مغلطه ی آنها ، برنامه ی ما

امین قضایی 
منبع : http://azady-barabary.com/

۱ – اعتقاد راسخ ما بر این است که مبارزه برای نابودی نظام سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم ، در گروی  بلوغ و پیشرفت جنبش های اجتماعی در ایران است. در شرایط خفقان سیاسی وسرکوب بی امان همه چیز و همه کس ، امکان تشکل یابی ، تحزب و حتی  ابراز آزادانه عقاید و گرایش های سیاسی ، از مردم سلب شده است.بنابراین تنها مطالبات مشخص جنبش های اجتماعی ، عرصه ی ارتباط ارگانیک میان یک افق سیاسی مشخص و توده ی مردم است. تنها با تعین و جهت یابی این مطالبات به سوی افق سوسیالیستی ، قادر به آماده سازی طبقه ی کارگر در مبارزه ی طبقاتی خویش هستیم. در این مسیر ، سه جنبش کارگری ، دانشجویی و زنان در مقاطع کوتاهی توانسته اند مطالبات خود را در جامعه مطرح ساخته و فعالین جنبشی خود را معرفی کنند.

عدم درک شرایط موجود و هدف اصلی  انتخاب  از فعالیت جنبشی ، موجب شد تا برخی درباره ی  فعالیت دانشجویان آزادی خواه و برابری مغلطه کنند. بخشی از جریان های چپ سنتی ، با ادعای تشکل یابی مستقیم طبقه ی کارگر وبا کوته فکری تمام ، منکر اهمیت جنبش های دانشجویی و زنان شدند و مطالبات آنرا از اساس روشنفکرانه یا بورژوایی قلمداد کردند. بسیاری نیز در نقد دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب به این مغلطه متوسل شدند که یک جنبش واقعا سوسیالیستی و کارگری نباید دانشگاه را مکان مبارزه ی خود گرداند یا آنکه جنبش دانشجویی و روشنفکری نمی تواند مدعی رهبری  وهدایت طبقه ی کارگر شود. اول آنکه ما مطالبات دانشجویان و زنان را مطالباتی واقعی می دانیم و مدعی هستیم که مبارزه تاریخی پرولتاریا با جامعه ی طبقاتی در گروی رهایی انسانها از هر سه حیطه ی خانواده ، نظام های آموزشی و بازار آزاد است. دوم آنکه انتخاب دانشگاه به عنوان بستری برای آغاز فعالیت و مبارزه از سوی دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ، به معنای ترجیح دانشجو بر کارگر و یا اعطای نقش پیشتازی به جنبش دانشجویی نیست. اینها مغلطه ای بیش نیست. در شرایطی که تنها پانزده سال از کشتار هزاران نفر به جرم داشتن عقیده ی مارکسیستی می گذشت و در شرایط عدم بلوغ و دوران جنینی جنبش کارگری ، دانشگاه و فضای نسبتا باز سیاسی بهترین عرصه ی برای معرفی دوباره ی تفکر چپ به جامعه بود. دانشجویانی که دانشگاه را به سبب درک شرایط عینی خود و جامعه انتخاب کردند و مطالبات سوسیالیستی را در قالب شعار اصلی آزادی  وبرابری مطرح ساختنند ، بهترین انتخاب را کردند و موفقیت و رشد آنها گواهی است بر این انتخاب صحیح.

حتی چند سال بعد عده ی قلیلی از دانشجویان تحت تاثیر برخی از همین جریان های چپ سنتی ، تحت عنوان ظاهری چپ کارگری ، از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب  منشعب شدند. آنها با همین ادعای ارتباط ارگانیک و مستقیم با طبقه ی کارگر به فعالیت جداگانه پرداختند اما به دلیل عدم درک شرایط موجود عملا دچار انفعال شده و یک سال بعد از هم پاشیدند. جنبش کارگری  ابتدا باید فعالین واقعی ِ کارگری خود را بشناسد ( فعالینی که عملا باید بدنه ای از کارگران را همراه خود داشته باشند و رهبری کنند) و به جامعه معرفی کند و ارتباط ارگانیک دانشجو با کارگر تنها از طریق این فعالین میسر است . دانشجویان منشعب شده به دلیل عدم درک این اصل ، خود را به آغوش معدود کمیته های  کارگری منفعل و فرقه گرا انداختند و آینده راه اشتباه آنانرا به خوبی نشان داد. این اشتباه را هنوز هم عده ی معدودی از دانشجویان و جریان های چپ سنتی تکرار می کنند.

 

مغلطه ی بعدی در این تصور است که گویا طبقه ی کارگر باید به طور خودانگیخته و از دل مبارزات و مطالبات صنفی خود تشکل یابی کند و هرگونه تشکلی که محصول این روند خودانگیخته نباشد ، کارگری و کمونیستی نیست.بنابراین انها نتیجه می گیرند که روشنفکران و یا دانشجویان اساسا صلاحیت تشکل یابی کارگری را ندارند. این یک تصور کاملا مکانیکی از رابطه ی بین طبقه و تشکیلات است. مبارزه ی طبقاتی در سطح سیاسی و حزبی یک مبارزه ی آگاهانه است و عالی ترین سطح خودآگاهی طبقاتی است. در این سطح ، افق سیاسی ، استراتژی و برنامه های احزاب و تشکیلات ، مشخص کننده ی کیفیت و صلاحیت  آنها هستند و نه خاستگاه شان و یا چگونگی شکل گیری آنها. این ایرادات مانند ان است که حرارت آتش را با دماسنج ثابت کنیم. رابطه ی بین حزب و طبقه رابطه ی "نمود" و "ذات " است و نه رابطه ی "معلول" و "علت ". مهم آن است که یک تشکیلات تعین و تجلی منافع طبقه ی کارگر باشد و نه معلول آن.

 

۲- اگر مغالطات مذکور در بند اول به استراتژی و برنامه ی دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب مربوط بود ، ایرادات بنی اسرائیلی دیگری که به ما وارد می آید به سبک کار این جریان مربوط می شود. برخی با تعجب و معلوم نیست بر چه اساسی ، برگزاری تجمع اعتراضی روز ۱۳ آذر به مناسب روز دانشجو را ماجراجویی ( آوانتوریسم) دانسته و آنرا دلیل اصلی سرکوب زمستان ۸۶ می پندارند. عده ای دیگر تجمع مستقل را دلیل سرکوب می شمارند.

 

در حالیکه همگان برگزاری روز دانشجو را حق اساسی دانشجویان می دانند و اعتراض و بیان سیاسی در اینروز توسط دانشجویان را طبیعی می شمارند ، اما گویا مثلا رفقای چپ ما ، این حق را برای همه محرز می دانند جز ما و اگر ما به این کار دست بزنیم ماجراجویی و افراط کاری محسوب می شود! اگر نگاهی به عملکرد دولت و وزارتخانه ی مطلع ِ آن  بیاندازیم متوجه می شویم که روند خطی ومشخصی از سرکوب برای تمامی جنبش های اجتماعی از چند سال پیش آغاز شده بود و دستگیری هایی که تا یک ماه بعد از برگزاری مراسم ادامه داشت و هنوز هم ادامه دارد دلیلی است براینکه این بازداشت ها ، به هیچ وجه  واکنش رژیم به برگزاری آکسیون نبود. ما به خوبی می دانیم که حکم بازداشت دانشجویان از چند ماه پیش صادر شده بود و رژیم مترصد  فرصتی بود که دیر یا زود آنرا بدست می آورد. اگر درست در برهه قبل از ۱۶ آذر به این کار دست زد به این دلیل بود که رفقا برای تدارک برگزاری مراسم مجبور به فعالیت و حضور در دانشگاه بوده و  طبعا دستگیری آنها آسانتر بود.  همچنین کسانی که گمان می کنند تجمع مستقل دلیل اصلی سرکوب است ، باید به این سئوال پاسخ بدهند که چرا فعالین کرد که برخلاف دانشجویان چپ با
جریان مرتجع تحکیم وحدت در ۱۸ آذر مراسم را برگزار کردند از تیغ سرکوب در امان نماندند و در همان روز چهار تن از آنها دستگیر شدند؟

 

 اما در مورد سبک کار جریان دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ، باید بگویم که ما به صورت علنی فعالیت می کنیم ، این سبک کار با توجه به ماهیت جنبش دانشجویی و هدف ما مبنی بر نمایندگی افق سوسیالیسی در جنبش های اجتماعی ، ضروری بود و هیچ نوع سبک کار جایگزین دیگری برای آن متصور نیستیم. وقتی بدنه ی دانشجویی ، کارگری و زنان هنوز به بلوغ سیاسی نرسیده  و حتی مطالبات خود را مدون نکرده است ،غیرممکن است که بتوان به صورت مخفی فعالیت کرد. فعالیت مخفی به دوره ای از مبارزات تعلق دارد که اکثریت جامعه حداقل از نظر ذهنی ، آماده ی قیام بوده و انتخاب سیاسی خود را نیز کرده باشند ، پس با توجه به وضعیت خفقان سیاسی ، امکان آژیتاسیون و عضوگیری و به طور کل فعالیت علنی وجود نداشته و بنابراین ارتباط مشخص تشکل و بدنه باید با فعالیت مخفی انجام پذیرد. بی شک هیچ کدام از این شرایط برای یک جریان دانشجویی و خصوصا در شرایط عینی موجود ، مصداق ندارد.

 در شرایط کنونی که سرکوب تا حد غیر قابل تحملی تشدید گشته و اخراج ، تبعید ، تعلیق و بازداشت دانشجویان به اخبار عادی و روزمره تبدیل شده است ، دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب نه تنها واپس رانده نشده اند بلکه همچنان یگانه قطب چپ جنبش دانشجویی باقی مانده و شعار" آزادی و برابری" به خوبی منعکس کننده ی ایده ها و انگاره های سوسیالیستی است . این جریان ، تنها جریان چپ دانشجویی متعین و واقعی است که در داخل دانشگاه از عینیت برخوردار بوده  و با مانورهای کودکانه ی ِ چپ سنتی قابل حذف یا جایگزین نیست.

 

اگر بخواهم  برنامه گذشته و آینده ی این جریان را به صورت دیالکتیکی تبیین نمایم باید بگویم که ابتدا در مرحله ذهنی و شکلی ، دانشجویان آزادی خواه  وبرابری طلب  با اعلام پایبندی به اصول مارکسیسم لنینیسم ، ایده های سوسیالیستی را به جنبش دانشجویی و بعضا کلیت جامعه معرفی کردند. از نظر بورژوازی این اعلام موضع چون هنوز در مرحله ی ذهنی بود ،صرفا  نوعی جریان روشنفکری چپ و فانتزیک به نظر می آمد که خطری نداشته و یا محصول مطالعه کتابهای چپ قلمداد می شد. اما این جریان به صورت دیالکتیکی پیشرفت کرد و در مرحله ی عینی  پیشرفت خود، با مطرح ساختن ایده ی سوسیالیستی  در درون جنبش و طرح شعار محوری آزادی و برابری ، عینیت جنبش را به دو قطب چپ و راست تبدیل کرد. اما ما همچنان در این مرحله هم صرفا نمود عینی چپ  بودیم ، یعنی اقلیتی در جنبش بودیم بی آنکه بتوانیم بین ایده های رادیکال و حضور عینی خود ارتباطی برقرار کنیم. این شکاف ذهن و عین ، با برگزاری مراسم ۱۳ آذر امسال و اعلام موجودیت دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب در تمامی شهرهای ایران از بین رفت و جنبش مستقل دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب با نظریه و عمل یکپارچه مارکسیستی در شهرهای مهم ایران شکل گرفت. بنابراین برگزاری مراسم مستقل ۱۳ آذر یک پیروزی کلیدی و تحمیل و تثبیت ِِ هویت سیاسی چپ در جنبش دانشجویی بود.