یونان: چرخ پنجم درشکه به بیرون پرتاب می‌‌شود

یونان: چرخ پنجم درشکه به بیرون پرتاب می‌‌شود

تمسخر به تاریخ، از مشخصات هویت گرمخانه پست مدرنیسم است. نمایندگان اقشار متوسط مرفه، بیش از هر نیروی اجتماعی دیگر در این گرمخانه جا خوش کرده‌اند. پس لرزه‌های بحران نظام سرمایه داری آنها را نه تنها از گرمخانه و هویت آن مأیوس نمی‌‌کند، بلکه بنا بر اصل غیر قابل انکار تاریخ، یعنی‌ “منافع” و “موقعیت اجتماعی در تولید”، در تلاش برای باز تولید این هویت هستند. یونان از این منظر نیز یک مدل اجتماعی تمام عیار است.

جناح غالب در سیریزا در اجرای فرامین دستورات ترویکا ( صندوق بین‌ المللی پول، کمیسیون اروپا و بانک مرکزی اروپا) در حال پاکسازی خود از یاری دهندگان دیروزی و مزاحمان امروزی به هدف ایجاد دولتی مشترک با احزاب قدیمی‌ و عناصر تکنوکرات می‌‌باشد. این دولت مشترک عملا ایجاد شده است: در جلسات نشستهای مجلس یونان، که وظیفه از قبل تعیین شده آن، شکل قانونی بخشیدن به این فرامین بود، عملا سیریزا دارای اکثریت نبود و باید بر پشتیبانی احزاب فاسد و رسوای قدیمی‌ تکیه می‌‌کرد.

در بازی بازار پارلمانتاریسم، قاعدتاً دیکتاتوری و تحکم جناح غالب حزب حاکم برای تمکین مخالفین و اقلیت در فراکسیون پارلمانی آن حزب، از طریق “طرح رای اعتماد” انجام می‌‌گیرد. این تنها در حالتی‌ معنی‌ می‌‌دهد، که نگه داشتن اقلیت در حزب و حفظ یکپارچگی و اقتدار حزب و استمرار سیاست آن از اهداف اصلی “طرح رای اعتماد” است. سیریزا اما نه تنها به چرخ پنجم “چپ” نیازی ندارد، بلکه در شرایطی که موقعیت اجتماعی مبتنی‌ بر نیاز سرمایه، یک حاکمیت تکنوکرات به عنوان بهترین و بیدردسرترین نوع آرزویی شکل حکومتی را طالب است، این چرخ پنجم دیگر دست و پا گیر است و باید به بیرون انداخته شود (البته چون قصدم رنجاندن چپ وطنی هوادار “جنبش جاری” نیست از الفاظ بی‌ ادبانه “رودل” و “استفراغ” پرهیز می‌‌کنم).

و اما دلایل فیل هوا کردن اقلیت فراکسیون سیریزا:

به نظر من، برای این جنب و جوش ۲۵ نماینده و هواداران آنها در حزب سیریزا به شکلی‌ خلاصه ۲ دلیل وجود دارد. اولین دلیل، گرد و خاک کردن برای پاک کردن رد پا‌ها است، آن چیزی که ما در کودکی به آن کلک مرغابی می‌‌گفتیم. با فریاد “آی‌ دزد”، این عناصر که برای تاریخ کمترین ارزش را قایل نیستند، در حال تحریف خیانت تاریخی‌ خود هستند. این یک تهمت نیست، بلکه کالبد شکافی یک قشر ممتاز اجتماعی است. من برای نمونه از همین تاکتیک حزب “ضد سرمایه داری” در فرانسه نوشته بودم. آنها در ابتدا آغازین فاجعه در سوریه تا مدتها از مفهوم “انقلاب” و “انقلابیون” استفاده می‌‌کردند، پس از برملا شدن عمق فاجعه در آن کشور، برای بشتیبانی از “حزب اتحاد دمکراتیک” و از جمله برای پاک کردن رد پا‌های خود، شروع به گرد و خاک کردند، حالا کاشف به عمل آماده بود که این حزب نماینده “انقلاب” است….

و البته دلیل مهمتر، در کنش و غلیان اجتماعی در حال نضج و نمو نهفته است و این دلیل دوم، محوریترین دلیل است. بعد از خیانت این آقایان و خانمهای “متمدن” و “با فرهنگ”، طبقه کارگر به کمک عمل این جماعت دچار یک گیج سری شده است. یونان اما از نظر اجتماعی در “دوران انقلابی‌” به سر میبرد (من در یکی‌ از نوشته ها، به غلط از “شرایط انقلابی‌” استفاده کرده بودم که ۱۰۰ البته با تذکر دوستی‌، متوجه این خطای نوشتاری شدم. منظورم من  “دوران انقلابی‌” بود و نه “شرایط انقلابی‌”).

جنب و جوش جناح “چپ” سیریزا و تلاش آن برای تشکیل یک حزب جدید سیاسی تحت نام “وحدت ملی‌” یا “وحدت خلق” قبل از هر چیز گواه شکننده و گذرا بودن گیج سری در میا‌‌ن طبقه کارگر و جوانان است: برای مقابله و به انحراف کشاندن طوفان اجتماعی در راه، “چپ” سرمایه در قامت نمایندگان قشر مرفه میانی بار دیگر چاره را در “وحدت خلق” می‌بیند، مرحبا به این خوش خیالی!

فرهاد فردا

۲۰۱۵/۰۸/۲۲