کندن فتیله ی شوینیسم

یکراست می روم سراغ توطئه ی دیگر ولایت شیعی و پرداختن”فتیله” و تشویق کل رژیم در تحریک چنین بی خردی ها که بی کم و کاست می باید همیشه و شدیدا محکوم شوند. این جنون فتیله بخشی از فاجعه ها، جورها و وجود همه جانبه ی اهمی از تبعیض ها، سرکوفت ها، اجحاف ها، محرومیت ها و مهمتر از همه نابرابری های مسلط و همگانی و فرهنگی و طبقاتی بر ملت های فقیر و ستم سهم ایران بوده و می باشد که همچنان از زمین و آسمان می بارند! چشم پوشیدن به این تبعیض ها و واقعیت های کهنه، چرکین و دشمنی افکن رژیم ها، دمیدن بر کوره های برتریجوئی های ناشسیونالیستی و یا خودبزرگ بینی های حقارانگیز شوینیستی ست که می توانند مادر جنگ های خودزنی کور فردای ملت های رنج برده مان باشند.

چنانچه فرد، کسانی و جریان هائی باشند که هنوز تبعیض ها، نابرابری های دیرینه ی فرصت فرهنگی، نبود آهنگ یکسان رشد و تکوین شخصیتی آنها، خلاء امکان تربیت آموزشی، فقدان بهداشت لازم و درمانی، نداشتن شانس برابر کار به عنوان منبع امرار معاش و… ملت ها در دیروز شاه و امروز شیخ بر علیه ستمزدگان ما را ندیده و نمی بینند و به عنوان یک انسان مسئول، آزاده و نوعدوست علیه این همه ظلم ها، نارسائی ها و ناگواری ها هیچ نمی گویند: او و آنها یا بیرون زمان ایستاده اند و نمی خواهند ببینند که طبعا خود مالک دارائی ها و منشأ تبعیض سازی بوده و هستند؛ و یا شوینیست های کله خشک مانده و بیمار می باشند که می بایست درمان شوند.

زیرا دید و زندگی آنان با فضای سیاه و خونین حاکم و درد های توده های زیر ستم و تبعیض های جان و روح خراش ملت های مان کاملا بیگانه مانده و طبعا جزو طبقه ی مرفه و دارااند که چنین تبعیض های تلخ و گسترده ای را ندیده و نابرابری ها و محرومیت ها و تحمیل های غیر اخلاقی و ضدبشری هر دو ساختار شاه و شیخ را با همه همگانی بودن و آشکاری شان و طعم تلخ تبعیض های ژرف آنها را اصولا لمس نکرده و عملا نمی شناسند. پرسیدنی ست که او و آنها در طول این تاریخ بلند و فاجعه بار تبعیض ها و نابرابری ها کجا زیسته اند؟ بگذریم. سهم ما نیروهای کمونیست، چپ، مترقی و دمکرات باید بیداری، هوشیاری و همبستگی بی قید و شرط و پشتیبانی از حقوق بربادرفته ی ملت ها و حق مسلم تعیین سرنوشت آنها بدست خودشان و سیاست خودمدیریتی آتی آنها تک تک آنها مبتنی باشد، که تاکنون برای مان چنین بوده، هست و تا رسیدن به اهداف مردمی ملت ها خواهد ماند!

تمرکز قدرت در دست یک مشت افراد فاسد، فردی و خودمحور همچون شاه مستبد، و یا فرقه ی مذهبی، خودکامه و تمامیتخواه، به سان داعش شیعی، کاملا طبیعی ست که سرآخر اینگونه قلل قدرت و حاکمیت مطلق گند و جنایت و غارت و فساد به بار آورده و می آورد و باید بی چشم پوشی و در اولین فرصت دست به تسطیح اراده زورمداران و تقسیم قدرت سیاسی میان ملت برد. استقلال کامل فرهنگ ملت ها را بازشناخت. آموزش با زبان های مستقل و مادری آنها را برای شکوفایی همه ی آنها قانونا بازگذاشت. و حق خود مدیریتی را در اعماق اجتماع کارمزد و زحمتکش ملت ها عمومیت بخشید. و دست ستم و بهره کشی ها را با اراده ی خود آن توده ها و همبستگی کارگران همان ملت ها کوتاه کرد. و دست ستم و تبعیض و بهره کشی انسان از انسان را برید. و بنام ایرانی همه ی ملت ها در کنار هم و یکپارچه برای ساختم فردای آزاد و برابر محکم و استوار علیه خودکامان ایستاد.

همانگونه که در این راستا بی کم و کاست می باید علیه خودکامگی و سکتاریسم جریان های ناسیونالیست ایستاد و تندرروی آنها را بردبارانه از حیات جامعه رنگین زدود و در بهترین حالت برچید و مهم تر از همه اراده ی دین و مذهب را از نظام توده ای ـ سیاسی کاملا جدا و دور ساخت؛ تا آزادی عقیده و وجدانِ یکسان برای همه ی ملت ها ممکن و دسترسی بدان ها میسر شود؛ و برترجوئی این دین و آن مذهب علیه دیگر ادیان و عقاید فرصت برتریجوی و اشتلم ویرانگر نیابد و همه ی ملت ها بتوانند برابر و با هم و در کنار هم روابط سالم مدنی، متمدنانه و مسالمت جو داشته باشند. همانگونه که حق تعین سرنوشت ملت ها می باید توسط دیگر ملت پذیرفته شده و شایسته است که توسط خود ملت ها، چگونگی اعِمال و خودمدیریت آنها کشف و کسب و هدایت شود و…

اما محور تأمین همه ی نارسائی ها، تضمینِ داشت، تداوم و حفظ حقوق مسلم همه ی این خواسته های به حق ملت ها، هرگز نباید دچار خوشبیتی و کورذهنی همه با هم “ملت ها “با منافع متضاد “بهره کشان سرمایه سالار خودی” همراه و همگام باشد. منافع کارگران ملت ها با منافع بورژوازی ملت ها در تعارض جدی و سازش ناپذیر است و با هم نیز، هیچگاه خوانائی نداشته و ندارند. یادمان نرود که سرمایه و سرمایه سالارها برخلاف ملت ها وطن ندارند و مسلما پول شان هم گلوبال و جهانگراست. هرجا درآمد و انباشت ثروت آسان تر و بهتر مهیا باشد همانجا وطن آنهاست. همین امروز کارگر و مردم آذربایجانی و کرد و عرب و … پیش از همه و بیشتر توسط سرمایه دار خودی استثمار می شوند تا دیگر بورژواهای ملت های دیگر و این یک حقیقت مهم و روشن است! پس داشتن مرز با بورژوازی خودی و تفکیک مرزهای منافع طبقاتی همین مقاومت جانانه ی ملت آذزبایجان می باید مورد توجه دقیق مبارزان قرارگیرد و هرگز نباید دچار توهم و یا سازش با نهادهای جیله گر سرمایه دارهای ملی ِآدری و دیگر ملت ها دچار شده و استقلال طبقاتی اش گرفتار دشمن اصلی شود.

بهنام چنگائی ۲۰ آبان ۱۳۹۴