عملکرد و تعلق جنبشی کومه له

عملکرد و تعلق جنبشی کومه له

بدنبال دستگیری دمیرتاش و تنی چند از اعضای حزب ها د پ در ترکیه، جریانات سیاسی مختلف بویژه در طیف چپ بدرست قلدرمنشی دولت اوردوغان را محکوم کردند. در این شکی نیست سیاست و رفتار اسلامی فاشیستی دولت ترکیه که در قبال فعالیت سیاسی، پ ک ک و ها د پ و دیگر احزاب و جریانات سیاسی مخالف از خود نشان داده است باید محکوم شود و مورد تعرض قرار گیرد. واکنش نیروهای سیاسی چپ، کارگری و روشن بین نسبت به این وقایع و تعرضات و حتی نسبت به دزدیدن عبدالله اوجلان توسط دولت ترکیه که او را گروگان گرفته است، نه از سر حمایت و طرفداری از این احزاب، افراد، افق و سیاستهای آنان، بلکه بمعنای حمایت و دفاع از حق آزادی فعالیت احزاب سیاسی است.
به هر اندازه فضای سیاسی باز و آزاد برای ابراز وجود فعالیت جریانات سیاسی مخالف در هر کشوری باز باشد، به همان میزان پلاریزاسیون اجتماعی و طبقاتی بنفع جنبش کارگری و کمونیستی رشد خواهد کرد. در ترکیه نیز حضور آزادانه رهبران پ ک ک و ها د پ، دیگر جریانات ناسیونالیستی و فعالیت احزاب کمونیست در یک فضای باز سیاسی و آزاد میتواند صف بندیهای طبقاتی جامعه را شفاف تر سازد و این به نفع مردم کردستان ترکیه، بنفع جنبش کارگری و کمونیستی و بنفع همبستگی سراسری مردم در ترکیه خواهد بود.
بدنبال دستگیری دمیرتاش و دیگر اعضای ها د پ، تجمعات و تظاهراتی در برخی کشورهای مختلف از سوی طرفداران این حزب صورت گرفت. نیروهای طرفدار پ ک ک و ها د پ محق بودند از تعرضی که دولت ترکیه نسبت به رهبرانشان انجام داده است به حمایت از آنان برخیزند. در مواردی نیروهای چپ نیز در این تجمعات شرکت کرده و در محکومیت رفتار سرکوبگرانه دولت ترکیه علیه ها د پ و در حمایت از آزادی فعالیت سیاسی حضور داشته اند و موضوع تازه ای هم نیست. اما چنین حضوری از نیروهای کمونیست با حمایت از یک حزب معین ناسیونالیست و یا رهبران آن کاملا متفاوت است.
سئوالی که شاید بارها ذهن کسانی را بخود مشغول کرده باشد این است که چرا سازمانی که ادعای کمونیست بودن دارد با هر اتفاقی که در درون جنبش ناسیونالیسم کرد روی میدهد حساسیتهایش برانگیخته میشود و حاضر و آماده جذب این اتفاقات میشود؟. قابل درک نیست چرا سازمانی که خود را کمونیست و چپ میداند با تمام قدرت در این تجمعات به نیروی یک جریان ناسیونالیست تبدیل میشود و حتی در مواردی گوی سبقت را از پ ک ک و ها د پ می رباید و مشخصا با اسم و امضای خود فراخوان به شرکت در تجمع و تظاهرات میدهد؟. کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران جریان شاخصی برای شرکت در این نوع تحرکات است.
قابل درک میبود که این سازمان در حمایت از مبارزات مردم کردستان ترکیه، در حمایت از اعتصابات کارگری در ترکیه، در حمایت از اعتراضات و نارضایتی های مردم در استانبول، آنکارا و دیگر شهرهای ترکیه، هر گونه تجمع و تظاهراتی را فراخوان داده و یا در حمایت و پشتیبانی از اعتراضات هزاران نفره معلمان معترض و ناراضی در کردستان عراق که مداوما در جریان است حرفی بزند. تبدیل شدن به دنبالچه، ها د پ و قرار گرفتن زیر پرچم پ ک ک و تنها بخاطر حمایت از ها د پ، دمیرتاش و یارانش برای جریان و سازمانی که خود را متعلق به جنبش دیگری میداند این سئوال را مطرح میسازد که چرا این حساسیتها و این دست از واکنشها از سوی این سازمان نسبت به وقایع و رویدادهایی که علیه نیروهای چپ، کارگری و کمونیستی روی میدهد با چنین ظرفیتی که برای احزاب ناسیونالیسم کرد از خود نشان میدهد ظاهر نمیشود.
آیا اگر تعرضاتی که به رهبران و فعالین جنبش کارگری در ترکیه، در ایران، در عراق و کلا به معیشت مردم صورت میگیرد و یا ترور روزنامه نگاران، تعرض به زنان و کمونیستها و کارگران که در کردستان عراق امری روزمره است، همین حساسیت را در رهبری سازمان کردستان حزب کمونیست ایران برای فراخوان و تجمع تا کنون ایجاد کرده است؟. کومه له در موارد مورد پرسش فوق با تعریفی که از خود بدست میدهد ظاهر نشده است.
بدنبال دستگیری اعضای ها د پ رهبری کومه له اعلام کرده بود که، “ها د پ نباید خود را تنها احساس کند”. واقعیت امر این است که سازمان کردستان حزب کمونیست ایران کومه له به درجه ای که خود را همسو و هم جهت با نیروها و جریانات ناسیونالیست بویژه در بخشهای مختلف کردستان و در صف جنبش ناسیونالیستی احساس میکند، نسبت به تعرضاتی که به جنبشهای اجتماعی، کارگری و چپ صورت میگیرد این احساس در رهبریش برانگیخته نمیشود. احساس تعلق به “کنگره ملی کرد” که باطل شدنش بتاریخ پیوست یکی از این نمونه ها است.
اینجا بحث بر سرعملکرد سیاسی کومه له در قبال دستگیری دمیرتاش و اعضای حزب ها د پ، است که نه تنها حضور در چهارچوب تعلق جنبشی این سازمان را نسبت به این واقعه نشان میدهد بلکه همزمان موضع سیاسی در صف بندیهای کنونی میان نیروها و جریانات سیاسی جنبش ناسیونالیسم کرد در منطقه را نیز نمایان میکند. کومه له با نشستن بر روی دو صندلی نمیتواند به هیچیک از این دو جنبش خدمتی بکند بلکه با چهره ای که از خود بعنوان چپ نشان میدهد و با عملکردی که از موضع راست از خود در واکنش به این رویدادها ارائه میدهد، بیش از هر چیز صفوف جنبش و مبارزه طبقاتی را مخدوش میکند. اینگونه مواضع و عملکردها که قدمتی بیش از دو دهه و نیم دارند با مواضع، سیاستها، پراتیک و سنتهای چپ، کمونیستی و کارگری پیشین کومه له در دهه شصت کاملا متفاوت هستند. جنبشهای اجتماعی، جنبش کارگری و کمونیستی، عملکرد و تعلق جنبشی احزاب و سازمانهای سیاسی را شاخص ارزیابی دوری و نزدیکی با خود قرار میدهند نه ادعاهای آنان را.

عبدل گلپریان
۱۶ نوامبر ۲۰۱۶