دمکراسی در سراشیب ٫ در حاشیه انتخابات رهبری حزب کارگر بریتانیا

دمکراسی در سراشیب

در حاشیه انتخابات رهبری حزب کارگر بریتانیا

انتخابات نخست وزیری امسال در بریتانیا که منجر به عروج غیرقابل پیش بینی حزب محافظه کار و تشکیل یک دولت یک دست “راست” شد، صحنه کاملی از عقیم بودن پارلمانتاریسم و دمکراسی بورژوایی را به نمایش گذاشت. انتخاباتی که در ان صف بندی های چپ و راست در ساختار سیاسی بریتانیا تماما برهم ریخت، دمکراسی به کما رفت و حفظ “اتحاد نظام” به خطر افتاد!

بعد از این انتخابات، دو حزب اصلی و “سراسری” سنتا اپوزیسیون یعنی “حزب کارگر” و “حزب لیبرال دمکرات” به بحران هویتی دچار شدند، روسای انها استعفا دادند و حزب “محلی” اسکاتلند بعنوان بزرگ ترین حزب چپ عروج کرد.

این انتخابات از خود، پارلمانی برجای گذاشت که در ان شکل دادن به یک اپوزیسیون سراسری پارلمانی و تشکیل یک “دولت در سایه”، عملا غیرممکن شد. واقعی ترین و چپ ترن اپوزیسیون موجود در پارلمان بریتانیا، حزب “ملی” و “محلی” اسکاتلند است که سپتامبر سال گذشته در راس رهبری انجام رفراندم برای جدایی اسکاتلند از بریتانیا بود.

ساختار سیاسی بریتانیا، با یک دولت محافظه کار سراسری، بدون هیچ اپوزیسیون چپ سراسری، با حمل “بار سنگین” یک اپوزیسیون قوی محلی چپ جدایی طلب اسکاتلند، نه تنها اتحاد “بریتانیا کبیر” را شکننده تر کرده است، که صف بندی احزاب پارلمانی را تماما برهم ریخته است.

بحث داغ انتخابات برای تعیین رهبری بعدی حزب کارگر بریتانیا و پیش قدم شدن جرمی کوربین، چپ ترین عضو خلاف جریان این حزب، محصول این شرایط است. شرایطی که در دل ان جدال در “حزب کارگر” برای انتخاب رهبری بعدی، به تحرکاتی بسیار فراتر از این حزب در سراسر بریتانیا دامن زده است. بقول رسانه ها جدال انتخاباتی درون حزب کارگر “گفتمان سیاسی در بریتانیا را تماما تغییر داده است”.

رقابت های انتخاباتی، بخصوص به میدان امدن کوربین چپ و “سوسیالیست” فی الحال بخش زیادی از نیروی جوان و اقشار تحتانی جامعه را به خود جلب کرده است. با این وجود، این انتخابات، بیش از ان که در مورد سرنوشت حزب لیبر باشد، انعکاس وضعیت ساختار سیاسی درهم ریخته بریتانیا و تلاش برای بازسازی “کنترل شده” ان است.

بی تردید تلاش حزب کارگر برای جبران لطماتی که در انتخابات امسال متحمل شد، از جمله جارو شدن از پایگاه سنتی این حزب در اسکاتلند، برباد رفتن “اعتماد” سنتی اقشار تحتانی جامعه، و جبران باخت مفتضحانه در مقابل حزب محافظه کار، محور کمپین های انتخاب رهبری بعدی است. بالا بردن شانس حزب کارگر برای بازگشت به قدرت، مهمترین افق همه کاندیداها، چپ و “سوسیالیست” و میانه و راست “بلریسم” است. همه ادعاها و موضع گیری های چپ و عدالتخواهانه و .. سرانجام باید بتواند نشان دهد که انتخاب “رهبری جدید” شانس حزب کارگر برای بارگشت به قدرت در انتخابات بعدی را بالا خواهد برد.

از این روست که باید انتظار داشت، که علیرغم همه افکار عمومی سنجی ها، و محبوبیت کوربین و بحث های داغ قطبی شده، در لحظات پایانی و نزدیک به انتخابات، محافل قدرت چنان کمپینی از ترس از عروج “چپ” براه اندازند که بخش اعظم ارا را به سمت کاندید میانه روتری بکشانند. مگر نه اینکه “به قدرت بازگشتن حزب کارگر” اصلی ترین محور این تقابل است. پس توافق و سازش و کنار کشیدن و ترساندن از امکان باخت از “راست”، ترس از کوتاه شدن دست از قدرت برای همیشه، و … فاکتورهایی است رهبری بعدی را معلوم میکند.

از طرف دیگر، حزب لیبر بریتانیا مدت ها است ظرفیت چرخش به چپ ای ، جدی، چون سوسیال دمکراسی و حزب کارگر دهه ۶٠-٧٠ را از دست داده است. اساسا به خاطر شرایط متفاوت جهانی – تاریخی، و بطور خاص به خاطر حاکمیت دو دهه خط “کارگر نو” یا “بلری” بر آن.

واقعیت این است که مدتهاست که دمکراسی پارلمانی و “پلورالیسم” سیاسی، این پدیده های هویتی دمکراسی بورژوایی، در مهد ان، یعنی کشورهایی چون بریتانیا، به بن بست رسیده است. ان دمکراسی و روبنای سیاسی به بن بست رسیده است٬ که بر مبنای رقابت احزاب “چپ” و راست، تقابل دولت در قدرت و حزب در اپوزیسیون با دولت در سایه، و حول دست بدست شدن قدرت بین این کانون ها، شکل گرفته است.

این دمکراسی، امروز بیش از دو دهه است که در بریتانیا همچون همه کشورهای دیگر “جهان متمدن” پوچ، توخالی و بی محتوا شده است. با ذره بین هم نمی توان تفاوت راست و چپ در پارلمان و دولت و احزاب، در قدرت و در سایه را معلوم کرد. این را جامعه می داند و امروز خود رهبران این احزاب در تنگنا٬ به ان اذعان دارند. مشکل دمکراسی پارلمانی بریتانیا این است که احزاب پارلمانی ان قادر نیستند در پارلمان و صف بندی های سیاسی٬ به یک اپوزیسیون جدی، چپ٬ و یا حتی لیبرال و با فاصله از دولت محافظه کار، شکل دهند.

پارلمان و دولت بدون اپوزیسیون، بدون قطب واقعا و جدا مخالف با سیاست های راست یا چپ در قدرت، و امروز بدون به چالش کشاندن سیاست های یک دست دولت محافظه کار، و در یک کلام یک ساختار سیاسی تماما یک دست و یک قطبی٬ چیز زیادی از دمکراسی پارلمانی و داعیه های ان٬ برجای نمی گذارد. مضافا اینکه خلا چپ در این صف بندی بورژوایی را، یک چپ با نفوذ جدایی طلب اسکاتلندی پرکرده است! چیزی که خواب همه احزاب چپ و راست ناسیونالیست سنتی پارلمان بریتانیا را ربوده است. در مقابل چپ رادیکال اسکاتلند، حزب کارگر نمی تواند با داعیه کمتری از اظهارات کوربین، ظاهر شود.

چپ جامعه٬ صدای پایین٬ صدای اکثریت محروم جامعه٬ بیش از دو دهه است که در پارلمان های اروپایی٬ کمترین انعکاس جدی٬ حتی صوری٬ ندارد. زمختی این حقیقت است که امروز دمکراسی پارلمانی بریتانیا را در تنگنا گذاشته است. اگر ساختار رسمی و پارلمان بورژوایی نتواند با مکانیزم های سنتی٬ همچون همه سالهای پیش، خود را بعنوان تنها کانال اعمال قدرت به جامعه تحمیل کند٬ اکثریت محروم جامعه و بخصوص طبقه کارگر بدنبال راه حل های دیگری برای اعمال قدرت٬ از پایین خواهند رفت. این واقعیت است که امروز شرایط عروج گوربین را فراهم کرده است.

مشکل بریتانیا، نه بحران هویتی حزب لیبر و حزب لیبرال دمکرات، که انتخابات امسال انها را به ان دچار کرد، که مشکل گندیدگی، پوچی و توخالی بودن دمکراسی پارلمانی است. این ماهیت دمکراسی بورژوایی، دو دهه پشت جنگ و بمباران عراق و تخریب خاورمیانه، پنهان مانده بود. امروز و پس از شکست در کیس خاورمیانه، و کنار رفتن بهانه هایی که بی حاصلی دمکراسی بورژوایی پشت ان پنهان شده بود، حقایق، تنگناها و بن بست های هویتی خود غرب و از جمله بریتانیا، سرباز کرده است. و گرنه حزب لیبر مدت ها است نه به کارگر و نه به اقشار تحتانی و محروم جامعه، کمترین ربطی ندارد.

پارلمان و ساختار سیاسی بریتانیا بیش از یک دهه است که راست و چپ ندارد. مستقل از احاد و افراد٬ همه احزاب سنتی٬ احزابی که تاریخا به قدرت رسیده اند و قدرت بین انها دست بدست شده است. حزب کارگر (لیبر) و لیبرال دمکرات٬ همچون حزب محافظه کار٬ همه بیش از دو دهه است که راست افراطی اند. دو دهه است که گندیدگی دمکراسی بورژوایی، خود را پشت جنگ با دشمن خارجی و “محورهای شر” بیرونی، پنهان کرده بود.

بریتانیا، همچون همه جوامع غربی، به چپ، سوسیالیسم و کمونیسم طبقه کارگر نیازمند است. چپ و کمونیسم ای که با اعتماد علیه قوانین کور سرمایه و علیه نیروهای سیاسی و طبقاتی ان عمل می کند. وصله پینه کردن جنازه حزب لیبر، بعنوان حزب کارگران، و تلاش برای بازسازی صف بندی های سنتی و “نجات دمکراسی”، در خود کمکی به این پروسه نیست.

۲۳ اوت ٢٠١۵