دو رویداد: تمام نمای گفتمان وفرهنگ حاکم

خبر این است: “پلیس شهر شیراز در یک فعالیت گسترده اقدام به جمع آوری عوامل فساد کرده و توانسته مقادیر زیادی مشروبات الکلی، مواد مخدر، فیلم های مستهجن و افغانستانی‌های غیر مجاز را کشف و به معرض دید عموم بگذارد!!”

خبر این است:” استادیوم صد هزار مردانه آزادی ،با فریاد دهها هزارنفره ” واویلا واویلا ، عرب … ننه ت ” به استقبال گلهای تیم فوتبال جمهوری اسلامی میرود. “پاسداران نظم” استادیوم وارد زمین فوتبال میشوند ویقه ی بازیکنان قطری را میچسبند. در ادامه شور وشوق تماشاگر وپاسدار، استادیوم با شعار “پلیس با غیرت دوست داریم ما ” پیوند دولت وپلیس وتماشاگران رادر این حرکت کم نظیر جشن میکیرند، تا این حرکت نشانه ی وحدت نمادین ایندو در پاسداشت فرهنگ نظام حاکم باشد.

این دوخبر با سکوت نسبی رسانه های حاکم و اپوزیسیون رژیم اسلامی همراه شد. این دوخبر در لابلای خبرها گم شد ، گویی اتفاقی نیفتاده است. در حالیکه خبرهای پیروزی ورزشکاران در عرصه های آسیایی والمپیک بر صدر اخبار مینشیند وجوائز هنرمندان وسینماگران در عرصه های مختلف شور وشوق وصف ناپذیر رسانه های حاکم وبخشی از اپوریسیون را برمیانگیزاند، اینجا بسادگی این واقعه ، در بهترین حالت به حاشیه ای از خبر تبدیل میشود.

اینها همه در راستای روندیست که سالهاست در ایران اسلامی علیه پناهندگان به اجرا در میاید. سالهاست که مهاجرین افغان در ایران ،”انسانهای غیرقانونی “اند، و با محرومیتهای وحشتناکی روبرویند که در بسیاری از مناطق دیگرجهان، بمثابه یک سیاست نژادپرستانه وفاشیستی تقبیح شده است. محرومیت از حضور در۱۴ استان کشور ، ممنوعیت از ورود به پارکها ومراکز تفریحی ، ممنوعیت از تحصیل کودکان ونوجوانان ، ممنوعیت از ورود به دانشگاه وبسیاری از رشته های تحصیلی ، محرومیت از داشتن شناسنامه برای بچه های متولد شده در ایران، محرومیت از داشتن سیم کارت تلفن و…. این ممنوعیت های تبهکارانه ، کودکان ونوجوانان افغانی تبار را از بدیهی ترین حق خود یعنی حق آموزش و تحصیل، محروم کرده و زندگی و آینده آنها را تباه میکند.

بعید میدانم که کسی از این محرومیتها بی خبر باشند، بعید میدانم که کسی از تبعیض های وحشتناک وشرایط بغرنج کارگران وخانواده های محروم افغانی در ایران بی خبر باشند. بعید میدانم کسی تحقیرهای روزمره علیه کارگر افغان و افغانی تباران توسط پلیس و سپاه ودستگاههای سرکوب و حتی برخی از مردم علیه این گروه از مردمان محروم را ندیده باشد. بعید میدانم بعد از این همه سال ، این همه جنگ وویرانی وخشونت گروههای اسلامی وتبهکار علیه مردمان ، کسی به حق پناهنده برای فرار از مرگ وحرمان وفقر وگرسنگی ومحرومیت واقف نباشد. خصوصا برا ی مردمی که خود یکی از بالاترین درصدهای پناهندگی ومهاجرت را در جهان دارا هستند.

بعید میدانم کسی از “مردانگی” استادیوم های فوتبال ، از شعارهای نژادپرستانه علیه عربها و آذریها ومتقابلا شعارهای نژادپرستانه در استادیومهای فوتبال اهواز وتبریز بی خبر باشند، بعید میدانم کسی پیوندهای فوتبال ومافیا وسرداران سپاه وامنیت و آقازاده های میلیاردلر را نداند و نقش استادیومهای بزرگ فوتبال در مشق عظمت طلبی های نژادپرستانه ،برای سازمان دادن گفتمان وفرهنگ وایدئولوژی حاکم، برای سازمان دادن خصومتهای ملی –فرقه ای ، برای تقویت سیطره استبداد خونریزی که بر محور سرمایه ومذهب وروحانیت واوباش استوار است، را بتواند انکار کند. بعید میدانم کسی از گفتمان حاکم دررسانه های رسمی و شبکه های اجتمایی وابزارهای رسانه ای همچون فیس بوک وتلکرام و واتس اپ و… علیه ملیتهای ساکن درایران وهمسایگان کشور ما خصوصا عربها و ترکها بی خبر باشد وزبان ومزاح وشعر وسرود وترانه را علیه مردمان عرب انکار کند.متاسفانه این گفتمان نژادپرستانه در میان اپوزیسیون رژیم اسلامی هم ریشه ای عمیق دارد و این گفتمان در مقابله با رژیم تبهکار اسلامی در ایران ورژیم آل سعود وسلطان های فاسد و جنایتکار در منطقه ، ود رمقابله با اسلام وجریانات اسلامی ، به گفتمانی ضدعربی تقلیل می یابد. اینها بجای سازمان دادن مردمان ایران ومنطقه علیه رژیمهای فاسد وتبهکار ومستبد، بجای مبارزه علیه سیاست اشغال و مداخله امپریالیستی ، بجای مبارزه علیه جنبش اسلامی وجریانات تبهکاری چون داعش والقاعده وحزب الله والنصره و… وسیاستهای جنایتکارانه شان ، بجای مبارزه برای صلح وهمزیستی دمکراتیک وانسانی مردمان منطقه ، بجای مبارزه برای سازمان دادن بزرگترین جنبشهای مدافع محیط زیست ، بجای مبارزه علیه آپارتاید جنسی علیه زنان ویاری به شکل گیری نهادهای دمکراتیک وپیشرو وسکولار، با ادبیات وزبان وفرهنگ نژادپرستانه ،نوستالژی تاریخ کهن را مزه کنند.

آری باید گفت واذعان کرد که متاسفانه اقداماتی چنین نژادپرستانه وفاشیستی با واکنش اعتراضی وگسترده مردمان ایران روبرونمیشود ؛ متاسفانه نیروی چپ وترقیخواه دراین باره ساکت وخاموش است؛ متاسفانه این اقدامات فاشیستی رژیم اسلامی علیه مهاجرین وافغانی تباران ایران ،با سکوت همگانی روبروست. وقتی رژیم اسلامی در روز همبستگی کارگران جهان ، با شعارهای نژادپرستانه علیه کارگران افغان ،به میدان میاید ، این اقدام شرم آور با واکنش منفی کارگران کشور روبرو نمی شود؛ وقتی خانه و کاشانه مهاجران و پناهجویان افغان در حاشیه شهر یزد به آتش کشیده می شود و مردم به چنین اقدامی اعتراض نمی کنند؛ وقتی خانواده های افغان ازحضور در پارک وبرگزاری عید نوروز منع میشوند ومردم ۱۴ استان خاموش ودر سکوت با دولت همراهی نشان میدهند؛ وقتی پناهجویان و مهاجران افغان در شیراز در قفس به نمایش گذاشته می شوند و فریاد اعتراض مردم ، شهر را بر سر حاکمان خراب نمی کند، نمی توان از انسانیت گفت وایران و شیرازرا با نام سعدی واشعار انسانی ” بنی آدم اعضای یکدیگرند” و تو کز محنت دیگران بی غمی – نشاید که نامت نهند آدمی “به تصویر کشید!

بررسی این دو واقعه، در بستر وقابع چند دهه اخیر و وضعیت خاورمیانه نشان میدهد که وارد دوره خطرناکی شده ایم. دوره ای که با جنگ واشغال امپریالیستی آغاز وبا جنگهای فرقه ای- مذهبی- نژادپرستانه – نیابتی قدرتهای بزرگ جهانی ومنطقه ای ادامه یافته است. دوره ای از بیداری خصومت های قدیمی ، آفرینش خصومت های تازه، دوره ای از عظمت طلبی ها وهویت های”تازه” وبیگانه هراسی ودگرهراسی در راه است. در دوره ای این چنین بغرنج و هراس انگیز ، که امکان شعله ور شدن جنگ وخصومت بسیار است ونتایج شوم این جنگها وویرانیها ،در مقابل چشمان ما در عراق وسوریه ولیبی وافغانستان ویمن وسومالی و..رژه میروند، سکوت وبی اعتنایی در مقابل این گفتمان میتواند مارا بسوی موقعیتی وحشتناکتر سوق دهد.

سخن آخر اینکه اگر در مقابل این گفتمان فاشیستی و این اقدامات نژادپرستانه نایستیم، فردایی وحشتناک در مقابل ما وآیندگان خواهد بود. باید بپذیریم که در کشوری چند ملیتی ،با فرهنگها ، زبانها وسنن گوناگون زندگی میکنیم ؛ تاریخ مشترک وسرزمین مشترکی را ساخته ایم ؛ سرزمینی که باید برای حفظ تمدن وتاریخ ومردمانش ،صلح ،همزیستی ، ،آزادی ، برابری ، دمکراسی وحق تعیین سرنوشت مردمانش را برسمیت بشناسد. برای ساختن وپدیدآوردن فردایی که مردمان ایران ومنطقه ما در صلح وآزادی وبرابری وهمزیستی انسانی زندگی کنند،باید از هم اکنون باهم مهربان باشیم، باید از هم اکنون کرامات انسانی، حفظ حقوق دیگری، برابرحقوقی، حق دگراندیشی، حق دگرباشی، حق طبیعت وحیوان ووحش ، حق آموزش به زبان مادری ، حق فرهنگها ی مختلف در آزادی تبلیغ وترویج و… را برسمیت بشناسیم وآنرا در زندگی تمرین کنیم. باید ازهم اکنون در مقابل هرگونه تبعیض وتحقیر ونژادپرستی وعظمت طلبی های نژادپرستانه ومذهبی وملی بایستیم. برای عقب راندن وبه شکست کشاندن طبقه حاکم میبایست گفتمان حاکم را که برپایه بیگانه هراسی و دشمن سازیهای فرقه ای-مذهبی و زن ستیزی به مبارزه بطلبیم. آنرا در مقابل چشمان مردمان رسوا کنیم. خطرات بالقوه این گفتمان را در سازمان دادن جنگهای فرقه ای ،ویران سازی روابط انسانی بین مردمان ، تقویت استبداد حاکم، تقویت گفتمان توسعه طلبی امپریالیستی ومداخلات استعماری بدقت یاداوری کنیم. این وظیفه انسانی همه ماست، این وظیفه خطیر اپوزیسیون چپ و کارگری وترقیخواه است که در مقابل این روند بایستد ،سکوت وهمراهی با این گفتمان را تقبیح کند، با انسان رنجیده ومحروم احساس همبستگی وهمدردی کند،به یاریش برخیزد وانسانیت وصلح وخواهری وبرادری بین مردمان را تبلیغ کند وراه رابرای برچیدن این نظام جنایتکار وفاشیست وفرهنگ وگفتمان نژادپرستانه، زن ستیز وتبهکارانه اش هموار کند. اگر امروز اعتراض نکنیم ، فردا آیندگان ما را نخواهند بخشید، اگرفردایی درپس ویرانه های برجای مانده از خصومت وجنگ مانده باشد!!