برای خوش داشت رژیم و به کام ساواک و سلطنت

تک گویی شکنجه گر ساواک و قاتل انقلابیون، با ایرج مصداقی با عنوان نادرست “گفتگو”[۱]، درواقع بیان نظرات مستقیم ساواک و سلطنت، از طریق بلندگوی آقای مصداقی است. جدیدترین حربه دشمنان جنبش مبارزاتی مردم ایران به واسطه بزک کردن چهره کریه ساواک و به تبع آن وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است. “برای روشن شدن چگونگی به تور افتادن حمید اشرف و جنگ و گریز مداوم ساواک با او، به گفتگو با پرویز معتمد پراختم که از نزدیک در جریان تعقیب و مراقبت از حمید اشرف طی سال‌های ۵۴ و ۵۵ بوده است.”

نگارنده به خزعبلاتی که آن ساواکی پلید در افتخار به دستگیری، قتل و بازجویی و زندانی کردن دلاوران مبارز در پیش از انقلاب ۱۳۵۷ مرتکب شده، کاری ندارم. این مزدور پست همچون رئیسش پرویز ثابتی، در پشت هم اندازی و دروغ گویی،  شارلاتانی بیش نیست، آنها از انقلاب مردم، کارگران و زحمتکشان ایران شکست خوردند و به زائده هایی تبدیل شدند که هر از چندی بوی گندشان توسط دیگران در هوا پراکنده می شود.

آقای مصداقی در مقدمه ای بر تک گویی و اراجیف ساواکی پست و همچنین در پایان نویس شماره ۳، دو مورد به ناروا در مورد زنده یادان رفیق تراب حقشناس و به نقل از آن ساواکی در مورد مجاهد شهید رضا رضایی بازگو کرده است که به آن در اینجا می پردازم. در مورد اول، ایشان این به اصطلاح گفتگو را “روایت مستند تاریخ”، دانسته و آن را با کار پر ارج رفیق تراب در درج اسناد سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران (م ل) و سازمان پیکار با همکاری رفقایش در سایت اندیشه و پیکار را، تلویحا مقایسه کرده، بیش از یک سوم این مقدمه را به این امر اختصاص داده است. به قول مولوی: هر کسی را خدمتی داده قضا /  در خور آن گوهرش در ابتلا.

ایشان پس از این که متذکر می شود که برخلاف گفته تراب حق شناس، این گفتگو ها در پاییز ۱۳۵۴ رخ نداده، با یادآوری گفته های رفیق تقی شهرام در متن یکی از نوارها در مورد اعدام شهدای مجاهدین در ۴ بهمن ۱۳۵۴، مدعی این کشف بزرگ! می شود که این گفتگو بایستی پس از این واقعه روی داده، نمی تواند پاییز ۱۳۵۴ انجام گرفته شده باشد. و آنگاه به ناروا رفیق تراب را متهم می کند که حتی تاریخ شهادت رفقای خودش را هم نمی داند، وقتی که می نویسد:

” این همه بی ‌دقتی از طرف کسی که ۳۵ سال فرصت داشته تا در مورد تاریخ این گفتگو تحقق کند، تأسف برانگیز است. “حق‌شناسی” اقتضا می ‌کرد کسی که خود را میراث دار این افراد معرفی می ‌کند، تاریخ دقیق اعدامشان را می ‌دانست.”

حالا در چه زمانی و در کجا، رفیق تراب، تاریخ دقیق اعدام این رفقا را به اشتباه بیان کرده و یا اصلا آیا در این باره حرفی زده است را تنها در قصه ای که “مقدمه نویس” سر هم می کند، می توان یافت. جناب مستند گو این چنین آسمان و ریسمان را به هم می بافد و تاریخ ضبط این نوارها را به نا “حق شناسی” رفیق تراب در باره تاریخ اعدام رفقای شهید پیوند می زند. از سوی دیگر اهمیت این که اگر چنین اشتباهی هم صورت گرفته شده باشد، چه ارتباطی به مقدمه ای در باره این به اصطلاح گفتگو دارد را نیز تنها و صرفا می توانیم در کینه جویی های منحط آقای مصداقی به رفیق تراب، سازمان پیکار و سایت اندیشه و پیکار دانست. او پیشتر هم بارها آن را نشان داده و در همین مقدمه هم به یکی از آن ها رجوع می دهد، که در آنجا از این اشتباه چنان بر می آشوبد که انتقاد نمی کند بلکه: “پس از انتشار این نوار‌ها در سال ۱۳۸۹، بلافاصله اعتراضم را منتشر کردم.”  و از آن چماقی برای کوبیدن و تخریب استفاده می کند، چنان که به جنگ دشمن رفته است، گو چنین باد.

رفیق تراب در مقاله ای که در ویژه نامه آرش شماره ۱۰۶- ۱۰۵ در مارچ ۲۰۱۱، منتشر کرد برای بهانه جویان و عافیت طلبان در این باره نوشت: “… کسانی که تمام ژست رادیکالشان در این خلاصه می شود که هیچ کاری انجام ندهند، نمی توانند از این نوارها ناراحت نشوند. آنان که این طورآرام به بحث نشسته بوده اند، لای دندان های نهنگ ساواک، موساد و سیا می زیستند و جسورانه خروش بر می داشتند، نه پشت کامپیوترهای امن در اروپا و آمریکا و «افتخارات» صدتا یک غاز! متأسفانه، سطح جنبش (یعنی سطح مدعیان «رهبری و سخنگویی» آن) چنان نزول کرده است که معدودی از «گروه ها» به این اسناد جز به قصدِ یافتن وصله ای برای رفوی قبای ژندهء خویش نیندیشیدند و پرسش هایی عبث در خیال خود مطرح کردند که اگر ما هم به انحطاطی که آنان در آن غرق اند مبتلا بودیم، این اسناد هرگز منتشر نمی شد و همان سرنوشتی پیدا می کرد که نسخه های پیشین آنها! …”[۲]

در مورد نوارهای گفتگوی رهبران دو سازمان فدایی و مجاهد در سال ۱۳۵۴، که برای اولین بار در سپتامبر ۲۰۱۰، در سایت اندیشه و پیکار منتشر شد، رفیق تراب حق شناس از طرف جمع تنظیم و انتشار آرشیو سازمان پیکار در راه آزادى طبقهء کارگر، در این باره نوشت: “آنچه در نخستین ردیف از این اسناد روى سایت مى آید عبارت است از نوار گفت وگوهاى درونى که در پاییز سال ۱۳۵۴ (کمى پس از انتشار «بیانیهء اعلام مواضع…») بین سازمان مجاهدین خلق ایران (که در سال ۱۳۵۷ بخش منشعب یا بخش م. ل. نامیده شد) و سازمان چریک هاى فدائى خلق ایران، و طبعاً در شرایط بسیار دشوار امنیتى در تهران صورت گرفته است، به طورى که حتى براى اجتناب از شناسایى یکدیگر، در دو سوى پرده مى نشسته اند.”[۳]

بایستی یادآوری کنم که در آذر ماه ۱۳۵۴، نیز گفتگویی بین رفقا، حمید اشرف، بهروز ارمغانی از یک سو و رفقا بهرام آرام و جواد قائدی از سوی دیگر هم انجام شده بود که این گفتگو ها نیز به نقل از همان “گفتگوی رهبران دو سازمان” ضبط هم می شد، اما کیفیت نوارها خوب نبود. در بخشی با عنوان “خطاب به کادرها”، در کتاب “مسائل حاد جنبش ما”، هم به این گفتگو اشاره شده است. در آنجا نوشته شده: ” همانطور که  گفته شد در جلسه ی مذاکرات آذر ماه ۵۴[۱۳]، انتشار یک نشریه ی مشترک که آن موقع قرار بود نام “بحث وحدت” داشته باشد، مورد توافق طرفین قرار گرفت.”[۴]

آقای مصداقی در همان، مقدمه، بدون شاهد به قاضی می رود و مجددا، رفیق تراب را متهم می کند که، “متأسفانه چنان که انتظار می‌رفت نه تراب حق شناس مسئولیت “اشتباه‌”‌اش را پذیرفت و آن را تصحیح کرد و نه دیگر کسانی که به تجزیه و تحلیل این نوارها می ‌پرداختند به آن روی خوش نشان دادند! اگر پای صحبت‌شان بنشینی هم احتمالاً خواهند گفت حالا چه فرقی می‌ کند و یا چه اهمیتی دارد؟ این توضیح را دادم که بگویم در زمینه کار تاریخی ما تا کجا عقب هستیم و لاجرم از هر تلاشی در این رابطه بایستی استقبال کرد.”

ایشان هیچ وقت، از آرشیو اسناد سازمانی، سایت اندیشه و پیکار که اگر در میان گروه ها و سازمان های سیاسی ایرانی، بی نظیر نباشد، کم نظیر است، نه تنها “استقبال” نکرده، بلکه حتی به آن، همان طور که پیشتر اشاره شد “اعتراض” هم کرده است. ایشان در همان اعتراض نامه خود در اولین جمله اش، نه تنها از آن همه اسناد تاریخی که پیش از آن در سایت منتشر شده بود استقبال نمی کند، بلکه در انتشار همین نوار گفتگو ها هم کنایه می زند و حتما استقبال نمی کند، آنجا که می نویسد: “تراب حق شناس پس از گذشت ۳۵ سال بالاخره راضی شد بخشی از امانت جنبش انقلابی مردم ایران را که در اختیارش بود عمومی کند. همین‌قدر هم جای شکرش باقیست.”[۵]

 از سوی دیگر پس از انتشار این نوارها، در مجموعه ای که در نشریه آرش به آنها اختصاص داده شد و بخشی از آن در سایت اندیشه و پیکار هم منتشر گردید، یعنی تقریبا ۵ ماه پس از انتشار نوارها و مقدمه رفیق تراب در همین سایت، توسط نگارنده یاد آوری شده بود که: “گفتگو هاى بین رهبران دو سازمان چریک هاى فدایى خلق ایران و مجاهدین خلق ایران [بخش م ل] در اسفند ۱۳۵۴، شاخص اساسى عمل سیاسى و مهمترین ارتباطات بین دو سازمان بوده است. در واقع این گفتگو ها نتیجه و اوج همکارى هاى این دو سازمان در جهت وحدت بود. پیش از این گفتگوها و نیز پس از آنها، ارتباطات و نشست هایى صورت گرفته است، که در این نوشته سعى مى شود بصورت مختصر روشنایى بر آنها انداخته شود.”[۶]

چند سال بعد، زمانی که متن پیاده شده گفتگوی رهبران دو سازمان به صورت کتاب در سپتامبر ۲۰۱۴، منتشر شد، بخشی از کتاب “مسائل حاد  جنبش ما”، به جای مقدمه کتاب متن گفتگوها، آورده شد، همچنین در پاینویس های متعدد در توضیح برخی از اطلاعات مطرح شده در این گفتگوها، بارها و بارها به این مسئله اشاره شده است که این گفتگوها در اسفند ۱۳۵۴، انجام گرفته است.[۷]

و اما در مورد دوم، آقای مصداقی در پاینویس شماره ۳، با نقل قول مستقیم از آن ساواکی ملعون می نویسد: ” رضا رضایی آن گونه که مجاهدین تبلیغ می ‌کنند فرار نکرد. او پس از آن که ده‌ها اسلحه سازمان و نارنجک را تحویل داد، با تبدیل قرار آزاد شد. من یادم هست حاج‌ خلیل رضایی در کمیته مشترک التماس می‌ کرد که او را آزاد نکنند. او می ‌گفت من بچه‌ام را بهتر از شما می‌ شناسم. مطمئن هستم دوباره می ‌رود و وصل می‌شود. اما عطارپور به گفته‌ های او توجه نکرد و گفت دستور است که او را آزاد کنیم و ما نمی‌ توانیم مانع شویم. البته یادم هست یک مأمور به نام «بصام راز» با او بود چرا که مدعی شده بود می‌خواهد بقیه سلاح‌ها و برادرش احمد را معرفی کند.”

چرا این چرندیات؛ در خود متن نیست و در پاینویس آمده است؟ معمولا در این گونه، گفتگو ها، پاینویس ها متعلق به مصاحبه کننده و در توضیح و همچنین دادن اطلاعاتی درباره متن و فراتر از اصل گفتگو است، همان گونه که در پاینویس های ۵ تا ۸ توسط آقای مصداقی چنین آمده است. آیا این پاینویس و چند تای دیگر، مواردی جدا و متفاوت از “روایت مستند تاریخ” است؟ یا این که گفتگو کننده هم در صحت آن به شبهه افتاده و میزان دروغ گویی های این “روایت از سمتی دیگر”، او را هم به شک انداخته است؟

در هر حال اصل قضیه، بر این است که سازمان مجاهدین در پیش و پس از ضربه شهریور ۱۳۵۰، به شدت در مضیقه تهیه اسلحه و مهمات بود و اساسا، علت لو رفتن سازمان به خاطر تهیه همین تدارکات بود. در اینجا لازم نمی بینم که دوباره کتاب های تاریخ این ضربه را مرور کنم. در واقع به هیچ وجه “ده ها اسلحه سازمان و نارنجک”، در آن زمان وجود خارجی نداشت که مجاهد رضا رضایی و یا هر کس دیگری بتواند به پلیس رژیم تحویل دهد. اگر هم تعداد بسیار کمی از همین منابع هم وجود می داشت، در هسته ها و شاخه های متعدد سازمان تقسیم شده بود. وضعیت کمبود اسلحه و مهمات به قدری حاد بود که در زمان دستگیری مجاهد محمد حنیف نژاد و سایر رفقای رهبری، هیچکدام مسلح نبودند، و این زمانی است که رضا هنوز در زندان است و پس از فرار قهرمانانه اش نیز وضعیت بهتر از این نشده بود. در زمان ضربه شهریور ۱۳۵۰ و تا یک ماه پس از آن ساواک هیچ گونه اسلحه و مهماتی از هیچ خانه ای به دست نیاورد و این نشانی از نبود آنها، و به تبع نیاز شدید سازمان به داشتن اسلحه و مهمات بود.

طرح امکان فرار و همکاری تاکتیکی رضا برای دستگیری برادر بزرگترش احمد، همه توسط رهبری و مسئولین سازمان در داخل زندان و بیرون تایید شده بود. رضا با فرارش نه تنها اطلاعات با ارزشی از زندان، شکنجه، بازجویی ها و همچنین موقعیت اعضای سازمان در آنجا را به بیرون منتقل کرد، بلکه با الحاق خودش به عنوان یکی از کادرهای مرکزی سازمان باعث تقویت سازماندهی و شارژ روحی اعضا در داخل و بیرون از زندان شد. این فرار در همان سال در محافل و گروه های مبارز و دانشجویی شور و شعفی به وجود آورد. در خارج از کشور هم می توان به رادیو “صدای انقلابیون ایران” و نشریه باختر امروز شماره ۲۳، نیمه دوم بهمن ماه ۱۳۵۰،[۸] اشاره کرد. همین شرح فرار را روزنامه لوموند در ۱۷ فوریه ۱۹۷۲، نیز منتشر کرد.[۹] رفیق تراب حقشناس در مقاله تحقیقی در باره باختر امروز در این باره چنین نوشت، که خود جوابی به این ساواکی مزدور هم هست:

“[باختر امروز] شماره ۲۳ نیمه دوم بهمن ماه ۱۳۵۰، مطلبى دارد تحت عنوان “شرح فرار من” از رضا رضایى که چاپ آن در روزنامه لوموند خیلى سرو صدا ایجاد کرد. سفارت ایران به لوموند نامه اعتراضى نوشت که “چرا این مطلب را چاپ کرده اید؟ آقاى رضا رضایى با نیروهاى امنیتى همکارى کرده و بعد از زندان آزاد شده”. لوموند جواب داده بود که “همین که او فرار کرده و الان دارد با شما مبارزه مى کند خودش نشان دهنده نوع همکارى اى است که با شما کرده!” (نقل به مضمون) ترجمه عربى “شرح فرار من” در مجله معتبر البلاغ چاپ بیروت نیز منتشر شد. تا آنجا که من مى دانم متن اصلى در هیچ جاى دیگرى جز باختر امروز چاپ نشده است. نام شکنجه گران ساواکى که این روزنامه از نامه هاى رضا رضایى استخراج کرده نیز چاپ شده.”[۱۰]

بر اساس تجربیات رضا در آن مدت در زندان و همچنین اطلاعاتی که او با خود به بیرون آورده بود، رفیق مصطفی شعاعیان، مقاله ای در باختر امروز شماره ۲۷، نیمه دوم خرداد ۱۳۵۱، با عنوان ” گفتارى در باره شکنجه و زندان” و با نام مستعار “رفیق سرخ” منتشر کرد.[۱۱]

البته شرح این فرار در کتاب ها و منابع مختلف دیگر و در خاطرات افرد دیگری مانند آقایان، محسن نژاد حسینی و یا لطف الله میثمی نیز آمده است. سازمان مجاهدین خلق ایران نیز در هیچ کدام از دوره های سیاسی خود چه پیش و چه پس از انقلاب آن را تکذیب نکرده است، حال ما بایستی صرفا و فقط برای ” شنیدن روایت از سمتی دیگر”، ناروایی های یک مزدور پلید که شهید رضا رضایی با نبرد دلاورانه اش به او و اربابانش پاسخ داد را در نظر بگیریم و تلویحا به اصل این واقعه شک کنیم، تا آقای مصداقی بتواند همچنان در بلندگو شدن برای این شارلاتان مصر باشد.

به اصطلاح گفتگو کننده، بیش از پیش در این تک گویی، هم سو با این مامور ساواک و دشمن مبارزان راه آزادی و برابری است، وی به او این امکان را داده که همان اطلاعاتی را که ما در این سال ها می دانستیم با شامورتی بازی و ترکیبی از لاف و گزاف و داستان های مهیج کارآگاهی، همراه با توهین و هتاکی به مبارزات مردم و فرزندانش که در آن سال ها دلاورانه به مصاف اینان می رفتند، بیان کند. بایستی قاطعانه با این گونه، جسارت ها به حقانیت مبارزات مردم ایران “برای خوش داشت رژیم و به کام ساواک و سلطنت”، برخورد کرد، تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

[۱] – جنگ و گریز ساواک با چریک «افسانه»‌ای حمید اشرف از نگاهی دیگر، ایرج مصداقی.

 http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-628.html

[۲] – آن گم شده ای که این همه بحث برانگیخته است، تراب حق شناس، آرش ۱۰۶- ۱۰۵، مارچ ۲۰۱۱، صفحه ۱۳۲، همچنین این سند را در این ادرس ببینید: http://peykar.org/free/581-arash106.html?start=1

[۳] –  گفت و گوهاى درونى بین دو سازمان چریک هاى فدائى خلق ایران و مجاهدین خلق ایران (۱۳۵۴)                      http://peykar.info/PeykarArchive/Mojahedin-ML/mojahed_fadaii.html

[۴] – مسائل حاد جنبش ما، سازمان مجاهدین خلق ایران، اسفند ماه ۱۳۵۵، صفحه ۲۱٫ این سند را می توانید در اینجا بیابید: http://peykar.info/PeykarArchive/Mojahedin-ML/pdf/Masaele-Hadde-Jonbeshe-Ma.pdf

[۵] – http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-384.html

[۶] – نوار گفتگو هاى بین دو سازمان، و نگاهی به زمینه های همکاری در تجربه‌ی مبارزاتی آنان، بهروز جلیلیان، آرش ۱۰۶- ۱۰۵، صفحه ۱۷۱٫ همچنین این سند را در این ادرس ببینید: http://peykar.org/free/581-arash106.html?start=6

[۷] – کتاب گفتگوی سازمان چریک های فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران (سال ۱۳۵۴)، انتشارات اندیشه و پیکار، سپتامبر ۲۰۱۴٫

[۸] – شرح فرار من، رضا رضایی، http://peykarandeesh.org/Niruhaye-Digar/bakhtare-emrooz/bakhtare-emrooz-23.pdf

[۹] –  Histoire d’une évasion, LE MONDE | ۱۷٫۰۲٫۱۹۷۲, همچنین نسخه اینترنتی آن را در اینجا بیابید:

http://www.lemonde.fr/archives/article/1972/02/17/histoire-d-une-evasion_2381978_1819218.html?xtmc=reza_rezai&xtcr=1

[۱۰] – http://peykar.org/free/729-bachtareemrooz.html

[۱۱] – http://peykarandeesh.org/Niruhaye-Digar/bakhtare-emrooz/bakhtare-emrooz-27.pdf