عشوه ی فمینیستی ‎

ماجرا از این قرار است که مدیر تدارکات تیم فوتبال امید ایران و یک خانم کره ای که داوطلب کمک به برگزاری مسابقات فوتبال در شهر اینچئون کره جنوبی بود داشتند عکس دو نفره می گرفتند که مدیر تدارکات تیم ایران دست روی کمر زن کره ای می گذارد. زن کره ای بلافاصله به پلیس مراجعه می کند و اعلام می کند توسط مرد ایرانی مورد” خشونت جنسی” قرار گرفته است. اینکه اساسن خشونت جنسی چیست و در کشور متمدن کره ی جنوبی کدام رفتارها در محدوده خشونت جنسی طبقه بندی می شوند و مقایسه ی این طبقه بندی با استانداردهای شناخته شده ی کشورهای غربی تا چه حد متفاوت می باشد؛ بحث جداگانه ای را می طلبد. اما نکته ی قابل توجه دیگری که در این میان از نظرها پنهان مانده است “سیاست یک بام و دو هوای” گروه های مدعی مدافع حقوق زنان و فمینست پیشه ها و هوچیها در مواجه با ماجرای استادیوم انسانوای کره ی جنوبی و ادعای شاکی کره ای است.

مدیر تدارکات تیم امید در بازجویی های اولیه تایید کرد” که در حین عکس انداختن، بدن زن کره ای را لمس کرده است اما این لمس با هدف خشونت جنسی نبوده است”. و البته منطقی هم نیست که یک مرد ایرانی در مقابل عکاس و همچنین دوستان و همکاران ایرانی اش، با نیت بهره برداری جنسی یا خشونت جنسی بدن زن کره ای را لمس کرده باشد. اما در این میان ” عده ای که همیشه با هر اتفاق و رویدادی که مرتبط به حکومت ایران و مردم ایران باشد” مخالفند و سرخوردگی های ناشی از امیال دست نیافته شان را، در مخالفتِ همه جانبه با هر پدیده ی ایرانی فرافکنی می کنند، و اغلب پشت شعارهای به ظاهر دموکراتیک ،انسان دوستانه ،آزادی خواهانه و از همه متداول تر در پسِ پشت عوام فریبی تساوی حقوق زنان و دفاع از حق برابری زنان و آزادی های یواشکی( قائم موشک های دخترانه)سنگر می گیرند، مدتهاست که در بوق و کرنا می دمند که مدیر تیم امید جمهوری اسلامی ایران یک زن کره ای را مورد” آزار جنسی” قرار داده است در حالیکه خود شاکی کره ای هم چنین ادعایی ندارد و ادعای او در اداره ی پلیس اینچئون، خشونتِ جنسی است نه آزار جنسی!!. اینکه این کج فهمی ها و یک بری نمایی ها ریشه در کدام گره ی روانی این نسل توسری خورده از رژیم ایران دارد، به جای خود حائز اهمیت است و نیازمند پژوهش و واکاوی، اما روی سخنم با آن دسته از مدعیان مدافع حقوق زنان مخصوصن زنان ساده لوحی که به این شعارهای زن فریب ، دل خوش کرده اند، می باشد که چطور ممکن است از یک سو خواهان برابری حقوق مردان و زنان بود و به “هم سطح انگاری و این همانی” مرد و زن ، دل خوش کرد و از سوی دیگر، اندامِ زن را استثنا کرد و در اپوخه( پرانتز) گذاشت؟ مگر لمس اندام مردان، به خشونت یا آزار جنسی تعبیر و تفسیر می شود. شما در هر کجای کره ی زمین می توانید در حین عکس انداختن، در مترو، در پیاده رو، در،،،،،،،دست تان را روی شانه یا کمر یک مرد بکذارید،بدون آنکه به خشونت یا آزار جنسی متهم شوید، چه خودتان زن باشید یا مرد، فرقی نمی کند برای مردی که اندام اش را از هویت خودش جدا نمی نداند. اگر برابری خواهی زنانه، تعریف اش این است که زن در تمامی حقوق اجتماعی و فردی با مرد برابر باشد ولی همچنان جایگاه خاص و ویژه ای برای اندام اش قائل باشد، بدون شک من و بسیاری دیگر از زنان و مردان با آن مخالفت خواهند کرد چرا که برابر خواهی شما، عشوه ای فمینیستی و شکل دیکری از ستم و تبعیض انسان بر انسان و اندام بر اندام است که با معیارهای راستین برابری طلبی بسیار فاصله دارد. چنانچه خواهان برابری طلبی زنان با مردان هستید، نخست لازم است به برابری کارکردی و ارتباطی اندام های زنان و مردان( نه برابری بیولوژیک) تن در دهید و هر رفتار طبیعی از سوی مرد را به” هیزی، نظربازی، چشم ناپاکی، خشونت و ازار جنسی زنان” تفسیر نکنید.برای برابری کردن، باید برابر بود.
سعید سیل آبادی