قدم بعد در یونان

اگر رفراندوم امروز در یونان یک خصلت ویژه داشته باشد، آن خصلت مستند شدن تحلیلی است که در دو دهه پیش منصور حکمت معرفی کرد. حکمت در تحلیل درخشانش از انتخابات سال ۹۷ ، عروج قطب سوم را در تقابل با کل حکومت نشان داد. میگفت خاتمی نتیجه عروج این قطب است بدون اینکه نماینده قطب سوم باشد. این یک تحلیل بنظر من مارکسیستی از سیر وقایع بود که بر روندهای پایدارتری از آنچه بر چشم میاید استوار بود. بعدها همین متد بما کمک کرد که انتخاب اوباما را توضیح دهیم. اینکه اوباما بخاطر “نه” مردم به سیاستهای راست حاکم به قدرت رسید بدون اینکه خود او نماینده “نه” به آن سیاستها باشد. مردم از امکانات موجود استفاده کردند که حرفشان را بزنند اما ظرفی که این امکان را فراهم میکرد اصولا گزینۀ مردم را در خود نداشت. امروزه بعید میدانم که کسی به این دو مورد متوهم باقی مانده باشد. در هنگام مطرح شدن این دو تحلیل، سند ملاک تحلیل نبود، بلکه تحلیل حاصل مشاهدۀ توازن و کشمکشهای جاری طبقاتی در جامعه بود. امروز در یونان ما نه فقط تحلیل را داریم که مدرکش را هم داریم.

سیریزا رفراندومی در مخالفت با طرح ترویکا به رای گذاشت. سندی که حی و حاضر موجود است و هر کس میتواند به آن رجوع کند. بخشی از مردم از امکان فراهم شده استفاده کردند که “نه” خود را به سیاستهای ریاضت اقتصادی بدهند در حالیکه گزینه های موجود در رفراندوم “ریاضت بیشتر یا ریاضت کمتر” بود. موضع کمونیستها قطعا باید تحریم رفراندوم، افشای گزینه های راست و چپ سرمایه داری، نفی سرمایه داری و فراخوان به انقلاب علیه آن میبود. عوامفریبی چپ در اینکه موضوع رفراندوم اصلا “آری یا نه” گفتن به سیاستهای ریاضت اقتصادی است، نه تنها از نظر متدیک و اصولی غلط بود، که تنها فونکسیون آن توهم سازی به جناح چپ بورژوازی بود. امری که در نهایت همان بلائی را سر مردم یونان میاورد که بر سر هواداران خاتمی آورد: مهار شدن اعتراضاتشان توسط بخشی از حکومت.

آنچه رفراندوم امروز در یونان را از دو مورد بالاتر متفاوت میکرد، مستند شدن تحلیلی است که جایگاه سیریزا را نشان میدهد. طرح تسلیمی سیریزا به ترویکا در ٢٢ ژوئن، نامه سیپراس به ترویکا در ٣٠ ژوئن ــ یعنی پس از فراخوانش به رفراندومــ و قبول شرایط ترویکا با اما و اگرهائی، اعلام اینکه او رای رفراندوم را برای اعمال فشار در مذاکرات لازم دارد ــ این موضوع را همین الان، پس از اعلام نتیجه رفراندوم بار دیگر روی صفحه فیس بوکش نیز نوشته است ــ و بالاخره برگه های رفراندوم اسنادی غیر قابل انکار بر این اصل هستند که سیریزا نمایندۀ “نه” مردم به سیاستهای ریاضت اقتصادی نیست اگر چه بخاطر “نه” مردم به آن سیاستها بقدرت رسیده است. فونکسیون چنین دولتی مهار اعتراضات مردم است.

اینکه یونان از منظر منافع زحمتکشان به چه سمتی خواهد رفت، علاوه بر حضور یک جنبش سیاسیِ طبقاتی ــ که حی و حاضر موجود و در صحنه است ــ تابع نقد بدون تخفیف مارکسیستی در عکس العمل به مطالبات و نحوه پیروزی جنبش شان است. تا هنگامیکه این نقد موجود نباشد، پرچم مطالباتی آن جنبش نیزشفاف نخواهد شد و حول آن سازماندهی نخواهد شد. بدون آن نقد، هزار سازمان و تشکیلات رفرمیستی در پوشش چپ و سوسیالیستی هم روی هم بریزند، بهتر از سیریزا عمل نخواهند کرد. این احزاب و شخصیتها، همانطور که مشاهده کرده ایم، به دنبالچه های سیریزا تبدیل خواهند شد. عوامفریبی خواهند کرد و نهایتا کشمکش طبقاتی در یونان ــ و سایر کشورهای حوزۀ یوروــ که امروز حول جنبش “نه به ریاضت اقتصادی” قطبی شده است ــ و دست بر قضا بطور بلافاصله ای به “نه به سرمایه داری” گره خورده است ــ را به بیراهه میبرند.