«تا صبح»
نه وطن
نه رنگ نشسته بر پرچمها
نه برف که میزند و سربازان را میپوشاند
من تو را سرزمینم میدانم.
نه جنگ
نه تسلیم
نه رژه
نه رنگ نشسته بر اونیفورمها
من رنگ لبان تو را میشناسم.
نه مرگ
نه آشتی
نه گرسنگی
نه رنگ نشسته بر پادگانها
من مبارزه در کنار تو را دوست دارم.
نه غم
نه اندوه
نه رنگ نشسته بر ظلمت
من رنگِ در جنبشِ رگهایمان را میشناسم.
نه صلح
نه آشتی
نه تسلیم
من کنار تو امیدوارم.
بی تو
این جاده به صبح نمیرسد…
«علی رسولی»_اورست