موضع سرنگونی جمهوری اسلامی!

مروری مختصر:

بعد از تصمیم دولتهای آمریکا، انگلیس، فرانسه‌ و آلمان در کنفرانس گوادلوپ (٧-۴ ژانویه‌ ١٩٧٩) برای مخالفت با به‌ قدرت رسیدن نیروهای چپ، دمکرات و لیبرال در ایران بعد از شاه‌، از طریق حمایت مالی، سیاسی، تبلیغی و راضی کردن ارتش شاهنشاهی به‌ پشتیبانی از خمینی، اشخاص و احزاب سیاسی مجبور به‌ اتخاذ موضع سیاسی در موافقت و یا مخالفت با جمهوری اسلامی(ج.ا.) در ایران شدند.

سلطنت طلبان از قدرت رانده‌شده‌ بودند و بطور طبیعی مخالف رژیم اسلامی شدند. حزب توده‌ و چریکهای اکثریت بنا به‌ مصلحت شوروی طرفدار ج.ا. شدند. سازمان مجاهدین خلق بعد از تلاش زیاد و بیفایده‌ برای سهیم شدن درقدرت به‌ اپوزسیون سرنگونی طلب رانده‌ شد.  نیروهای چپ طرفدار چین نیز فریب «ضد امپریالیست بودن» خمینی را خورده‌ و به‌ صف طرفداران رژیم پیوستند. تعدادی از جریانهای سیاسی چپ دیگر طیفی از نیروهای سرنگونی طلب مصمم تا مردد و بینابینی را تشکیل میدادند. متاسفانه‌ در هجوم رژیم به‌ تمام اپوزسیون مخصوصا به‌ نیروهای چپ متحمل ضربات سنگتن انسانی شدند و متلاشی شدند.

در کردستان اوضاع متفاوت بود. حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) در ابتدا بسیار متوهم به‌ تقیه‌ و وعدهای نماینده‌گان رژیم در تهران و کردستان بود. خوشباوری حدکا به‌ وعده‌های توخالی و تحریکات تفرقه‌ افکنانه‌ی رژیم علیه‌ کومه‌له‌ بیشتر و بیشتر حدکا را از حمله‌ نظامی پراکنده‌ به‌ کومه‌له‌ تا تصویب طرح  د. قاسملو برای جنگ سراسری علیه‌ کومه‌له‌ در کنگره‌ حدکا هول داد که‌ موجب تلفات سنگین دو طرف و لطمات جبران ناپذیربه‌ جنبش کوردستان شد. وعده‌ها صرفا برای خریدن وقت و تجدید سازمان و هماهنگی بین ارتش و سپاه‌ پاسدران برای حمله‌ به‌ و اشغال نظامی کردستان بود. غیر قانونی و منحل اعلام کردن حدکا از جانب رژیم، حدکا را وادار کرد از «لبیک گفتن به‌ امام» دل بکند و به‌ اپوزسیون سرنگونی طلب بـپـیـوندد.

 کومه‌له‌ در کنگره‌ اول خود در دسامبر ١٩٧٨، چند ما قبل از به‌ قدرت رسیدن ج.ا.،  پشتیبانی غرب از خمینی برای جلوگیری از رفتن رژیم سیاسی جدید ایران بطرف شوروی و ماهییت ارتجاعی، ضد آزادی و ضد مردمی رژیم ج.ا. را در تحلیل خود از اوضاع سیاسی ایران پیش بینی کرده‌ بود. درتشکیل «هیئت نماینده‌گی خلق کورد» و مذاکره‌ علنی با رژیم بسیار تلاش کرد وهمزمان بدون توهم سیاست جنگ افروزانه‌ رژیم و خریدن وقت برای اشغال نظامی کردستان را افشا میکرد.

اکنون بنا به‌ افت و خیزهای سیاسی در منطقه‌ و ایران هر از چند گاهی بحث براندازی و سرنگونی ج.ا. مدتی در میدیا و شبکه‌های اجتماعی مجددا مطرح خواهد شد.

سوال: در چه‌ شرایطی به‌ جا و بر حق است که‌ اشخاص یا احزاب سیاسی موضع سرنگونی طلبانه‌ داشته‌ باشنـد؟

در ایران ولایت فقیه‌ که‌ خبری از آزادی نیست سرنگونی طلبی از جانب ج.ا. به‌ بخشی از نیروهای سیاسی تحمیل میشود. اشخاص و نیروهای سیاسی که‌ میخواهند برای کسب ابـتـدایـتـریـن حقوق فردی و اجتماعی خود مبارزه‌ کنند، و زندگی بدون آزادی برای دخالت در سرنوشت فردی و اجتماعی خود برای آنها فقط زنده‌ ماندن است نه‌ زندگی کردن، سرنگونی طلب شدن برایشان اجباری خواهد شد نه‌ اختیاری.

در مصاحبه‌ بعضی میدیاها با نماینده‌ احزاب کورد ژورنالیست مصاحبه‌کننده‌ از شدت نگرانی از حق تعیین سرنوشت و استقلال کردها نمیتواند همسویی خود را با ج.ا. پنهان کند. به‌ خود میبالد که‌ مثل ژورنالیستی خبره‌ نماینده‌ حزبی تجزیه‌طلب و سرنگونی طلب را به‌ دام انداخته‌ و میخواهد ازش اقرار بگیرد که‌ بالاخره‌ آیا سرنگونی طلب هستید یا خیر؟ مبارزه‌ مسلحانه‌ را کنار گذاشته‌اید یا خیر؟

ژورنالیست «بی طرف» نماینده‌ احزاب را به‌ موضعی دفاعی انداخته‌ و به‌ ج.ا. و یا رژیم مرکزگرا بعد از ج.ا. چشمک میزند که‌ امروز یا فردا به‌ نان و نوایی بهتری برسد.

مسئول درجه‌ اول در هر کشوری در قبال فرد و جامعه‌، دولت آن کشور است. پس ژرنالیستهای منصف باید با صراحت به‌ مردم بگویند از آنجا که‌ دولت حاکم  با دیکتاتوری، اختناق و اعدام، آزادی را از مردم سلب کرده‌ است و مانع فعالیت احزاب سیاسیشان شده‌ آنها را به‌ سرنگونی طلبی وادار کرده‌ است.اما سوالها کاملا عامدانه‌ غلط و بیربط طرح میشوند. بجای پرسیدن سوالها ازنماینده‌گان دولت تحمیل کننده‌ سرنگونی طلبی به‌ احزاب از نماینده‌ احزاب منحله‌، غیر قانونی، محارب با خدا و …  پرسیده‌ میشوند.

اگر فعالیت احزاب سیاسی اپوزسیون ممنوع نشود، مبارزات سیاسی و رقابت احزاب برای کسب رای مردم و رسیدن به‌ قدرت مهیا شود سرنگونی طلبی از طریق متوسل شدن به‌ قهرو خشونت موضوعیت خود را از دست میدهد.

 انتخاب اجباری سرنگونی طلبی انتخابی یک بار برای همیشه‌ نیست. این انتخاب بستگی به‌ میزان و ظرفیت و تحمل سیاسی دولت حاکم دارد. به‌ هر اندازه‌ دولت دیکتاتورتر و ضد آزادیتر باشد به‌ همان اندازه‌ به‌ درست احزاب سرنگونی طلبترخواهند بود. به‌ هر اندازه‌ دولت دمکراتیکتر و آزادیخواهتر باشد به‌ همان اندازه‌ احزاب سرنگونی طلب نخواهند بود. در طول حیات سیاسی هر دولتی بنا به‌ میزان تامین آزادی سیاسی برای نیروهای اپوزسیون و اقلیتها، احزاب اپوزسیون میتوانند در مقاطعی بنا به‌ ممانعت از آزادی فعالیتشان سرنگونی طلب باشند و در مقاطعی دیگر بنا به‌ آزادی نسبی فعالیتشان شعار سرنگونگی را کنار نهند. بنا بر این انتخاب سیاست سرنگونی جاده‌ای یکطرفه‌ و غیر قابل بازگشت نیست بلکه‌ میتوان این شعار را بنا به‌ تغییرات در توازن قوای سیاسی جامعه‌ در دستور کار گذاشت و یا کنار گذاشت. استرتیژی رسیدن به‌ اهداف سیاسی و سهیم شدن در قدرت و ثروت جامعه‌ است. در این مسیر میتوان بنا به‌ شرایط سیاسی سرنگونی را برای مدت زمان متفاوت و متاثر از تغییرات جامعه‌ اتخاذ و یا از دستور خارج کرد.

در یک کلام احزاب اپوزسیون نیستند که‌ داوطلبانه‌ سرنگونی طلب میشوند، بلکه‌ دولت حاکم است سرنگونی طلبی احزاب را ، به‌ منظور اشاعه‌ رعب و وحشت و ترس از «بی نظمی و ناامنی جامعه‌» در میان مردم، ترجیح میدهد و به‌ احزاب اپوزسیون تحمیل میکند.

به‌ طور مثال: در اوایل شروع درگیریهای نظامی بین ج.ا. و پیشمرگان کوردستان در سال ١٩٧٩ آقای جلال طالبانی با هاشم رفسنجانی تماس گرفت وبه‌ او گفته‌ بود:« بلکه‌ مذاکراه‌ را با احزاب سیاسی کوردستان ادامه‌ دهید و درگیری مسلحانه‌ خاتمه‌ یابد.» در جواب رفسنجانی گفته‌ بود:«احزاب هم نخواهند ما آنها را با جنگ وادار به‌ خروج از شهر و روستاهایی کوردستان خواهیم کرد.» (نقل به‌ معنی).

ج.ا. با درست کردن بحران در داخل و خارج ایران عمرخود را درازتر کرده‌  و به‌ این منظور کماکان شدیدا به‌ احزاب سرنگونی طلب، تجزیه‌ طلب و وابسته‌ به‌ بیگانه‌ و … احتیاج مبرم دارد. اگر به‌ فرض محال احزاب موجود از صحنه‌ سیاسی محو شوند ج.ا. خود احزاب کارتونی سرنگونی طلب اپوزسیون خود را سازمان خواهد داد.

٢٨ ژوییه‌ ٢٠١۶