تاریخ اسلام

تاریخ اسلام

تکامل نقش دولت

و برخورداری اشرافیت از مزایای نظام جدید

با افزایش خصلت تجاوزگرانه و امپریالیستی نظام جدید و فتوحات خارجی آن، ثروتِ حاصل از غارت سرزمین ها و ملل مغلوب، به سرعت افزایش می یابد. این امر از یک طرف بر قدرت اقتصادی ملت غالب یعنی ملت عرب در برابر ملل مغلوب و از طرف دیگر بر قدرت اقتصادی بخش حاکمۀ آن در برابر  بخش های محروم و منجمله غیرمسلمانِ عرب می افزاید.

جنگاوران اسلامی، یعنی کسانی که به برپائی نظام جدید کمک کرده، در راه آن جان فشانی نموده و جنگیده بودند، از مهاجرین و انصار گرفته تا سپاهیان جنگ قادسیه، بالطبع، همگی از این خوان یغما بهره برده، با ثروتی که از این طریق می اندوزند، به تدریج به طبقۀ حاکمۀ جدیدی که اشرافیت سابق عرب را نیز در خود دارد، ارتقاء می یابند.

در برابر این اشرافیت جدید، بخش های فقیر جامعۀ عربی- که هرچند به زور مسلمان شده بودند ولی هرگز حاضر به شرکت در جهاد و جنگهای غارتگرانۀ اسلامی و انباشتن جیب خود از اموال غارتی نشدند- و بخشهای غیر مسلمان که تن به اسلام نداده و ناچار به پرداخت جزیه شده بودند، قرار داشتند.

واضح است در حالی که پرداخت انواع و اقسام مالیات ها به دولت اسلامی توسط این اقشار و طبقات محروم عرب، از مالیات زکات گرفته تا جزیه و غیره، روز به روز آن ها را ضعیف تر می نمود، بالعکس، جریان رو به افزایش غنائم جنگی و مالیات های دریافتی و همچنین ثروت حاصل از استثمار بردگان و مردم عادی، دائماً بر قدرت و شوکت اشرافیت جدید می افزود و بیش از پیش به قطبی شدن جامعه عربی و تمایزات طبقاتی آن کمک می نمود.

ابن خلدون می گوید عثمان که داماد پیغمبر و خلیفه سوم بود، از خود صد هزار دینار (برابر با چهار صد کیلو طلا) و یک میلیون درهم پول نقد و بسیارى گله هاى اسب و شتر به جا گذاشت و ارزش‏ زمین هایش‏ به تنهائى به دویست هزار دینار (برابر با ۸۰۰ کیلو طلا) بالغ می شد.[۱]

 زُبیر از ابتدا فرد بسیار ثروتمندى بود. او یکى از کسانى بود که خیلى زود به اسلام پیوست. او هم یکى از پسر عموهاى محمد بود. زبیر صاحب هزار برده مرد، هزار برده زن، یازده خانه در مدینه و خانه ها و زمین هاى زیادی در بصره، کوفه، فَستاد، و اسکندریه بود[۲] . او از خود تا ۳۵ ملیون درهم به جا گذارد.[۳] عبدل الرحمن بن عوف ۲ ملیون درهم از خود به جا گذاشت.[۴]

سعد بن ابی وقاص یکى از نزدیک ترین افراد به محمد، در سن ۵۵ سالگى در مدینه و در قصر خود به نام قصر “عقیق” در گذشت و از خود دویست هزار درهم به جا نهاد.[۵]

از طلحه نیز پس‏ از مرگ، بالغ بر سى ملیون درهم باقى ماند.[۶]  و سرانجام، عمر، سومین خلیفه اسلام،آن چنان ثروتى به هم زده بود که هنگامىکه میخواست با دختر على “ام کلثوم” ازدواج کند فقط ده هزار دینار بعنوان  مهریه به على پرداخت. باید توجه داشت که این افراد همگی از مقربان و اولین کسانی بودند که به محمد پیوسته بودند.* با این حال، همین عمر برای فریب دیگران، تظاهر به زندگی ساده و فاصله گرفتن از ثروت می کند.

این اشرافیت جدید، بنا بر ماهیت نابرابر واستثمارگرانۀ نظام اسلامی، در درون خود نیز دچار نابرابری و تمایز میشود. طبقات مختلفی که طبق تصمیم عمر برای دریافت وجوه خمس به وجود می آیند، و تقسیم نابرابر خمس میان آنان، خود نمونه ای از این نابرابری اسلامی حتی در میان خود طبقۀ حاکمه میباشد. چنانکه بنا به قول ابویوسف انصاری:

“… وقتی غنائم ایران را نزد عمر آوردند، بارها را گشود و چشمانش به آن همه گوهر و مروارید و زر و سیمی افتاد که هرگز ندیده بود، به گریه افتاد؛ عبدالرحمن بن عوف به او گفت جای شکر است چرا گریه میکنی؟ گفت : آری ولی خداوند این همه ثروت را به مردمی نداد مگر آنکه دشمنی و کینه را میان شان افکنده باشد.”[۷]

این همان نابرابری و نتایج حاصل از آن درمیان مسلمانان بود که عمر بنا به نقل ابو یوسف، از آن تحت عنوان دشمنی و کینه میان مردم یاد کرده، دچار وحشت میشود. ابو یوسف میگوید این نابرابری اقتصادی در پی فتوحات بعدی نیروهای اسلامی و غارتی که از ملل دیگر به عمل می آورند، همچنان ادامه می یابد و سرانجام منجر به تجمع چنان ثروت افسانه ای در دست اشرافیت جدید عرب میشود که تا کنون نظیر آن در تاریخ بشری دیده نشده بود.

تنها در دربار مقتدر هیجدهمین خلیفه عباسی ۱۱ هزار خادم خصَیّ (اخته شده) وجود داشت[۸]. در خزانۀ هارون خلیفه دیگر عباسی، پس از مرگ، ۹۰۰ میلیون درهم نقد موجود بود[۹]. بنا به گزارش ابن خلدون[۱۰] خراج نقدی بعضی از سرزمین های قلمرو خلافت در زمان مامون از این قرار بود:

 سواد (ناحیه سفلای عراق و نزدیک بصره)   ۰۰۰/۸۰۰/۲۷       درهم

خراسان                                                 ۰۰۰/۰۰۰/۲۸       درهم

مصر                                                    ۰۰۰/۹۲۰/۱         دینار

فلسطین                                                  ۰۰۰/۳۱۰            دینار

ولایات و سرزمین های دیگر                       ۰۰۸/۹۲۹/۳۳۱    دینار

                                                     ——————————-

جمع کل مالیات نقدی                                  ۰۰۰/ ۵۸۰/۳۰۹   درهم *

تئوریسین هاى اسلامی استدلال مىکنند که سرازیر شدن ثروتِ حاصل از فتوحات عظیم اسلام، درعصر عثمان طبقۀ جدیدى از ثروتمندان و اشراف را به وجود آورد که نظام خلافت را به فساد کشیده، نظام ساده و برابری طلب زمان محمد، ابوبکر و عمر را به یک نظام هیرارشیک و غیر عادلانه تبدیل کرد. دکتر طه حسین شرح میدهد که چگونه در مکه، طائف و مدینه طبقه اى از زمین داران ثروتمند پا به عرصه وجود گذاشتند که کار نمىکردند و از حاصل کار بردگان و کارگران زندگى خود را مى گذراندند. آنها اوقات فراغت زیادى داشتند و آن را صرف انواع و اقسام لذت طلبى هاى دنیوى مىنمودند. وی میگوید پایه قدیمى اخلاقیات اسلامى که بر پایه زندگى ساده و غیر خود نمایانه  قرار داشت، زیر فشار ثروتهاى آسان به دست آمده، جاى خود را به شکوه و تجمل داد. رقص، موسیقى و شعر که به دست اسلام محو شده بود، اکنون درست در جائىکه اسلام متولد شده بود معمول گشته بود. او ادامه میدهد:

” انقلاب اقتصادى عثمان به اغنیا فرصت داد تا سرمایه هاى خود را در بعضى فعالیت ها سرمایه گذارى کنند و این به زودى آن ها را به صاحبان موسسات بزرگ تبدیل نموده و ثروت هاى عظیمى را براى آنان فراهم آورد. و به زودى در یک چشم به هم زدن مالکیت هاى ارضى بزرگ پا به عرصه وجود گذاشته و به این طریق فراوانى و وفور ( و فساد ناشى از آن)  اسلام را درست در آغاز کار به همان آفتى گرفتار کرد که امپراطورى روم را در پایان کار …”[۱۱]

طبیعی است که این نظریه کاملا غلط و تحریف آمیز است. زیرا علت فساد و تباهى امپراطورى هاى روم و اسلام را نه در بنیان و طبیعت استثمارگرانه و غارت پیشۀ آنان، بلکه در زیاده روى هاى آنها میداند. همانطورکه دیدیم اسلام نیز مانند امپراطورى روم و ایران، از همان آغاز بر پایۀ دفاع از مالکیت خصوصی، برده داری و استثمار توده هاى خودی و غارت ملل مغلوبه بنا شد و اساسا بر این پایه‏ به وجود آمد. بنابراین عنصر فساد و تجزیه وتباهى از همان آغاز و در ماهیت استثمارگرانۀ آن موجود بود و براى رشد خود تنها نیاز به زمان داشت. ما دیدیم که چگونه اسلام از همان آغازِ کار خود در مدینه که با غارت کاروان ها، کشتار یهودیان و قبایل غیر مسلمان و منکر خدا و برده کردن زنان و کودکان قبایل شکست خورده و حرمسرا سازى از آنان شروع به ظهور نمود، در ماهیت خود فاسد و تباه بود. دیدیم که چگونه درزمان خود محمد پس از تسلیم یهودیانِ خیبر، زمین های آنها توسط خود وی تماماً غصب و به مالکیت فئودالی او در آمد و بهرۀ ارضی فئودالی بر آنها تحمیل شد. ابن خلدون، مورخ معروف اسلامی نیز با اعتراف به اینکه ثروت های سرسام آور اشرافیت عرب، از دید اسلام، کاملاً شرعی و قانونی، یعنی مبتنی بر آیه های قرآن بوده و انباشت آن مبین هیچ گونه انحرافی از اسلام نبوده است، بر این واقعیت صحه می گذارد. وی می گوید:

“چنین بود درآمدهایی که آنها کسب میکردند. دین شان آنها را به خاطر چنین انباشت ثروتی مورد سرزنش قرار نمیداد، زیرا این ثروتها، مثل غنائم جنگی، دارائی های قانونی و شرعی به حساب می آمدند. وهمانطورکه گفتیم، آنها از هر لحاظ، دارائی خود را نه از روی اتلاف، بلکه از روی نقشه مصرف میکردند. روی هم انباشتن  دنیاپرستانۀ ثروت گناه بود ولی این شامل آنها نمیشد، زیرا همانطور که گفتیم سرزنش تنها متوجه اتلاف بدون نقشۀ ثروت بود. تا زمانیکه مخارج از روی نقشه و در خدمت حقیقت و در راه آن بود، روی هم انباشتن (این همه ثروت)، صاحب آن را در مسیر حقیقت و دست یافتن به آخرت یاری می کرد.”[۱۲]

ما این حقیقت را که منشاء فساد دستگاه خلافت را باید در خود اسلام و در عصر خلفای اولیه و خود محمد و نه در زمان عثمان و خلفای بعدی جستجو کرد، در گفتۀ خود عمر و گریه و وحشت وی از نفاق و دشمنی میان طبقۀ حاکمه به هنگام مشاهدۀ غنایم ایران نیز دیدیم.

با اینحال او با آنکه به نتایج تباه کنندۀ تقسیم این ثروت میان سران نظام اسلامی- که از درون همان زندگی ساده بدوی بیرون آمده بودند- واقف بود، ولی نه خود مایل به دست کشیدن از آن بود و نه آنکه با وجود آیات صریح قرآن در تایید مالکیت خصوصی، برده داری و تقدیس کسب ثروت از راه حلال (از راه استثمار وغارت و چپاول)، کاری از دستش ساخته بود. بخصوص که ما میدانیم کل حرکت اسلامی درمدینه براساس و با انگیزۀ غنائم جنگی و دست اندازی به اموال مردم آغاز شد. بنابراین می بینیم که نابرابری و استثمار از همان ابتدا در کنه نظام اسلامی وجود داشت و تنها به زمان نیاز داشت تا با افزایش ثروت های باد آورده از ملل مغلوبه این نابرابری گسترش یافته، فساد درونی نظام را به سطح آورده، آن را هویدا سازد.

ما قبلاً دیدیم که چگونه در زمان خود ابوبکر و عمر تقسیم اموال غارتی و مقرری های کلان دولتی میان مسلمانان و به خصوص رده های بالای آنان قشر ثروتمندی را به وجود آورد که در زمان عثمان تنها بر ثروت شان افزوده گشت. همین ثروت اندوزی ها در زمان محمد و خلفای اولیه بود که اقوام پیغمبر، از خاندان هاشمی گرفته تا مهاجرین و انصار و بعضی خاندان های مکی مانند بنی امیه را به فئودال ها و ثروتمندان بزرگ تبدیل کرد. چنان که پطروشفسکی گزارش می دهد:

“معاویه بن ابوسفیان در مزارع و باغ های خویش تنها در حجاز از ۴ هزار برده بهره کشی می کرد و سالانه در نتیجه کار ایشان ۱۵۰ هزار بار شتر خرما و ۱۰۰ هزار کیسه غله به دست می آورد[۱۳]. و یا در زمان عمر در آمد ارضى ناشی از بهرۀ فئودالی از عراق ده کرور و ۲۰ هزار درهم و از اردن یک میلیون و هشتصد هزار دینار و از فلسطیین ۳۵۰ هزار دینار، از دمشق ۴۰۰ هزار دینار* بود”[۱۴].

عباسیان نیز که از اخلاف عباس‏ بن عبدالمطلب، عموى پیغمبر بودند در زمان امویان از زمین داران کلان بودند[۱۵] . عباس همان کسی بود که هنگام تعیین مقرری دولتی توسط عمر برای او بالاترین مقرری به مبلغ  ۲۵ هزار درهم منظور شد.*

عبدالرحمن بن عوف نیز یکى دیگر از اصحاب محمد بود که بیش‏ از ۳۰ هزار برده داشت .

 مغیره بن شعبه نیز ازجمله مهاجران قدیمى و از اصحاب نزدیک محمد بود که به خصوص‏ با وضعى بیرحمانه از بردگان صنعتکار خود بهره کشى مىکرد. قاتل عمر، به نام فیروز یا ابولؤلؤ نیز یکی از همین بردگان بی نوا بود که برای او نجارى و سنگتراشى میکرد. او در انتقام از استثمار وحشیانه خود توسط وی بود که وقتی با بی اعتنائی عمر نسبت به شکایت خود مبنی بر سطح پائین مزدش روبرو میشود، پس از نماز جماعت، وی را با شش ضربت از یک خنجر دو سر به قتل می رساند.*

اگر قبول کنیم که تجملات و عیاشی های خلفای بعدی و اطرافیان شان نتیجه ناگزیر تجمع ثروت در دست آنان بود، آنگاه به روشنی معلوم میشود که پدیدۀ تجملات و فساد در زمان عثمان و خلفای بعدی، نتیجۀ ناگزیر نابرابری توزیع ثروت درزمان خلفای اولیه منجمله خود محمد بوده و منشاء آن را باید در خود نظام اسلامی که از لحاظ تولیدی استثمارگرانه بود جستجو کرد که با تایید مالکیت خصوصی تمرکز ثروت در دست اقلیت و تشدید آن را ممکن می ساخت.

از این رو علت تجمل و فساد دربارهای خلفای اسلامی نه در زیاده روی های آنها، بلکه در ماهیت استثمارگرانه خود نظام اسلامی بود و دست گذاردن به روی زیاده روی ها از جانب این نوع مورخین بعنوان علت تباهی و فساد، پوشاندن علت واقعی و مبری داشتن خود اسلام از نقش اساسی ای است که در این میان داشته است. این نوع تاریخ نویسی، هدفی جز این ندارد که با فریب خواننده از وقوف وی به این حقیقت که اسلام نیز مانند همۀ نظامات طبقاتی و استثمارگر دیگر، از اساس نظامی فاسد، ضد انسانی و جنایتکار بوده است جلوگیری به عمل آورند.

[۱]– ابن خلدون، مقدمه، جلد اول، صص ۳۹۲-۳۹۱ . از میر فطروس، همان جا، ص۳۶ .

 [۲]-  سیرت رسول الله، جلد اول، ص ۶۵۵٫ در میرفطروس، همان جا، ص ۳۸ .

 [۳]-  دشتی علی، ۲۳ سال، ص ۳۰۸ .

 [۴]- همان جا.-

 [۵]- همان جا، ص ۳۰۵

 [۶]- همان جا، ص ۳۰۷ .-

* لیست “سابقون” و “مقربان” به خدا بنا بر آیه هاى  قرآن عبارت بودند از خدیجه، ابوبکر، عثمان،  زُبَیر، عبد الرحمان ابن عُوف،  سعد ابن ابى وَقّاص‏ و طلحه .

[۷]– الخراج، ابو یوسف انصاری، ص ۵۵٫

 [۸]- هندوشاه نخجوانی، تجارب السلف، صص ۱۹۸-۲۰۴٫ نقل از میرفطروس، حلاج، ص ۱۴۱٫

[۹]– جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، جلد ۵، ص ۱۳۹٫ نقل از میرفطروس، حلاج، ص ۱۴۳٫

[۱۰]– فیلیپ ک. حتی، تاریخ عرب، ص ۵۳۷٫ نقل از میر فطروس، حلاج، ص ۱۴۲٫

هر دینار را معادل ۳۷ دلار میتوان حساب کرد.*

[۱۱]-Dr. Taha Husain, al-Fitnat al- Kubrad, Vol. ,pp. 541-551 .

نقل از ایزوتسو توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی و دینی در قرآن، صص ۶۱-۶۲٫

[۱۲] – Ibn Khaldun, Muqaddimah, eng. Tr. By Franz Rosenthal, abr. By N. J. Dawood, p. 163. In Engineer, Asghar Ali, The Slamic State – its origin and evelution, p. 45-46

  1. Lammens, Etudes sur le regne du calife Ma’ awiye vol.1, p.842 -[13]

 نقل از پطروشفسکی الیاپاولویچ ، اسلام در ایران، ص‏ ۴۷

* هر دینار معادل ۱۵ درهم بود.

[۱۴]– مولانا شِبلى, نعمان , اَلفاروق , کتابخانه حمیدیه, دهلى , ,۱۹۵۸  صص‏ .۹۰_۲۸۹ . نقل از  دولت اسلامى ص‏ ۵۲

[۱۵]– پطروشفسکی الیاپاولویچ، اسلام در ایران، ص ۶۷٫

* همین یک نکته برای هر مسلمانی کافی است که به کنه مسئله پی ببرد. چرا باید به عموی محمد ۲۵ هزار درهم که پول بسیار بالائی است پرداخت گردد. چرا این پول نباید به مصرف بهبود زندگی افراد بینوا که در مدینه و شبه جزیره عربستان بسیار بوده اند برسد.

* داستان از این قرار بود که ابولؤلؤ نجار، رنگرز و آهنگر بود و به عنوان غلام برای مغیره کار می کرد و از این رو ، روزی ۲ درهم بابت برده بودنش به مغیره می داد. وقتی ابولؤلؤ از استثماری که توسط مغیره می شد و خراج سنگینی که روزانه به او می داد نزد عمر شکایت کرده طلب دادرسی می کند، عمر او را جواب کرده می گوید که دو درهم خراج سنگین نیست. او نیز چند روز بعد وی را به قتل می رساند. طبری، جلد ۵، ص ۲۰۲۶