بیانیه تحریم انتخابات ۵ حزب کردستان ایران و کومه‌له(سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) و بحث های پیرامون آن

بیانیه تحریم انتخابات ۵ حزب کردستان ایران و کومه‌له(سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) و بحث های پیرامون آن.
توضیح: در ادامه نوشته بدلیل طولانی بودن نام کومه‌له(س.ک. حکا) فقط از کلمه کومه‌له استفاده میشود و منظور کومه‌له مورد نظراست.
بعد از انتشار این بیانیه، از جانب دوستانی که همگی فعال فعلی یا قبلی احزاب کمونیست کارگری ایران هستند، بحثهای انتقادی که گاهأ شدید و هر آنچه که دل تنگشان خواسته بر روی کاغذ آورده‌اند و نثار کومه‌له کرده‌اند. جوهر این بحثها این است که کومه‌له نمی بایست با این احزاب بیانیه مشترک امضاء و منتشر نماید. بدلیل اینکه این احزاب به زعم این دوستان ناسیونالیست و … هستند و کومه له با این کار خودرا به دامن ناسیونالیسم انداخته است. چند نفری مدعیند که به ارتجاع هم پیوسته است. وقتی نوشته این دوستان را می خواندم به این فکر افتادم که فرض این باشد که در یک کارخانه و یا هر محیط کارگری دیگری فعالین این احزاب که مدعیند از هر جریانی سوسیالیسم شان چند قد بالاتر و سرخترند ، مشتغل اند و قصد دارند برای حقوق معوقه‌اشان اعتراضی راه بیاندازند. در محلی که آنها کار می کنند جمعی از کارگران هوادار این احزاب هم هستند و چند نفری هم از دراویش قادریه و بیش از ٩٠ درصدشان مسلمان هم هستند. عده‌ای هم مراجع مذهبی شیعه را قبول دارند. این جمع کارگران سوسیالیست هر چه فکر می کنند به تنهائی نمی توانند کاری از پیش ببرند و می بایست تلاش کنند که همه کارگران را تشویق کنند که در اعتراض شرکت کنند و اول می خواهند نامه ای جمعی امضاء کنند و بعد صاحب کار را تهدید کنند که اگر ترتیب اثر ندهد اعتصاب می کنند.
سئوال من از این دوستان این است به نظر شما کارگران سوسیالیست که به پای امضاء کردن نامه‌ای با کارگران غیر سوسیالیست که یک عده‌اشان ناسیوبالیست هم هستند و به شیخ و مسجد هم اعتقاد دارند، کارشان درست بوده است یا آلوده به گرایش ناسیونالیستی و مذهبی شده‌اند؟
جواب من این است این کارگران اگر قصدشان به ثمر رساندن خواسته‌هایشان باشد قطعأ باید به این همکاری تن دهند و از آن استقبال کنند. غیراز این بمی توانند کاری بکنند و یا کارشان کم ثمر است. احزاب و جریانات سوسیالیست هم در مواقعی که ضرورت ایجاد بکند و نسبت به جنبش و مبارزه احساس مسئولیت داشته باشند، نه فقط مجاز هستند که به همکاری با احزاب دیگر بپردازند بلکه باید برای به ثمر رساندن ایده و باورشان در این عرصه هم فعال باشند. این همکاری به معنای این نیست که پرنسیپ را زیر پا بگذارند و به سازشکاری روی بیاورند و از مسائل و موضعگیری آنها در عرصه های دیگر که به ضرر جنبش و …است، چشم پوشی بکنند.
دوستان گرامی تا کی باید چپ خودرا ایزوله کند و فقط به منزه طلبی خود سر گرم شود. تاکی چپ باید فقط به شعار دادن بسنده کند و در بهترین حالت اپوزیسیون حاشیه‌ای و کم نام و گمنام باشد. هیشه باید مواظب باشد که قبایش به قبای ناسیونالیستها نخورد که مبادا نجس شوند. همین باورهاست که باعث شده است احزاب چپ چند شقه شوند و فضای بوجود آمده است که حزبیت و حزبی بودن که ایامی مایه افتخار بود، حالا بی تفاوت از کنارش بگذرند و غیره حزبی بودن مقبولیت پیدا کند. حتما از درون جامعه هم اطلاع دارید که چقدر بی اعتمادی نسبت به احزاب شیوع پیدا کرده است.
حال ببینیم نفع وضرر کومه له در انتشار این بیانیه چیست؟ اگر کومه له به تنهائی همچون سابق بیانیه ای در باره تحریم منتشر می کرد و به این باور که شما سر سختانه طرفدارش هستید و قبلأ در کومه‌له و حکا هم تا ٢ سال قبل باوری غالب بود عمل می کرد، تأثیراتش کم دامنه‌دارتر بود و در محدوده‌ء معینی تأثیر می گذاشت. منتها ۶ حزب مشترکأ بیانیه‌ای صادر کنند، تأثیرش به مراتب بیشتر است و در بین مردم هم به نوعی همبستگی ایجاد می کند. نتیجه اش هر چه باشد یک ذره از درستی حرکت کم نمی کند. و شاید در آینده ضرورتی پیش بیاید و این جریانات فراتر از بیانیه، کارهای مشترک دیگری هم به پیش ببرند. در رابطه با وضع امنیتی و رد و بدل اطلاعات کمیته مشترکی هم بوجود بیاورند. مگر در زمانی که مناطق آزاد بود و جنگ داخلی مابین کومه له و دمکرات نبود، این دو جریان در بعضی نواحی با هم همکاریهای نمی کردند؟ در مواردی عملیات نظامی مشترک نداشتند و طرح دفاع مشترک اجرا نمی کردند؟ احتمالأ کسانی از شما هم هیئت مذاکره کننده و همکاری بوده باشید. قبل از انشعابات در صفوف کومه‌له و حزب کمونیست ایران، مگر ما با رژیم بعث ارتباط نداشتیم و کمک نمی گرفتیم؟ ممکن است حالا هم در صفوف این ۵ حزب هم انتقاداتی مطرح باشد که چرا با کومه‌له بیانیه داده‌اند. دوستان بحث این است این شما و احزابتان هستید که نسبت به جنبش کردستان و ملت کرد و هر چه مسائل مربوط به کردستان است بی تفاوت شده‌اید و بی اعتقادی خودتان را بارها در مصوبه‌های حزبی و موضعگیریهایتان اعلام داشته‌اید که در کردستان جنبشی نیست و کرد را بعنوان ملت به رسمیت نمی شناسید و در اساس اعتقادی به رفع ستم ملی ندارید. این باور باعث و و محرک این است که به دام این منفی بافی بیفتید و در تلاش باشید که سیم خاردار دور اردوگاه زرگویز را چنان محکم ببندید که نای نفس سیاسی کشیدن از کومه له هم بگیرید و تشویقشان می کنید که در درون خود به جدلهای گیج کننده بپردازند و بیش از این کومه له شقه شقه شود که گویا باز هم صفوف خودرا از وجود ناسیونالیستها پاک کرده است. من که خودرا کمتر از شماها هم سوسیالیست نمی دانم، علیرغم اینکه چه انتقادی از جریان حکا و سازمان کردستان (کومه له) دارم، منتها هر اقدامی که این جریان در راستای منافع جنبش کردستان و حرکت سوسیالیستی داشته باشد، قابل دفاع و پشتیبانی است.
حزبی که اعتقاد راسخ به باورهای خود داشته باشد و فعالینش از اعتماد به نفس هم برخودار باشند، نباید نگران و دلواپس این باشد که اگر با حزبی دیگر همکاری و در مواردی همسوئی داشت، دیگر به باورش لطمه زده است. اگر حزبی بخواهد در جامعه منشاء اثری داشته باشد، باید تاکتیکهای انتخاب کند که دامنه نفوذ و اعتبارش را توسعه دهد. در و پنجره بر روی خود بستن و به وحشت افتادن از اینکه مبادا که نسیمی بوزد و در خانه اش را باز کند و بوی ناسیونالیسم به مشامش برسدو به آنفلوانزای ناسیونالیشم دچار شود، یعنی به خلوتگاه رفتن و خودرا محبوس کردن که متأسفانه مرضی سیاسی است که چپها را بیش از هر جریان دیگری نشانه می گیرد.
یحیی دونداری ٠۵.٠۵.٢٠١٧