کامنتهای کارگری

خشم و “خشونت” کارگران

اوایل ماه اکتبر ٢٠١۵ خبری از اعتراض کارگران “ایرفرانس” در رسانه‌های خبری پخش شد که قبل از آنکه اعتراض کارگران را برجسته کند، عکس کتک خوردن یکی دو تن از مدیران شرکت فوق را برجسته کرده بودند. گرچه خشم جاری کارگران که به پاره کردن لباس دو مدیر شرکت “ایرفرانس” انجامید بخشی از اعتراض کارگران بود؛ با این حال می گویم که اعتراض کارگران را برجسته نکرده بودند، چرا که روزانه صدها اعتراض مهم کارگری در سراسر جهان در جریان هستند، اما فقط زمانی که فکر می‌کنند می‌توانند با نشان دادن جنبه‌ای که خود فکر می‌کنند می‌توانند افکار عمومی را بر علیه کارگران بشورانند، خبری از اعتراض کارگران را منعکس می‌کنند. مدیران فوق در جلسه‌ای که با پرسنل و اعضای سندیکای ث ژ ت “ایرفرانس” داشتند می‌خواستند “محترمانه” طرح بیکار کردن ٢٩٠٠ نفر از آنها را برایشان توضیح بدهند که چگونه با این طرح می‌خواهند این شرکت را در رقابت با رقبایش سودده نگه دارند! سایت bloomberg.com در گزارش مربوط به این خبر، به چند خبر دیگر اشاره می‌کند که اخیرا کارگران در فرانسه و در اعتراض به تهدید زندگی خود از سوی مدیریت، دست به اعمال مشابهی زده اند.

خبر “خشم” کارگران “ایرفرانس” سرتیر اخبار شده بود؛ اما مگر مدیریتش رفته بود خبر افزایش دستمزد و رفاه و بیمه بهتر را به کارگران مژده بدهد؟! کارگران، که هیچ پوشش حمایتی دیگری برای دفاع از جان و مال خود نمی بینند، مجبورند کاری بکنند و جلوی حمله لجام گسیخته مدیریت وحشی را بگیرند. دولتها یکی پس از دیگری قوانینی وضع می کنند که بیکاری و به گرو گرفته شدن زندگی کارگران را برای مدیریت ساده و ساده تر بکنند. قبول دارم که حمله به مدیران مزبور خشونت بود؛ اما من این خشونت را تقبیح نمی کنم! “خشونتی” که برای دفاع از خود است، چه در مقابل دولت و پلیسش باشد و چه در مقابل مدیریت بیکار کننده، همیشه مشروع است.

کره جنوبی: برخورد دولت نمونه دمکراسی به اتحادیه های کارگری

حمله پلیس کره جنوبی به دفاتر “کنفدراسیون اتحادیه‌های کارگری کره جنوبی”، KCTU و سالن کنفرانس مطبوعاتی رئیس این کنفدراسیون، از خبرهای مهم مربوط به اعتراضات کارگری یکی دو هفته گذشته بوده است. دولت کره جنوبی در صدد تصویب قوانینی است که بیکارسازی‌های وسیع و عدم امنیت شغلی کارگران را تسهیل می‌کند. در اعتراض به این اصلاحات، کنفدراسیون مزبور هم همراه با توده‌های مردم روز ١۴ نوامبر دست به یک راهپیمائی گسترده زدند که یکی از بزرگترین اعتراضات چند سال اخیر در کره بوده. دولت کره گله‌ای از پلیس‌هایش را برای دستگیری رئیس کنفدارسیون اتحادیه‌های کارگری به محل کنفرانس مطبوعاتی می‌فرستد که با مقاومت کارگران روبرو شد و وی هم اکنون در یکی از معابد بودائی‌ها پناهنده شده است. پلیس کره جنوبی روز ٢١ نوامبر و در ادامه حملاتش به دفاتر کنفدراسیون مزبور، به ٨ دفتر دیگر این کنفدراسیون حمله کرد و کامپیوتر، مدارک و دیگر اموال این کنفدراسیون را مصادره کرده است.

کره جنوبی از هر جهتی از کشورهای نمونه و موفق دمکراسی است. اینجا هم اگر کسی خارج از اجازه دولت و قوانین دولتی دست به اعتراض بزند، حال این اعتراض هر چقدر بقول خودشان مسالمت آمیز هم باشد، با سرکوب روبرو می‌شود. در این سیستم هم “حقوق کارگر” فقط در چهارچوب سود سرمایه معنا می‌دهد!

رومانی: اعتراضات کور نتیجه نبود کدام عنصرند؟

به دنبال آتش سوزی در کنسرتی در بخارست در روز ٣١ اکتبر ٢٠١۵ که منجر به کشته شدن بیش از ۵٠ نفر و آسیب دیدن شدید بیش از ٢٠٠ نفر شد، توده‌های وسیعی در شهرهای رومانی و بخصوص در بخارست دست به اعتراض زدند و خواهان استعفای نخست وزیر و شهردار بخارست شدند. شهردار را نمی‌دانم، اما تقریبا به یقین می‌توان گفت که نخست وزیر در این آتش سوزی دستی نداشته. اما در رومانی هم، مثل بسیاری از کشورهایی که مشکلات اجتماعی تلنبار شده‌اند، اعتراضات رئیس اصلی دولت را نشانه گرفت. منتها در مطالبه استعفای نخست وزیر و عدم قبول رئیس دیگری برای دولت از حزب همان نخست وزیر، مطالبه اصلی تظاهرات کنندگان افتادن ریاست پارلمان به فردی از حزب مخالف بود. ٢۶ سال پیش بود که توده‌های عاصی از دست دولت مستبد چائوشسکو به خیابانها ریختند و او را سرنگون کردند.

سئوال این است که عنصر غایب در این اعتراضات چیست؟ چرا توده‌های عاصی که به خیابان می‌آیند و خشمشان جاری می‌شود، مطالباتشان به برسر کار آوردن کسانی مثل همان چائوشسکو محدود می شود؟ چائوشسکو را سرنگون کردند و رهبرانی را سر کار آوردند که امروز خواهان سرنگونی آنها شده اند، اما می خواهند قدرت را به دست همان رهبران، از حزب دیگری بسپارند!

به نظر من آن عنصر غایب، حزبی با پلاتفرم و آلترناتیو دیگری است. آلترناتیوی که نه تنها بر فساد نقطه پایانی می‌گذارد، بلکه نطقه عزیمتش رفاه و رفع تبعیض باشد.

آن ٣٠ نوامبر!

٣٠ نوامبر ١٩٩١ اطلاعیه اعلام موجودیت حزب کمونیست کارگری که توسط منصور حکمت نوشته شده بود، منتشر شد. دنیا از آن روز تا به امروز فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشته است. اما حزب کمونیست کارگری درست در دوره‌ای اعلام موجودیت کرد که موجی از قهقرا دنیا را فراگرفته بود و امید به زندگی و رهائی به مرز صفر رسیده بود! با حزب کمونیست کارگری امید به اینکه آن دوره سیاه نیز خواهد گذشت، زنده شد. امید به اینکه جامعه باز هم مبارزه طبقاتی را آشکارا از سر خواهد گرفت، زنده شد. با این حزب بار دیگر رجوع به طبقه کارگر رو آمد.

حزب کمونیست کارگری اما صرفا حزب انتظار روبرو شدن کارگر و سرمایه دار در آینده ای نامعلوم و در فلان کارخانه و مزرعه نیست. حزبی است که همین امروز اگر کسی را در فلان گوشه از دنیا مورد ستم قرار داده باشند، دخالت می‌کند. حزبی است که در مبارزه هر روزه کارگر برای افزایش دستمزد، و مبارزه زنانی که برای لغو حجاب اجباری تلاش می کنند، دخالت مستقیم دارد. حزبی است که در دل زندانها امید آزادی زنانی است که به سنگسار محکوم شده اند. امید کسانی است که زیر چوبه دارهستند و می‌خواهند زنده بمانند!

بقول منصور حکمت: “اگر فردا سر این حزب را ببرند یک بلائی سر زندگی شما میآید، مطمئن باشید. اگر حزب کمونیست کارگری را فردا تعطیل کنند توی کوچه شما یک اتفاقی برای شما میافتد. آنوقت ایرانی باید خودش را با مصدق تعریف کند. آنوقت ایرانی باید خودش را با داریوش همایون تعریف کند، آنوقت باید بگوئیم فرهنگ بومی ما میگوید زن باید برود در مطبخ قرمه سبزی درست کند و چه غذای جالبی است داریم میخوریم چون مال خودمان است! آنوقت میشود پذیرفت خانواده اسلامی باید خودش تصمیم بگیرد که بچه‌اش چه میپوشد.”

حزب کمونیست کارگری، حزب امیدهاست!