پدیده ای به نام دکتر حسن فریدون

اینگونه، که رسانه های جمهوری اسلامی پراکنده اند، آخوند حسن روحانی (فریدون) در سال ۱۹۹۸ دکترای خود را در رشتۀ «حقوق اسلامی» از دانشگاه کالِدونین گلاسکو گرفت. اما سوابق تحصیلی و دورۀ نمایندگی حسن روحانی در مجلس، نشان می دهند، که او هرگز نمی توانست در کلاسهای درس این دانشگاه شرکت نماید، زیرا در همان زمان نماینده و کارگذار دولت بود. همچنین، هیچگونه مدرکی دال بر درس خواندن او در این دانشگاه و رسالۀ دکترای او از این دانشگاه به دست نیامده است. و این در حالی است، که حسن روحانی سالها پیش از تاسیس این دانشگاه در سال ۱۹۹۳، خود را «دکتر در رشتۀ حقوق» معرفی می کرد. با اینهمه، جالب است بدانیم تز دکترای آقای روحانی

The Flexibility of Sharia (the Islamic law) with reference to the Iranian Experience

یعنی: «انعطاف پذیری شریعت (قانون اسلامی) با مراجعه به تجربۀ ایران» می باشد.

از آنجائیکه مدرک دکترای حسن روحانی دروغین است و اصولا چنین پایاننامه ای در این دانشگاه «می یافت نشود، جسته ایم ما»، نمی توان بر اساس نوشته های این جناب دکتر به میزان «انعطاف» قوانین شریعت در ایران پی برد. اما با توجه به واقعیات موجود می توان گفت، که شرع انور بسیار ویرانگرانه عمل کرده است و هرچه بدبختی داریم، از همین شرع انور داریم. اما با اینهمه، می توانیم بگوییم، که شرع انور اسلام، بویژه از دوران قاجاریه به اینسو، در بسیاری از فتواها و نگرشهای خودش، مجبور بوده است پسنشینی کند: پذیرش برپایی دبستان و دبیرستان، به جای مکتب آخوندی، پذیرش تحصیل دختران، پذیرش حق رای برای زنان، حتی پذیرش دوش در گرمابه و برچیدن خزینه و بسیاری موارد دیگر، همه و همه نمایانگر همان «فلکسیبیلیتی» شرع انور می باشند، که در واقع، در همۀ موارد، چیزی نبوده اند، جز «نرمشهای قهرمانانه» در برابر فشار و اجبار زمان. هرگاه هم این فشار و اجبار کم شده و یا برداشته شود، آخوند به جفتک پرانی سابق خودش بازخواهد گشت.

آخوند حسن روحانی مدعی تحصیل در گلاسکو می بایست بتواند چند جملۀ معمولی انگلیسی را از بر کند.

به جملۀ انگلیسی خنده دار این به اصطلاح  دکتر تحصیل کرده در گلاسکو توجه کنید

I berink you piss from Iranians to Americans

این جمله را حسن روحانیِ افتاده به دام کریستین امانپور بلغور فرموده است! نکرده اند این آخوندها بنشینند و فکر کنند چه جمله هایی را ممکن است حسن روحانی مجبور شود به انگلیسی بگوید. همانها را از بر کند و بگوید.

و اما، در «خلاصۀ» پایاننامۀ حسن فریدون چنین می خوانیم:

«این تز تصدیق می کند، که هیچ قانونی در اسلام جاودانه نیست. جاودانگی تنها شامل حال اعتقاد، ارزشها و اهداف نهایی در شریعت می باشد». و این نیز جمله ای است برگرفته (کپی شده) از  رسالۀ یکی از  به اصطلاح دکترهای اندونزیایی. یعنی اصولا درجۀ دکترای حسن فریدون (روحانی) کشک است. اما اگر آخوندها پذیرفته اند، که «هیچ قانونی در اسلام جاودانه نیست. جاودانگی تنها شامل حال اعتقاد، ارزشها و اهداف نهایی در شریعت می باشد»، پرسش این است، که «جاودانه» دانستن احکام قصاص برگرفته شده از قوانین حمورابی، تحمیل حجاب، اجرای نماز جمعه و … آیا همان «اعتقاد، ارزشها و اهداف نهایی در شریعت» می باشند و یا اینها نمک، فلفل و ادویۀ لازم برای خوشمزه کردن اسلام عزیز به شمار می آیند؟

وانگهی، با کنار گذاردن «قوانین شرع انور»، که به گفتۀ خود این دکتر قلابی، «جاودانه» نمی باشند، اصولا آیا چیزی از اسلام باقی می ماند، که بتوان آنرا «اعتقاد، ارزشها و اهداف نهایی» نامید؟ آیا در اینصورت نمی بایست بپرسیم، که این خرافه پراکنی چاه جمکران، امامزاده سیار، سرکتاب بازکنی، شبهای ندبه و اعتکاف، سینه زنی و قمه زنی و مداحی، این «انقلاب ضدفرهنگی»، اینهمه دروغ چه صیغۀ مبالغه ای هستند و چرا به جامعه تحمیل می شوند؟ آیا از حکومت اسلامی آخوندی چیزی باقی می ماند اگر حجاب اجباری نباشد، صیغه جرم شناخته شود، دفترهای صیغۀ آخوندها بسته شوند و این کار برابر با پااندازی و جاکشی شمرده شود، اگر زنان از حق ارث و شهادت برابر با مردان برخوردار شوند، اگر اتوبوسهای زنانه-مردانه برداشته شوند، اگر قوانین قصاص ملغی اعلام شوند، آیا چیزی از قوانین شرع انور می ماند، که آخوند با تکیه بر آن بتواند به حکومت ننگین خودش ادامه دهد؟

می گوید: «جاودانگی تنها شامل حال اعتقاد، ارزشها و اهداف نهایی در شریعت می باشد». «اعتقاد» یعنی مثلا اصل «امامت»، نماز جمعه، روزه و تحمیل آن به جامعه، حج،- از اصل «معاد» اصولا سخنی نباید گفت، چونکه خود آخوندها اثبات کرده اند به این چرند باور ندارند- توضیحش هم این است، که اگر کسی به روز رستاخیز باور داشته باشد، هرگز جرات نمی کند اینهمه جنایت، خیانت، دزدی، فحشاء، قاچاق، وطنفروشی و … بکند و انتظار هم داشته باشد به بهشت برود. آخوندی، که به رستاخیز باور دارد، آنکه در جمهوری اسلامی کاره ای شده است و به رستاخیز باور دارد، چرا ترجیح می دهد به جای ساختن یک ویلا در بهشت الله، دست به هرگونه جنایتی بزند تا بتواند یک ویلا در دیار کفر بسازد؟

 سخن کوتاه، اما در اینجا این پرسش مطرح است، که اصولا چه نیازی بوده است، که آخوندی از حوزۀ ضدعلمیۀ قم فارغ التحصیل بشود، عمامه هم داشته باشد، ریش و تسبیح و نعلین هم داشته باشد؟ می دانیم دانش آموزان می بایست دبستان را به پایان رسانده و برای گرفتن دیپلم، به دبیرستان بروند، و اگر لیسانس یا بالاتر می خواهند، باید به دانشگاه بروند. یعنی حوزۀ علمیۀ قم و نجف صلاحیت دادن درجۀ دکترا در «فقه شیعه و قوانین اسلام» را ندارند. برای گرفتن دکترا در زمینۀ اصول «شرع انور» حتما و حتما می بایست از لژ فرماسونری گلاسکو، آنهم از دست استاد اعظم لژ، اقدام نمود. پس اگر حوزۀ علمیه صلاحیت دادن درجۀ دکترا در زمینۀ مسائل شریعت اسلام را ندارد، «انقلاب فرهنگی» و اصرار بر ادامۀ آن، همچنین، اصرار بر ادغام حوزه و دانشگاه، اصرار بر اسلامی کردن کودکستان، دبستان، دبیرستان و دانشگاه، دادن شغل آموزشی به آخوندهای بیسواد، چه صیغۀ مبالغه ای است؟ آخوندی، که باید درجۀ دکترای خودش را از دانشگاه دیار کفر بگیرد، اصولا چه حقی دارد در اسلامی کردن دانشگاههای ایران پافشاری کند؟ آیا بهتر نیست چند تا استاد از همان دیار کفر برای اسلامی کردن دانشگاههای ایران استخدام شوند؟

بتازگی حسن روحانی در سوئیس افاضه فرموده است: «اینکه ملت ها این کشور [سوئیس] را برای گفت وگو در جهت ایجاد امنیت انتخاب می کنند، به معنای فرهنگ بالای ملت سوئیس است»

یعنی روحانی اعتراف کرده است، که بدون اسلام هم می شود به فرهنگ بالایی دست یافت. و در واقع، با اسلام به فرهنگ نمی توان دست یافت، حتی اگر «انقلاب فرهنگی» کرده باشی. حتی یک کشور اسلامی متمدن و با فرهنگ بالا و پیشرفته، که مردمش آسایش، رفاه و دمکراسی داشته باشند، نمی توان یافت. همۀ مشکلات را هم نمی توان به گردن امپریالیسم انداخت، بلکه امپریالیسم از همین زمینه ها سود می برد و کشور را به این روز می اندازد.

حسن روحانی در جمع روحانیان خوزستان گفته است: « البته غرب قدر ناشناسی می‌کند. غرب هر چه دارد از علمای اسلام دارد».

مسلما، منظور آخوند عضو لژ فراماسیونری گلاسکو از «علمای اسلام» کسانی مانند ملاهادی سبزواری، کلینی، ملا محمد باقر مجلسی، شیخ حائری و یا خمینی نیست، بلکه می خواهد ابوعلی سینا، زکریای رازی، بیرونی، خیام و اینگونه دانشمندان ایرانی را به سود همان شریعتی مصادره کند، که کشور ما را در این ۳۵ ساله به این روز انداخته است، که می بینیم. اینجاست، که باید گفت: اینگونه چرندها مصرف داخلی دارند، یعنی این سخن نه برای به تفکر و اعجاب واداشتن جهان غرب و شاخ و شانه کشیدن برای محافل علمی کشورهای اروپایی، بلکه برای توجیه کردن اصل حکومت اسلامی و قوانین شرع انور نزد تودۀ عوام ایرانی افاضه شده است. وگرنه، هر آدم فهمیده ای می داند، که دانشمندان ایرانی یادشده هیچ توشه ای از قرآن و احادیث برای تکمیل و یا ساختن و یا تکمیل دانش خود برنگرفته بودند: نه در نجوم و علم طب، نه در شیمی، ریاضیات و هندسه، و نه حتی در اندیشۀ مداراگرایانه و فلسفی خودشان، که زیر تاثیر فلسفۀ زرتشت و فلسفۀ یونان بود، نمی توانسته اند چیزی از قرآن و شرعیات را وارد کنند. زیرا نه تنها دین با دانش نمی تواند سازگار باشد، بلکه سرتاسر قرآن را اگر بگردید، یک کلمه از دانش کائنات و … نمی یابید. البته هستند طامات بافانی، که قوانین فیزیک اتمی را هم از سوره های قرآن استخراج می کنند. اما بایست تاکید کنیم، که اصولا چیزی به نام «علوم دینی» نمی تواند وجود داشته باشد، تا آخوندهایی هم پیدا شوند و «عالمان علوم دینی» نامیده شوند و بتوانند ادعا کنند، که دانش بشری مدیون «علوم دینی اسلامی» بوده و یا دانشمندان ایرانی، همانا «علمای اسلام» می باشند.

آخوند حسن کلیدساز طامات را هم خوب نمی بافد، زیرا مدعی است: « شما حتی دانشگاه‌های قدیمی غرب را که نگاه می‌کنید حتی ساختمانش هم تقلید از حوزه‌های علمیه است. آکسفورد را ببینید، شبیه مدرسه فیضیه است. سبک همان سبک است».

 می دانیم، که دانشگاه آکسفورد در سدۀ یازدهم میلادی، و مدرسه فیضیه در میانۀ سدۀ شانزدهم میلادی (دوران شاه طهماسب صفوی) بنا نهاده شد. بنا بر این، سبک معماری دانشگاه آکسفورد نمی توانست از سبک معماری اصفهانی دوران صفویه الهام بگیرد. هر که کور نیست، می تواند نگاهی به مدرسۀ فیضیه و دانشگاه آکسفور انداخته و فرق این دو سبک معماری را ببیند.

حسن روحانی گفته است: « دانشمندان اسلامی خدمات بسیار بزرگی کردند. البته در مقاطعی هم انحرافاتی پیش آمد که علمای بزرگ جلوی آن را گرفتند».

   اصولا «دانشمندان اسلامی» سخن چرندی است، زیرا دانشمندان را با دینشان نمی شناسند، بلکه با دانشی، که دارند معرفی می کنند. بنا بر این، دانشمند می تواند مسلمان یا مسیحی باشد، اما نمی توان گفت دانشمندان یهودیت، مسیحیت و غیره. سپس هم، آن «انحرافاتی که پیش آمدند و علمای بزرگ جلوی آنرا گرفتند»، کدام انحرافات و کدام علما بودند؟ این سخن دوپهلو هم مصرف داخلی دارد و هم می خواهد به جهان غرب بگوید، که برخی ها به دنبال ساختن بمب اتمی بودند، اما روحانیت جلوی آنها را گرفته است، در صورتیکه می دانیم تاکید بر انجام پروژۀ اتمی از سوی خامنه ای بوده است. در بخشی دیگر هم، که رو به جامعۀ ایران دارد، می خواهد بگوید، که تجددخواهی دوران مشروطه، «انحراف» بود و آخوندها خوب کاری کردند، که در هر دو جبهۀ مشروعه و مشروطه وارد شدند و قوانین شرع انور را به جامعه تحمیل کردند. پشت پردۀ همۀ خیانتها در جامعۀ ایران، همین روحانیت شیعه و قوانینش بوده است. این روحانیت است، که باید به مسجد برگردد و در هیچ موضوعی سیاسی، حقوقی، آموزش و پرورش، ورزش، دولت، نهادهای اجتماعی و … دخالت نکند.

 

http://foreignpolicy.com/profiles/Gordon-Lubold

  • ·Joshua Keating
  • ·JUNE 25, 2013 – 08:11 PM
  • · 
  • ·A paragraph from the Ph.D. thesis abstract reportedly written by Iranian President-elect Hassan Rowhani at a Scottish university in the 1990s includes a paragraph that appears to be largely lifted from a book by a prominent Islamic legal scholar.
  • ·As I noted yesterday, Glasgow Caledonian University, where Rowhani earned his Ph.D. in 1999 has posted abstracts of his Master’s and Ph.D. theses, which concern the applicability of Islamic law in a modern political context and express a relatively flexible interpretation of sharia. A cleric and former nuclear negotiator, Rowhani has generally been covered in the international press as a more urbane and moderate politician than his predecessor, Mahmoud Ahmadinejad, and his campaign has touted his education at a Western university. The allegation comes in the wake of a growing number of scandals involving prominent international politicians accused of padding their resumes with dubious degrees.
  • ·The Farsi-language website, Khodnevis.org, run by the Washington, D.C.-based Iranian dissident blogger Nikahang Kowsar, posted an article today noting that a paragraph in the Ph.D. thesis appears to be lifted from a book by Mohamed Hashim Kamali, an prominent Afghan-born Islamic legal scholar who is now the founding chairman and CEO of the International Institute of Advanced Islamic Studies in Malaysia.
  • ·Here’s a paragraph from an online PDF version of Kamali’s book, Principles of Islamic Jurisprudence, which is now on its third edition but was first published in 1991 (my emphasis):
    • ·“This style of Qur’anic legislation, and the fact that it leaves room for flexibility in the evaluation of its injunctions, is once again in harmony with the timeless validity of its laws. The Qur’an is not specific on the precise value of its injunctions, and it leaves open the possibility that a command in the Qur’an may sometimes imply an obligation, a recommendation or a mere permissibility.”

And a line from one page earlier:

As a characteristic feature of Qur’anic legislation, it may be stated here that commands and prohibitions in the Qur’an are expressed in a variety of forms which are often open to interpretation and ijtihad.

And here’s the corresponding paragraph from the thesis attributed to Rowhani, titled “The Flexibility of Shariah (Islamic Law) with reference to the Iranian experience,” dated July 1998:

“The primary source of the Islamic law (the Quran) is, in itself, flexible on the basis of the analysis that the Quranic legislation leaves room for flexibility in the evaluation of its injunctions. The Quran is not specific on the precise value of its injunctions, and it leaves open the possibility that a command in the Quran may sometimes imply an obligation, a recommendation or a mere permissibility. Commands and prohibitions in the Quran are expressed in a variety of forms which are often open to interpretation.

A spokesman for Glasgow Caledonian told Foreign Policy that university officials are not able to comment at this time and would have to check the full version of the thesis — which runs over 500 pages and is not available in electronic form — to see if the text is properly cited later on.

(Update: Glasgow Caledonian University Director of Communications Charles McGehee writes, “Our University library has just confirmed that Kamali, Principles of Islamic Jurisprudence is referenced in the main body of the Dr Rouhani’s thesis and in the bibliography.”

He also notes, “we have formally requested permission from the author to digitise the thesis and submit it to the British Library so that it may be accessible to the wider public.”)

Rowhani is hardly the first world leader to face plagiarism charges. Prominent politicians including German Defense Minister Karl-Theodor zu Guttenberg and Hungarian President Pal Schmitt were forced to resign after being found to have copied in their student work. Others like Russian President Vladimir Putin and Romanian Prime Minister Victor Ponta have survived similar allegations. Iran’s science and transportation ministers were both accused by the American journal Nature of plagiarizing in peer-reviewed papers in 2009.

Rowhani’s academic past has come under particular scrutiny since the moderate cleric was elected on June 14. As an article in the Telegraph noted, Rowhani’s official bio has been vague about the timeline and location where Rowhani earned his Ph.D., initially making it appear that he was already “Dr. Rowhani” at the time of the Iranian revolution. He also appears to have attended the university and wrote his theses under a different family name, Hassan Feridon.

Other experts have expressed skepticism about whether Rowhani could have realistically authored a Ph.D. thesis at a time in the mid-1990s at a time when he was serving as first secretary of the Supreme National Security Council — an extremely influential position in the Islamic Republic’s security apparatus. (Last year, Oxford launched an investigation into allegations that Mehdi Hashemi Rafsanjani — the former head of Iran’s state-owned gas company and son of former President Akbar Hashemi Rafsanjani — had received unauthorized help in writing his Ph.D. thesis proposal.)

“It’s long been alleged that senior Iranian national security officials who were simultaneously Ph.D. students abroad had ghost dissertation writers,” Karim Sadjadpour, an Iran analyst at the Carnegie Endowment for International Peace, wrote in an e-mail to Foreign Policy. “I can’t speak for Rouhani, but I would be skeptical if I found out that Tom Donilon found the time to write a Ph.D. dissertation at Oxford while serving as U.S. National Security Advisor.”

ATTA KENARE/AFP/Getty Images

http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/middleeast/iran/10143799/Iranian-president-Hassan-Rouhani-plagiarised-PhD-thesis-at-Scottish-university.html

By Damien McElroy, and Ahmad Vahdat

۸:۰۷PM BST 26 Jun 2013

Iranian activists have analysed passages of Mr Rouhani’s Glasgow Caledonian University PhD thesis, titled The Flexibility of Sharia (Islamic Law) with reference to the Iranian experience, that closely match sentences written in a book by an Afghan author.

Behdad Morshedi, a London-based writer, said Mr Rouhani appeared to have lifted segments from a book by Mohamad Hashem Kamali, the chairman of the International Institute of Advanced Islamic Studies.

“Mr Kamali is closely associated with the regime but his book was published in his own name and the extracts are virtually identical,” said Mr Morshedi (a pen name). “We will be submitting a petition calling on the university to cancel the PhD.”

Charles McGhee, a spokesman for Glasgow Caledonian University, said its staff had received the allegations from another activist in the US and would be looking into the matter.

He said the university library had already established that the thesis references Kamali’s book in the main body of Mr Rouhani’s thesis and that the text was cited in the bibliography.

Related Articles

۱۸ Jun 2013

۱۷ Jun 2013

۱۷ Jun 2013

Two passages in the short extract from the 500 page thesis have come under scrutiny.

Glasgow Caledonian University published the two-page extract online, but the full thesis was not available.

One sentence in Mr Rouhani’s extract also appears in identical form in Mr Kamali’s book, Principles of Islamic Jurisprudence: “The Koran is not specific on the precise value of its injunctions and it leaves open the possibility that a command in the Koran may sometimes imply an obligation, a recommendation or a mere permissibility.”

A second instance of closely matching sentences has also been cited.

There is some doubt over whether Mr Rouhani, who was a high-ranking official in the Islamic Republic during the 1990s, actually attended the British university in person or undertook his studies there by remote study.

However academics said that serious flaws in the work should lead to Mr Rouhani being stripped of his award.

“I do not know if Mr Rouhani has engaged in plagiarism or not. What I do know is Glasgow Caledoninan is not an obvious place for a PhD in a subject dealing with Shia jurisprudence or Iranian politics,” said Kaveh Moussavi, an associate fellow at the University of Oxford.

“I do not expect any adverse consequences to flow from this episode. It would however be nice to see Mr Rouhani give a press conference in English and let the audience decide for themselves whether his English is at the PhD level.”

Mr Rouhani, who will be inaugurated on August 4, did not respond to a request for comment.