مروری بر جنبش کارگری

وضعیت معیشتی طبقه کارگر در زمان تحریمها و همچنین بعد از توافقات هسته ایی جمهوری اسلامی با امپریالیستها و رفع تحریمها نه فقط تفاوت چندانی نکرده  بلکه با فقر و فلاکت فزونی یافته است.  در چند سال گذشته تورم و گرانی سر سام آور و دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر کارگران و زحمتکشان را با دشواریهای فروانی از نظر اقتصادی مواجه ساخته است. بحران جهانی و کاهش قیمت نفت بر بحرانهای اقتصادی دامن زده و بر شمار بیکار سازیها و تعطیلی کارگاه های تولیدی و کارخانجات افزوده است، حقوقهای معوقه را بدنبال داشته و در این رابطه منجر به  اعتراضات و اعتصابات گسترده کارگری شده است. حکومت اسلامی سرمایه نیز مثل همیشه برای مقابله و رفع بحران های اقتصادی، راه حل را در استثمار بیشتر کارگران و حمله به سطح معیشت آنها جستجو می نماید.  از طریق کاهش دستمزدها و کار بیشتر در برابر مزد کمتر از یک سو و از سوی دیگر با طولانی کردن صف ارتش بیکاران، و سرکوب و زندان و شکنجه و اعدام می کوشد که این بحران را مهار کند.

از آنجائیکه ساختار اقتصادی ایران ساختاری سرمایه داری است و بحرانهای اقتصادی ایران نمی تواند متاثر از بحرانهای اقتصادی جهانی نباشد، بنابراین معضل بیکاری به معضل اجتماعی تبدیل شده است و هر روز تعداد قابل توجهی از نسل جوان به صف نیروی کار افزوده میشوند. براساس آمار ارائه شده نرخ بیکاری کشور بیش از ۵۰ درصد تخمین زده شده است. تا کنون کمتر اتفاق افتاده است که کشوری در جهان طی بیش از یک دهه تورم بالا و دو رقمی داشته و طی چند سال تورم ۵۰ در صدی را تجربه کرده باشد بدین صورت خط فقر هم اکنون بیش ۳ میلیون تومان ماهیانه محاسبه شده  و با در نظر گرفتن حداقل دستمزد که برابر ۷۱۹۰۰۰ تومان است میزان حقوق حدود یک پنجم خط فقر است. بیشتر کارگران یا با اضافه کاری های مستمر و طاقت فرسا و یا با کار دوم و سوم از جمله فعالیت های کسبگی بخشی از نیازهای زندگی خود را تأمین می کنند. و این مسئله بر مبارزات کارگران سایه افکنده و  سبب عدم همبستگی کارگران و کاهش سطح مبارزه آنان برای بهبود وضعیت معیشتی و مطالباتشان می باشد.

 مبارزات کارگری در شرایط کنونی

در یکی دو سال اخیر میزان اعتراضات و اعتصابات کارگری بر علیه نظام سرمایه جمهوری اسلامی و کسب خواسته ها بسیار چشمگیر بوده است. روزی نبوده  و نیست ما شاهد اعتصاب در چندین واحد صنعتی نباشیم. این تحرک کارگری با وجود استبداد و سرکوب شدید رژیم قابل تحسین و بی نظیر است. اما با توجه به اینکه این حرکتهای اعتراضی در محدوده یک کارخانه یا واحد صنعتی معین رخ می دهد و هدف اصلی و سمت و سوی این مبارزات وحرکت ها تدافعی و در چارچوب خواسته های محدودی است و از همه مهمتر هیچ همبستگی و رابطه ارگانیگی بین این اعتراضات و اعتصابات موجود نیست این حرکتها تا کنون نتوانسته اند حتی در متحقق نمودن پاره ایی از خواسته های کارگری هم موفق باشند.
بعنوان مثال: دستمزد دریافتی کارگران از دهه های گذشته تا به امروز به شدت ناکافی و پائین تر از خط فقر بوده است. در حالی که مبارزه برای افزایش دستمزدها همه ساله یکی از اساسی ترین و محوری ترین خواسته های این طبقه را شامل میشود، اما هیچ گاه شاهد مبارزه و مطالبه ی مستمر و به هم مرتبط  مراکز صنعتی و یا تجمعات کارگری برای افزایش دستمزد نبوده ایم.
و یا در شرایطی که تعداد زیادی از نمایندگان این طبقه بدلیل مبارزه برای مطالبات کارگران و یا ایجاد تشکل های مستقل کارگری از کار اخراج، بازداشت و زندانی هستند تا کنون شاهد حرکت های اعتراضی و شعارهایی از سوی کارگران در مجامع مختلف و در رابطه با درخواست ” آزادی کارگران زندانی ” نبوده ایم.
امروزه کارگران برای از دست ندادن شغل خود  در ضمن اعتراض اما در برخی موارد هم ناچار به عقب نشینی هستند. شرکت های پیمانکار، قراردادهای موقت کار، قراردادهای سفید امضاء، عدم امنیت شغلی و بیکاری کارگران را در شرایط دشواری قرار داده اند آنچه که برای کارگران بیشتر از هر چیز دیگر اولویت دارد” داشتن شغل” و ” امنیت شغلی ” است. بارها و بارها شاهد بو ده ایم زمانیکه کارگران برای افزایش دستمزد خود و یا ایجاد تشکلهای مستقل کارگری مبارزه نموده اند در بسیاری موارد با عدم امنیت شغلی روبرو شده اند.

موانع مبارزه  و  متشکل شدن کارگران

طبقه کارگر در شرایط فعلی همزمان با مشکلات و معضلاتی روبرو است که حل هر کدام در گرو دیگری است. میارزه
برای افزایش دستمزدها مستلزم وجود تشکل های مستقل، و حتی تشکلهای مستقل سراسری کارگری است.
امنیت شغلی کارگران هر چند به مسایل اقتصادی و اجتماعی و بحران های سیاسی، مناسبات و روابط کار موجود در جامعه گره خورده، اما به حمایت تشکل های مستقل کارگری، صندوق های حمایت از بیکاران و بیمه بیکاری نیازمند است. در شرایطی که به علت بحرانهای اقتصادی – سیاسی موج گسترده بیکاری فرا گیر شده و خطر بیکار شدن هر روز تعداد بیشتری از کارگران را تهدید می کند. بدون شک طبقه کارگر از هر سو مورد تهاجم سرمایه است. واقعیت این است که برون رفت از وضعیت کنونی و غلبه بر بحرانی که بر او حاکم ست  نیاز به به سازمان یافتن جنبش کارگری در سطح وسیعی را دارد.
بخشی از کارگران معضل جدی سازمان نیافتگی را در عدم رهبری و پراکندگی در مبارزات، نبود حمایت و غیره دیده و در عین حال فاصله خود را تا دست یابی به این تشکلها زیاد می بینند. اغلب آنها به یاد دارند که از گذشته های دور تا به امروز هر نوع حرکت در جهت ایجاد تشکل های مستقل کارگری در واحدهای مختلف و البته جدا از یکدیگر و پراکنده، با انواع موانع قانونی و غیر قانونی، فشار، اخراج و . . . روبرو بوده است؛ اما در عین حال دیده یا شنیده اند که آن جا هم که کارگران آگاه بوده و به طور جدی برای ایجاد تشکل ویژه خود سندیکای کارگری یا نوع دیگری از تشکل مستقل کارگری تلاش نموده و آن را متحقق نموده اند، فرصت ها و موقعیت های مناسب را به خوبی تشخیص داده و از آن ها به درستی استفاده کرده اند سرانجام پس از تحمل محرومیت و سختی های زیاد موفق به برپائی و ایجاد تشکل کارگری مورد نظرخود شده و با در نظر گرفتن شرایط موجود پس از برگزاری مجمع عمومی، تصویب اساسنامه و انتخاب هیات مدیره، به آن رسمیت داده اند.
طبقه کارگر ایران تا کنون به کمک آگاهی و شناخت نسبی از توازن قوای خود و اوضاع حاکم بر جامعه، با استفاده از تاکتیک های مبارزاتی از هر فرصتی برای پیشبرد اهداف خود استفاده نموده است. کارگران در تجمع های اعتراضی خود برای همراه کردن سایر کارگران و جلب حمایت های مردمی و خانواده هایشان کوشیده اند و در بعضی از حرکتها و اعتصابات کارگری هم موفق بوده اند. و تا جائیکه هم امکان داشته حرکتهای تهاجمی و اعتراضی علیه خود را خنثی نموده اند.  و بالاخره فعالین کارگری پیشرو آنگاه که توانسته اند تشکلهای ویژه و مورد نیاز خود را مانند هییٔت های مؤسس، سندیکا و کمیته ها را  بنا نهاده و با برقراری به موقع ارتباط با نهادها و سازمانهای بین المللی مربوطه از حمایت های این نهادها هرچند محدود نیز بهره مند شده اند. واقعیت دیگر اینست که تا کنون هرگونه حرکت و مبارزه برای ایجاد هر نوع تشکل مستقل کارگری در مراکز صنعتی بزرگ و متوسط البته بطور پراکنده و جدا از هم، همانطور که در دو نمونه ” شرکت واحد اتوبوسرانی تهران ” و ” مجتمع کشت و صنعت نیشکر هفت تپه ” دیده ایم با مقاومت سر سختانه و حتی اخراج و بازداشت تعدادی از کارگران مواجه شده است. این را هم می دانیم امروزه در ایران درصد بالایی از نیروی کار در واحدهای تولیدی و خدماتی زیر ۱۰ نفر به کار اشتغال دارند از شمول این قانون خارج شده اند یا به دلیل کوچک بودن و شرایط ویژه این کارگاهها و مهم تر از همه نبود امنیت شغلی، هرگونه طرح مشکلات و مسایلی از قبیل بهبود شرایط کار، افزایش دستمزد … و متوصل شدن به قانون کار و یا اشاره به تشکل های کارگری توسط کارگران با اخراج و از دست دادن شغل آن ها همرا ه خواهد بود؛ ممکن است سازماندهی این دسته از کارگران و ایجاد تشکل برای کارکنان این گونه مشاغل بسته به شرایط ، خارج از کارگاهها و در قالب سندیکاها یا تشکلهای رشته های خاصی از صنعت، تولید و یا خدمات امکان پذیرتر باشد. در شرایط موجود برون رفت از این وضعیت در ابتدا کاری بسیار دشوار و برای بیشترین شمار این دسته از کارگران دور از ذهن و غیر عملی به نظر می رسد اما در عین حال امری شدنی و ضرورتی اجتناب پذیر است.
به دلیل وجود بحرانهای حاد و همه جانبه از یک سو و از سوی دیگر به علت اجتناب ناپذیر بودن مبارزه طبقه کارگر برعلیه سرمایه، شکی در این نیست که او در این نبرد طبقاتی با انواع و اقسام مسایل و مشکلات دست به گریبان است، اما در پروسه این مبارزه شرایط برای سازمان دادن کارگران نسبتاً موجود است. قطعاً برای به فعل درآمدن این نیرو و پتانسیل قدرتمند حدی از آگاهی طبقاتی لازم است. حضور و فعالیت همه جانبه، سازمان یافته، دراز مدت، برنامه دار و هدفمند و همچنین سازمانگر کارگران آگاه در درون طبقه در کنار آگاهی ناشی از تجربه ی اجتماعی و مبارزاتی خود کارگران می تواند سبب ارتقاء آگاهی طبقاتی آنان شود. وجود کارگران آگاه و سوسیالیست درون طبقه این وظیفه را جلو آنها می گذارد، در جریان مبارزات کارگری، تجربه های اجتماعی را به کارگران بیاموزند و آنها را به مسائل طبقاتی آگاه نمایند و این امری است گریز ناپذیر، دشوار و طولانی و کسانی که این روش از مبارزه را بر می گزینند باید سختی، محرومیت و محدودیت های بسیاری را متحمل شوند. اگر به امر مبارزه طبقاتی و ضرورت سازمان یابی و تشکل طبقه کارگر بطور استراتژیکی اعتقاد داشته باشیم به این امر هم واقف خواهیم بود که در پروسه فعل و انفعالات درونی طبقه کارگر در پیش گرفتن این روش و عملی نمودن آن مبارزه ای طولانی را می طلبد.
حضور و فعال بودن فعالین جنبش کارگری گاه در صحنه و گاه در حاشیه و یا برخی از آنها معتقدند که آگاهی طبقاتی را باید از راه دور به میان طبقه ببرند. تا کنون به رغم تلاشهایی که در این زمینه صورت گرفته به هیچ وجه پاسخگوی حتی بخش کوچکی از نیازهای موجود نبوده است. اگر هدف تاثیرگذاری و یا کمک به تعمیق و تسریع یک جنبش اجتماعی است، برای نیل به این هدف باید استراتژی و سبک کار در خدمت به این استراتژی را مد نظر داشت، و با شناخت از ابزارهای سازماندهی در رسیدن به آن گامهای جدی و استوار را برداشت.

آن دسته از فعالین کارگری که خود کارگر هستند، و با بدنه‌ی کارگری ارتباط تنگاتنگ دارند، در پروسه مبارزات روزمره  کارگری دخیل بوده و به شکلی علنی و یا غیر علنی در عرصه‌ی این مبارزات پیش می‌روند. مبارزه برای ایجاد تشکل در محیطهای کار، مبارزه برای کسب مطالبات سراسری کارگران، ارتباط علنی و ارگانیک بین فعال کارگری و طبقه‌ی کارگر را گسترش‌می‌دهد. فاصله گرفتن فعال کارگری از این روال طبیعی مبارزاتی، بی ثمر ماندن مبارزات روزمرۀ کارگری را تشدید می‌کند. انتقال تجربیات کارگری به شکل رودررو و زنده، فعال کارگری را تبدیل به یک رهبر عملی و شناخته ‌شده می‌کند.
خواست و مبارزه برای مطالبات کارگری به دور از محیط‌های کار و بدون ارتباط تنگاتنگ با کارگران نتیجه‌ی چندانی نمی‌گیرد و این دور باطل سالیان‌ سال بدون ایجاد کوچکترین ‌تحولی در پیشبرد مبارزات کارگری ادامه می‌یابد. بخشی از فعالین کارگری با دور شدن از محیطهای کار، با القاء رهبری به خود  و بدون اینکه حمایت بخش قابل توجهی از کارگران را با خود داشته باشند به عناوین مختلف و در هر امری بیانیه و اطلاعیه صادر می‌کنند یا تنها به اشکالی از فعالیت مانند جمع‌آوری امضاء روی می‌آورند. طبقه‌ی کارگر برای علنی شدن هر فعال کارگری و رشد او باید هزینه و زمان زیادی صرف کند و از دست دادن و دور ماندن هر فعال کارگری از بستر مبارزه طبقاتی‌اش ضربۀ جبران‌ناپذیری به جنبش کارگری وارد می‌کند. در واقع سبک کارهای غیر واقعی، بدور از سازمانگری و جدا از محیط‌های کار را نمی‌توان سازمانگری کارگری نامید، بلکه بیش‌تر به فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی ربط پیدا خواهد نمود که با منافع طبقاتی طبقه کارگر همسویی نخواهد داشت!

طبقۀ کارگر ایران در شرایط فعلی نیازمند سبک کار و روشهای مبارزاتی است که بتواند با کمک آن در ضمن مبارزه برای خواستها و مطالبات روزانه خود را  متشکل کند. سازماندهی کارگران در عرصه‌ی مبارزات کارگری امری است که اکثر فعالین کارگری آن را به فراموشی سپرده اند. فعالین کارگری، کمیته‌ها و تشکلهای کارگری نباید منتظر اعتراضات و اعتصابات کارگران در مراکز کاری و صنایع باشند و بعد تصمیم به دخالت‌گری، آن‌هم  نه به شکل وسیع ، بگیرند. عدم حضور فعالین کارگری در محیط‌های کار و عدم ارتباط آن‌ها با کارگران و مراکز کاری قدرت سازماندهی طبقه‌ی کارگر را به شدت تضعیف می‌کند. پیشبرد سازمانیابی کارگران در محیط‌های کار اعم از کارگاه، کارخانه، شرکت‌های خدماتی، و . . . نیازمند شکل گیری هسته ها و محافل کارگری درون این محیط‌ها و ما بین کارگران است. بدون ایجاد چنین هسته هایی در محیط‌های کار، سازماندهی برای ایجاد تشکل‌های کارگری امری غیرممکن است. بخشی از سبک کار درست فعالین کارگری  و یا فعالین متشکل در تشکلها و کمیته‌های کارگری ایجاد بسترهایی است که طی آن‌ها کارگران فعال در محیطهای کار برای متشکل شدن و برپائی تشکل‌ آموزش ببینند. وظیفه‌ی فعالین کارگری و به‌ ویژه بخش متشکل آن ارائۀ راهکارهایی است که این مسیر ناهموار را برای کارگران هموار سازد. وقتی سخن از سبک کار به میان می‌آید منظور حلقه های به هم مرتبطی است که امر سازمان‌دهی، راهکارها، رویکردهای علنی، ارتباط با بدنۀ کارگری و در مجموع زمینه برای ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری و جهت دادن به مبارزات کارگران در مسیر کسب مطالبات روزافزون را شامل می‌شود. متشکل شدن دور این سبک کار اعتماد ‌به ‌نفس کارگران در عرصۀ مبارزات طبقاتی را بالا برده و آنان را به ابزارهایی مسلح می‌کند تا با کمک آن‌ها بتوانند به نیروی خود باور نموده و به یأس و پراکندگی خاتمه دهند.

سرمایه از انواع و اقسام ترفندها برای به بند کشیدن کارگران استفاده می نماید که مانع مبارزه آنها برای تحقق خواسته ها و مطالباتشان شود به عنوان مثال: قراردادهای موقت امری است که لغواساسی آن از عهدۀ یک تشکل و یا حتی چند تشکل منطقه ای و کشوری برنمیآید، بلکه یک مبارزه همه جانبه و سراسری را می طلبد، و یک طرح جهانی است، به کل نظام سرمایهداری جهانی مربوط میشود و میتواند خواست درازمدت و سراسری همه کارگران باشد و یک مبارزه استراتژیکی را می طلبد. سرمایه جهانی با استفاده  از قراردادهای موقت کار تا کنون توانسته سرمایههای سیال در سطح جهانی و در مناطق آزاد تجاری را بکار بیانداد و به ثروتهای کلان دست یابد. سرمایه داران با انتقال سرمایه از یک بخش به بخش دیگر مختارند  با استثمار نیروی کار ارزان کارگر به حداکثر سود دست یابند و حتی در موقع بحرانها از ورشکستگی سرمایه در یک منطقه یا در سطح جهانی جلوگیری نمایند. برای لغو کامل قراردادهای موقت، باید کل روابط تولید که مبنای آن سودهای بادآورده در دوره جهانیسازی است، مورد خطاب قرارگیرد. یک تشکل و یک نهاد کارگری به تنهایی نمیتواند بخشی از قراردادهای موقت را لغو کرده یا کارفرمارا وادار کند که بخشی از قراردادهای موقت را به دائمی تبدیل کند. بهمین دلیل است، مبارزه طبقه کارگر برای مطالباتش در کوتاه مدت و طولانی مدت بر علیه سرمایه تعطیل ناپذیر است. در واقع باید اضافه نمود که مبارزه کارگران تنها به جنبه های صنفی آن خلاصه نمیشود بلکه هر شکل از مبارزه طبقه کارگر بر علیه نظام سرمایه داری هر چند که با مطالبات صنفی همراه باشد باز هم مبارزه ایی سیاسی است. تفکیک وجه صنفی و سیاسی حرکات و مبارزات کارگران تحت هیچ عنوانی نه صحت دارد و نه درست است. عده ای از فعالین کارگری نیز بر این باورند که تشکلهای کارگری از جمله سندیکاها  صرفا به مبارزه ی صنفی می پردازند و به سیاست کاری ندارند.

مبارزه طبقه کارگر برعلیه مناسبات سرمایه جمهوری اسلامی تنها مطالبات صنفی را در بر نمی گیرد بلکه مبارزه ایی است برعلیه قوانین ضد کارگری ای که مسائل معیشتی و آزادیهای اجتماعی این طبقه را مورد تهاجم قرار داده است. بعنوان مثال  مبارزه کارگران برای افزایش حقوق و دستمزد و یا بهبودی و امنیت شرایط کار، در واقع اعتراضی است بر علیه قوانین و سیاست های حاکم رژیم که برای تغییر یا اصلاح آن ها باید به شیوه های مختلف مبارزه نمایند. همانطور که در بالا اشاره شد، یا مبارزه بر علیه قراردادهای موقت که سیاستهای جهانی نئولیبرالیسم بر کارگران تحمیل نموده است، برای الغای آن باید این سیاستهای ارتجاعی را مورد حمله قرار داد در واقع این مبارزه ایی کاملا سیاسی است.

مبارزه برای افزایش دستمزدها و ضرورت اتحاد عمل کارگری

مبارزه‌ برای افزایش دستمزد به عنوان بخشی از اولویت‌های مبارزۀ طبقاتی تا زمانیکه میزان مزد کفاف زندگی کارگران را نمی دهد بصورت مبارزه ایی روتین ادامه خواهد داشت. بند دوم ماده ی ۴۱ قانون کار، حداقل دستمزد کارگران را اگر بر مبنای نیاز زندگی خانوادۀ کارگری (احتمالاً ۴ نفری) قرار داده است. بد نیست ابتدا موضوع نسبت حداقل دستمزد کارگران با نیاز زندگی یا لوازم امرار معاش را در سنت های مارکسی بررسی نمائیم.
انگلس در مقاله ی “مزد روز عادلانه، برای کار روزانه  عادلانه” نوشت:
“براساس اقتصاد سیاسی چه چیزی مزد روزانه ی عادلانه و کار روزانه ی عادلانه  نامیده می شود؟ خیلی ساده سطح مزد و شدت کار روزانه که به وسیله ی رقابت میان کارفرمایان و کارگران و در بازار آزاد تعیین می گردد.  خوب حالا که آن ها به این نحو تعیین می گردند، چیستند؟ مزد روزانه ی عادلانه تحت شرایط عادی مبلغی ست که برای امرار معاش کارگر ضروری  باشد  معیشتی که او بر اساس سطح زند گی و موقعیت کشور خود لازم دارد تا قادر به ادامه ی کار و بقای نسل خود باشد.”
همه می دانند که کارگران خود تولید کنندۀ ثروت سرمایه داران هستند و حداقل حق شان استفاده ی کافی از همان سرمایه یی ست که خود با نیروی کار خود تولید می کنند.
در مقاله ی “سیستم دستمزد” بار دیگر اقتضای سطح زند گی و تامین مخارج اشیای ضروری به عنوان میانگین سطح کارمزدی طرح شده است. مارکس در “دست نوشته های اقتصادی فلسفی ۱۸۴۴” به مزد کار پرداخته است
“مبارزه ی آشتی ناپذیر میان سرمایه داری و کارگر مزد را تعیین می کند   در این مبارزه پیروزی ناگزیر از آن سرمایه است.  پائین ترین و ضروری ترین سطح دستمزد آن است که معاش کارگر را برای دوره ایی که کار می کند تامین نماید.

Posted on ژانویه, ۲۰۱۶ در  ۱۰ طبق اخبار ایران و جهان

رحمت الله پورموسی در خصوص آخرین اقدامات صورت گرفته توسط گروه‌های استانی کارگری به منظور استخراج هزینه های سبد معیشت خانوار گفت: کانون عالی با نمایندگان استانی کارگران نامه نگاری و مکاتبه کرده و قرار است در استان‌ها گزارش‌های میدانی از معیشت کارگران تهیه و ارائه شود.

دبیرکل کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور اظهارداشت: مهلت تعیین شده برای ارائه و جمع بندی گزارش‌ها تا پایان بهمن ماه تعیین شده است. در عین حال، برخی استان‌ها بررسی ها و اقداماتی را در این زمینه داشته اند که نشان می‌دهد هزینه معیشت خانوار ۴ نفره در سال جاری نسبت به سال گذشته افزایش داشته است.

به گزارش مهر پورموسی با اشاره به اینکه تنها در یک مورد از بندهای سد معیشت خانوار، هزینه خوراک خانوار ۴ نفره ۶۰۰ هزارتومان در ماه محاسبه شده است، گفت: این محاسبات درباره پوشاک، مسکن، تحصیل، درمان و موارد دیگر نیز باید انجام و در نهایت رقم جمع بندی شده و متوسط نهایی اعلام شود.

این مقام مسئول کارگری کشور تاکید کرد: افزایش هزینه خوراک در خانوار کارگری در حالی مطرح بوده که مجموع دریافتی میلیون‌ها نفر در ماه تنها ۷۱۲ هزارتومان است؛ بنابراین اینکه فقط ۶۰۰ هزار تومان از ۷۱۲ هزارتومان را بابت خوراک هزینه کنیم، نشان می دهد چه مشکلاتی پیش روی معیشت خانوار خواهد بود.

وی تصریح کرد: هزینه ۶۰۰ هزار تومانی ماهیانه خوراک خانوارهای کارگری بر مبنای ۲۵۰۰ کالری برای بزرگسالان در روز و ۲۰۰۰ کالری برای خردسالان محاسبه شده و در آن هیچگونه تجملات و خوراکی های گران قیمت غیرضروری وجود ندارد. در بخش مسکن نیز هم اکنون هزینه اجاره یک منزل در حاشیه شهرها دستکم ماهیانه ۵۰۰ هزارتومان هزینه در بر دارد.

بحث تعیین حداقل دستمزد کارگران همه ساله، در اسفند ماه آخر هر سال یکی از بحثهای مهم میباشد. این بحث تنها به تعیین دستمزد سال جدید خلاصه نمیشود. بلکه در ادامه کشمکشها و مبارزات کارگران برای دستمزدهای معوقه و خواست افزایش آن که از سالها قبل بطور روزمره ادامه داشته معنی پیدا می کند. بحث بر سر دستمزدها یکی از عرصه های مهم مبارزاتی بین طبقه کارگر با طبقه سرمایه دار است. امسال نشان از این دارد که تغییراتی در دستمزدها ایجاد نشود. رژیم سرمایه جمهوری اسلامی برای مهار زدن بر بحرانهای اقتصادی موجودی که با آن روبرو است کمر به نابودی کارگران و زحمتکشان بسته است. طبق گزارشات مسئولین دولت هم اکنون با این دستمزد تقریبا پنج برابر زیر خط فقر کارگران برای زنده ماندنشان دست و پنجه نرم می کنند. این در مورد کارگرانی است که کار دارند اگر بخواهیم شرایط معیشتی میلیونها کارگری  که بیکار هستند و یا به کارهای نیمه وقت مشغول هستند در نظر بگیریم، نه تنها دهها برابر خط زیر فقر را رقم میزند بلکه گرسنگی و فلاکت درصد بسیار بالایی از طبقه کارگر را در بر می گیرد.  در شرایط کنونی که رژِیم با وقاحت و بیشرمی تمام  به تداوم زیر فقر زیستن میلیونها انسان مولد ثروت و خدمات رسمیت داده  است، آیا زمان آن نرسیده است که کارگران از خود سوال کنند: چگونه با این درجه فاحش از اختلاف طبقاتی و فقر و ذلت و تحقیر باید درافتند؟! چگونه می توان با این درجه از تعرض به سطح زندگی  و معیشت مبارزه نمود؟! آیا کارگران به همان روال سابق به افشاگری و غارتگری های این رژیم بسنده می کنند و اینجا و آنجا مبارزاتی پراکنده سازمان خواهند داد، یا اینکه این درجه از تعرض را با تعرضی در خور و بر اساس یک مبارزه ایی هدفمند و با آمادگی کامل پاسخ خواهند گفت.

کارگران هر چند این تعرض وحشیانه سرمایه را با اعتراضات و اعتصابات خود تا کنون بی جواب نگذاشته اند اما از آنجائیکه این حرکتها پراکنده و بهم  وصل نیست نتوانسته حتی بدرجه ایی از این تهاجم وحشیانه بکاهد. مطمئنا تعرض امسال، بعلت توافقات جمهوری اسلامی با امپریالستها و فراهم آوردن زمینه برای سرمایه جهانی و متحقق نمودن خصوصی ساریهای از قبل نیروی کار ارزان کارگران و منابع خام خیلی جدی تر و بیرحمانه تر خواهد بود. در این رابطه که دولت روحانی با سرکوب شدید و خفه نمودن هر صدای اعتراض و زندانی نمودن فعالین کارگر و به قتل رساندن آنها می خواهد این بهشت موعود را برای غارتگران سرمایه جهانی آماده نماید و به آنها این اطمینان خاطر را بدهد که هیچ نیرویی سرمایه هایشان را تهدید نمی کند و آنها با خیال راحت خواهند توانست بساط استثمارشان را پهن کنند و ما هم با تمام توان از طریق نیروهای سرکوبگر از این سرمایه ها حمایت نموده و هر صدایی را با سرکوب شدید خفه خواهیم نمود. در این راستا است که رژیم با تمام بحرانهای اقتصادی که با آن مواجه است و بر کسی پوشیده نیست، بودجه نهادهای و ارگانهای سرکوبگر ازجمله: وزارت دفاع، سپاه پاسداران، ارتش، ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و بسیج ۲۰ هزار و ۶۷۵ میلیارد تومان را تعیین کرده است که افزایش ۱۵.۲ درصدی بودجه این نهاد‌ها در مقایسه با بودجه سال‌جاری را تخمین میزند.
با چنین شرایط اسفباری که جنایتکاران جمهوری اسلامی برای توده های کارگر و زحمتکش فراهم آوره اند طبقه کارگر با چالش جدی و بزرگی برای ادامه حیاتش روبرو است، یا باید به این ذلت و مرگ تدریجی تن دهد یا به مبارزه برخیزد. اعتراضات و اعتصابات جاری کارگری با تمام موانع و مشکلات سرکوب و خفقان قابل تحسین است اما حقیقت امر کارسازو جوابگو نیست! این نتیجه را تا کنون داده  نمی توان رژیمی به این جنایتکاری و نظامی به این غارتگری و دولت مدافع کارفرمایان را که خود از بزرگترین کارفرمایان این مملکت است، تنها با پرده برداشتن از ابعاد غارتگری ها و شدت استثمارش، با طرح صرف خواست ها و مطالبات، و با اعتراضاتی پراکنده وا داشت تا بیش از این به سطح زندگی کارگران یورش نبرد و توقعات و نیازهایشان را پاسخ گوید و دستمزدها را افزایش دهد. بنابراین کارگران چاره ای جز این ندارند که برای پس نشاندن این درجه از تعرض همه جانبه سرمایه و دولت حامی آنها، و برای دست یابی به هر خواست صنفی، اقتصادی و سیاسی خود، همه انرژی ها و همه امکانات موجود شان را بکار گیرند و اشکال کارسازتری از مبارزه را، ازجمله متشکل و متحد شدن در سطح صنایع  را برگزیند و بویژه اقدام به ایجاد تشکلهای سراسری را در دستور کار خود قرار دهند..

بی تردید شرط بکار گیری این شکل از مبارزه، تلاش خستگی ناپذیر سوسیالیستها و فعالین جنبش کارگری و اتحاد عمل تشکل های فی الحال موجود و شبکه محافل کارگری و گسترش آنها را می طلبد. در شرایط فعلی که طبقه کارگر دارای تشکل های طبقاتی و سراسری خود نیست تا رأسا به نمایندگی کارگران در هر عرصه ای، از جمله در عرصه تعیین دستمزدها به عنوان نماینده و تصمیم گیرنده ظاهر شود، کارگران می توانند با اتکاء به شبکه به هم مرتبط فعالان و پیشروان خود در مراکز مختلف کارگری و با بهره گرفتن از تجارب مبارزاتی سالهای پیش خود، مبارزه برای افزایش دستمزدها را در “یک اتحاد عمل مشترک و وسیع” به پیش برند! به هر اندازه که سوسیالیستها و فعالین کارگری جنبش کارگری در ارتباط و هماهنگی با هم، کارگران را به مبارزه برای افزایش دستمزدها ترغیب نمایند، در نتیجه این انسجام و هماهنگی می توان نه تنها صف اتحاد طبقاتی را فشرده تر نمود بلکه ضرب شستی  هم به رژیم  نشان داد.  تشکل های کارگری موجود که هر کدام جمعی از فعالین کارگری را در خود گرد آورده اند علیرغم هر گرایش و اختلاف نظری که با هم دارند اما از آنجائیکه دارای یک منافع طبقاتی مشترک هستند، لازم و ضروری است که در مبارزه برای افزایش دستمزدها متحدانه عمل کنند.

تاثیر خصوصی سازیها در وضعیت کارگران

نئولیبرالیستها  با در دست داشت سرمایه و حمایت مالی سعی نموده اند سیاستهای افراطی خود را در کشورهای در حال توسعه که مملو از بازارهای دست نخورده بود و هست، پیش ببرند و بتوانند با افزایش فروش شرکت های چند ملیتی که غالباً در اختیار اقلیتی ازسرمایه داران در جهان است، سود و سرمایه های خود را افزایش دهند. در حالیکه سیاستهای نئولیبرالیستی بیشتر بخشهای خصوصی را تقویت می نماید سبب میشود دولتها ضعیف و کوچک شده و اختیاراتشان محدود شود. لذا وظایف عمومی خود را نمی توانند به خوبی انجام دهند و بسیاری از وظایفی را که دولتها به دلیل کوچک شدن توان انجام آن را ندارند به ناچار به شرکتهای خصوصی واگذار می کنند که اولاً غالباً این شرکتها یا متعلق به شرکتهای فراملیتی هستند و یا به شرکتهای فراملیتی تبدیل میشوند و ثانیاً فقط به دنبال منفعت و سود خود هستند. این شرکتها با در اختیارگرفتن منابع ارزان در کشور مقصد از جمله زمین، نیرو ی کار، مواد خام و اولیه، تولیدات خود را با کمترین هزینه در کشور مقصد تولید می کنند و با بیشترین قیمت ممکن در کشور مبدأ و کشورهای دیگر می فروشند.

این نوع خصوصی سازی یک حربه در اختیار صاحبان نئولیبرالیسم است که غالباً در شرکت های فراملیتی سهام دارند. در این نوع خصوصی سازی دولت باید دخالت خود را حداقل کند، و تمامی امور اقتصادی به سمت خصوصی سازی برود. حتی در بعضی از کشورها یکسری خدمات عمومی مانند تأمین اجتماعی، هزینه های درمانی نیز به شرکت های خصوصی سپرده شده است.

 به عنوان نمونه : سازما نهای بین المللی همچون سازمان تجارت جهانی، صندوق بین اللملی پول، بانک جهانی، ناتو و… تحت عناوینی همچون کمکهای فرهنگی، کمکهای مالی و… سیاستهای نئولیبرالیسم را ترویج و اجرا می نمایند. این سازما نها عملاً ابزار دست نئولیبرالیسم هستند به طور مثال صندوق بین المللی پول به کشورهای در حال توسعه وا مهای مشروطی داده  تا ضمن وابستگی مالی و اقتصادی اهداف خود را پیش ببرد.

درایران با حجم عظیم درآمدهای نفتی، عدم توجه جدی به توسعۀ بخش تولید، حاکمیت بخش دلالی بر روابط اقتصادی، همگی سبب شده جامعه بطرف مصرف گرائی سوق داده شود. مصرفی که غالباً از تولیدات شرکتهای فراملیتی و چندملیتی خارجی تأمین میشود. این یعنی وابستگی اقتصادی بیشتر؛ این یعنی در اختیا ر گذاشتن بازارهای داخلی در خدمت سود سرمایه داران جهانی. متأسفانه در دولت دهم با ارز ارزان، حجم وسیعی از کالاهای وارداتی به کشور سرازیر شد که سبب نابودی بخشهای تولیدی و  تعطیل شدن صنایع شد. البته این به معنای قطع رابطه با اقتصاد جهانی نیست.

سیاستهای دولت روحانی با کشورهای امپریالیستی قرار است این روابط جهانی را بازسازی نماید،  منجر به توافقاتی شده که نتیجه آن ادغام سرمایه ایران در سرمایه جهانی خواهد بود که باعملی نمودن طرح خصوصی سازیها در سطح وسیعی می باشد. ما شاهد هستیم، که سرمایه داران جهانی برای سرمایه گذاری در ایران از هم سبقت گرفته اند و جمهوری اسلامی هم با آغوش باز به استقبال این طرحهای خصوصی سازی و خدمت به اربابان امپریالیستی رفته تا جائیکه هر صدای اعتراض کارگران و فعالین را با تهدید و ارعاب و زندان پاسخ می دهد. خصوصی سازیها برای کارگران یعنی اسثثمار و فلاکت و بدبختی بیشتر و سود و انباشت سرمایه بیشتر برای صاحبان خصوصی سازیها. سرمایه داران خارجی با سرمایه گزاری و استفاده از نیروی کار بسیار ارزان، زمین و… منابع و فرآوره های خام را با هزینه های بسیار ارزان در اختیار میگیرند و از طرفی تولیدات خود را با بالاترین قیمت در کشورهای مبدأ و بازارهای دیگر و گاهاً به کشور مقصد میفروشند.

خصوصی سازیها اتحاد سراسری کارگران را از بین میبرد. کارگران با یک عامل استثمار کننده که دولت باشد روبرو نیستند، هر بخش و صنعت با سرمایه دارانی روبرو هستند که قوانین به برده کشیدن کارگران احتمال دارد با هم همخوانی نداشته باشد. بهمین دلیل اعتصاب و اعتراض کارگران نه تنها در سطح سراسری با دشواریهای زیادی روبرو خواهد شد بلکه دست و بال صاحبان سرمایه های خصوصی باز است که هر بلایی که بخواهند بر سر کارگر بیاورند، از ساعت کار طولانی با پائین ترین دستمزد، عدم تامین اجتماعی، بکار گیری قراردادهای موقت و سفید که همین الان هم %۹۷ کارگران ایران با قرار دادهای موقت بکار مشغولند. هر اعتراض و اعتصاب کارگری قطعا با سرکوب بیشتر مواجه شده و دست و بال کارفرماها برای اخراج و اعمال هر نوع بیحقوقی در رابطه با کارگران باز می باشد. در صورت متشکل نبودن کارگران مبارزه با این خصوصی سازیها  امری بسیار دشوار خواهد بود. بهمین دلیل است که تغییر دادن شرایطی که امروز کارگران با آن مواجه هستند و یکی از سیاهترین دورانها در تاریخ جنبش کارگری است نیاز به متشکل شدن هر چه وسیعتر کارگران برای دفع این تهاجمی است که سرمایه داخلی و جهانی به سطح معیشت آنها نموده است.

به نظر می رسد در شرایط امروزی از مهم ترین و پایه ای ترین مباحثی که می توان حول آن کارگران را با یک دیگر متحد نمود و سازمان داد یکی تعیین سطح دستمزد ها و دیگری خصوصی سازیها است. چون مزد مسئله مشترک تمامی کارگران است و عامل وحدت بخش آنان. مسئله مزد، یعنی منفعت مشترک کارگران در برابر صاحبان کارخانه، مبارزه ایی متحد را بر محور مقاومت مشترک را می طلبد. خصوصی سازیها یعنی پراکنده نمودن و استثمار هر چه بیشتر کارگران و در نهایت فلاکت و سیه روزی بیشتر.

فوریه ۲۰۱۶