“کومەله” ها پیش به سوی اتحاد!

“کومه له” ها پیش به سوی اتحاد!
یکی از مسائل اصلی “کومه له” سازمان کردستان “حزب کمونیست ایران” در سالیان اخیر حداقل از سال ۲۰۰۰ تاکنون با سازمان زحمتکشان کردستان بر سر تسخیر اسم “کومه له” و نه بر سر اختلافات عقیدتی و جهان بینی بوده است. کومه له یعنی سازمان کردستان “حزب کمونیست” ایران تاکنون حاضر نبوده است که سازمان های دیگر موسوم به کومه له یعنی جریاناتی که تحت نام کومه له ی زحمتکشان کار می کنند را به عنوان “کومه له” به رسمیت بشناسد و این از نظر حقوقی به نظر من درست است. مساله این است که جریانات دیگر از منظر حقوقی نباید اجازه داشته باشند بعد از انشعاب همچنان اسم سازمانی که از ان منشعب شده اند را با خود یدک بکشند. جریانی که انشعاب می کند لازم است حزب جدیدی را تاسیس کنند که چه از لحاظ فرم و چه محتوا با حزب سابق متفاوت باشد، مگر این که اختلافات بر سر مسائل تشکیلاتی و پول و غیره باشد. اگر اختلاف بر سر این مسائل هم باشد، باز هم حق ندارد اسم سازمان سابق را با خود یدک بکشد.
مساله ی کومه له یعنی سازمان کردستان “حزب کمونیست” ایران با سازمان های زحمتکشان در این سال ها بیش از انکه یک مساله ی ماهییتی و استراتژیک و عقیدتی باشد، یک مساله ی حقوقی بوده و هست و کومه له معتقد است که عبدالله مهتدی به ناحق اسم کومه له را با خود یدک می کشد و تا اینجا به نظرم کومه له حق دارد، اما نباید فراموش کرد که سیاست کومه له در برخورد به فراکسیون ناسیونالیستی موسوم به کومه له ی زحمتکشان و دیگر فراکسیون های ناسیونالیستی مانند “روند سوسیالیستی کومه له” شدیدا منفعت طلبانه و کاسب کارانه و ضد کمونیستی بوده و هست. صلاح مازوجی از رهبران اصلی کومه له در یک سخنرانی در اردوگاه مرکزی کومه له اعلام کرد که ما از تمام اعضامون درخواست کردیم که به “کاک” عبدالله ی مهتدی رای بدهند، تا انشعاب صورت نگیرد.(نقل و ترجمه ی گفت و شنود با رهبری کومه له، زرگویز. من خودم در این جلسه در سال ۲۰۰۹ حضور داشتم)
سازمان زحمت کشان به بهانه ی بازسازی کومه له و در واقع به دنبال پروژه های اصلاح طلبان حکومتی و در نتیجه ی توهم به جمهوری اسلامی و اصلاحات از داخل رژیم انشعاب کرد و بعد از یکی دو سال ماهییت ضد کمونیستی، ضد انقلابی، ناسیونالیستی، مزدورانه، پرو رژیمی و پروغربی خود را نشان داد و عبدالله ی مهتدی در هنگام حمله ی امریکا به عراق به خاطر احتمال حمله ی قریب الوقوع امریکا به ایران نزدیک بود، از خوشحالی دچار شوک قلبی شود.
سیاست های رسمی تمام سازمان های موسوم به زحمتکشان در ۱۶ سال گذشته چیزی جز ادامه ی سیاست های رفرمیستی و پرورژیمی حزب دمکرات کردستان و بازی بین غرب و اصلاح طلبان نبوده و نیست، به همین خاطر ما شاهد هستیم که بارها و بارها سازمان زحمتکشان با جمهوری اسلامی در شهرهای کردستان عراق نشست مشترک برگزار کرده است و از نتیجه بخش بودن گفته گو با رژیم ابراز خوشحالی کرده است و همزمان برای درجه دارهای ابله امریکایی که چیزی جز انسان کشی و ان هم کشتن انسان بی گناه یاد نگرفته اند، چکمه لیسی کرده است.
امروز بعد از شانزده سال عبدالله مهتدی به دنبال دیدار رهبری کومه له ی به اصطلاح کمونیست در مراسم مرگ فئودال ایلخانی زاد، یک نامه ی دور و دراز منتشر کرده است که بررسی ان از زوایای مختلف از حوصله ی کسی که کل این سازمان ها را همچون طاعونی برای جنبش های مترقی اجتماعی می بیند، خارج است. اما نفس نوشتن نامه برای من جای بحث و گفتگو است.
سوال این است که چرا عبدالله ی مهتدی در شرایط امروز ایران و منطقه و در شرایطی که ناسیونالیسم کرد در خاورمیانه در تلاش برای رسیدن به ارمان دیرینه ی خود یعنی تشکیل دولت کردی است نامه می نویسد.
بدون شک و با توجه به شناختی که من از کومه له و دیگر احزاب سیاسی دارم نمی توانم به هیچ وجه قبول کنم که عبدالله مهتدی بدون هماهنگی لازم با ابراهیم علیزاده و رهبری کومه له خودسر دست به چنین اقدامی بزند. اگر عبدالله مهتدی یک شخصیت مستقل بود می توانست قبول کرد، که ایشان جو گیر شده و بعد از نوشیدن یک استکان الکل دست به این “عمل” “ماجراجویانه” زده است، اما مساله به مراتب عمیق تر و پیچیده تر از این حرفاست و برای من نوعی به عنوان کسی که بیش از نیمی از عمر خود را با گوشت و پوست و استخوان با سیاست و مسائل سیاسی سپری کرده است، چنین برهان هایی بیشتر جنون امیز می نمایاند، چیزی که پیشمرگان درجه چندم کومه له ی به اصطلاح کمونیست این روزها می گویند!!
به هرحال در این نباید شک کرد که هماهنگی لازم بین جناح های کومه له چه قبل از “فاتحه خوانی” بر مزار یک فئودال خونخوار(پدر ایلخانی زاده ها) و چه در جریان دیدار و چه بعد از ان صورت گرفته است و من برای اثبات این مساله نه می توانم به سازمان جاسوسی اتحادیه ی میهنی (زانیاری) و نه به شرکت مخابرات کردستان مراجعه کنم، اما این هیپوتز و فرضیه ی من بر اساس شناخت من از این جریانات بنا نهاده شده است و اگر کسی می تواند رد کند، می تواند علیه ان بنویسد و مدرک نشان دهد. من برای اثبات ان به مدرک نیازی ندارم ولی کسی که بخواهد رد کند باید مدرک نشان دهد.
عبدالله مهتدی در این نامه در زمینه ی همکاری که ابتدا به زبان کردی غلیظ و “ناب” منتشر کرده است می گوید که تاریخ کشمکش های جهان به خصوص افریقای جنوبی نشان داده است که کمونیست ها و ناسیونالیست ها در شرایط سرنوشت ساز باید اتحاد کنند و این امری کاملا عادی و “پیشرو” است. (نقل به مضمون از نامه به زبان کردی)
در مورد نلسون ماندلا باید گفت که حزب ملی افریقای جنوبی نه یک حزب پروغرب پرواپارتاید و راسیست از جنس سازمان زحمتکشان بود، بلکه یک حزب علیه همه ی این ها بود. در همین زمینه می توان با اسنادی که منتشر شده است نشان داد، که اتفاقا ماندلا رفقای کمونیست خود در حزب ملی افریقای جنوبی را فروخت و بعد از ان خود از زندان به یک ویلا انتقال پیدا کرد و بیشترین سال هایی که در زندان به سر برد در یک ویلا در قرنطینه به سر می برد. (به مقاله یی از این قلم به اسم کوتاه در مورد نلسون ماندلا مراجعه کنید.

کوتاه در مورد مرگ نلسون ماندلا!


البته بررسی مساله ی افریقای جنوبی و قیام علیه اپارتاید نژادی در این کشور هم از حوصله ی بحث ما خارج است. ما می خواهیم هیپوتزهایی که دلیل اصلی تلاش های عبدالله مهتدی برای همکاری مجدد با کومه له هستند را بررسی کنیم و با نگاهی به وضعیت امروز دنیا و موضع گیری های خود جریان کومه له در مورد تحولات سیاسی در سالیان اخیر و به ویژه بعد از عروج جریانات ناسیونالیستی پ ک ک به عنوان دولت فدرال در خاورمیانه و کردستان سوریه نشان دهیم که اتفاقا انتظارات عبدالله مهتدی از یک جریان شبه چپ و ناسیونالیست چپ کرد، نه تنها بی جا و ابلهانه نیست، بلکه از روی شناخت دقیق از این جریان و افق استراتژیک ان است.
کومه له جریانی است که کردستانی نبود ولی کردستانی شد. کومه له سال هاست که به کردستان ایران گره خورده است و خارج از مرزهای کردستان و ان هم بخشی هایی از کردستان در قسمت جنوبی کردستان ایران، هیچگاه نتوانسته است برد زیادی داشته باشد و این هم دلایل خاص خود را دارد که از چارچوب بحث ما خارج است ولی یکی از دلایلش خود کومه له و رهبری ان است که هیچ گاه افقی فراتر از افق محلی و منطقه یی نداشته و هیچ گاه هم برای تبدیل شدن به یک جریان سراسری تلاش نکرده است. جنب و جوش های نظامی حزب دمکرات کردستان که همواره سرش در اخور سازش با جمهوری اسلامی بوده است هم در همین چارچوب قرار دارند.
کومه له همواره در مورد بخش های مختلف کردستان بیانیه صادر می کند و همواره در مورد بخش های دیگر کردستان تحلیل و ارزیابی می کند و با تمام احزاب از هر چهار بخش کردستان در تماس تنگاتنگ است ولی کومه له به ندرت با احزاب چپ و کمونیست خارج از کردستان تماس برقرار می کند. به ندرت پیش می اید که کومه له فعالین کمونیست و چپ خارج از کردستان را سازمان دهد یا به انان اعتماد کند و متقابلا انان به کومه له اعتماد کنند، چون خصلت ناسیونالیستی و کردایه تی همیشه در کومه له شدید و ضعیف وجود داشته و وجود دارد و اتفاقا کرد بودن و کردستانی بودن به هویت کومه له تبدیل شده است.
کومه له حاضر است ده ها کمونیست فعال، متاثر و رادیکال را در کردستان عراق دست مافیاهای چاقوکش و مزدور جمهوری اسلامی یعنی سازمان های جاسوسی وابسته به اتحادیه ی میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق بدهد، ولی برای یک شکم دریده یی مثل جلال طالبانی چندین هزار دلار پول صرف کند. کومه له حاضر است به خاطر یک شب نشینی با حزب دمکرات هزاران دلار خرج کند ولی حاضر نیست به از خودگذشته ترین کمونیست هایی که سال ها برای این حزب فعالیت کرده اند و در یونان و کشورهای دیگر و یا در داخل کشور در شرایط بسیار سخت اقتصادی به سر می برند، یک دلار بدهد. کومه له هیئت نمایندگی روانه ی مقر حزب دمکرات می کند، حزبی که دستان پیشمرگان و رهبری اش به خون کمونیست ها سرخ شده است، تا به خاطر کشته شدن تفنگچیان ابله این حزب که سیاست و عشیره پرستی را از هم تشخیص نمی دهند، سرخوشی کند، ولی حاضر نیست جلو دیپورت کمونیست هایی که در این سازمان بودند و یک زمانی به این کومه له انتقاد کرده اند را بگیرد.
کومه له حاضر است برای شخص من و امثال من هزار و یک کیس و مشکل درست می کند، کسانی که در معرفی کمونیسم و کمونیست های “ایرانی” به جامعه ی اروپایی به اندازه ی صدتا مثل این احزاب فعال بوده اند، اما با ناسیونالیست ها و قومپرستان سر یک سفره می نشیند و زیر چتر کنگره ی ارتجاعی ملی کرد به دنبال “راهکار حل مساله ی کرد” می گردد.
به نظر من از کومه له تنها اسم کمونیسم و رنگ سرخ باقی مانده است و اگر کومه له این دو را بردارد، از لحاظ محتوا تفاوت چندانی با احزاب دمکرات و سازمان های زحمتکشان ندارد.
حسن معارفی پور
۲۷٫۰۶٫۱۶