یادداشت ها و برداشت های تاریخی و مشخص برای درک و برآورد چشم اندازها(٢)

یادداشت ها و برداشت های تاریخی و مشخص برای درک و برآورد چشم اندازها

و پاسخ به ضرورت ها و وظایف و پرسش های مشخص

قسمت دوم*

یحیی رحیمی

” بخش چهارم “

   چرا قیام شکست خورد

   قیام ۱۵ خرداد، صرفا” یک قیام مذهبی، محافظه کارانه، رادیکال و یا دمکراتیک نبود. قیام مردم علیه رژیم و شخص محمد رضاشاه بود و همه گرایش های سیاسی و مذهبی را دربر می گرفت . قیام کنند گان ، به ترتیب، بازاریان ، کاسبکاران، دست فروشان ، دانشجویان، دانش آموزان و بی کاران بودند . ] بخش گسترده ای از مذهبی ها و طلاب و روحانیون نیز در آن شرکت داشتند . [ مذهب، پوشش آن بود و ضدیت با استبداد، عامل وحدت و حرکت قیام کنندگان محسوب می شد .

   سخنرانی های آیت الله خمینی، بخصوص بیانات روز ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ ایشان در قم، پشتیبانی روحانیون و مراجع مذهبی را برانگیخت و سپس قشرهای جامعه را به حرکت درآورد (…)

   قیام ۱۵ خرداد یک قیام خود جوش و ناگهانی بود، تشکیلات و سازماندهی سیاسی متناسب با شرایط اجتماعی ایران را نداشت و هماهنگ با اهداف و آرمان همه قشرهای جامعه نبود. هر جنبش و قیام مردمی و هرنوع حرکت قهرمانی فردی و گروهی، بدون طرح و هدف و تدارک قبلی، محکوم به شکست است (…)

   فرق عمده قیام ۱۵ خرداد۱۳۴۲ با جنبش انقلابی سال ۱۳۵۷، در این بود که در قیام اولی، پس از دستگیری آیت الله خمینی، سازمان رهبری ، برای تداوم قیام، وجود نداشت و هیچ نوع کوششی برای ارائه اهداف آن به عمل نیامد، درصورتی که در انقلاب سال۱۳۵۷ ] بخوان سرکوبی انقلاب حقیقی با نام انقلاب اسلامی [ رهبری و هدف آن یعنی براندازی رژیم شاه مشخص بود و مهم تر از همه ارتش برخلاف قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ حاضر به تبعیت بی چون و چرا از شاه نشد . ] بعدا” نشان خواهیم داد که با سفر ژنرال هایزر به ایران و اینکه آمریکا و انگلیس از طریق ریچارد کاتم با یزدی و دوریان مک گری با قطب زاده و بیت خمینی ار تباط داشتند، خواهان جایگزینی حکومت اسلامی به جای شاه بودند . پس از  اشغال افغانستان ، به علاوه اجرای کود تای سی. آی. ای در پاکستان ، دوسال پیش از انقلاب ایران توسط ضیائ الحق که ذولفقار علی بوتو، پدر بی نظیر بوتو را اعدام کرد, جمهوری اسلامی پاکستان روی کار آمد . [

   قیام ۱۵ خرداد،…همچنین بیانگر این حقیقت بود که از آن پس، مبارزه بارژیم کود تا، با مسالمت و در چارچوب قانون امکان نخواهد داشت . ظهور گروههای چریکی و آغاز نبرد مسلحانه ، پیامد قیام ۱۵ خرداد و تداوم مبارزه ملت ایران تا انقلاب سال ۱۳۵۷ بود .” ( همان کتاب ، ص ۲۴۰-۲۳۹ )

   جبهه ملی دوم تشکیل گردید و با اینکه دانشجویان طرفدار آن بسیار فعال بودند و در میان آنان بسیاری از سران و فعالان جنبش مسلحانه چریکی بعدی در نیمه دوم دهه چهل و سالهای دهه ۵۰ تا انقلاب حضور داشتند، به علاوه سازمان دانشجویان و سران جبهه ملی با د کتر مصدق که در احمد آباد دوران تبعید را می گذراند، ارتباط داشتند ، اما جبهه ملی دوم روبه ضعف و انفعال و پراکند گی گذارد . حزب توده نیز با شرکت در رفراندوم انقلاب سفید شاه و ملت و تایید آن با توجه به بهبودی روابط میان رژیم شاه و شوروی ، محکوم کردن قیام ۱۵ خرداد توسط شوروی و آغاز بنای ذوب آهن اصفهان متکی بر فناوری شوروی ، روبه ضعف و پراکند گی داشت . به ویژه با ایجاد” تشکیلات تهران” که دست ساخته ساواک و حزب توده بود و لودادن بسیاری از فعالان چپ از جمله گروههای نوین مانند گروه جزنی، دیگر آبرویی برای حزب توده نمانده بود . به ویژه اینکه حزب توده ، جبهه ملی و نهضت آزادی معتقد به فعالیت در چارچوب قانون اساسی و مسالمت آمیز بودند . اما کودتای ۲۸ مرداد۳۲ و به ویژه سرکوبی و کشتار ۱۵ خردا ۴۲ ثابت کرده بودند که دیگر فعالیت مسالمت آمیز در چارچوب قانون اساسی که رژیم شاه آن را اساسا” نقض کرده بود ، غیر ممکن است .

   ۱۵ خرداد ۴۲ تا سال ۴۶

   یکی از اشتباهات مهلک جنبش چپ و مجاهدین که به ویژه از سالهای نیمه دوم دهه چهل تا انقلاب ۵۷ خود را در گروهها و محافل بسیاری نشان داده است، الگوبرداری از انقلاب های روسیه ، چین ، الجزایر، ویتنام ، کوبا و کارلوس ماریگلا در برزیل بوده است . این امر به دلیل نداشتن تجربه طولانی و فقدان تئوری انقلابی متکی بر پراکسیس مشخص در ایران بوده است ، که به ترتیب همراه شرح و بررسی تحولات جنبش در مقابل بالایی ها بدانها می پردازیم .

   شورش عشایر جنوب ایران و مقاومت آنان در برابر اصلاحات ارضی عمدتا” ناشی از همان نارضایتی عمیق در برابر بی عدالتی و استبداد شاه صورت گرفت . با کشته شدن ملک عابدی، مسئول اجرای اصلاحات ارضی فارس، شاه که پس از کودتای ۲۸ مرداد برای سرکوب عشایر جنوب به دنبال فرصت می گشت، این حادثه را بهانه قرار داد. چند تن از خوانین و کلانتران عشایر قشقایی و سرخی بازداشت شدند . ] نقل به معنی و خلاصه ای از آن رویدادها را به نقل از همان کتاب ، بخش ششم می آوریم تا به مواضع بهمن قشقایی، عضو سازمان انقلابی حزب توده که از حزب توده انشعاب کرده بود و نقد آن مواضع برسیم .[

   در دی ماه ۱۳۴۱ فرمان خلع سلاح عشایر منطقه صادر گردید. چند تن از سران عشایر ممسنی و بویر احمدی که احساس خطر کرده بودند…تصمیم به مقاومت گرفتند .اولین برخورد بین شورشیان و افراد نظامی در اوایل اسفند روی داد…

   نیروهای عظیم سرکوب از هوا و زمین  برای مقابله با مشتی تفنگچی بود که از ۳۰۰۰تن بیشتر نبودند و سلاحهای آنان تفنگ های سرپر قد یمی، برنو، پنج تیر آلمانی، تفنگ های انگلیسی دوران جنگ اول جهانی و سلاحهای شکاری بود . در عوض، بسیار دلیر، قانع، باهوش، در تیراندازی ممتاز و در شناسایی و تشخیص زمین و انتخاب پناهگاه ماهر و در کوه نوردی عالی بودند .

   عشایر شورشی، با این گونه سلاحها، در برابر جنگ افزارهای پیشرفته و هواپیماها قرار داشتند و در مناطق کوهستانی جنگ و گریز می کردند. مرحله نخست سرکوب عشایر جنوب از اسفند ماه ۱۳۴۱ تا پایان تیرماه ۱۳۴۲ به طول انجامید .قشقایی ها در این دوره از عملیات بی طرف بودند. عشایر بختیاری نیز خود را از معرکه دور نگاه داشتند . ( چکیده ای از بخش ششم تاریخ سیاسی بیست ساله ایران )

   در طی چهار ماه ونیم عملیات جنوب، سه برخورد بین طرفین روی داد که طی آن تلفات سنگینی به نیروهای ارتش وارد شد. مرحله دوم عملیات هنگام عزیمت عشایر به ییلاقات شروع می شود. ارتش خط سیر آنهارا در سمیرم، فلارد، بروجن و …اشغال می کند…هواپیما ها مسیر حرکت عشایر راکشف و محل تجمع آنها را بمباران می کنند …در گزارش فرمانده نیروهای جنوب، به ستاد بزرگ ارتشتاران پیرامون این بمباران ها چنین گفته شده است :

   ” …بمباران هوایی روزهای ۲۱و۲۲ اردیبهشت ۱۳۴۲ تلفات زیادی به نفرات و احشام اشرار وارد آورده و اشرار ، از لحاظ تدارکات سخت در مضیقه بوده و باخوردن گوشت احشام، گذران می نمایند و گوسفندان خود را برای فروش و تهیه تدارکات به شهرها می فرستند…” ( همان کتاب ، ص ۲۹۱)

   بسیاری از سران و دستگیرشدگان شورشی اعدام شدند.

   ” سرنوشت بهمن قشقائی، خواهر زاده برادران قشقائی ( ناصر ، خسرو ، محمد حسین و ملک منصور) مانند دیگر سران شورشی عشایر جنوب بود . بهمن در انگلیس در رشته پزشکی تحصیل می کرد و مانند برادران قشقائی از هواخواهان مصدق و جنبش ملی بود . وی، به تشویق سازمان انقلابی حزب توده ] که باطرفداری از خط مشی حزب کمونیست چین از حزب توده انشعاب کرده بود و این یک الگوبرداری بدون تحلیل مشخص از شرایط ایران و تفاوت های آن با شرایط مشخص چین در جریان انقلاب بود.[ و به امید کسب کمک و همکاری “سازمان انقلابی حزب توده “، برای برپا کردن یک جنبش چریکی در منطقه فارس، در سال ۱۳۴۳ به ایران آمد، ولی سازمان امنیت اورا بازداشت کرد و پس از مد تی، باسپردن تعهد آزاد شد و در حالی که تحت نظر قرار داشت، خود را به فارس و میان عشایر قشقائی رسا ند. دوتن از برادران کشکولی که آنان نیز عضو سازمان انقلابی بودند و در اروپا فعالیت می کردند، به ایران آمد ند و به بهمن پیوستند تا زمینه مساعدی برای جمع آوری نیرو در میان عشایر فراهم سازند .

   بهمن ، پس از مدتی بررسی و مطالعه در منطقه، دریافت که طی سالهای پس از کودتای ۱۳۳۲ اوضاع تغییر کرده و عشایر قشقائی آمادگی برای شورش علیه رژیم ندارند.کلانتران و روسای سایر ایلات نیز حاضر به همکاری با او نشدند، با این حال نا امید نشد و توانست از میان عشایر دشتی و مسیح، گروهی تفنگچی جمع آوری کند . برادران کشکولی نیز اورا همراهی کردند ولی مشکل این بود که تفنگچیانی که گرد او جمع شده بودند، بیشتر متمایل به یاغی گری به شیوه گذشته بودند و به مبارزه مسلحانه به سبک چریکی رغبت نداشتند.

   بهمن و یارانش، در سالهای ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ چند ماهی در کوهستان های جنوب، با ژاندارم ها و نظامیان به جنگ و گریز پرداختند، ولی چون نیروی کوچکی بودند و دیگر عشایر از آنها پشتیبانی نکردند، نتوانستند به مقاومت ادامه دهند. سر انجام براد ران کشکولی از معرکه گریختند. در همین اوان ساواک، بستگان بهمن، از جمله ماد ر اورا دستگیر کرد . بهمن که تنها مانده و نومید شده بود، در شیراز خود را به اسدالله علم معرفی کرد. گفته شد که علم برای او پیغام فرستاده بود چنانچه تسلیم شود برایش تامین خواهد گرفت . بهمن پس از تسلیم شدن به تهران اعزام گردید و چندی بعد، به حکم دادگاه نظامی تیرباران شد و بدین سان جان خود را فدای آرمانش کرد .

   مهمترین علت شکست بهمن قشقائی – جوانی که تداوم مبارزه در کوهستانهای فارس را به زندگی آرام در اروپا و تحصیل در دانشکده پزشکی لندن ترجیح داد – اشتباه وی در شناخت روحیه و موقعیت عشایر فارس پس از کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ بود. وی بی آنکه در مقام و موضع یک رئیس قبیله باشد، پس از سالها دوری از ایران و سرکوب نیروهای عشایری و نبودن زمینه یک جنبش عشایری، قصد داشت گروههای پراکنده قبایل را بسیج کند و از بیابانگردانی که به جنگ و گریز سنتی معتقد بودند، چریکهای با انگیزه برای آزادی کشور بسازد و آنهارا با شیوه نبرد مسلحانه و انقلابی آشنا کند. بدین ترتیب با شکست جنبش عشایری جنوب ایران، نیروهای اپوزیسیون، شکست دیگری را تجربه کردند.” ( همان کتاب ، ص ۲۹۳-۲۹۲)

   این شکست نیز مانند شکست سازمان انقلابی حزب توده در اواخر دهه چهل ، در عین حال ناشی از اشتباه در الگوبرداری از شرایط انقلاب چین بود . ایران در سده بیستم و به ویژه پس از “اصلاحات ارضی” با شرایط مشخص چین در جریان انقلاب و جنگ طولانی ، تفاوت بسیار داشت . نخست تداوم انقلاب چین از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۹ بود . اما در ایران گسست های بسیاری را ناشی از نبود حزب انقلابی ریشه دار درون توده ها، تجربه کرده بود . دیگر اینکه ایران در سده بیستم عمد تا” متکی بر صادرات نفت بود و دهقانان و رعایا و ایلات و عشایر دارای اقتصادی حاشیه ای نسبت به شهرهای بزرگ بودند . اما چین متکی بر اقتصاد کشاورزی بود و صادرات کشاورزی از جمله صادرات تریاک داشت و نقش اقتصادی دهقانان برجسته بود . دیگر اینکه به علت عمد گی  مناسبات ملوک الطوایفی و ایلی عشیرتی در ایران، جنبش ها و قیام های دهقانان و ایلات و عشایر به علت جزیره ای بودن منابع آب و قنوات و مراتع کوچ نشینی، پراکنده و جزیره ای و نسبت به چین ضعیف بودند . برخلاف حزب توده رفرمیستی و پوپولیستی در ایران که برای کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ برنامه مشخصی نداشت و همراه مصدق و جبهه ملی باشدت سرکوب گردید، حزب کمونیست انقلابی چین در پی کودتای چیانکایچک در ۱۹۲۷ ، باوجود آنکه بیش از ۹۰% کادرهای حزب سرکوب شدند، توانست در همراهی مائوتسه تونگ با ژنرال چوته کمونیست، به کوه و روستاها عزیمت کند و متکی بر جنگ دهقانی گسترده و راه پیمایی طولانی راه پیروزی را هموار سازد . چن دوسیو رهبری حزب را تا سال ۱۹۲۷ برعهده داشت  او با الگو سازی از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه می خواست قدرت را در دست گیرد ، اما چین یک کشور دهقانی بود و اگرچه در شانگهای صنایع در حال رشد بودند و جنبش کارگری و کمونیستی نیرومندی ابتدا از همان جا پا گرفته بود، اما چیانکایچک متکی بر امپریالیسم در صادرات مواد خام وکشاورزی بود که توان سرکوبی شا نگهای و مراکز صنعتی را یافت . وجود حزب کمونیست نیرومند و انقلابی برپایه جنگهای گسترده دهقانان از تفاوت های بارزو برجسته با شرایط ایران بوده است . حزب توده علاوه بر پوپولیسم و رفرمیسم دنباله روی مسکو بود اما حزب کمونیست چین علیرغم صلاحدید مسکو عمل می کرد. نظام ملوک الطوایفی در ایران به ویژه با کودتای رضاخان و مخصوصا” با اصلاحات ارضی ازبین رفته بود و ایران نومستعمره بود . درحالی که در چین تازمان انقلاب در ۱۹۴۹ هنوز نظام نیمه مستعمره – نیمه ملوک الطوایفی مانند زمان قاجار حاکم بود .

   شاید بگویید انقلاب روسیه و چین با روی کار آمدن سرمایه داری انحصاری دولتی و باندهای حاکمه آن شکست خورد و در مقاله ” اجتناب ناپذیری سلطه سرمایه داری دولتی انحصاری بر شوروی” نشان دادیم که انقلابهای سده بیستم به همان دلایل در چین و کوبا، ویتنام و نیکاراگوئه محکوم به شکست بوده اند . در مقاله” سوسیالیسم چیست؟ ” نیز نشان داده ایم که نیروهای مولده عصر دود کشی ماشین بخار در سده نوزدهم و یا نفت و الکتریسیته و موتور های درون سوز و خط مونتاژ برای تولید انبوه در تیلوریسم و فوردیسم نیز در سده بیستم ، که به ترتیب ، انقلاب صنعتی اول و دوم نام گرفته اند ، به علت وجود ساختارهای عمودی اقتدار گرا در تولید دود کشی برای انقلاب جهانی سوسیالیستی متکی بر وجود کنفدرالیسم و خود گردانی افقی و مدنی در سده بیست و یکم به بعد ، کافی نبوده اند . در صفحات بعدی نشان خواهیم داد که کسب قدرت سیاسی بوسیله حزب لنینی و به ویژه استالینی سمعا” وطاعتا” نتیجه ای جز آنچه در شکست های گذشته دیده ایم ، ندارد. مد نیت کنفدرال انبوه خلق که اتحادیه کمونیست های خود گردان و افقی و بین المللی مانند بین الملل اول را در بر می گیرد چاره ساز است . چه گوارا آرزو داشت مائوی آمریکای لاتین باشد ، اما معاون فرمانده مارکوس که فرمانده اصلی او انبوه توده ها هستند، به کسب قدرت سیاسی فکر نمی کند. بلکه دگرگونی مدنی مردم را منهای دین و دولت در نظر دارد .

اختناق و پیگرد، دستگیری و شکنجه و تبعید نیروها و جریانهای سیاسی مخالف ، پس از سرکوبی شدید قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲ ، اوج گرفت و بسیار شدیدتر از پی آمدهای کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ گردید. حسن آیت نماینده مجلس و عضو برجسته و فعال حزب جمهوری اسلامی پس از انقلاب، که در سال ۱۳۶۰ توسط مجاهدین ترور گردید ، در سالهای پیش از دهه چهل با مظفر بقایی در ارتباط مخفی با انگلستان در ” حزب زحمتکشان” فعالیت داشتند، متن آماده “ولایت فقیه” را در ایران به امضای آیت الله منتظری رسانید. انگلستان ناتوانی سلطنت و حاکمیت را در کشورهای خاور میانه مانند ایران و عراق و افغانستان پیش بینی کرده بود . این خط بعد ها باعنوان “خط کمربند سبز جرج بال” برای ادامه حاکمیت غرب در این کشورها و سقوط شوروی ، از بوسنی هرزگوین تا چچن و قفقاز،عراق، ایران، افغانستان ، پاکستان تا کشمیر میان پاکستان و هندوستان و حتی در ارومچی(سین کیانگ چین) باتکیه بر مخالفان پکن ( قوم مسلمان اویقور) کشیده شده است . می توان گفت خط کمربند سبز با کمر بند زرد شامل تایوان، ژاپن که تازه دارای ارتش شده است، کره جنوبی، سنگاپور و مالزی در برابر کره شمالی و چین، با حماقت هایی که کره شمالی پیش گرفته است، هم در محاصره و تهدید کره شمالی و چین و هم برای فروش سلاح و ایجاد پایگاهها و ارتش های جدید به خرج همین کشورها، به سود آمریکا هنوز هم ادامه و رشد می یابد .

   “در تاریخ ۴ آبان ۱۳۴۳(۲۶ اکتبر ۱۹۶۴) یک روز پس از تصویب لایحه وام دویست میلیون دلاری و سالگرد چهل و پنج سالگی محمد رضاشاه، آیت الله خمینی، که پس از آزادی در منزلش تحت نظر بود در اجتماع بزرگی از مردم نطقی در مخالفت با قرارداد کاپیتولاسیون ایراد کرد. در این سخنرانی تاریخی که دارای آثار و نتایج فراوانی بود، آیت الله ، شاه را مورد انتقاد و حمله قرار داد، دولت و مجلس رافاسد و دست نشانده آمریکا و اسرائیل و دشمن مردم ایران و اسلام خواند .” ( همان کتاب . ص ۳۰۵ . سخنرانی خمینی در صفحات ۳۱۰ -۳۰۶ همان کتاب علیه قرارداد کاپیتولاسیون آمده است .)

   ” وزارت خارجه ایالات متحده در مارس ۱۹۶۱ ، از دولت ایران درخواست کرد پرسنل نظامی آمریکایی مامور خدمت در ایران، از امتیازات و مصونیت های اعضای اداری و فنی مشروح در پیمان وین مورخ  ۱۸ آوریل ۱۹۶۱ برخوردار شوند .( ” به موجب پیمان وین هیئت های سیاسی در کشور پذیرنده از مصونیت تعقیب جزائی و برخی دعاوی مدنی و اداری برخوردار می باشند. محل اقامت، اسناد و مکاتبات ماموران سیاسی مصون و مورد حمایت است . خدمتگذاران و ماموران سیاسی نیز از معافیت ها استفاده می کنند. ماموران سیاسی را به هیچ عنوان نمی توان مورد تعقیب یا بازداشت قرار داد.” توضیح در زیر نویس همان کتاب ، در ص ۳۰۳ آمده است .)

   سرانجام پس از چند ماه مذاکره بین وزارت خارجه ایران و آمریکا، دولت منصور لایحه مربوط را برای تصویب ، تسلیم مجلس شورای ملی کرد.این لایحه در جلسه مورخ ۲۱ مهر ۱۳۴۳ با اکثریت ۶۲ رای از ۷۰ تن نمایندگان حاضر در جلسه به تصویب رسید . گفتنی است که هنگام طرح لایحه، از سوی دوسه تن از نمایندگان مجلس بیاناتی در مخالفت با آن ابرازشد ، و نخست وزیر ضمن دفاع از لایحه، لزوم تصویب فوری آن را تاکید کرد. شماری از نمایندگان نیز هنگام رای گیری در جلسه حاضر نشدند .

   طرح مصونیت نظامیان آمریکایی که در خارج از ایالات متحده خدمت می کردند، از اوایل دهه ۱۹۵۰، پس از استقرار نیروهای آمریکا در کشورهای عضو “ناتو” به صورت قراردادهای دوجانبه به مورد اجرا در آمد. ” ( همان کتاب ، ص ۳۰۴-۳۰۳ )

   واکنش و نارضایتی مردم ایران درمورد قرارداد کاپیتولاسیون بسیار شدید بود . به ویژه درمیان دانشجویان و روحانیون و مذهبی های بازار و طلاب خود را نشان داد.

   ” یازده روز پس از تصویب قانون معافیت نظامیان آمریکایی از شمول مقررات قضائی ایران، دولت منصور، لایحه وام دویست میلیون دلاری از یک بانک آمریکایی را باتضمین دولت ایالات متحده آمریکا به مجلس برد و به تصویب رساند. این وام به منظور خرید سلاحهای جنگی از آمریکا اختصاص داشت . محافل سیاسی ایران، واگذاری این وام را، نشانه پاداش به دولت ایران به خاطر تصویب قرارداد کاپیتولاسیون، تلقی کردند.” ( همان کتاب ، ص ۳۰۵)

   سخنرانی خمینی علیه کاپیتولاسیون بسیار شدیدالحن بود و در سطحی گسترده به صورت اعلامیه پخش گردید  و واکنش منصور نخست وزیر را در سخنانی برانگیخت . اما قضیه به همین جا ختم نمی شد :

   ” نیمه شب ۱۳ آبان ۱۳۴۳، نیروهای امنیتی و انتظامی، منزل آیت الله خمینی را در قم محاصره کردند و پس از دستگیری ، ایشان را به تهران بردند و در فرودگاه مهرآباد، در معیت سرهنگ افضلی ، با هواپیمایی که برای این منظور آماده شده بود به محل تبعید او، در ترکیه منتقل کردند . همزمان با این اقدام فرزند ایشان مصطفی خمینی و شماری از روحانیون و طلاب، در قم و دیگر شهرستانها دستگیر و زندانی شدند.

   تبعید آیت الله خمینی، محاکمه و محکومیت سران نهضت آزادی و چند تن از روحانیون، سرآغاز استبداد سلطنتی بود . با سرکوب همه مخالفان سیاسی و مذهبی و ایجاد محیط ترور و وحشت ، ظاهرا” آرامش و امنیت مورد نظر برای اجرای برنامه های شاه و یکه تازی او فراهم شده بود، ولی این آرامش قبل از توفان بود.” ( همان کتاب ، ص ۳۱۱-۳۱۰)

   دید یم که برنامه ” انقلاب سفید شاه و ملت” ! از روی “طرح اتحاد برای پیشرفت” کندی به منظور جلوگیری از انقلاب هایی مانند چین، ویتنام و کوبا بود که متکی بر توده های دهقانان فقیر و بی زمین و یا دارای زمین های محدود و کم بازده روی داده بود . اما علاوه برآن گشودن راه کمپرادوری برای صادرات سرمایه از غرب به جهان سوم بود که نظام عشیرتی و ملوک الطوایفی مانع گسترش سرمایه و مدرنیسم بودند و روحانیت وابسته به بورژوا ملاک ها و متکی بر اراضی موقوفه نیز انگیزه اصلی شان حفظ وضع موجود پیش از گسترش سرمایه و مدرنیسم در ایران بود . اما این ” اصلاحات ” به هیچوجه دمکراتیک نبود. بلکه برعکس باسرکوبی هرگونه جریان و صدای مخالف صورت می گرفت . جان اف کندی با اینکه آغاز کننده جنگ ویتنام بود و مدرسه آموزش برای نیروهای امنیتی جهان سوم و وابسته به آمریکا ، با آموزش آخرین روشهای شکنجه و اعتراف گیری در زمان ریاست جمهوری وی پایه گذاری شده بود ، اما نسبت به نیکسون و جمهوری خواهان و حتی در مقایسه با جانشین “دمکرات” وی ، از لحاظ شدت سرکوبی و ضرورت حفظ ملیون در انتخابات مجلس و کابینه ها و نیز کم شدت بودن وگسترش جنگ ویتنام با لیندون جانسون و به ویژه جمهوری خواهانی مانند نیکسون و کیسینجر اختلاف داشت و از شاه مستبد ایران نفرت داشت و حتی به فکر ایجاد شورای سلطنت با صدارت علی امینی در برکناری شاه نیز افتاده بود . تا اینکه شاه در مسافرت به آمریکا قول داد که “طرح اتحاد برای پیشرفت” را شخصا” رهبری و اجرا کند . شاید کندی جان خود را برسر مخالفت با گسترش غول آسای جنگ ویتنام با جمهوری خواهان و انحصارات جنگی و تسلیحاتی گذاشت .

   ” مرگ کندی

    روز ۲۳ نوامبر ۱۹۶۳(۲ آذر ۱۳۴۲) پرزید نت کندی در شهر دالاس به قتل رسید . در همان روز، لیندون جانسون، جانشین رئیس جمهوری سوگند یاد کرد و زمام امور را به دست گرفت .محمد رضا شاه، مرگ ناگهانی کندی را با بی تفاوتی تلقی کرد. شاه ، کندی و سیاست اورا دوست نداشت ، بخصوص نسبت به کلمه “انقلاب” که کندی طی نطق های دوره مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری، تکرار می کرد، حساسیت داشت . وی(شاه) گمان می کرد منظور او از به کار بردن این کلمه، اشاره به او، و ایران است …چندسال بعد(۱۹۶۹) پس از تحکیم روابطش با واشینگتن، در مصاحبه دیگری گفت:

   بدترین دوران شما، سالهای ۱۹۶۲-۱۹۶۱ بود(سال اول زمام داری کندی) حتی پیش از آن زمان هم سران لیبرال شما می خواستند دمکراسی خود را به دیگران تحمیل کنند…

   پرزیدنت کندی نیز محمد رضا شاه را یک د یکتاتور، و رژیم اورا فاسد می دانست ، بی اعتقادی او به شاه به حدی بود که مسئله وادار ساختن او به کناره گیری و تشکیل شورای سلطنت را تا به سن قانونی رسیدن فرزند خردسالش، بررسی کرده بود.

   حکومت جانسون

   لیندون جانسون، از روسای جمهوری مطلوب محمد رضاشاه بود . جانسون چند ماه پیش از قتل کندی، در آغاز نخست وزیری اسدالله علم به ایران سفر کرده بود و تحت تاثیر مهمان نوازی و شخصیت “قوی” شاه ، و نیز دوستی او نسبت به ایالات متحده آمریکاقرار گرفته بود.

   جانسون نیز، در سخنرانی های خود لزوم و اهمیت آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی را تاکید می نمود، ولی پس از اینکه به کاخ سفید رفت، خلاف آن گفته ها عمل کرد.وی، از سران کشورهای دیکتاتوری آسیا، که با آنها دیدار کرده و آشنا شده بود، مانند نگود ین دیم در ویتنام جنوبی، چیانکایچک در تایوان، محمد ایوب خان در پاکستان و  فرد یناند مارکوس در فیلیپین، جانبداری می کرد. جانشین پرزیدنت کندی معتقد بود  که چون این گونه کشورها در معرض تهدید کمونیسم هستند، نباید ” اپوزیسیون” را تحمل کنند و هرگاه سران رژیم برای حفظ حاکمیت و سلطه خود، به اعمال زور و قد رت متوسل شوند، ایالات متحده آمریکا باید از آنها پشتیبانی کند. جانسون با چنین پنداری، آمریکا را درگیر جنگ تمام عیار و مصیبت بار ویتنام کرد…

   شاه ایران یک چهره مقبول و مورد پسند جانسون و متحد استوار ایالات متحده آمریکا بود، برنامه رفورم و انقلاب سفید، همچنین روش خشن و بی رحمانه اش را در سرکوب مخالفان تایید می کرد. به گمان جانسون و مشاورانش، شاه ایران مدافع منافع آمریکا، بخصوص در منطقه خلیج فارس بود و شایستگی پشتیبانی از سوی ایالات متحده را داشت .” ( همان کتاب ، ص ۲۹۶-۲۹۵)

   اما بسیاری از سران و مقامات آمریکایی که در زمان انقلاب ۵۷ و پس از آن نقش داشتند، بعدها در کتاب خاطرات خود، ازجمله برژینسکی رئیس شورای امنیت ملی در دولت کارتر و سایروس ونس وزیر خارجه وقت آمریکا در زمان انقلاب ۵۷، تاکید کرده اند که علت شکنندگی رژیم استبدادی شاه و برپایی انقلاب ایران را باید در عدم تحقق کثرت گرایی سیاسی ریشه یابی کرد، که احزاب و شخصیت های اپوزیسیون حق اظهار وجود و شرکت در انتخابات و تصدی مقامات اجرایی را پیدا نکردند و باشدت سرکوب شدند. در واقع می گفتند که کثرت گرایی ناشی از اصلاحات ارضی و انقلاب سفید در عرصه های اقتصادی و اجتماعی با کثرت گرایی سیاسی و فکری تکمیل نشد و شکنندگی استبداد شاه در این امر نهفته بود. بطورمثال سران جبهه ملی و نهضت آزادی که معتقد به فعالیت های مسالمت آمیز در چارچوب مشروطیت سلطنتی بودند، به حبس ها و تبعید های طولانی محکوم شدند. اما خود این مقامات آمریکایی برای حد اکثر غارت نفت و بهره کشی ناشی از تجارت نابرابر و صدور سرمایه، در عمل تا می توانستند از استبدادهای جهان سوم حمایت می کردند و تامین منافع نفتی، نظامی را پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ ترجیح میداد ند.این سرکوبی ها برای تامین نیروی کار ارزان و غارت منابع کشورهایی که صدور سرمایه در آن صورت می گرفت ، تا حد توان اجتناب ناپذیر بوده است . جز در سالهای بحرانی که دیگر در اثر حرکت و نارضایتی توده ها و نیروهای سیاسی ، نمی توانستند به شیوه سابق حکومت کنند . حالا دیگر در بسیاری از کشورها در اثر بحرانهای اقتصادی- اجتماعی مانند آمریکای لاتین، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و پرتغال ، امر ناتوانی بالایی ها در حاکمیت به شیوه کود تاها و کشتار های سابق به صورت مداوم به موازات و متکی بر بحران مداوم و ساختاری سرمایه ، توده ها را بطور گسترده به خیابان ها ریخته است . این درواقع مقد مات انقلاب جهانی است .حاکمیت در آمریکای لاتین از جمله در ونزوئلا و حتی در خود آمریکا در برابر جنبش هایی مانند ۹۹% در برابر۱% والستریت ، دیگر به صورت پوپولیستی و کجدار و مریز اداره می شوند .

   متاسفانه ایران و منطقه خاورمیانه بخاطر سیاست سرکوب انقلاب به نام انقلاب و جنگ افروزی گروههای دست ساز حزب الله، طالبان و داعش ، هنوز موقعیت انقلابی فراهم نیامده است . و جنگ های خانمانسوز در ایران، افغانستان، عراق و سوریه ولیبی مردم را با شد ت سرکوب و یا آواره کرده است . اما ناتوانی بالایی ها با نابودی هفت درصدی ها  و رویگردانی بدنه نیروهای  نظامی وانتظامی که سرشان در غارت های چند صد میلیارد دلاری بی کلاه مانده است ، تحقق خواهد یافت و نافرمانی مدنی برای جلوگیری از جنگ های انحرافی مانند سوریه و عراق، بطورمثال به صورت اعتراضات  عمومی در خواهد گرفت .همچنانکه بسیاری از حکومتیان تکرار حوادث ۸۸ را پیش بینی میکنند .

   باز به نیمه نخست دهه چهل بر می گردیم . اعتصاب عمومی تاکسی رانان در تهران باحمایت دانشجویان و برخی از دانش آموزان دبیرستانها در زمان حکومت حسنعلی منصور در برابر افزایش بهای بنزین از لیتری ۴ ریال به ۱۰ ریال با موفقیت روی لیتری ۶ ریال به نتیجه رسید .

   ” ترور نخست وزیر

   صبح روز اول بهمن، حسنعلی منصور، نخست وزیر، در مقابل مجلس شورای ملی هدف گلوله جوانی به نام محمد بخارایی قرار گرفت و پنج روز بعد درگذشت. متعاقب این حادثه، ضارب و چند تن دیگر از متهمین ترور منصور دستگیر شدند و پس از محاکمه در دادگاههای نظامی، چهار تن به اسامی: محمد بخارایی، صادق امانی، رضا صفار هرندی، مرتضی نیک نژاد به اعدام و نه تن به زندان های طولانی محکوم شدند. روز ۲۶ خرداد۱۳۴۴حکم صادره درباره آنها اجرا گردید… این گروه وابسته به سازمان مخفی به نام “هیئت های موتلفه اسلامی ” بودند …ماروین زونیس محقق و کارشناس آمریکایی امور ایران که در آن موقع در تهران بوده، ترور منصور، نخست وزیر را، واکنش نارضایتی و ناراحتی عمومی، بخصوص در میان قشر فقیر ایران توصیف کرد…

   قتل حسنعلی منصور ریشه مذهبی داشت. پس از محاکمه و محکومیت عاملان آن، پنجاه و پنج تن از اعضای جمعیتی به نام حزب ملل اسلامی، در پائیز ۱۳۴۴ بازداشت شدند. سرهنگ فرسیو دادستان ارتش در مصاحبه ای با روزنامه نگاران در تاریخ ۲۸ دی ماه گفت :

   هدف گردانند گان حزب ملل اسلامی ظاهرا” تشکیل دولت اسلامی می با شد، ولی به طوری که مدارک مکشوفه نشان می دهد، درصد د قیام مسلحانه و جنگ اعصاب بوده اند (…) حزب مزبور دارای ۵۵ عضو است که برای ۸ نفر آنها تقاضای اعدام و برای ۴۷ نفر بقیه درخواست مجازات زندان شده است…

   این گروه ، پس از محاکمه در دادگاه نظامی به کیفر زندان محکوم شدند …

   سوء قصد به شاه

   با همه کوشش هایی که پس از قتل منصور برای حفظ امنیت مقامات مملکت به عمل آمده بود، روز ۲۱ فروردین ۱۳۴۴(۱۰ آوریل ۱۹۶۵) سرباز وظیفه رضا شمس آبادی ۲۲ ساله، یکی از افراد گارد سلطنتی که در کاخ مرمر، مامور نگهبانی بود، محمد رضا شاه را هنگامی که از اتومبیل در مقابل سرسرای کاخ پیاده شد، به رگبار مسلسل بست. شاه باشتاب خود را به داخل ساختمان رسانید، ولی دوتن از درجه داران اسکورت او، مورد اصابت گلوله شمس آبادی قرار گرفته و کشته شدند. شمس آبادی نیز با گلوله درجه داران اسکورت به قتل رسید .

   تیراندازی به شاه، رهبر انقلاب سفید، دوماه و بیست روز پس از ترور نخست وزیر، نشانه نارضایتی شدید و ناپایداری رژیم بود…

   دولت، درمورد حادثه کاخ مرمر، چهارده تن را به اتهام  کوشش در انجام سوء قصد به جان شاه بازداشت و محاکمه کرد. هرچند داد ستانی ارتش نتوانست ادعای خودرا درمورد رابطه بین دستگیر شدگان و رضا شمس آبادی، به اثبات برساند، ولی این موضوع روشن شد که متهمین در جلساتی که باهم داشته اند ، …شاه و رژیم اورا محکوم کرده بودند .” ( همان کتاب ، ص ۳۱۵-۳۱۱)

   اما این دلیلی برای ارتباط آن محفل چپ با رضا شمس آبادی نبود . رهبر آنان پرویز نیکخواه با ساواک همکاری کرد و در زمان انقلاب اعدام شد .

   امیر عباس هویدا به جای منصور نخست وزیر شد و کاملا” گوش به فرمان شاه بود و حتی از اردشیر زاهدی وزیر خارجه دشنام می شنید

او بیش از هر نخست وزیری در دوران سلطنت پهلوی ها در مسند صدارت دوام آورد. و به مدت دوازده سال ونیم از بهمن ۱۳۴۳ تا مرداد ۱۳۵۶ در پست نخست وزیری دوام آورد . شاه که در زمان انقلاب دنبال سپر بلا می گشت ، هویدای بیچاره را به زندان انداخت و بعدا” خود فرار کرد . هویدا در زمان انقلاب اعدام شد . هویدا تصور آن را نمی کرد که اربابش شاه اورا به زندان بیندازد و خود فرار کند و سپس تیرباران شود .

    ” یکی از هدف های دولت در ایجاد حزب ایران نوین در سال ۱۳۴۵، جلب عده کثیری از جوانان دانشگاه د یده، به همین منظور بود … تکنوکراتهای جدیدی که به خدمت دستگاه پذیرفته می شدند، با دقت از غربال ساواک و رکن دوم عبور می کردند…هویدا و انصاری مشخص ترین چهره تکنوکراتهای جدید بودند و از ارکان رژیم شاه محسوب می شدند . ناگفته نماند که بسیاری از این روشنفکران و تحصیل کردگانی که به خدمت رژیم درآمدند، پس از مدتی کوتاه به مراتب جاه طلب تر، مستبد تر و فاسد تر از آریستو کراتها و نخبگان قدیم  شدند .

   هدف دیگر شاه از به خدمت گرفتن تکنوکراتهای طبقه متوسط، و واگذاری پست و مقام و عنوان به آنها این بود که دیگر تحصیل کردگان را، که تعداد آنها پیوسته ] با رشد و گسترش دانشگاهها در ایران و اعزام دانشجویان بیشتر و بیشتر به خارج از کشور برای ادامه تحصیل [ افزایش می یافت و بیشتر آنها متمایل به خدمت در دستگاه نبودند، جذب کند و ضمن ایجاد رقابت بین دو گروه، به انتقادکنندگان خارج از کشور، بخصوص آمریکایی ها، نشان دهد که رژیم او استبدادی نیست و طیف گسترده ای از تحصیل کردگان و روشنفکران در اداره مملکت مشارکت و همکاری می کنند …

   سیاست جذب تحصیل کردگان دانشگاههای آمریکا و اروپا، که از اوایل ۱۳۴۵ به مورد اجرا گذارده شد، موفقیت آمیز نبود . زیرا بسیاری از این افراد که از لحاظ دانش و تخصص در رشته های گوناگون برتر و شایسته تر از تکنوکرات های دولتی بودند، حاضر به همکاری با دستگاه نشدند. این گروه که بیشترشان به خانواده های متوسط تعلق داشتند، اغلب دانشجویانی بودند که هنگام تحصیل در خارج از کشور، در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بودند . اینان ، برنامه رفورم شاه و انقلاب سفید او را بی پایه و رژیم اورا استبدادی شبه مدرنیست می دانستند  ساواک بیشتر آنها را زیر نظر داشت و مزاحمت هایی را متحمل می شدند .] بسیاری از فعالان خارج از کشور در سازمانی عالی با عنوان “کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم خارج از کشور” جمع شده بودند و تظاهرات بسیاری را علیه رژیم هدایت می کردند .سازمان کنفدراسیون برای هر فدراسیون در هرکشوری خود گردان و مستقل عمل می کرد و اینها در یک شورای عالی هماهنگ می شدند . بسیاری از آنان هنگامی که به ایران می آمدند، بادستگیری و شکنجه و حبس های طولانی رو به رو می شدند . [

   در آمد این قبیل افراد متخصص و کاردان، در بخش های خصوصی، خیلی بیش از حقوق هم تراز هایشان در دستگاه دولت بود و راضی کرد نشان به خدمت در نهادهای دولتی دشوار بود. این گروه و دیگر روشنفکران، در نقش اپوزیسیون، پس از سرکوب مخالفان در داخل و خارج ایران، علیه رژیم شاه تبلیغ می کردند .

   برنامه انقلاب سفید، که چندی بعد به ” انقلاب شاه و مردم” تغییر نام داد، با تبلیغات و نمایش های پر سر و صدا، معرفی می شد ولی از آنجا که فرمایشی بود وبرخلاف همه جنبش ها و حرکت ها، از بالا یعنی شاه نشا ت می گرفت و خصلت مرد می نداشت، به رغم پیشرفت های ظاهری به موفقیت نینجامید .

   عدم موفقیت برنامه های رفورم شاه طی دهه ۱۳۴۰ با گزارش سازمان ملل و نیز گزارش های تحقیقاتی چند تن از پژوهشگران غربی اعلام گردید. به عنوان مثال معلوم شد که درسال ۱۳۵۰ بیش از دو سوم مردم ایران دسترسی به تسهیلات پزشکی و درمانی ندارند.برنامه های توسعه و پیشرفت به علت کمبود مهندسان تحصیل کرده و کارگران ماهر، در شرف متوقف شدن است، توزیع درآمد در کشور همچنان نامتعادل است و میلیونها کشاورز ساکن روستاها، مانند گذشته فقیر باقی مانده اند. فقط یک پنجم کل زمینهای قابل کشت، زیر کشت است و یک سوم اراضی اطراف سدهای بزرگ، سیستم آبرسانی ندارند. فراورده های کشاورزی سالانه فقط ۲ درصد افزایش یافته، در صورتی که نرخ رشد جمعیت به ۳ درصد رسیده و هزینه زندگی ۶ درصد ترقی کرده است . در سال ۱۳۴۷ دولت ایران برای جبران کمبود غله ، مقادیر زیادی گندم وارد کرد.سیستم اداری، بانهادهای گوناگون بیهوده برای کنترل سیاست کشاورزی رقا بت می کرد ند.

   سیاست رفورم، توام با سرکوب عامل اساسی شکست برنامه ها بود. نظریه آژانس اطلاعات وزارت خارجه آمریکا نیز در مورد آینده ایران خوشبینانه نبود. در گزارش سازمان مزبور در اول دهه ۱۹۷۰ گفته شده بود : “…ایران همچنان ضعیف و آسیب پذیر مانده است . جو سیاسی کشور، از پایه بیمار می باشد .” ( همان کتاب ، ص ۳۲۰-۳۱۷)

   رشد جنبش دانشجویی و پیدایش گروهها و هسته های نوین انقلابی (۱۳۵۰-۱۳۴۶ )

   نگارنده از دوران دوم دبیرستان در سال ۴۴ به تدریج باشرکت در برخی جنبش های مقاومتی ، وارد عرصه سیاسی- مطالعاتی گردید . در حمایت از اعتصاب آموزگاران و جمع شدن آنان جلوی مجلس، در سال ۳۹ همراه با یکی از خویشاوندان که آموزگاربود، در سن ۱۲ سالگی شرکت داشت و در اعتصاب تاکسی رانان در اعتراض به افزایش بهای بنزین ، همراه با همکلاسی های خود دست به اعتصاب زد یم. از سال ۱۳۴۶ نگارنده به طور مشخص وارد دانشگاه و جنبش دانشجویی رشد یابنده در نیمه دوم دهه ۱۳۴۰ گردید .

   هرسال به مناسبت شانزدهم آذرماه (روز دانشجو که با ورود نیکسون معاون وقت ریاست جمهوری آمریکا، برای بررسی نتایج کودتای ۲۸ مرداد، دانشجویان دست به اعتصاب و تظاهرات زدند و در دانشکده فنی دانشگاه تهران مورد ضرب و شتم کماندوها قرار گرفتند و به پایین پرتاب شدند، زنده یادها قندچی، بزرگ نیا و شریعت رضوی به شهادت رسیدند .) برای یادبود آنروز و جان باختگان راه آزادی ، در دانشگاهها اعتصابات و تظاهرات و پخش اعلامیه علیه رژیم استبداد انجام می گرفت. به علاوه در سال ۱۳۴۸ در اعتراض به گران شدن بلیط اتوبوس و در حمایت از توده های محروم، چندین روز اعتصاب و تظاهرات خیابانی باحمایت مردم، توسط دانشجویان جریان داشت تا به عقب نشینی رژیم و پیروزی مردم ودانشجویان رسید .

   باز شدن نسبی فضای سیاسی در سالهای ۳۹ تا۴۲ سران حزب توده را به فکر فعالیت در داخل ایران انداخته بود . در سال ۴۱ گروهی با اجازه و تایید هیات اجرائیه و راد منش دبیر اول کمیته مرکزی وارد ایران شدند. پرویز حکمت جو، علی خاوری، علی حکیمی و عباس شهریاری اعضای گروه مزبور بودند. بانیروهای پراکنده حزب در ایران و عناصر سیاسی دیگر تماس می گرفتند.عباس شهریاری که از دوران مهاجرت به اروپا، به خدمت ساواک درآمده بود، تمام اطلاعات گروه را در اختیار ساواک می گذاشت . ازجمله اطلاعاتی که از دیگر گروهها و هسته ها و محافل به دست می آوردند و نام “تشکیلات تهران” را برای خود برگزیدند. تهرانی بازجو وشکنجه گر معروف که پس از انقلاب اعدام شد ، این نام مستعار خود را از روی نام ” تشکیلات تهران” گرفته بود که با آن ارتباط داشت . نگارنده حدس می زند که دستگیری و متلاشی شدن”سازمان انقلابی حزب توده ایران” که در نیمه دوم دهه ۴۰ صورت گرفت و چه بسا متلاشی شدن گروه”توفان” نیز کار “تشکیلات تهران” بوده است . این دو جریان پیرو خط مشی انقلاب چین بودند و بدون شناخت شرایط ایران و تفاوت های اساسی آن با انقلاب چین ، از آنجا الگوبرداری کرده بودند .

   انشعاب “سازمان انقلابی حزب توده”  پس از اختلاف بین اتحاد شوروی و چین و مباحثات  بین سران و فعالان حزب صورت گرفت . از سوی دیگر احمد قاسمی و دکتر غلامحسین فروتن،از اعضای کمیته مرکزی و عباس سغایی،عضو مشاور، با  صدور اعلامیه ای در تاریخ ۱۵ مهر۱۳۴۴،از حزب توده جداشدند و سازمان مارکسیست- لنینیست  طوفان را که تمایلات چینی داشتند، تشکیل دادند.

   انشعاب دیگر در سال ۱۳۴۵ روی داد.گروهی از جوانان طرفدار چین از حزب توده انشعاب کردند .و همان اتهامات را که گروه طوفان علیه سران حزب توده عنوان کرده بودند، مطرح ساختند. و سازمان انقلابی حزب توده را در خارج از ایران تشکیل دادند.پایه گذاران این جریان دکتر فریدون کشاورز، مهدی خان بابا تهرانی، کوروش لاشائی، محسن رضوانی و بیژن حکمت بودند. پرویز نیکخواه نیز از این جریان بود. ( همان کتاب ، ص ۳۲۶-۳۲۵)

   “… همکاری عباس شهریاری با ساواک تا سال ۱۳۴۸ برای دستگاه رهبری حزب توده روشن نشد. شهریاری در توطئه قتل تیمور بختیار دست داشت و دهها تن را به زندان انداخت…” ( ص ۳۲۸)

   در میان دانشجویان مبارز در نیمه اول دهه ۴۰ ، بیژن جزنی و حسن ضیاء ظریفی و جمع آنان که غالبا” عضو سازمان جوانان حزب توده بودند، مانند بسیاری از جریانهای دیگر چپ و مذهبی پس از سرکوبی قیام ۱۵ خرداد ۴۲ به این نتیجه رسیدند که راهی جز مبارزه مسلحانه وجود ندارد . اینها باعنوان گروه یک در تشکیل چریکهای فدایی خلق در اواخر فروردین سال ۱۳۵۰ ، در اواخر سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران به وسیله شش تن دانشجو با نام های بیژن جزنی، عباس سورکی، علی اکبر صفائی فراهانی، محمد صفاری آشتیانی ، زرار زاهدیان و حمید اشرف سازمان داده شد ، که بعدها به نام “گروه جزنی” یا “سیاهکل”  ، به مدت یک سال به مطالعه شیوه عملیات مسلحانه پرداخت . ” تشکیلات تهران” حزب توده که زیر نظر ساواک اداره می شد، توسط فردی با نام ناصر آقایان که قول آوردن سلاح برای گروه داده بود ، به شناسایی گروه دست پیدا کرد و بسیاری از آنان دستگیر و به حبس های طولانی محکوم شدند . اما دونفر از آنها، علی اکبرصفایی فراهانی و محمد صفاری آشتیانی، از مرز خارج شدند و به لبنان رفتند و مدت دوسال در اردوگاه الفتح، وابسته به سازمان آزادی بخش فلسطین، آموزش چریکی فرا گرفتند . در سال ۱۳۴۸ صفائی فراهانی از طریق عراق به ایران بازگشت و به حمید اشرف و دونفر دیگر که از خطر جسته بودند، پیوستند.

   ” صفائی فراهانی که پس از ورود به ایران ، با گروه آماده و شرایط امیدوار کننده ای مواجه شده بود، برای تهیه اسلحه و مهمات ، به لبنان بازگشت و در بهار ۱۳۴۹ همراه صفاری آشتیانی، با مقداری ملزومات جنگی به ایران آمد. گروه جزنی، در بهار و تابستان آن سال به تکمیل تدارکات برای شناسایی نواحی روستایی شمال پرداختند و در عین حال ، با گروه مسعود احمد زاده ارتباط برقرار کردند.

   جزنی و یاران دستگیر شده او، پس از محکومیت به زندان های طولانی در دادگاه نظامی، تا فروردین ۱۳۵۴ که به وسیله ماموران ساواک در تپه های اوین به قتل رسیدند، در زندان بودند …

   گروه دوم

   دومین گروهی که در ایجاد سازمان چریکهای فدائی خلق مداخله داشت ، از جوانانی بود ند که از سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷ فعالیت سیاسی می کرد ند ، دوتن از موسسین اصلی گروه ، مسعود احمد زاده و امیر پرویز پویان بودند، که سابقه فعالیت سیاسی  آنها نیز به دوران قبل می رسید …در سال ۱۳۴۶ با تشکیل یک گروه مخفی، شامل چند تن از دوستان دانشجو ] به ویژه عباس مفتاحی و عباس جمشیدی رودباری [ به مطالعه آثار رژیس دبره ، نویسنده و انقلابی فرانسوی، کارلوس ماریگلا، انقلابی برزیلی و نظریه پرداز نبرد مسلحانه ] و جنگ چریکی شهری [ و چه گوارا، انقلابی و هوادار جنگهای چریکی در آمریکای لاتین پرداختند. در سال ۱۳۴۹ مسعود احمدزاده به عنوان تئوریسین چریکهای فدائی خلق، رساله ای زیر عنوان : ” مبارزه مسلحانه ، هم استراتژی ، هم تاکتیک ” نوشت .” ( همان کتاب ص ۳۸۳-۳۸۲)

   حمله گروه صفائی فراهانی به پاسگاه سیاهکل نخستین عملیات اعلام شده توسط چریکهای فدائی خلق بود . اما پیش از آن گروه احمد زاده به صورت اعلام نشده چند ین عملیا ت اعلام نشده در مصا د ره بانک ها به منظور تدارک مخارج چریکهای فدایی خلق انجام داده بود . کاش مانند زاپاتیست های منطقه چیاپاس مکزیک ، که از ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۴ به مدت ۱۰ سال پنهانی مشغول تدارک شبکه پشتیبانی و نفوذ درمیان توده ها بودند، چریکهای فدایی خلق نیز تا آستانه انقلاب ۵۷ و قیام بهمن ، پنهانی به تدارک مبارزه و قیام مسلحانه و نفوذ در میان توده ها و ایجاد شبکه های افقی کنفدرال برای پشتیبانی از چریکها می پرداختند .  بخش دوم کتاب ” تاریخ سیاسی بیست ساله ایران ، از کودتا تا انقلاب ، تالیف سرهنگ غلامرضا نجاتی را درباره چریکهای فدائی خلق از ص ۳۸۰ تا ۳۹۲ بخوانید. ضربات سنگین و پی در پی بر چریکها ، پیش از اجرای عملیات سیاهکل آغاز شده بود . گروه سیاهکل در انتظار تاثیر عملیات و بر رسی آن روی چای کاران منطقه بود که از آنجا دور نشد و اصل تحرک مداوم را رعایت نکرد . مسعود احمد زاده ، در کتاب خود ” مبارزه مسلحانه، هم استراتژی ، هم تاکتیک ” در جمع بندی از علل شکست گروه سیاهکل می نویسد : رژیم شاه به فرماندهی تیمسار اویسی با ۱۰ هزار نفر نیرو پس از ده روز توانست منطقه را محاصره کند. اما گروه سیاهکل به منظور بر رسی تاثیر عملیات روی چای کاران منطقه در آنجا باقی مانده بود و درنتیجه تمام افراد گروه دستگیر و یا کشته شدند . تفاوت شرایط ایران و گیلان با کوبا در این بود که اولا” چریکها در کوبا از یک شبکه پشتیبانی نیرومند که خود جدا از اراده ونقش چریکها به وجود آمده بود، برخوردار بودند . دوم اینکه توده های دهقانان و کارگران کشاورزی آماده انقلاب بودند . سوم اینکه کوبا یک کشور کشاورزی بود و روستاها و بهره کشی از آنان توسط لاتیفوندیا(زمینداران بزرگ وابسته به امپریالیسم آمریکا و حکومت باتیستا) در اقتصاد کوبا که روی تولید و صادرات شکر متمرکز بود، نقش اساسی داشت . اما صادرات تک محصولی ایران نفت بود و نقش شهر ها در انقلابها و جنبش ها عمد گی داشت . حتی جنبش جنگل میرزا کوچک خان نیز باوجود آنکه عرصه اصلی نبردهای چریکی اش در روستاها و جنگل ها قرار داشت ، عمده نیروهایش از شهرهای گیلان به جنگل رفته بودند و این امر برای استان کردستان نیز صا د ق است . در انقلاب ۱۳۵۷ دید یم که روستاها در حاشیه بودند و نقشی نداشتند، درحالی که آوارگان از روستاها به حلبی آباد نشین ها در شهر های بزرگ نیروی عمده بودند . انتظار گروه جنگل و چریکهای فدائی خلق از حمایت روستائیان شمال برای سالها سال توهمی ناشی از الگوبرداری از شرایط کوبا بود . راستی اگر مانند کوبا به قدرت رسیده بودیم ، آیا هنوز یک کشور عقب مانده متکی بر صادرات نفت خام نمانده بودیم ؟ ضرورت انقلاب های مداوم یا پی در پی جهانی به ویژه در کشورهای غربی با فناوری بالا در همین جاست .

   از سوی دیگر الگو برداری از انقلاب روسیه توسط نیروها و هسته ها و گروههای فراوان ، معتقد به نفوذ در کارخانه ها از همان دهه ۱۳۳۰ تا آستانه انقلاب ۵۷ است . اگر حزب توده توانست در دهه ۱۳۲۰ تا ۳۲ اعتصابات صنعت نفت جنوب و بسیاری از صنایع دیگر را هدایت کند، و جنبش های خود انگیخته کارگران بطور نیرومندی جریان داشت ، به خاطر ناتوانی بالایی ها و جنبش تمام خلقی در مبارزات نهضت ملی شدن صنعت نفت بود که مانند انقلاب ۵۷ به دنبال انبوه توده ها که در خیابان بودند و با تاخیر به حرکت درآمد ند . انقلاب روسیه یک استثنا در تاریخ بوده است و نمی توان از آن مانند الگوبرداری از چین، ویتنام، الجزایر و کوبا و نیکاراگوئه ،الگوبرداری کرد . در ایران انبوه خلق ها با هم مطرح اند و نمی توان گفت که کارگران در میان توده ها نقش کلیدی در رهبری دارند . رهبری نافرمانی و قیام مدنیت کنفدرال و افقی و خودگردان با اتحادیه های کمونیستی افقی ، مستقل و خودگردان از میان انبوه خلق است که باهم شوراهای هماهنگی کنفدرال تشکیل می دهند و به دنبال کسب قدرت سیاسی نیستند، بلکه مدنیت کنفدرال و افقی انبوه خلق ها را منهای دین و دولت دنبال می کنند . مارکوس معاون فرمانده زاپاتیستهای چیاپاس ( معاون است زیرا فرماندهی را با شوراهای حلزونی توده ها می داند .) نشان داد که برخلاف گفته کارل مارکس هدف انقلاب کسب قدرت سیاسی نیست ، بلکه دگرگونی آدمی در شوراهای کنفدرال منهای دخالت دین و دولت است . زاپاتیست ها در حال حاضر (سال ۲۰۱۶) با وجود تمام سرکوبی ها حضور دارند و ۲۰۰هزار نفر طرفدار فعال و هواداران بسیاری در میان خلق های مکزیک و دیگر نیروهای مبارز جهان دارند و بدون تعرض مسلحانه و تنها با دفاع از خود به فعالیت گسترده در میان انبوه خلق های مکزیک ادامه می دهند . آنها متاسفانه اساسا” متکی بر روستائیان فقیر و سرخپوست چیاپاس در حاشیه سلسله جبال آند ، هستند و هنوز انبوه خلق های مکزیک شامل صنایع پیشرفته از جمله صنایع نفت به میدان اصلی فعالیت های کنفدرال و خود گردان در نیامده اند .

   بخش شهری چریکهای فدایی خلق ، باوجود ضربات سنگینی که به هر دوگروه وارد آمده بود و گروه سیاهکل نا بود گردید، به عملیات شهری خود و پخش اعلامیه های گسترده به ویژه در دانشگاهها ادامه داد . جنبش دانشجویی در حمایت از چریکها اوج بی سابقه ای یافت و هم زمان به مناسبت اول ماه مه ، روز جهانی کارگر و در دفاع از کارگران جهان چیت که در کاروانسراسنگی، میانه راه کرج به تهران به مسلسل بسته شده بودند، در دانشگاههای تهران و صنعتی شریف و… تظاهراتی جانانه راه انداختند و شعار ” فرسیو مرگت مبارک” که رئیس دادگاه محاکمه گروه سیاهکل بود و به دست چریکها کشته شد، سر دادند .

   ” پس از پیاده شدن طرح ادغام و ایجاد سازمان چریکهای فدائی خلق در فروردین ۱۳۵۰، تیم انتشارات آن نیز ضربه خورد. دوتن از اعضای تیم(سلاحی و نابدل) هنگام پخش اعلامیه سیاهکل دستگیر و کشته شدند. در همین اوان اولین بمب سازمان در انجمن ایران و آمریکا منفجر شد.روز ۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۰ بانک خیابان آیزنهاور به تصرف چریکها درآمد. در همین ماه اشرف دهقانی و بهروز دهقانی دستگیر شدند. در مرداد ماه اسکندر صادقی نژاد یکی دیگر از فدائیان، ضمن درگیری خیابانی به هلاکت رسید . در نیمه دوم مرداد ماه ضربه دیگری به تیم ها وارد گردید، مسعود احمد زاده، مناف فلکی تبریزی، مجید احمد زاده و” حاجیان سه پله ” در برخورد مسلحانه با پلیس دستگیر شدند . بدین ترتیب در نیمه اول سال ۱۳۵۰  ماموران ساواک وپلیس طی چند فقره برخورد مسلحانه با چریکها، بیشتر رهبران و کادر های درجه اول سازمان را دستگیر کردند و یا به قتل رساندند. با این حال ، از خطر جستگان، به مبارزه ادامه دادند و با جذب افراد جدید، سلول های تازه ای در تهران، تبریز، رشت، گرگان و انزلی ] و مشهد [ ایجاد و دونشریه با نامهای ۱۹ بهمن و نبرد خلق را مخفیانه منتشر کردند …” ( همان کتاب ، ص ۳۹۱ )

بقیه را در بخش سوم بخوانید

زیرنویس:

* قسمت اول این مقاله درتاریخ ۵ تیر ماه سال جاری در سایت کانون مدافعان حقوق کارگر منتشر شد و اکنون بخش دوم ان در اختیار خوانندگان قرار می گیرد. لینک بخش اول مقاله

http://www.kanoonm.com/2387