بیانیه‎‌ی ۶۵ نفر یا فقدان سیاستِ جمعی / امید جمشیدی و محسن محمودی

بیانیه‎‌ی ۶۵ نفر یا فقدان سیاستِ جمعی

نویسندگان: امید جمشیدی و محسن محمودی

ای یاوه
             
یاوه
                  
یاوه،
                        
خلایق!
   
مستید و منگ؟
                        
یا به تظاهر
   
تزویر می‌کنید؟

                                            احمد شاملو

واژه‌ی انسان و ترکیب‌های‌ آن شش بار در متنِ بیانیه‌ی اخیرِ جمعی از روشن‌فکران-‌ نویسندگان و فعالینِ سیاسی- در حمایت از روژآوا به کار رفته است. شش عددی معنادار نیست اما شش بار کاربستِ این واژه به شکلی خاص در متنی کوتاه معنادار است:

یک:«روژآوا، این نام نمادین الهام‌بخش مبارزه برای آزادی، کرامت انسانی و عدالت اجتماعی، امروز…».دو:«مردم کُرد، عرب، ترکمن، سریانی و … اراده کرده‌اند که چیزی از جنس دیگر را در خاورمیانه خلق کنند، اراده کرده‌اند در کنار هم انسانی بزی‌اند.»سه: «کسانی از گوشه و کنار جهان خود را به این میدان نبرد آزاده‌ترین جان‌های جهان با پلیدترین دشمنان می‌رسانند، تا به یادمان آورند-همبستگی برای شکوه زیستن لحظه‌ای را که عظمتش در تجلی کلمه‌ی «انسان» است در آزادوارترین شکل آن…».چهار:«امروز دفاع از انقلاب روژآوا عیار سنجش تعهد به انسانیت و رهایی است.» پنج: «اگر اشغال ترکیه، به عنوان یکی از قدرت‌های نظامی ناتو، با همراهی دیگر قدرت‌های جهانی توام شود، برتری نظامی و بهره‌گیری از سلاح‌های سنگین می‌تواند به یک تراژدی انسانی وسیع در روژآوا، از جنس آنچه در شنگال روی داد، بینجامد.» شش: «ما امضاکنندگان این بیانیه ضمن محکوم کردن تجاوز ترکیه به این منطقه و سیاست‌های فرصت‌طلبانه سایر قدرت‌های اشغال‌گر در سوریه که نتیجه‌ای جز تقویت بدنه غیردموکراتیک طرف‌های درگیر نداشته است، بر آنیم که راهی جز حمایت جمعی و فراگیر از روژآوا و آرمان‌های انسانی جهت حل این بحران، برای آزادیخواهان و صلح طلبان جهان باقی نمانده است».

چهره‌های سرشناسی چون عباس ولی، کامرانِ متین، سیلی غفار، مراد فرهادپور، صالح نجفی، محمد مالجو، پرویز صداقت، اکبر معصوم‌بیگی، حسن مرتضوی، جلوه جواهری، شادی امین و دیگران جزو امضاکنندگانِ این بیانیه‌اند. پرسش اینجاست که چه چیزی کامران متین، مراد فرهادپور، شادی امین، و سلبریتی‌هایی فیسبوکی چون الوار قلیوند را گرد هم آورده؟حوزه‌های متفاوت فعالیتِ امضاکنندگانِ بیانیه حاکی از این است که این امر یک هویتِ جمعی پیشینی نسبت به بیانیه نمی‌باشد. متنِ این بیانیه چنین هویتی شکل نداده و از هرگونه اشاره به وجودِ چنین هویتی نیز عاری‌ست. باید توجه داشت که یک بیانیه همیشه دو سویه دارد؛ مساله‌ای واقعاً موجود که بیانیه له یا علیه آن اعلام موضع کرده؛ همچنین، هویتی که بیانیه و موضع‌ ویژه‌اش برساخته یا سازنده‌ی آن است، [هویتی] مختصِ صادرکنندگانِ بیانیه. شاید در توجیه این مساله گفته شود که امضاکنندگانِ این بیانیه در تقابل با توحش حاکم بر منطقه و حمایت از نیروهایی مترقی چون پ.ی.د و ی.پ.گ حائز هویت می‌شوند، هویتی حامی انسان و انسانیت، هویتی انسانی که به موجبِ آن مراد فرهادپور[ساکنِ ایران]روشن‌فکر و مترجمِ متونِ نظری چپ و ادبیات، شادی امین[ساکن آلمان] فمینیست و عضو سابق چریک‌های فدائی اقلیت، سیلی غفاری سخنگوی حزبِ همبستگی در افغانستان، و نادرِ فتوره‌چی سلبریتی در فیسبوک را گردِ هم آورده. کاملاً درست اما این خود همان مشکلِ بیانیه‌ی مذکور است. چنین هویتی کلی‌ست و اساساً جعلی. روژآوا پدیده‌ای‌ست تاریخ‌مند و مشخص؛ توحشِ محاصره‌گرِ روژآوا را نمی‌توان در تقابل با ویژگیِ منحصربه‌فردِ این پدیده غیر-انسانی دانست، چرا که اساساً مفاهیمِ «انسان» و «انسانی» مفاهیمی‌ هستند جعلی. شش بار تکرارِ واژه‌ی انسان و ترکیب‌های آن به شکلی رتوریکال با هدفِ اغنای مخاطبین به حمایت از روژآوا در متنِ بیانیه‌ی مذکور، علاوه بر محتوای ایدئولوژیکِ آن، نشانگرِ مساله‌ای دیگر است.

اگر به بیانیه‌ای مشابه- صرفاً با توجه به سویه‌ی اولِ هر بیانیه- در این زمینه توجه کنیم این مساله پررنگ‌تر می‌شود. بیانیه‌ی اتحاد سوسیالیست‌های سوری ایرانی(۱۵ مارس ۲۰۱۶) نمونه‌ی بیانیه‌ای‌ست که درست در نقطه‌ مقابلِ بیانیه‌ی موردِ بحث قرار دارد: این بیانیه در مقدمه‌ای موجز و شفاف در مورد وضعیت سوریه صحبت می‌کند.صادرکنندگانِ این بیانیه به صورت سربسته خود را سوسیالیست‌های ضداستالینیسم معرفی کرده‌اند- باید به این نکته توجه کرد که گروه مذکور هم‌اکنون یک سایت راه‌اندازی کرده که در آن علاوه بر انتشارِ بیانیه و معرفی خود، ارتباط با مخاطبانش از طریقِ ایمیل را فراهم کرده است. ویژگی دیگر این که این بیانیه مخاطبانی مشخص دارد. حال اگر به ویژگی‌های بیانیه‌ی موردِ بحث توجه کنیم، می‌بینیم:

 یک: این بیانیه به وضعیتِ بحرانِ فعلی منطقه نپرداخته و موضعی مشخص نسبت به آن ندارد.

 دو: این بیانیه فاقدِ هویتی مشخص برای صادرکنندگان‌اش است-منظور از هویتی مشخص هویتی تاریخمند و انضمامی‌ست نسبت به وضعیت، نه هویتِ کلی و بی‌زمانِ انسانی که خود بیگانه با وضعیت‌های مشخص تاریخی‌ست.

 سه: این بیانیه مخاطبی مشخص ندارد. منظور از مخاطب مشخص مخاطبی‌ست سوژه‌ی ایدئولوژی پشتِ متن، نه سوژه‌ی بی‌زمانِ انسانی که متن رتوریکالِ بیانیه‌ی موردِ بحث مخاطبِ خود ساخته.

با توجه به مسائلی که گفته شد، بیانیه‌ی موردِ بحث را می‌توان برساخته‌ی وضعیتی دانست که بدیو در کتابش «اخلاق؛رساله‌ای در ادراکِ شر» به توصیفِ آن پرداخته. او در توصیفِ اخلاقِ حقوقِ بشر می‌گوید: «بازگشت به دکترینِ قدیمیِ حقوقِ طبیعیِ انسان آشکارا به سقوطِ مارکسیسمِ انقلابی و فرم‌های مداخله‌ی مترقی متاثر از آن مربوط است. در حوزه‌ی سیاسی بسیاری روشن‌فکران که هم‌راستای باور عمومی هستند محروم از هرگونه نشانه‌ی سیاستِ جمعی، فاقد هرگونه درک از تاریخ، ناامید و نامنتظر نسبت به انقلابی اجتماعی مغلوبِ منطقِ بازارِ سرمایه‌داری و دموکراسی پارلمانی‌ گشته‌اند» (بدیو، اخلاق).این مساله وقتی پررنگ می‌شود که به فقدانِ سیاستِ جمعی در جامعه‌ی ایران توجه کنیم، جامعه‌ای که اغلبِ صادرکنندگانِ بیانیه‌ی موردِ بحث در آن ساکن‌اند یا به شکلی در پیوند با آن به فعالیت می‌پردازند، اما از کوچکترین‌ اشاره‌ای به نقشِ مشخص دولتِ حاکمِ ایران در بحرانِ منطقه سرباز‌زده‌اند. انگار واقعاً سوژه‌هایی در خلاء هستند. علاوه بر این، توقع می‌رود صادرکنندگانِ بیانیه‌ای در حمایت از انسانیت- یا بهتر است بگوییم در مخالفت با غیر-انسانیت، آنگونه که از سابقه‌ی دو دهه‌ی اخیرِ روشن‌فکری در ایران پیداست، نسبت به پدیده‌های غیر-انسانی در جامعه‌ی فعلی ایران حساس‌تر باشند. این به معنای اتمیزه‌سازی و تقلیل بحرانِ منطقه به مساله‌ی یک کشور(ایران) نیست. همچنین نباید آن را نادیده گرفتنِ تلاش‌های فردی یا مجزای افرادِ امضاکننده‌ی این بیانیه در قالبِ گروه‌های دیگر، یا سایر اعضای جامعه‌ی روشن‌فکری ایران،قلمداد کرد؛بلکه مقصود توجه به وضعیتِ حاکم بر این جامعه است که چنین مداخله‌های سیاسی اخته‌ای تولید می‌کند.

پی‌نوشت: بیانیه مذکور به همین شکل در سایتِ حزب همبستگی افغانستان بازنشر شده. این خود گواهِ روشنی‌ست که مخاطبِ این بیانیه نه در ایران نه در افغانستان و نه در هیچ‌کجای دیگرِ دنیا موجود نیست، مخاطبِ این بیانیه «انسان» است.