تصمیم ضد کارگری شورایعالی کار نباید بی جواب بماند

امسال کانون هماهنگی شوراهای اسلامی روش چانه زنی با دولت و کارفرما برای افزایش دستمزدها را با جدل و پافشاری بیشتری پیش برد. صحنه را طوری چیده بودند تا کارگران نمایش عوامل شوراهای اسلامی و خانه کارگر را به عنوان مدافعان سرسخت افزایش دستمزدها باور نمایند. ولی چند هفته بیشتر طول نکشید که طرح اولیه ۳۴ درصدی افزایش دستمزدها از سوی اینها به ۲۰ درصد کاهش یافت و نهایتا در آخرین نشست شورایعالی کار به همان حدود مورد نظر دولت و کارفرمایان رضایت دادند و ۱۷ در صد افزایش دستمزدها را به تصویب رساندند.

هر سال این نمایندگان جعلی و دست ساز جمهوری اسلامی برای محدود کردن مبارزات و اعتراضات کارگران جدلی نمایشی برسر افزایش دستمزدها را سازمان میدهند و کارگران را چند هفته مانده به آخر سال که زمانی مناسب و تعیین کننده برای اعتصاب و اعتراض قدرتمند علیه دولت و کارفرما برای افزایش دستمزدها است از مبازره جدی باز میدارند. در پایان به همان مبلغ اعلام شده از سوی بانک مرکزی به عنوان نرخ تورم، که مبنای دولت کارفرمایان نیز برای افزایش دستمزدها است، رضایت میدهند. کل این پروسه مشمئز کننده و مزورانه در قالب حمایت از کارگر و راه اندازی جدل برای افزایش دستمزدها از جانب شوراهای اسلامی و خانه کارگر یک ظاهرسازی شیادانه در جهت سیاست جمهوری اسلامی و تحمیل و جا انداختن این روش برای افزایش دستمزد سالانه طبقه کارگر است.

طبق آمار بانک مرکزی هزینه زندگی یک خانوار چهار نفره دو میلیون و پانصد هزار تومان و براساس ادعای نهادهای کارگری وابسته به جمهوری اسلامی سه میلیون تومان است. اما نمایندگان همین نهادها در شورای عالی کار ۱۷ درصد افزایش دستمزدها را از دولت میپذیرند و انگار اتفاقی هم رخ نداده و لابد به کارگران میگویند دندان روی جگر بگذارند تا سال دیگر! اما اگر این پرونده از نظر دولت، کارفرمایان، شوراهای اسلامی و خانه کارگر، تا سال آینده بسته میشود، برای کارگران و نمایندگان واقعی و رادیکال طبقه کارگر چنین نیست، بلکه آغاز دور جدیدی از مبارزه جدی، متشکل و سراسری حول افزایش دستمزدها و علیه تحقیر و تعرضی است که شورایعالی ضد کارگری جمهوری اسلامی به معشت طبقه کارگر نموده است.

طبقه کارگر نباید دستمزد اعلام شده را بپذیرد

پیامدهای این تصمیم ضد انسانی، فقر و تنگدستی، کا‌هش بیشتر قدرت خرید طبقه کارگر و محرومیت و تباهی جسمی و روحی خانواده های کارگری است. طبقه کارگر به دلیل شرایطی که در آن قرار دارد و به حکم استثمار روزمره از سوی صاحبان سرمایه راهی جز مبارزه با دولت و استثمارگران ندارد. مبارزه برای اضافه دستمزد یک عرصه مهم مبارزه طبقاتی برای تامین معیشت و بهبود شرایط زندگی است. در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی طبقه کارگر به موقعیتی رانده شده است که چند برابر زیر خط فقر زندگی میکند و روزانه هم نرخ تورم و قیمت کالاهای مورد نیاز مردم افزایش و قدرت خرید طبقه کارگر بیشتر کاهش می یابد. این شرایط اهمیت این عرصه از مبارزه را دو چندان کرده است. طبقه کارگر نباید چنین دستمزد تحقیر آمیزی را بپذیرد. نه تنها این بلکه باید تصمیم شورایعالی ضد کارگری جمهوری اسلامی را یک تصمیم ضد انسانی و جنایتکارانه علیه دهها میلیون خانواده کارگری محسوب نماید و بیجواب نگذارد.

روز روشن میلیاردها دلار دزدی و چپاول توسط مقامات دولتی و سپاه پاسدارن صورت میگیرد. سالانه دستمزد سپاه و بسیج را ۵۰ تا ۷۰ درصد افزایش میدهند. ۳۰ هزار آخوند را برای آموزش نهی از منکر با حقوق کلان در بسیج استخدام میکنند. دهها هزار مفتخور دیگر را برای تبلیغ و اشاعه خرافات مذهبی راهی شهرها و روستاها میکنند و به همه آنان نیز چندین برابر دستمزد کارگران، حقوق ماهانه پرداخت میکنند. چرا کارگر که چرخ اقتصاد جامعه را میگرداند و بخش وسیعی از هزینه های گله حزب الله و بسیج و… را نیز از استثمار نیروی کار این طبقه تامین میکنند، باید با چنین افزایش دستمزد نازل و تحقیر آمیزی روبرو شود؟ چرا وقتی که تامین حداقل معیشت یک خانواده چهار نفره، از زبان بانک مرکزی رژیم اسلامی ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان و از زبان خانه کارگر وابسته به جمهوری اسلامی بیش از ۳ میلیون تومان اعلام میشود، طبقه کارگر دستمزد چند برابر زیر خط فقر دریافت میکند و همین را نیز در بخش زیادی از مراکز صنعتی و خدماتی چندین ماه پراخت نمیکنند؟ چرا امکانات و پول برای افزایش ۵۰ و ۷۰ درصدی سپاه و بسیج و آخوند و… که هر کدام بدون افزایش دستمزد هم چندین برابر کارگران حقوق ماهانه دریافت میکنند، فراوان است؟ اما اگر نوبت به کارگران رسید خزانه و پول دولت و کارفرما ته میکشد و خالی میشود! ماهیت جمهوری اسلامی برای اکثریت مردم ایران روشن است، اما جواب این چراها را طبقه کارگر متحد و متشکل باید بدهد و حقش را تنها میتواند در یک نبرد طبقاتی و با زور از حلقوم جمهوری جنایتکار اسلامی بیرون بکشد و یک قدم به لبه پرتگاه نزدیکش کند.

 جمهوری اسلامی کارگران و خانواده های کارگری را به فلاکت اقتصادی و تباهی باور نکردنی سوق داده است و این سطحی از جنایت در حق این طبقه و بویژه کودکان آنها است. طبقه کارگر در ایران توسط جمهوری اسلامی به یک زندگی پر مخاطره و پر درد و رنج محکوم شده است، این شرایط نه تنها کودکان این طبقه را از تحصیل محروم نموده، بلکه سلامتی آنها و خانواده های کارگری را با مخاطره جدی روبرو کرده است. طبقه کارگر به حکم این شرایط مجبور است از معیشت و حرمت و کرامت خود دفاع کند، باید به این پراکندگی در صفوف خود خاتمه دهد. باید متشکل شود و موقعیت خود را در مقابل جمهوری اسلامی تغییر دهد و اجازه چنین تعرض را به دولت و کارفرمایان ندهد.

طبقه کارگر ۱۷ درصد افزایش دستمزد را نباید بپذیرد و این تحقیر را نباید بی جواب بگذارد. تعرض امروز جمهوری اسلامی ناشی از قدرتش نیست، بلکه ناشی از مبارزات پراکنده و محلی و عدم اتحاد و هماهنگی لازم در صفوف طبقه کارگر است، ناشی از تحمیل موقعیت بد اقتصادی و از این طریق ایجاد شکاف و تفرقه در میان طبقه کارگر است. مبارزه و اعتراض پراکنده و ناهماهنگ، جنگ و اعتراض محلی و فابریکی و موفقیت در این و آن کارخانه و کارگاه لازم است، اما ابدا کافی نیست، آنهم در مقابل رژیم هار، جانی و فاسد جمهوری اسلامی ایران. طبقه کارگر ایران تنها با اتحاد سراسری و سازماندهی یک مبارزه جدی و قدرتمند قادر است که مبارزه برای افزایش دستمزدها را به یک عرصه مهم و تعیین کننده نبرد طبقاتی برای ایجاد توازن قوای جدیدی بین خود و جمهوری اسلامی تبدیل نماید و نماینده گان واقعی و منتخب طبقه کارگر را به عنوان اصلی ترین نهاد صلاحیت دار برای میزان تعیین دستمزدها بر مبنای یک زندگی مرفه و شایسته انسان امروزی به دولت و کارفرما تحمیل نماید.

طبقه کارگر برای دفاع از معیشت و حرمت انسانی خود باید متشکل شود. باید دست بکار تشکیل و برگزاری مجامع عمومی منظم در سطوح مختلف محلی و سراسری شود، رهبران رادیکال سوسیالست باید به تسریع این پروسه کمک نمایند و آنرا در دستور اول فعالیت خود قرار دهند. قدرت عظیم طبقه کارگر ایران در تشکل سراسری و همبستگی طبقاتی اش است. تنها اعتراض و اعتصابات قدرتمند، سراسری و مرتبط بهم قادر است جمهوری اسلامی و صاحبان سرمایه را به عقب نشینی وادار نماید، جرئت چنین تعرض وحشیانه ای را از آنها سلب کند و توازن قوای سیاسی و اجتماعی را در جهت بهبود شرایط کار و زندگی کارگران را تغییر دهد. موفقیت در این نبرد میتواند جامعه را متوجه قامت واقعی طبقه کارگر کند و زنان و جوانان را وارد فاز جدیدی از مبارزه با جمهوری اسلامی نماید. اتحاد سراسری و ایجاد صفی همبسته از کارگران شاغل و بیکار و قدرتمند ظاهر شدن در مقابل دولت و کارفرما راه به زانو در آوردن جمهوری اسلامی و صاحبان سرمایه است. *

۱۹ مارس ۲۰۱۵