معرفی کتاب تازه منتشر شده به نام «نقطه عطف ها» نوشته ی اردشیر نصراله بیگی

با درودهای گرم وصمیمانه نثار یاران اهل اندیشه، قلم و آزادی.

بسیار مسرورم که خبر به چاپ رسیدن کتاب « نقطه عطف ها » را در این نوشتار اعلام می دارم. این کتاب نوشته ی رفیق و دوست خوب و پیشمرگ قدیمی کومه له و عضو کمیته ی مرکزی حزب کمونیست ایران، اردشیر نصر اله بیگی است.

این اثر در حال حاضر به تعداد محدود از زیر چاپ بیرون آمده است اما می توان آنرا از طریق خود نویسنده تهیه نمود.

نقطه عطف ها، دارای ۱۴۲ صفحه می باشد و چنانچه از نام کتاب هویداست، نویسنده کوشیده است تا از مهمترین اتفاقات و رویداد های چند دهه ی اخیر و چگونگی به ثمر رسیدن انقلاب ۵۷ و نقش کردستان بعد از انقلاب تا کنون را به تصویر بکشاند.

به نظرم کاک اردشیر در این نوشتار، کاملا رویکردی صمیمی و صادقانه داشته است و یکایک رویدادهای آن دوران را به صورت عکس و تصویر در خود کتاب، منعکس و یاد آوری کرده است. نویسنده ی این اثر خود از موسسین و فعالین «هیئت موسس شورای محلات شهر سنندج » است و از کسانی است که در تشکیل شوراهای شهر، همراه و یاور دیگر رفقا بوده و در یکایک اتفاقات آن دوره دخیل و موثر بوده است. نکته در این است که چنین شاهدی زنده و پایدار و به خصوص نشر و به دست دادن وقایع تاریخی آن زمان؛ به راستی حایز اهمیت فراوان است. و به نظر من این کتاب از جمله کتاب هایی است که آینده گان می توانند از آن به عنوان رفرنس در نوشتن و دیرینه شناسی وقایع کردستان، استفاده نمایند.

دیگر اینکه من خود می بینم که در بعضی از آثار مکتوب دیگران و یا گفتارهای رادیویی و یا تلویزیونی کسانی چون جناب ابولحسن بنی صدر، تلاش می شود تا آن تاریخ و وقایع و فجایع روی داده؛ تخریب، ضایع و مخدوش بشود؛ در حالیکه بامطالعه ی این اثر به روشنی روز می توان، دروغ ها و نیرنگ های کسانی چون بنی صدر و نوشته های وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی را ملغا دانست! اما چرا؟

پاسخ این است که تمامی نکاتی که اردشیر نصر اله بیگی، در این کتاب آورده است، نه تنها مکتوب، بلکه با تصویرهایی از فعالین آن زمان و چگونگی بمباران و تخریب و ویرانی شهر سنندج و دیگر شهر های کردستان و به خصوص اعدام های خلخالی جلاد و محاکمه های چنددقیقه ای اودر شهر های مختلف کردستان، به تصویر در آمده است  و اینها همگی واقعیاتی هستند که هیچ کسی توان انکار آنها را ندارد؛ زیرا که به راستی همگی این رویدادها در سرتاسر کردستان و به طور واقعی روی دادند و من خود یکی دیگر از شاهدین آن اتفاقات هستم. برای نمونه من خود عضو علی البدل شورای محله ی «پیر محمد» و از فعالین «بنکه ی  گلشن» هستم و هرگز آن خاطرات تلخ را فراموش نکرده ام و هیچگاه نیز فراموش نخواهم کرد. مثلا اعدام گروهیِ فرودگاه سنندج_ اعدام شهین باوفا ( فعال مردمی در بیمارستان شهر) پس از اشغال سنندج_ فرو افتادن چهارده هلی کوپتر شینوک و کبری در داخل یا اطراف شهر_ سقوط دو هواپیمای اف_ ۱۴ در اطراف شهر( که یکی از خلبان های آن شخصی بود به نام « نوژه» و بعدها پایگاه هوایی شهر همدان به نام او یعنی «پایگاه نوژه» نامگذاری شد_ تشکیل شوراهای محلات در شهر سنندج و مریوان_ تشکیل بنکه ها که بازوی نظامی شوراها بودند_ نوروز خونین ۵۸ _ جنگ ۲۴ روزه ی سنندج_ تشکیل هسته های مخفی بعد از خروج پیشمرگان از سنندج و ادامه ی مبارزه در سازمان زحمتشان کردستان ایران( کومه له) که بعدها به حزب کمونیست ایران تغییر نام داد.

در هر حال می خواهم آشکارا اینرا عنوان کنم که نویسنده ی کتاب «عطف ها» مثل من و بسیارانی دیگر که هنوز زنده هستند، در یکایک این رویدادها دخیل بوده ایم؛ از اینرو نوشته ها و یا گفتارهای رادیویی و یا تلویزیونی و مصاحبه های امثال بنی صدر، هر گز نمی تواند «واقعیت» روی داده شده در آن دوران را به تمامی تخریب ویا مخدوش سازد زیرا که هنوز یارانی چون اردشیر عزیز و بسیارانی دیگر؛ نفس می کشند و نخواهند گذاشت مسئولین کشتارها و و دستور دهنده گان حمله به کردستان و سرکوب انقلاب، چهره های نقاب زده شان را به رخ نو باوگان و جوانانی بکشانند که در آن سالها نبوده اند و یا پس از انقلاب به دنیا آمده اند. از اینرو مطالعه ی کتاب «عطف ها» برای ایشان و ماندن در تاریخ دارای اهمیت است و برای کسی مثل من نیز یاد آوری و مرور آن روزهای تاریک و هراس آور را تداعی می کند. اما چنانچه پیشتر اشاره کردم، این اثر می تواند در گروه کتابهای رفرنس برای دیرینه شناسی رویدادهای کردستان قلمداد گردد و اصولا تاریخ  یا دیرینه شناسی سبک فلسفی، دقیق و درست، از این راه به دست می آید که آثار نویسنده گانی چون اردشیرنصر اله بیگی و مدارک  ارایه شده در آثارشان که همگی غیر قابل انکارند، توسط دیرینه شناس بررسی گردد و به صورت مجموعه ای رئالیستیکی و تاریخی به آینده گان تحویل داده بشود. اینگونه نیست که کسی مانند آقای بنی صدر بیاید و با چند مصاحبه تلویزیونی و یا رادیویی محدود و بسته شده به روی بیننده گان و شنونده گان و بدون دسترسی تماس فوری در زمان اجرای برنامه؛ رویدادها و فجایعی را که خود در ایجاد آنها موثر و دخیل بوده اند، سفید نمایی کنند_ بلکه درست به عکس این گروه از مسئولین به صورت واقعی و بدون انکار، سیاه چهره های تاریخ اند زیرا که برای نمونه و طبق اشاره ی نویسنده در این کتاب، به دستور خمینی و بنی صدر بود که به کردستان حمله شد( لشکر شانزده زرهی قزوین _ لشکر بیست و هشت کردستان و هوا نیروز کرمانشاه و همچنین بمباران هواپیماهای جنگی  پایگاه شاهرخی آن زمان و نوژه ی فعلی!).

برای من و پس از مطالعه ی این اثر جدید کاک اردشیر، نکته ای دیگر یاد آوری شد که به نظرم می تواند برای خواننده گان جالب توجه باشد و آن اینکه نویسنده کتاب نقطه عطف ها، به چگونگی اقدام هیئت موسس و شورای محلات در جهت ترک اعتیاد معتادین شهر سنندج اشاره ای بسیار زلال داشته اشت و این نکته مرا به یاد کتاب « آخرین سنگر بازمانده از قیام» نوشته ی محمد سیار می اندازد. ایشان در آنجا آورده اند که روزی یک ماشین  دزدیده شده ی مارک آریا و چند کیلو تریاک در آن، به دست پیشمرگان می افتذ و همآنجا اطلاعیه ای به ظاهر منتشر شده از سوی تشکیلات کومه له آمده است حاکی از اینکه هر کسی صاحب این ماشین آریاست می تواند بیاید و آنرا تحویل بگیرد!

و این نکته دقیقا در تضاد با خواستگاه و جنبش مردمی کومه له و مردم کردستان بود که اعتیاد را باز هم در میان مردم ترویج نماید!! چه، معتادین سنندج جمع آوری شده و در واقع باز پرورده شدند و تا آنجا که من به یاد دارم، همگی ایشان به جرگه ی پیشمرگان و آزادی خواهان، وارد شده و طبق اشاره ی نویسنده ی کتاب نقطه عطف ها، بیشتر ایشان نیز در مبارزه علیه جمهوری اسلامی ایران، جانشان را فدا نمودند و اینگونه نبوده است که تشکلات فعال در شهر سنندج و دیگر شهرهای کردستان، محموله ای از مواد مخدر را بیابند و آنرا دو دستی به صاحبش باز گردانند، بلکه دقیقا این واقعه، به عکس آنچه است که در کتاب« آخرین سنگر بازمانده از قیام» قلم خورده است.

در خصوص کتاب «نقطه عطف ها» می توان به نکات بسیار زیادی اشاره نمود. به نظرم نویسنده به مهمترین رویدادهای آن زمان انگشت گذاشته است و این دارای اهمیت است که برای مثال آینده گان از این خبر و واقعه آگاه گردند که این چگونه بود که معتادین شهر، جمع آوری و دوباره به آغوش اجتماع باز گردانده شدند؟ چرا شوراهای شهر و بنکه ها، تشکیل شد و نقش آنها چه بود؟ راهپیمایی یا کوچ مریوان چرا صورت گرفت؟ اصولا و اساسا چگونه کومه له از دل توده های اجتماعی بیرون آمد و سازمان یافت؟ چه مهره هایی و چه کسانی مخالف روند انقلاب در کردستان بودند؟ نقش سپاه پاسداران و نیروهای نظامی لشکرهای گسیل شده به کردستان چه بود؟ اعدامهای دسته جمعی در شهر های مختلف چگونه و چرا صورت گرفتند؟ روحیه ی مردم شهرها و زندگی شان در آن دوران بسیار سخت و دشوار به چه شکلی بود؟ ایشان چگونه با همدیگر همکاری می کردند و دلسوزانه در ادامه و تکمیل انقلاب حرکت می کردند و دیگر اینکه چرا و چگونه کردستان، به سنگر واقعی انقلاب و جایگاه فعالیت آزادی خواهان از هر شهر و دیاری در سرتاسر ایران تبدیل گردید؟ و چرا کردستان هنوز هم مورد آماج بدترین ظلم ها و تیرهای زهر آگین گوناگون از سوی رژیمی است که تا گلوگاهش به خون فرزندان این دیار آلوده است؟!

آری پاسخ تمامی این پرسش ها در کتاب اخیر اردشیر نصراله بیگی، جای گرفته است. با خواندن آن امکان دارد، اشگ چشمهایتان سرازیر شوند زیرا که تصویرهایی خواهید دید از فعالین و دلسوزانی انقلابی که امروزه در میان ما نیستند اما نقش و کارکرد ایشان در تاریخ کردستان به نظرم همیشگی است؛ کسانی چون زنده یادان کاک فوآد_ صدیق کمانگر _ یدی فولادی _ کاک شوان _ برادران ناهید و دیگر یارانی که در فرودگاه تیر باران شدند_ اعدام شده گان قارنا و پاوه و سقز و دیگر نقاط کردستان_ آواره شدن مردم مریوان_ بمباران شهرهای کردستان؛ همه و همه در تاریخ این جنبش مردمی و راستین نقش بسته اند…

اما ازسویی نیز نویسنده موفق شده است که با به تصویر در آوردن وقایع در شهرها و خصوصا شهر سنندج، نمونه ای معاصر از محاصره ی پاریس و نقش کموناردها را به خواننده نشان دهد که به نظر من قلم در این راستا به درستی، دقت و بسیار صادقانه نقش زده است و این نگارش ها و طبق بیان صریح خود نویسنده نیز؛ به راستی برای آینده گان و تاریخ کردستان دارای اهمیت فراوان است و انتظار می رود که صاحب قلمان دیگری نیز که هنوز زنده هستند، برگ های دیگری را به رشته ی تحریر در بیاورند_ از این لحاظ به نظر می آید که مبارزه تنها شرکت در یک اعتراض علیه جمهوری اسلامی نیست، بلکه نوشتن و مطرح کردن آن رویدادها و وقایع ناگوار آن زمان، خود عرصه ای بسیار جدی از مبارزه است که به هیچوچه نمی توان آنرا نکار نمود؛ بلکه به روشنی روز می توان آنها را دید و لمس نمود. برای نمونه آقای بنی صدر در مصاحبه ی دو هفته ی قبل از رادیوی یوتوبوری اعلام کرد که:

«…. آن زمان، شهر سنندج مشکل جدی نداشت! و زندگی مردم بسیار عادی گذشته است… شاید چند گلوله ی مختصر به در و دیوار بعضی خانه ها اصابت کرده باشد اما اینگونه نیست که گفته اند بنی صدر دستور داده است تا اشرار را از کردستان پاکسازی نکرده اید هیچ نیروی نظامی حق ندارد بند پوتین هایش را باز کند….».

 خیر آقای بنی صدر، سقوط چهارده عدد هلی کوپترو دو هواپیمای اف_شانزده وخمپاره باران شهر، چیزی نیست که شما بتوانید آنرا انکار کنید. خیر آقای بنی صدر، هنوز ما زنده هستیم. ما همآن زمان و قبل از این دستور جناب، وقتی همراه طالقانی به سنندج آمدید و در میدان اقبال (آزادی امروز) سخرانی فرمودید، شخص من هم در آنجا و در میان مردم حاضر بودم و تکه هایی از خمپاره ها را بلند کرده و به شما نشان دادیم و گفتیم: این زبان شماست_ یادتان بیاید و یا به حافظه تان کمی فشار بیاورید که چند کلمه صحبت کردید؟ آری از چهره ی انقلابیون در هم شدید و به محض اینکه به تهران و نزد خمینی جلاد برگشتید، دستور حمله به کردستان را از رادیو و تلویزیون اعلام کردید و گفتید که هیچ نظامی حق ندارد بند پوتین هایش را از پای باز کند تا به قول شما اشرار را از کردستان بیرون کنید! پس از آنهمه سال، برایم عجیب است که شما ها حتی استعداد خجالت کشیدن و اراده ی عذر خواهی از مردم را ندارید و همچنان چهره ای تاریک و دروغین در مقابل تاریخ هستید. من خوشحالم که نویسنده ی کتاب « نقطه عطف ها» اینهمه مدارک را در کتاب به دست داده است تا آینده گان دقیقتر و واقعی تر، روزها و سالهای انقلاب و رویدادهای کردستان را ورق بزنند.

در پایان و صمیمانه از اردشیر نصر اله بیگی سپاسگذاری می کنم و آرزومندم که قلم او پایدار و نقش او و دیگر شاهدان آن دوران، ماندگار باشد.

نادر خلیلی