باران شدید و سیل در بریتانیا، اتوبوس را با خود برد!

باران شدید و سیل در بریتانیا، اتوبوس را با خود برد!
کوهنوردی و رفتن به دل طبیعت در هر شرایطی یکی از اولویت های من در زندگی م است. کوله هایمان را بسته بودیم و امروز صبح قرار بود به سمت کوههای ولز حرکت کنیم اما باران شدید و سیل بیشتر جاده ها را مسدود کرده و عملا مانع رفتن ما و کوهنوردی مان شد!
خارج از مسئله کوهنوردی ما، مسئله ای که قابل تعمق است و دوباره من را به فکر کردن در رابطه با آن فرو برد، مقایسه تلفات سیل و بلایای طبیعی دیگر در کشوری هایی مثل ایران، پاکستان، هند و کلا کشورهایی که جان انسانها کمتر برای حکومتها اهمیت دارد با کشورهایی مثل انگلیس، سوئد، سوئیس و کلا کشورهایی که از رفاه اجتماعی بیشتری برخودار هستند، است.
همچین سیلی هایی در بریتانیا هر ساله چند بار اتفاق می افتد اما کمتر پیش میاد که جان کسی را بگیرد. مگر کسانی امثال من که ممکن است در این وقت سال در کوه و مسیر رودخانه ها مشغول تفریح ماجراجویانه باشند و وسط سیل و طوفان گیر بیفتند. والا هم امنیت و استحکام ساختمانها و هم کمک رسانی وسیع و سریع دولت ، تلفات انسانی را به حداقل می رساند. اما آن طرف تر مثلا در هند، ایران ، افغانستان و … اگر همچین سیلی بیاد صدها نفر کشته می شوند، هزاران خانه را سیل با خود می برد و میلونها انسان آواره و بی خانمان می شوند. براستی که جان انسانها در همچین کشورهایی اصلا اهمیت ندارد و حکومتها به جای رسیدگی به امر مردم شان در حال کمک مالی به سازمانهای تروریستی و صرف هزینه و فرستادن نیرو به یمن، افغانستان، سوریه و …هستند. دلائل را همگی به خوبی می دانیم ، می دانیم که ذات سرمایه و سرمایه داری همین است، انسانها در این جوامع فقط ابزاری برای کسب سود حاکمان و بورژواها هستند. شاید سوال پیش بیاد که خوب کشورهای اروپایی هم سرمایه داری هستند، که درست اصل سرمایه داری کشورهایی مثل انگلیس ، فرانسه ، سوئد و …. هستند اما طبقه کارگر این کشورها جنگ خود را برای این نسبتا رفاه اجتماعی با سرمایه و حاکمانش کرده و هزینه اش را هم داده است. این نمیچه رفاه در این کشورها محصول مبارزه طبقه کارگر و تاثیرات انقلابات کارگری- سوسیالیستی در روسیه و فرانسه و ترکشهای این انقلابات در اروپا و امریکا است. در هیچ کجای دینا ، آزادی و رفاه اجتماعی به طبقه کارگر و مردم محروم هدیه نشده و نخواهد شد بلکه با اتحاد ، مبارزه و جنگ طبقه کارگر آگاه با مذهب و سرمایه دارهای حاکم در این کشورها این نمیچه رفاه و آزادی بدست آمده است. دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا از روی دلسوزی ش نیست که ارتش را برای کمک به مردم سیل زده گسیل کرده است، از روی آدم خوبی اش نیست که جبران خسارت میکند و سرپناه را در اختیار سیل زدگان قرار میدهد بلکه به وی و حاکمان قبلی تحمیل شده که مجبور هستند و باید سرپناه را در اسرع وقت برای مردم شان تامین کنند ، مجبور هستند که بیمه بیکاری را به همه بیکاران بدهند، مجبور هستند که خدمات درمانی رایگان را در اختیار شهروندان بگذارند، مجبور هستند که مسکن را برای شهروندان تامین کنند و مجبور هستند که …..
در این چند سال اخیر تظاهرات های بزرگی بر علیه سایت های دست راستی دیوید کامرون مثلا در رابطه با بالا بردن هزینه دانشگا هها ، کم کردن کمک هزینه مسکن و …صورت گرفته است. درست است که انتظار انقلاب کارگری از طبقه کارگر و سندیکاهای کارگری این کشور نمی رود اما همیکنه طبقه کارگر این کشور برای طرح و یا اجرای هر سیاست دست راستی و تعرض به حقوق شان به خیابان ها می ریزند خود نشانه اگاهی طبقاتی نسبی طبقه کارگر و راضی نبودن به وضع موجود است.
طبقه کارگر ایران هم در مقایسه با طبقه کارگر در بنگلادش، پاکستان، هند و … را می توان به عنوان طبقه کارگری اگاه به منافع طبقاتی خود محسوب کرد. روزی نیست در ایران شاهد اعتراضات و اعتصابات کارگری نباشیم. خبر دستگیری و زندانی کردن رهبران این طبقه جزو یکی از حوادث خبری در ایران است. چیزی که در این میان غایب است اتحاد و همبستگی طبقاتی است که شخصا به آن امیدوار هستم و این ظرفیت و توان را در طبقه کارگر و رهبران آگاه و رادیکال این طبقه در اینده نزدیک می بینم.
زنده باد اتحاد طبقاتی
بختیار پیرخضری
۲۷ دسامبر ۲۰۱۵