه کردستان از سوی دولت عراق شده است، این مسئله یکی از عوامل بروز اصطکاک بین دولت عراق و حکومت اقلیم و تیره شدن مناسبات آنها شده است.
  • ۴- بارزانی دوران ریاستش بر حکومت اقلیم کردستان پایان یافته است ولی بعد از ٢ سال هنوز حاضر به ترک سمت خود نشده و در این حرکت تلاش میکند به عنوان رهبر ملی ظاهر شود و با تحکیم موقعیت خود، فشار در این زمینه را پشت سر بگذارد و کرسی ریاست بر حکومت اقلیم را مجددا از آن خود کند.

۵- اوضاع جهانی و منطقه بگونه ای است که امکان مانور را برای بارزانی و ناسیونالیسم کرد فراهم نموده است، جغرافیای خاورمیانه در حال تغییر است و قدرت های جهانی و دولت های منطقه هر کدام برای سهم خواهی در مقابل هم صف آرایی کرده اند، بارزانی نیز وارد این بازی شده است، اسرائیل و عربستان با حمایت از استقلال کردستان تلاش میکنند جبهه خود را در بلوک بندی منطقه خاورمیانه قوی کنند و روسیه نیز برای باز کردن جا پایی در کردستان عراق از استقلال حمایت کرده است و…، بارزانی نیز برای قرار گرفتن در لیست سهم بران تغییر جغرافیای خاورمیانه، در حال مانور دادن است. طرح رفراندوم و استقلال محصول این شرایط است. رهبری اتحادیه میهنی نیز با اندکی تاخیر شرایط و موقعیت را مناسب یافت و به طرح بارزانی پیوست.

بارزانی و ناسیونالیسم کرد هیچ وقت بطور جدی پای استقلال کردستان عراق نرفته اند و این بار نیز در صورت برگذاری رفراندوم، آرای مردم تعیین کننده استقلال کردستان نخواهد بود، بلکه همچنانکه مسعود بارزانی و سایر مسئولین احزاب ناسیونال عشیرتی بارها گفته اند، بعد از رفراندوم، دیپلماسی و گفتگو در این زمینه شروع میشود. در واقع این دیپلماسی با دول غرب وامریکا و چانه زنی با دول منطقه و دولت عراق است که مسیر استقلال یا ماندن با عراق را تعیین میکند نه آرای مردم. آرای مردم اهرم فشاری برای اهداف سیاسی و عبور از شرایطی است که در بالا به بطور مختصر به آنها اشاره کرده ام.

 ستم ملی، مسئله ملی و امتیاز طلبی بارزانی و ناسیونالیسم کرد

بدنبال سرنگونی حکومت صدام و سرهم بندی کردن دولت ارتجاعی عراق بر مبنای فدرالیسم قومی مذهبی، ناسیونالیسم کرد در قدرت سراسری سهیم شد و بر مبنای ساختار ارتجاعی فدرالیسم در کردستان نیز دولت قومی تشکیل داد، راست است که ستم ملی بر مرم کرد زبان کردستان عراق از پیشینه و تاریخ برخوردار است، اما با توجه به گذشت ١۴ سال از سهیم شدن ناسیونالیسم کرد در قدرت و ثروت جامعه و تشکیل دولت محلی، بحث در مورد وجود ستم ملی واقعی نیست، ستم ملی بر مردم کرد زبان کردستان عراق رفع شده، و کشمکش و خصومتی بر پایه وجود ستم ملی در جریان نیست، آنچه در جریان است تنش بر سر نحوه تقیسم قدرت و ثروت جامعه است، ناسیونالیسم کرد منفعتش در این است که آنرا به پیشینه و تاریخ ستمگری ملی بر مردم کرد زبان ربط دهد و در این کشمکش هویت ملی را برجسته کند و آن را به عنوان اهرم فشاری برای سهم بیشتر از قدرت و ثروت بکار گیرد.

 امروز وجود مسئله ملی در حدی نیست که حساسیت کل جامعه را برانگیخته و آنرا در شرایط فعلی به یکی از مسایل محوری مردم تبدیل کرده باشد، اگر حساسیت عمومی در این زمینه وجود داشت جواب می طلبید و طرح رفراندوم جدایی در کردستان عراق موضوعیت پیدا میکرد. در صورتی که امروز چنین نیست، مسئله ملی امروز در کردستان عراق بروز اجتماعی ندارد، آنچه قابل مشاهده است، مبارزه و اعتراض مردم کردستان علیه احزاب حاکم و حکومت اقلیم است. بارزانی و رهبری اتحادیه میهنی برای حفظ قدرت و ثروت خود، مشکل ملی میسازند و تلاش میکنند آنرا به جامعه تسری دهند و همراه با بخش دیگری از ناسیونالسیم کرد آنرا به خواست درجه اول مردم کردستان عراق تبدیل نماید و خود را در راس آن به عنوان فرمان روا و رهبر حرکت ملی خود ساخته قرار میدهند تا مردم کردستان ستم و سرکوب و بیحقوی ٢٠ سال گذشته آنها را به فراموشی بسپارند. واقعیت این است مدت ها است که تقابل اصلی مردم کرد زبان با دولت اقلیم است. خواست درجه اول امروز کارگران و مردم، باز گرداندن ثروت نجومی است که بارزانی و طالبانی و دها مسئول دیگر حکومت اقلیم از فروش نفت و زمین خواری و اموال جامعه به جیب زده اند و هزینه کردن آن برای بهبود شرایط زندگی، رفاه و آسایش جامعه، با وجود اینکه ستم ملی در کردستان عراق موضوعیت خود را از دست داده است، اما احزاب ناسیونال عشیرتی به منظور توجیه بی حقوی که به مردم کردستان تحمیل کرده اند، مشغول باز تولید مسئله ملی و بر بستر آن طرح استقلال کردستان هستند.

بارزانی عدم پرداخت بودجه سالانه را قطع نان مردم کردستان از جانب دولت عراق میداند و آنرا جنایت در حق مردم کرد زبان نام میبرد، اما روشن نمیکند به جیب زدن ثروت نجومی ناشی از چپاول و دزدی سرمایه عمومی جامعه، رانت خواری و فروش روزانه ۶٠٠ هزار بشکه نفت که در آمد حاصل از آنها بسیار بیشتر از بودجه سالانه دولت عراق است و دلیل اصلی قطع بودجه کردستان نیز همین است، در ردیف کدام جنایت قرار میگیرد. دولت عراق با ساختار فدرالیسم قومی مذهبی یک دولت ارتجاعی است، اما حکومت اقلیم هم بر مبنای همین ساختار تشکیل شده و ارتجاعی است. اما اگر یک دولت نرمالی هم بود باز استاندارد دوگانه بارزانی را توجیه نمیکرد، اگر اولی قطع نان و تحمیل فقر و گرسنگی بر مردم کردستان است، دومی نیز در همین ردیف قرار میگیرد. اگر اولی جنایت است، دومی نیز جنایت است. بارزانی یک روی مسئله را به مردم نشان میدهد تا مناقشه با دولت عراق واقعی جلوه دهد. طبق گفته بخشی از ناسیونالیست های مخالف رفرندوم، فقط با هزینه کردن بخشی از این ثروت نجومی میتوان سالها رفاه و آسایش برای مردم کردستان عراق تامین شود، بدون اینکه لازم باشد آنرا به پرداخت و یا عدم پرداخت بودجه سالانه دولت عراق موکول کرد، احزاب ناسیونال عشیرتی بر متن اتفاقات و فشار و سرکوب در گذشته مجددا مردم را به موضوع ملی مراجعه میدهند و تلاش میکنند مسئله ملی را باز تولید نمایند تا فرجه بیشتری برای چپاول ثروت جامعه داشت باشند. طرح امروز رفراندوم جدایی از جانب بارزانی ناشی از ادامه تنش، کشمکش و خصومت گذشته که رابطه مستقیمی با ستم ملی داشت، نیست، ناشی از وجود ستم ملی که حساسیت کل جامعه را بر انگیخته باشد نیست، چنین کشمکشی حداقل در شرایط امروز پایه واقعی ندارد، در نتیجه به جراحی اجتماعی نیز منجر نمیشود، درد کارگران، زنان و کلا مردم کردستان را درمان نخواهد کرد. امروز رفراندوم و استقلال کردستان بحث مردم نیست، بلکه بحث بارزانی و سران احزاب ناسیونالیست برای حاشیه ای کردن اعتراض وسیع مردم به وضع موجود در کردستان، عبور دادن احزاب ناسیونالیست کرد از بحران،  تمدید ریاست بارزانی بر حکومت اقلیم، تحت فشار قرار دادن عبادی و گرفتن امتیاز از دولت عراق از است.

تنش و تیرگی روابط ، از یک سو ناشی از ساختار ارتجاعی فدرالیسم قومی و مذهبی عراق است و از سو دیگر سهم خواهی بیشتر بارزانی و ناسیونالیسم کرد از ثروت و قدرت در شرایط فعلی میباشد. کلا ناسیونالیسم کرد بنا بر شرایط جهانی و منطقه ای و موقعیت امروزش، امتیاز بیشتری طلب میکند، منتها برای توجیه و ظاهر حق طلبان بخشیدن به این مسئله، آنرا به پیشینه و تاریخ ستم ملی بر مردم کرد زبان کردستان عراق وصل میکند تا حساسیت جامعه را برانگیزد و با باز تولید مجدد خصومت بین مردم کرد زبان و عرب زبان بستری برای امتیاز طلبی درست نماید.

بحث امنیت کردستان عراق

گویا در شرایط امروز دنیا اگر کردستان عراق مستقل شود و موقعیت حقوقی و کشوریش مشخص شود، زیر چتر قوانین و حقوق بین المللی قرار میگیرد و از امنیت بیشتری بر خوردار میشود، این گفته با واقعیات دنیای امروز، بویژه در خاورمیانه خوانایی ندارد. کشورهای مستقل زیادی را در خاورمیانه به خاک و خون کشیده اند، امنیت آنها را سلب کرده اند و امروز به ناامن ترین کشورها تبدیل شده اند، بنظر نمیرسد در دنیای بی در و پیکر امروز، کردستان مستقل امن تر شود. امروز کردستان عراق به نسبت سایر مناطق عراق از امنیت بیشتری برخوردار است. بعید نیست همین مقدار امنیت را هم از دست بدهد. اما چرا فقط امنیت کردستان عراق؟ پس امنت مردم عراق چه میشود؟ در موقعیت امروز عراق تنها بفکر امنیت کردستان بودن به معنی بیتفاوتی به سرنوشت مردم غیر کرد زبان نیست؟  بنظر من بهتراست این سوال را کمونیست ها از خود داشته باشند.

 تفاوت طرح استقلال در ١٩٩۵ با امروز

مسئله ملی در هر چهار بخش کردستان پیشینه و تاریخ نسبتا طولانی دارد، این تاریخ پر از کشمکش، جنگ، بیحقوقی و سرکوب مردم کرد زبان توسط دولت های مرکزی بوده است، اما این هنوز فورا به معنی حمایت کمونیستم کارگری از استقلال نیست. ما طرف دار استقلال برای استقلال نیستیم، کمونیسم کارگری برای این مسئله راه حل دارد و آنهم به رسمیت شناسی حق جدایی است. اما این هم به معنی طرفداری ما از جدایی در هر مقطع زمانی نیست، استقلال برای ما یک اجبار تاکتیکی است که در شرایط خاصی مطرح و از آن حمایت میکنیم، ما خواهان این هستیم که در یک رفراندوم آزاد مردم کردستان رای به ماندن در چهار چوب کشوری یا جدایی بدهند، در مرحله اول ما طرفدار زیستن در کنار هم به عنوان شهروندان آزاد و متساوی الحقوق هستیم، این به سود اتحاد طبقاتی کارگران و مبارز طبقاتی است. استقلال آخرین گزینه کمونیسم کارگری است و آنهم در شرایطی که استمرار ستم ملی و پیشینه آن، کشمکش و خصومت را به درجه ای از غلظت و شدت رسانده باشد که امکان در کنار هم زیستن را دشوار و غیر قابل تحمل کرده باشد، آنوقت چنین راه حلی موضوعیت پیدا میکند. در هر حال آرای مردم در رفراندوم هر چه باشد، قابل اجرا است.

کمونیست ها با هر نوع تبعیض و ستمی از جمله ستم ملی مخالف هستند و برای رفع آن مبارزه میکنند. در کردستان عراق نیز با بررسی شرایط موجود در این مقطع و بر مبنای مصلحت و منفعت کل طبقه کارگر و مردم کارگر و اقشار فاقد سرمایه در کردستان باید موضع خود را اعلام نمایند، نمیشود با موضع ٢٢ سال قبل کمونیسم کارگری در مورد رفراندوم جدایی برای امروز کردستان عراق نسخه پیچید. امروز هم شرایط جهانی و منطقه ای و هم موقعیت عراق و ناسیونالسم کرد و هم فاکتورهای مورد نظر منصور حکمت در آن زمان کاملا تغییر کرده است، مردم کارگر و زحمتکش کردستان عراق نیز اگر زور گویی و تصویر سازی بارزانی و احزاب قومی نباشد، بنا بر تجربه خود فقط وقتی تصمیم به جدایی از عراق میگیرند که ستمگری ملی و اصطکاک های ناشی از آن، زندگی مشترک را کاملا غیر قابل تحمل نموده باشد و این چشم انداز وجود داشته باشد که استقلال  شرایط سیاسی و اقتصادی کارگران و مردم زحمتکش را بهبود و مناسبات اجتماعی بهتری برقرار می نماید. فقط در چنین موردی به سود توده مردم، به سود آزادی و تکامل مبارزه طبقاتی تمام میشود.

واقعیاتی که ٢٢ سال قبل طرح استقلال کردستان عراق را به عنوان یک تاکتیک در دستور کمونیسم کارگری قرار داد و رفراندوم و استقلال را به شعار ما تبدیل کرد در مرحله نخست دو معضل اساسی بود. اول وجود ستم ملی بر مردم کرد زبان و بر بستر آن مسئله ملی حل نشده و دوم مبهم شدن موقعیت سیاسی، اقتصادی و حقوقی کردستان عراق به دنبال حمله امریکا به عراق و تبدیل شدن کردستان عراق به یک ادروگاه بزرگ پناهندگی که فاقد سوخت و ساز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بود. آنوقت کردستان از قامت یک جامعه مدنی خارج شده بود و هیچ نوع دولتی نداشت و فاقد هر نوع قانونی بود و از موازین اجتماعی متعارفی هم برخوردار نبود. امریکا و شماری از کشورهای اروپای بودجه آنرا تامین میکردند و احزاب ناسیونالیسم نیز برسر تقسیم این بودجه و گسترش قدرت خود بر این اردوگاه چند سالی مشغول جنگ و کشتن همدیگر بودند. در کنار این دو مسئله محوری، حزب کمونیسم کارگری عراق نیز در کردستان موقعیت مناسبی داشت و به حزب نسبتا مطرحی تبدیل شده بود که بر متن آن شرایط امکان تبدل شدنش به یک نیرو بزرگ سیاسی در صحنه سیاست وجود داشت. گذشتە از این در آن دوره هنوز معلوم نبود اوضاع به کدام سمت کشیده میشود، هنوز ترس از سازش بین امریکا و عراق وجود داشت. اگر تفاهمی بین امریکا و دولت عراق صورت میگرفت، احتمال این بود که دولت صدام به کردستان حمله کند و به کشتار مردم دست بزند و به آواره شدن دها هزار انسان و شاید خیلی بیشتر هم منجر شود، تاکتیک رفراندوم و استقلال کردستان عراق جواب به شرایط و موقعیتی بود که در بالا بطور مختصر به آن اشاره کردم.

 طرح رفراندوم جدایی در سال ١٩٩۵ اگر عملی میشد، به هر لحاظ شرایط بهتری را برای کارگران و مردم کردستان ایجاد میکرد و کردستان عراق از حالت اردوگاهی و بلاتکلیفی بیرون میآورد و آنرا به قامت یک جامعه مدنی باز میگرداند، سوخت و ساز اقتصادى و مناسبات اجتماعى مجددا برقرار میشد و مردم را از شرایط ایمن ترى برخوردار می ساخت، به ستم ملی که مردم کردستان عراق در آن زمان از آن رنج میبردند، خاتمه میداد، توهم مردم به احزاب قومی را کاهش میداد و نفوظ و اعتبار حزب کمونیسم کارگری عراق را افزایش میداد و احتمال قرار گرفتن یک افق متمایز از افق ناسیونالیسم کرد در مقابل جامعه کردستان وجود داشت و این به سود مصالح و منافع مردم کارگر و زحمتکش تمام میشد.

 امروز اوضاع بکلی تغییر کرده و فاکتورهای جدیدی جایگزین شده اند، ستم ملی نمانده، برخلاف موافقان استقلال، کردستان عراق بلاتکیف نیست، موقعیت سیاسی و حقوقی اش روشن است و احزاب ناسیونال عشیرتی سالهاست در دولت عراق سهیم شده اند و بر مبنای ساختار ارتجاعی فدرالیسم دولت قومی تشکیل داده اند، فدرالیسم قومی مذهبی شکست خورده و دولت اقلیم و احزاب قومی را با بحران روبرو کرده، اما جواب شکست فدرالیسم و بحران احزاب ناسیونال عشیرتی، رفراندوم و استقلال نیست، پیروزی ناسیونالیسم، جشن طبقه کارگر نیست. استقلال مجددا این احزاب را از بحران بیرون میآورد و دولت قومی کرد را برای طولانی مدت به قدرت میرساند. این استدلال که گویا استقلال گامی در جهت تسویه حساب با ناسیونالیسم کرد است و مبارزه مردم کارگر و زحمتکش را در کردستان گسترش میدهد، در شرایط امروز کردستان توجهی برای حمایت از استقلال است. برعکس، استقلال ابزاری در جهت خنثی کردن و متوقف نمودن مبارزه و اعتراضی است که در حال حاضر علیه دولت اقلیم و احزاب حاکم در جریان است، مردم آنها را مسئول این شرایط میدانند و خواهان کنار رفتن احزاب ناسیونالیست هستند، کمونیستها، آزادیخواهان موظف به سازماندادن و هدفمند کردن مبارزات موجود هستند نه حمایت از استقلال که در شرایط امروز آدرس غلط را به مردم نشان میدهد و احزاب آبرو باخته ناسیونالیست را یاری میرساند که برای پروسه طولانی مجددا خود را به مردم تحمیل نمایند و مردم را در انتظار کردستان مستقل از مبارزه باز دارند. اوضاع جهانی، منطقه ای و محلی کاملا متفاوت از ٢٢ سال قبل است و معادلات سابق بهم خورده و مانور امروز ناسیونالیسم  بر متن شرایط جدید شکل گرفته که در مرحله نخست برای امتیاز بیشتر گرفتن از دولت عراق و در مرحله بعد انتظار کشیدن برای گرفتن مجوز تشکیل یک دولت قومی نظیر اسرائیل از امریکا است، دولتی تحت فرمان امریکا، استقلال ممکن سالها بعد از رفرانوم هم عملی نشود. اگر هم عمل شود ناسیونالیسم کرد جانی تازه میگیرد و احزاب آبرو باخته کرد این بار مشروعیت خود برای حکومت بر مردم از استقلال میگیرند. گذشته از این در ١٩٩۵ مردم نسبت به احزاب ناسیونالسم کرد متوهم بودند، ولی امروز نه تنها توهمی نسبت به این احزاب باقی نمانده، بلکه ماهیت آنها برای مردم روشن شده است، مردم مدت هاست مشروعیتی برای احزاب ناسیونال عشیرتی و دولت اقلیم قایل نیستند. طرح استقلال عبور از این بحران است.

چه باید کرد؟

فضای اعتراضی کردستان عراق، بحران احزاب ناسیونالیست و فلج شدن حکومت اقلیم، شرایطی مناسبی برای روشنگری و افشای ماهیت ناسیونالیسم و احزاب حاکم بوجود آورده است. اگر حزب کمونیست کارگری کردستان و نیروهای آزادیخواه و سکولار حداقل در یک سال گذشته بجای حمایت از استقلال به افشای اهداف بارزانی از طرح استقلال می پرداختند، و به عنوان جریانات پیشرو، افق متفاوتی از احزاب ناسیونال عشیرتی و کلا ناسیونالیسم کرد را در مقابل مردم کارگر و زحمتکش کردستان قرار میدادند و مبارزات جاری علیه دولت قومی اقلیم را هدفمند میکردند و سازمان میدادند، امروز شرایط مناسب تری برای پیشروی مردم فراهم بود و قدمی مثبتی در جهت کوتاه کردن دست احزاب ناسیونالیست و جریانات اسلامی از سر مردم محسوب میشد. در شرایط فعلی یک نیروی رادیکال سیاسی مطرح و با نفوذ که پشتوانه مادی تشکیل یک حکومت سکولار باشد در صحنه سیاست هنوز شکل نگرفته، اما شرایط کردستان عراق برای فعالیت سیاسی کمونیست ها و آزادیخواهان مناسب است و در صورت دخالت جدی و به موقع و کمک به گسترش مبارزه و اعتراض مردم کردستان و هدفمند کردن آن، راه برای مطرح شدن جریانات سیاسی پیشرو هنوز باز است. اگر جریانات کمونیست و سکولار و آزادیخواه در یک نزدیکی تاکتیکی بر مبنای خواست های مشترک فعالیت سیاسی خود را گسترش دهند و مطالبات مردم را برجسته نمایند و پیگیری کنند و افق روشن و مبارزه برای یک دولت سکولار را جلو روی کارگرن، جوانان و زنان معترض کردستان قرار دهند و تلاش کنند جامعه را حول چنین پلاتفرمی برای مبارزه با احزاب قومی متحد نمایند، در این صورت بعید نیست، میدان مانور بارزانی و احزاب ناسیونالیست محدود شود و مبارزات رادیکال مردم کردستان در ادامه خود به یک حرکت توده ای تبدیل شود. اگر این حرکت  به یک اعتراض سراسری علیه ساختار ارتجاعی فدرالیسم قومی مذهبی در بغداد و چند شهر دیگر دامن بزند، این احتمال هست نقطه اتصالی برای یک مبارزه سراسری ایجاد شود، شکل گیری چنین حرکتی ساده نیست اما اگر چنین روندی شکل بگیرد مثبت است و حمایت کمونیستها و سایر نیروهای سکولار و آزادیخواه را میطلبد. در غیر این صورت مسئله به هدفمند کردن و گسترش مبارزات مردم کارگر و زحمتکش کردستان محدود می ماند که بشدت ناراضی اند و احزاب ناسیونال عشیرتی را شایسته حکومت کردن نمی دانند. این نیز تلاش زیاد و فعالیت پیگیر کمونیست ها و آزادیخواهان و نیروهای سکولار را میخواهد تا امکان و چشم انداز یک حکومت سکولار غیر قومی و غیر مذهبی در کردستان مهیا شود. حکومتی که کارگران و مردم کردستان را به جلو سوق دهد و از شر حکومت قومی مذهبی خلاص کند و موقعیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مردم را بهتر نماید. چنین اتفاقی مثبت است و لازم است از آن حمایت شود. ناسیونالیسم استقلال را برای استقلال میخواهد، اما حداقل معیار برای حمایت کمونیست ها از استقلال تشکیل یک دولت مفید و مثبت به حال مردم است، در غیر این صورت افزوده شدن یک دولت مرتجع قومی به دولتهای مرتجع دیگر در خاورمیانه منفی است و قابل حمایت نیست.

٢٠١٧/٩/١٢