آتش‌سوزی در ساختمان پلاسکو، حادثه غیرمترقبه یا حاصل تبانی

در آخرین روز دی ماه ۱۳۹۵ ساختمان ۱۷ طبقه پلاسکو، نماد تهران جدید و معماری معاصر در اثر آتش سوزی فروریخت و سپس، از نقشه تهران بکلی پاک شد.

آیا این که حبیب القانیان، رئیس انجمن کلیمیان ایران در احداث ساختمان پلاسکو در سالهای چهل در محلی مشرف به چهار سفارتخانه اروپایی هدف خاصی داشت یا نه، شواهد قابل استنادی در دست نیست.

اما این را بطور قطع می‌توان گفت که ده‌ها ساختمان پلاسکو به هر منظوری احداث شده باشند، به یک تار موی هموطنان جان‌باخته‌ام در این حادثه ناگوار نمی‌ارزند.

بویژه اینکه، مردم ایران هم در دوره حاکمیت هزار فامیل پهلوی و هم در دوره حاکمیت روحانیت شیعه و حتی در دوره‌های بسیار پیشتر از این آخری‌ها و بطور کلی در طول تاریخ، میلیونها برابر بیشتر از ضرر و زیان مادی ناشی از نابودی ساختمان پلاسکو را متحمل شده‌ است. این یکی هم روی همه آن ضرر و زیانها! طرفه اینکه جبران خسارات مادی در همه حال ممکن و میسر است، اما جبران خسارت انسانی بدون استثناء هرگز نه. و دردناک‌ترین بخش حادثه نیز همین است.

طبق گزارشات رسمی، غائله ساختمان پلاسکو با کشته شدن بیست نفر از هموطنان ما، چهار نفر از هموطنان عادی و شانزده نفر آتش‌نشان که منبع امید ومحل التجاء انسانها در شرایط دشوار هستند و در این حادثه نیز در طریق نجات انسانها همچو پروانه جان به دل آتش سپردند، پایان یافت. هولناک‌ترین پیامد آتش‌سوزی در ساختمان پلاسکو نیز همین است نه خود ساختمان. چرا که مرگ حتی یک نفر در حوادث طبیعی یا غیرطبیعی، تا چه رسد به بیست نفر، یک فاجعه‌ عظیم است به ابعاد تاریخ هستی. البته، آگاهان درک می‌کنند که این یک اطهار همدردی انسادوستانه ساده و یا ادعای صرف نیست. ژرفا و معنای این مدعا را فقط «بشردوستان» امپریالیستی نمی‌فهمند که کشتار هزار- هزار انسانها بدست نیروها و عوامل قبله‌گاهشان را یا اغلب مسکوت می‌گذارند یا به عناوین مختلف توجیه می‌کنند.

آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو فاجعه هولناک ناشی از آن دیگر به تاریخ پیوست وبی‌تردید بازگرداندن گذشته ممکن نیست. درست است که از ابتدای شروع آتش‌سوزی و طی روزهای منتهی به ختم غائله و حتا پس از آن نوشتار‌ها و تجزیه و تحلیل‌های بسیاری در باره این حادثه انتشار یافت. ضمن همرأیی با اغلب آنها، اما در اکثریت مطالب منتشره چند نکته ناپیدا و نتیجه‌گیری بر مبنای آن ناپیداها بیش از همه توجه و نظر مرا بخود مشغول داشته است و آن این که:

ــ شهرداری تهران مدعی است که در مورد سطح پائین ایمنی ساختمان پلاسکو قبلا هشدار یا هشدارها داده بود؛

ــ گزارشهای منتشره، از جمله، در تلویزیون شبکه خبر حاکی از آن بود که در روزهای آواربرداری ساختمان پلاسکو، تقاضاها برای بیمه ۵٠٠ برابر افزایش یافت؛

ــ فروش ابزار و تجهیزات هشداردهنده نیز به همین منوال، چند صد برابر شد؛

ــ صاحبان ساختمانهای خالی و نیمه‌خالی محل اشتغال (فعلا صلواتی) برای ۵۶٠ واحد تولیدی و تجاری از میان رفته در ساختمان پلاسکو پیشنهاد کردند؛

نکات فوق را با طرح دو سؤال اساسی پی می‌گیریم:

اول- گمان نمی‌رود هشدارهای شهرداری تهران در خصوص سطح نازل ایمنی ساختمان پلاسکو بی‌دلیل و اساس بوده، بی‌شک، در جریان بازرسی‌های کارشناسی- فنی به چنین نتیجه‌گیری رسیده است. اما، آیا شهرداری بعنوان یک نهاد مسئول بلحاظ قانونی و حتی عرفی- اخلاقی اختیار داشت و دارد که فقط با دادن هشدار از پیگیری مشکل ایمنی ساختمان صرفنظر نموده و از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی کند؟ بگمانم نه! مثال می زنیم. بفرض، کسی یا نهادی متوجه می‌شود که احتمال شکستن پل وجود دارد. آیا موظف است فقط با هشدار به عابران بسنده نماید، یا به حکم وظیفه باید با بهره‌گیری از همه راههای ممکن به قطع کامل عبور و مرور از روی پل تا رفع مشکل مبادرت نماید؟ بی‌تردید، بحکم خرد و منطق و همچنین، بلحاظ قانونی نیز کاربست شق دوم برای جلوگیری از وقوع فاجعه از اهم واجبات است و کوتاهی در انجام این وظیفه خطیر غیرقابل اغماض. پس چرا شهرداری تهران به وظیفه قانونی خود عمل نکرد؟

دوم- چرا بنیاد مستضعفان، در مقام مالک ساختمان پلاسکو و مسئول اصلی تأمین ایمنی آن به هشدارهای شهرداری تهران بی‌اعتنایی کرد، ترتیب اثر نداد؟

بر اساس نکات فوق‌الذکر و پاسخ منطقی دو پرسش اخیر می‌توان به یک استنتاج به نسبت مطمئن‌تری رسید. منتها، پیش از نتیجه‌گیری کلی، ذکر این نکته جا دارد، که شرکت‌های بیمه در مجموع، از زمره آن شرکتهایی هستند که به سرمایه اولیه بزرگی نیاز ندارند. کل سرمایه آنها را یک دفتر کار و چند نفر آدم حراف قادر به انجام سحر و جادو که بتوانند باتکاء مصوبات قوه مقننه و با حمایت قوه مجریه کشور به فریب مردم و اخاذی قانونی از آنها موفق شوند، تشکیل می‌دهد. با این حساب، بیش از ۹٠ درصد اخاذی‌های شرکت‌های بیمه، در بدترین حالت ممکن، سود است.

بر مبنای موارد مذکور می‌توان درک نمود، که چرا شهرداری تهران بجای انجام وظیفه قانونی خود، به دادن هشدار بسنده کرد و چرا بنیاد مستضعفان هشدارهای شهرداری را نایده گرفت. پاسخ ساده و در عین حال منطقی این چراها به این نتیجه‌گیری منتهی می‌شود، که حادثه آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو، اقدامی حساب‌شده و محصول تبانی گروهی همه و یا حداقل برخی از مسئولان ارشد ۱- شهرداری تهران؛ ۲- بنیاد مستضعفان؛ ۳- مدیران و صاحبان شرکتهای بیمه؛ ۴- واردکنندگان یا تولیدکنندگان ابزارها و تجهیزات هشداردهنده؛ ۶- مالکان ساختمانها و اماکن خالی و نیمه خالی و ۶- رابطین احتمالی سفارتخانه‌های نزدیک به ساختمان پلاسکو بوده، که به احتمال قوی، منافع مشترک در وقوع این حادثه فاجعه‌بار دارند.

در پایان لازم به ذکر است، که آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو اگر نه بلحاظ ابعاد و گستره پیامدها، بلکه، بلحاظ مضمون، شباهت‌های زیادی با حوادث از قبل برنامه‌ریزی شده ۱۱ سپتامبر سال ۲٠٠۱ واشینگتن و نیویورک دارد که امپراطوری آمریکا آن را مستمسک عوام‌پسندانه‌ایی برای شروع دور جدید جنگهای استعماری قرار داد.

یاد همه جان‌باختگان حادثه دلخراش ساختمان پلاسکو گرامی باد!

https://eb1384.wordpress.com/2017/02/06/