نوروز صهیونیستی، فراخوان سفارت اسراییل در فنلاند

شاید بحث برانگیزترین وجه مدیای حاکم بر دنیای کنونی، بخش اخبارهای چپ اندر قیچی آن باشد. مثلا از بس مانشیت اخبار روزانه و جراید یومیه از کشتارهای فجیع و اکثرا غیر ضروری برایمان گفته اند که دیگر کسی احساس نمی کند که دارند انسان ها را از بین برده و تبعات این کشت و کشتارها می تواند زندگی یک یا دو نسل را کلا به ورطه نابودی بکشاند، برعکس ما را عادت داده اند تا به محض شنیدن این قبیل اخبار و گزارشاتِ مربوط به ناکار کردن انسان ها در گوشه کنار این پیرزن هزار داماد، فقط یکسری اعداد و حسابات ریاضی را درون نورون های مغزمان و آنهم برای چند ثانیه رد و بدل نموده و دست آخر به این نتیجه گیری ناشی از کنترل ذهنمان توسط سرکردگان جهان برسیم که بله، از هفت میلیارد انسانِ فعلا موجود، چند شماره کم شده و به آن دنیا ترانزیت شده اند، همین، بدون هیچ احساس مسئولیتی یا واکنش قابل توجهی. در ذیل و برای روشن تر شدن بیشتر موضوع، به چند مورد از این قبیل اخبارهای تراژدیک و بدون سرانجام اشاره ای گذرا خواهیم داشت.
فکر کنم پارسال بود که هواپیمای مسافربری مالزی با ده ها مسافر نگون بخت، بدون اینکه روی مثلث برمودا پرواز کرده باشد، از صفحات رادار گم شد و تاکنون هیچ خبر دیگری در مورد سرنوشت شوم آن مخابره نشده است، البته ما هم بعنوان افکار عمومی نا موجود، کما فی السابق و همزمان با فروکش کردن عطش رسانه ها در حول و حوش ماجرا، به درون دنیای ذهنی خود برگشته و تازه خدا را هم شکر کردیم که خودمان داخل هواپیما حضور نداشته ایم … اما از سوی دیگر و بدور از هیاهوی مدیای پرو سیستم، طرفداران تئوری توطئه، ماجرای گم شدن هواپیما را انداختند گردن عموسام، چرا ؟ زیرا به گفته آن ها حداقل پنج نفر از بارزترین متخصصان چینی تکنولوژی ارتباطات که مشغول ساختِ کامپیوترهای کوانتومی و انتقال داده های پر سرعت بوده اند، در بین مسافران هواپیمای سوژه وجود داشته و همین مسئله، انسانِ جویای حقیقت را حداقل به این نتیجه گیری می رساند که هواپیما را در جایی فرو نشانده و بعد از انتقال دانشمندان چینی به شهرهای علمی – زیر زمینیِ اتازونی، بقیه مسافران را روانه اون دنیا یا گوانتانامو و دیگر زندان های مخفی سیا – اف بی آی کرده باشند، در غیر اینصورت حداقل تکه پاره ای از آن غول چند صد تُنی پیدا می شد تا خانواده های مسافران را از سر درگمی و انتظار بیرون آورد.
نمونه دیگر از این دست اخبار اکشن و پر هیجان، باز هم مربوط می شود به خطوط هواپیمایی مالزی که یک فروند دیگر از طیاره هایش را بالای منطقه جنگ زده اوکراین از دست داد و چیزی که اصلا برای ژورنالیسم نوکر و حاکم بر دنیا مهم واقع نشد، مسئله وجود یکصد دانشمند ضد ایدز جهان در میان مسافران هواپیمای ساقط شده توسط نیروی هوایی اوکراین و بدستور عموسام و غرب متمدن – صنعتی بود، البته اینبار هم بهترین نظرات را همان برو و بچه های طرفدار تئوری توطئه ارایه نموده و گفتند که بله، علت هدف قرار دادن هواپیمای مذکور، علاوه بر متهم کردن روسیه به نقض حقوق بشر و خلاص شدن از دست آن دانشمندان سمج و ضد ایدز، این بوده که بتوانند بدون دغدغه خاطر و احتمالِ بروز افشاگری، یکی از وحشتناک ترین ویروس های دست ساخت لابراتورهای جنگی امپراتوری آمریکا یعنی ابولا را در بین مناطق جمعیتی شیوع دهند، رویدادی که در ارض واقع نیز، همگان و با چشمان غیر مسلح شاهد آن بوده و دیدیم که تاکنون حداقل جان ۱۵ هزار انسان را توسط آن ویروس لعنتی گرفته اند و کسی هم در مورد چرایی شیوع این ویروس مرگبار و منبع اصلی انتشار آن چیزی نمی پرسد، چرا ؟ زیرا درک احساسی – انسانی ما از اخبار و تراژدی های به وقوع پیوسته در اطراف مان را به یک سلسله تجزیه تحلیل های ریاضی – منطقی تنزل داده اند و لاجرم همان که خودمان سالم هستیم را بر جان دیگر انسان ها ترجیح داده و خواهیم داد.
همچنین یکی دیگر از این قبیل اخبار که هنوز هم تیتر خبر گزاری های جهان و مدیای سیستم را بخود مشغول کرده، مسئله زامبی های موسوم به داعش و جنایات کاملا سیستماتیک و پی در پی آنها بوده تا جایی که، اگر یک ناظر خارجی مثلا یکی از شهروندان فرضی کره مریخ، آنها و جنایاتشان را ببیند، مطمئنا بعلت سنخیت و تشابه بسیار نزدیک گاگول های داعش با بازیگران فیلم های هالیوود، از جمله شیوه های ارتکاب جرم و جنایت مانند خوردن اعضای بدن کشته شدگان یا مُرده ها، زنده زنده سوزاندن زندانیان و اسراء، لباس های مشکی، اسلحه های رنگارنگ – پیشرفته و بیشمار تشابه رفتاری – افکاری دیگر، خواهد گفت که اینها همان بازیگران مرکز ترویجِ فساد و توحش هالیوود بوده که با یک گریم ساده به شکل و شمایل مسلمانان درآمده و دارند بنام آنها، کل خاورمیانه را بعنوان خاستگاه اصلی تمدن بشری، در پیشگاه تمدن صنعتی و عقلانیت ابزاری حاکم بر غرب وحشی، سلاخی و نابود کرده تا پیشگویی ساموئل هانتینگتون در نبرد تمدن ها و فوکویاما در پایان تاریخ که منظورش همان پایان تاریخیِ تمدن باستان می باشد را متحقق نمایند. داعشی هایی که عموزاده های فاشیست آنها در اوکراین نیز دارند تحت لوای شعارهای دیگر، هیزم بر آتش شعله ور شده توسط مک کین و دیگر تروریست های انگلساکسون – وایکینگ ها گذاشته و روزانه نابودی و نفرت را گسترش می دهند.
اما خبر اصلی این مقال که می رود تا در سایه سهل انگاری، نا روشنی و بی تفاوتی ما، به پدیده ای خطرناک و در واقع خلع فرهنگی – تاریخی مان تبدیل شود، مربوط می شود به مصادره تدریجی امورات فرهنگی ما بخصوص جشن و مراسم های نوروز باستانی توسط افراد و جریاناتی که به هیچ وجه ربطی به موضوع نداشته و مطمئنا دارای مقاصدی کاملا سیاسی – امنیتی و از جنس همان اهداف و نیاتی بوده که چندی پیش و در عملی ددمنشانه، موزه های موصل و نمرود را تخریب و نابود کرده تا بند ناف مردم عراق را از تمدن باستانی سومر و بابل بریده و مجبورشان کنند تا در آینده ای نه چندان دور، نسخه بازنویسی شده تاریخشان توسط مراکز مطالعات استراتژیک و اتاق های فکر صهیونیست ها را بعنوان تاریخ واقعی شان بپذیرند.
سابقا نوروز تنها یک عید ملی – باستانی محسوب شده و همه باهم در آن شرکت می جستند، زیرا زمستان سرد و اکثرا سخت بسر آمده و همزمان با جان گرفتن مجدد طبیعت، انسان ها نیز لبریز از شادی و نشاط زندگی شده و همین احساس شور و شعف، آنها را به فراست جشن گرفتن و ابراز خوشحالی و شادمانی می انداخت، ولی این روزها بنابر علایق و سلایق سیاسی – عقیدتی و افزایش بازیگران پشت پرده، تحلیل های بیشتری از فلسفه وجودی نوروز ارایه گردیده که تنها نتیجه آن، پیچیده کردن موضوع، افزایش تشتت آراء، کاهش شرکت کنندگان و افت شدید همبستگیِ بین انسان ها حداقل در خارج کشور بوده است.
خب، در بالا ذکر آن رفت که روز بروز دستانِ پشت پرده و دخالتگر در امر نوروز بیشتر شده و آن جشن نازنین را حداقل در بلاد خارجه، دچار افول و انحطاط نموده اند، اما هنوز نگفته ایم که این دستان مرموز چه کسانی و با چه اهدافی می باشند. تا آنجا که به نیت این مقال و توضیحات مختصر آن بر می گردد، در کل می توان سه عامل تأثیرگذار در بروز پدیده موسوم به آنتروپی نوروزی را مشاهده نمود :
اولی همان دولت فخیمه جمهوری اسلامی بوده که تاریخا و کما فی السابق، موقع اعیاد ملی – غیر مذهبی، بشدت دچار حالت اکراه و نفی شده و اگر تکانی هم بخودش دهد، از سر اجبار و نه رضایت خاطر می باشد. لذا همچنانکه در سی و چند سال گذشته شاهد بوده ایم، هنگام این نوع اعیاد، فقط محض سیاست و حفظ قدرت خویش، پا رو جگر نازنین گذاشته، برای مدتی لب فرو بسته تا مراسم بسر رسیده و قال قضیه کنده شود. البته این حالتِ اکراه و در واقع مبارزه منفی جمهوری اسلامی علیه تاریخ و فرهنگ خودی، قابل درک می باشد زیرا دنیای افکار و اندیشه ها و علایق آنها بالکل با دیگران تفاوت ماهوی داشته و همیشه سعی کرده اند تا دنیا را از همان دریچه ای بنگرند که دگم ها و خطوط قرمزشان تعیین نموده است، دگم هایی که شیعه گرایی ناب و تک ساحتی، اقتصاد آمریکایی و چپ هراسی یا مالیخولیای کمونیستی، از وجوه بارز و مشخص آنها بوده و نتیجه این ترویکای شوم این شده که سفارت های ایران در خارج کشور، مشغول رتق و فتقِ اموراتی شوند که کوچکترین ربط را به فرهنگ بومی داشته و در این راستا و بعنوان یک نمونه بارز از این قبیل کارها، می توان به تأسیس مساجد و حسینیه ها برای افراد اکثرا غیر ایرانی، بجای بنیاد گذاشتن خانه های فرهنگ بومی اشاره نمود. اعمالی که باعث ایجاد خلاء یا از خود بیگانگی فرهنگی شده و راه را برای دخالت موریانه های فرهنگی – تاریخی دیگر مانند صهیونیست ها باز نموده تا با فراغ بال مشغول چیدن بال و پرهای فرهنگی ما ایرانیان گردند.
یکی دیگر از کاراکترهای دخیل در بروز پدیده آنتروپی نوروزی، اپوزیسیون یا همان احزاب و سازمان های خارج کشور بوده که بنابر دلایل عدیده ای مانند، عدم پیدا شدن یک راه حل کارساز برای بن بستِ سی و چند ساله فعلی در بین آنها و دولت حاکم بر ایران یا حداقل اعلان پروسه آشتی ملی از سوی یکی از بیشمار رؤسای جمهور بقدرت رسیده در کشور و برگشت دادن اپوزیسیون به پروسه های سیاسیِ داخل کشور، دچار نوعی یأس مبارزاتی گشته و لذا همچنانکه می بینیم، بجای تبدیل شدن به حلال مشکلات، خودشان نیز به بخشی از معضل دفرمه شده و این امر حتی در مواردی آنها را به انجام کارهای نفرت برانگیز، همراستا شدن با توطئه های اجانب و پا گذاشتن روی اصول و پرنسیپ های اولیه و تعمیق دادن شکاف های قومی – مذهبی – سیاسی در بین اهالی خارج نشین کشانده است، اعمالی که تأثیری بسزا و مستقیم روی چند و چونِ برگزاری مراسم و آیین های مربوط به نوروز و افتِ کمی – کیفی آن هم داشته و حداقل در چند سال اخیر، محفل ایرانیان خارج کشور را بشدت پولاریزه یا بقول چپ های قدیم : دچار تضاد آنتاگونیستی کرده و همین امر باعث شده که مراسم نوروز و چهارشنبه سوری را جداگانه و در اماکنی اختصاصی و بدور از چشمِ دیگر هم میهنان برگزار نمایند، امری که از یک سو، در تناقض آشکار با فلسفه وجودی نوروز و اهداف اعلان شده آن توسط قاطبه نیاکان مان قرار داشته و از سوی دیگر در تضاد ماهیتی با برنامه و پلاتفرم اعلان شده توسط خود اپوزیسیون ایرانی نیز بوده که اکثرشان، خود را جریاناتی اصیل و برای همه مردم ایران معرفی کرده اند. اما در پایان این بخش و علیرغم تمامی مشکلاتی که در بالا بر شمردیم، می توان در مورد این دو عامل تأثیر گذار بر روند مسایل و امورات از جمله مسئله نوروز باستانی، یعنی دولت و احزاب، گفت که بهرحال آنها و اعمالشان، در کل جزو امورات داخل کشور بوده و احتمالا بتوان برای این نابسامانی، راه حلی ولو در آینده پیدا نمود.
اما مورد یا طرف ثالث که به هیچ عنوان ربطی به مسئله نوروز نداشته ولی در کمالِ بلاهت افکار و سخافتِ اعمال سعی دارد تا نقش دایه مهربانتر از مادر را برایمان بازی کرده و از لطمات وارد شده توسط دولت و احزاب به فرهنگ و تاریخمان از جمله مراسم های نوروز باستانی، سوء استفاده نموده و به اصطلاح از آب گل آلود ماهی بگیرد، کسی جز رژیمک صهیون و پیون های رنگارنگ آن یعنی سفارتچی ها، مستشار فرهنگی ها و دلالان رنگارنگ نبوده که حداقل امسال، مراسم نوروز در فنلاند را کلا قرق نموده و توسط اشخاصی مانند خانم رونیت، خواهر زاده منشه امیر یا همان منوچهر ساچمه چیِ رادیو فارسی زبان اسراییل … رسول دهقان، مسئول روابط عمومی کلیسای ایرانیان مسیحی شده سالم … عباس عقاب و یک اکیپ کامل از آوازه خوان و بساز بفروش های فرهنگی، برنامه ریزی شده تا ضمن پارو کردن پول از طریق فروش بلیط های گران قیمت، تیشه به ریشه فرهنگ اصیل کشور زده و نوروز باستانی ما را به نوروز صهیونیستی دفرمه نمایند.
البته این گونه اعمال به هیچ وجه ابتدا به ساکن نبوده و سالهاست که همین عوامل رنگارنگ و سر در آخور سفارت اسراییل، برنامه های وسیعی برای رفتن روی مخ ایرانیان، شستشوی مغزی دادن آنها، مسیحی – یهودی کردن، دایر نمودن دوره های آموزش زبان عبری و برگزاری تورهای مسافرتی برای هموسکسوال های ایرانی به اورشلیم بعنوان پایتخت جهانی گی ها و ده ها برنامه دیگر را در دستور کار خویش قرار داده تا ایرانیان خارج کشور را به بمب های فرهنگیِ دمکراسی لجن و حقوق بشر کذایی تبدیل نموده و از آنها بعنوان پیشقراولان جنگ نرم و سخت علیه کشورمان و به بهانه مبارزه علیه جمهوری اسلامی، سوء استفاده نمایند. لذا در چنین شرایطی جای دارد که همه ایرانیان، جدای از تضادها و کشمکش های داخلی، مواظب این قبیل سگانِ بدسگال باشند که با نیات و مقاصد کاملا سیاه و شوم، مترصد فتنه و تشویش نشسته و مشغول تخریب هویت تاریخی و پرنسیپ های انسانی – اخلاقی مان می باشند.
کسانی که می خواهند اعتراض خود را به غصب نوروز باستانی – فرهنگی اعلان نماند، می توانند از راه ای – میل، تلفن یا سایت زیر، به ستاد پروپاگاندای صهیونیسم بتازند.
فریدون حسین زاده

Ronit Airiola
https://plus.google.com/108195268501880505607/photos
www.ronitcatering.com
ronit@ronitcatering.com
۰۰۳۸۵۴۰۵۲۳۷۰۷۲