نقدی بر تورکگرایی (بخش اول و دوم) … ازرگون

نقدی بر تورکگرایی
بخش اول و بخش دوم

ازرگون

بخش اول : ضیا گوک الپ

مقاله اخیر نگاه سیاسی سایت اوینرجی سسی و بعضی مقالات دیگر در سایتهای اینترنتی باعث شد برای اگاهی ملت ازربایجان مقاله ای بنویسم تا جهان بینی و منطق تفکر تورکچولوک با استناد به مقالات و کتابهای نوشته شده توسط بزرگترین تورکگراها برای ملت ازربایجان مشخص شود .
tanrımız tek bir ilah
خداوند ما الله تک است
yok bize başka felah
راه چاره و گشایش دیگری برای ما وجود ندارد
ikiye tapmak günah
پرستش دو تا گناه است
la ilahe illallah
لاالله الاالله
yurtta bir kaç can olmaz
در خانه وجود بیش از یک جان وجود ندارد
birden çok vicdan olmaz
بیش از یک وجدان وجود ندارد
ortaklı canan olmaz
محبوبه مشترک وجود ندارد
la ilahe illallah
لا الله الا الله
kalkar ruhlar bir yerde
روح ها در یک جا بر خواهند خاست
olunca kıldan perde
زمانی که پرده ای نازک از مو باشد
bir göz doğar içerde
یک چشم درون آن متولد میشود
la ilahe illallah
لا الله الا الله
bir göz ki yezdan olur
چشمی که خدا میشود
millet o vatan olur
ملت ان وطن میشود
örf icma kuran olur
عرفی که همه به ان معتقدن قرآن میشود
la ilahe illallah
لا الله الا الله
شعر از ضیا گوک الپ – پدر تورکگرای

جملات بالا از پدر تورک گرای است که مدعی ساخت جامعه ای بر مبنای حقوق اجتماعی مدرن و برپای دولت مدرن است و جالب است که حرکت سیاسی ما باید با زور و فشار عده ای برگفته از این موهومات درویشی باشد. چه دلیل و اجباری وجود دارد که ملت ازربایجان در میان تمام تفکرهای موجود در دنیا حتما باید دنباله رو این تفکرات باشد.
مقاله اویرنجی سسی و عقیده تعدادی دیگر از معتقدان به تورکچولوک (تورک گرای) با این جملات شروع میشود :
تمامی جنبش هایی که تلاش جمعی انسان ها را به تکاپو واداشته اند ریشه در فکری نو دارند که توسط نخبگان تاریخ بشری در پاسخ به نیازهای روز نوع بشر داده شده است. با نگاه به تاریخ هستی درمی یابیم که در مقاطع معینی از سیر تکامل بشری انسان هایی ظهور نموده و با مشاهده ی زندگی جمعی جامعه ای که بدان وابسته اند و مقایسه ی آن با ایده آل هایی که بشر را توان رسیدن بدان است راهکارهایی جهت پیشرفت جامعه ی خویش پیشنهاد نموده اند.
ژان ژاک روسو، با مطالعه ی جامعه ی فرانسه و ارائه ی افکار خود به هم زمانان خویش سبب گشت که تاریخ بشر شاهد انقلاب هایی پی در پی در فرانسه و به دنبال آن در اروپا گردد.
ملت ازربایجان به دلیل عدم توانای در خواندن منابع اصلی تورکچولوک قادر نیست بگوید که جملات بالا چه ربطی به تورکچولوک دارد. تفکر نوین ، پاسخ به نیازهای انسان ، تکامل بشر (نه کهنه پرستی) ، ایده ال های بشر ، …. بی ربط تر از همه نام ژان ژاک روسو فیلسوف سویسی است که تفکراتش یکی از منابع انقلاب فرانسه است . جالب است در ادامه مقاله از اندیشمندان تاتار و تاریخچه پانتورکیزم میگویند ، البته از گفتن کلمه پانتورکیزم فرار میکنند و به جای ان از این جمله استفاده میکنند : ظهور اندیشه ی تجددخواهانه ی ناسیونالیست های ترک،…. و اساس این تفکرات را در سه جمله تحریف شده خلاصه میکنند : معاصرگرایی یا همان تجددخواهی، ملی گرایی ترک و تساهل دینی .
چرا نویسنده ای مجبور به تحریف و گفتن چیزی خلاف واقع است ، بر خلاف ادعای نویسنده در اصول پانتورکیزم چیزی به نام تساهل دینی وجود خارجی ندارد. بلکه بر اساس مقاله ای که پدر پانتورکیزم جناب ضیا گوک الپ در سال ۱۹۲۹ با نام تورکلشمه ، اسلاملاشما ، معاصیر لشمک نوشت این اصول اینگونه بیان شده است : تورک شدن (نه تورک گرای ) ، مسلمان شدن (نه تساهل دینی و یا حتی نه اسلامگرای ) و معاصر شدن .
ژان ژاک روسو میگوید : قوانین صادر شده از طرف کلیسا با قوانین جامعه ی مدنی در تعارض است .
ژان ژاک روسو میگوید: آن کس که بگوید غیر از دین من در هیچ دینی رستگاری نیست باید از کشور رانده شود.
اما پانتورکیزم و پدر این تفکر یعنی جناب ضیا گوک الپ در مقاله ای با نام اسلامیت و عصر معاصر که در دو قسمت منتشر شد، دین مسیحیت و شعب ان را با دین اسلام مقایسه میکند و در پاراگراف اخر قسمت دوم به این نتیجه میرسد:
دلیل اینکه انگلو ساکسون ها در اوروپا به تعالی رسیده اند محصول جدای انها از زیر تیغ کاتولیک و حرکت به سمت اساسها و قوانین اسلامی است!!! اینکه مذهب پروتستان در سایه دریافت اساس و قوانین اسلامی به این حد از تعالی رسیده است ایا نمیتواند دلیل تجربی این موضوع باشد که دین اسلام علمی ترین و معاصر ترین دین است ؟
اقدام طرفداران تنظیمات ( تظیمات دوران تجدد خواهی در تورکیه بود) در مملکت ما و ساختن تشکیلات اسلامیه به تقلید از تشکیلاتهای مسیحی را چگونه میتوان تصویب کرد؟ تشکیلاتهای مسیحی در میان ملت محکوم ساخته شده است، و تنها میتواند برای ملل محکوم مفید باشد. ملتهای آزاده و دولتهای مستقل فقط میتوانند با تشکیلات اسلام موافق باشند . چونکه تشکیلات اسلامی در میان ملل آزاده ای که قصد ساختن دولت مستقل داشتند ظهور کرده است .
کجای جملات بالا نشان دهنده تساهل دینی است. ایا میتوان بر مبنای اسلامی شدن (ایسلاملاشما) که یکی از ستونهای سه گانه تورکچولوک است دولتی مدرن ساخت؟ پدر تورکگرای بر خلاف ژان ژاک روسو که در ۳۰۰ سال پیش زندگی میکرد ادیان دیگر را کمتر از دین خود میداند و ان را تحقیر میکند و حتی میگوید دولتهای مستقل نمیتوانند موافق ان باشند ، چون تشکیلات دین مسیحیت تشکیلات ملت محکوم است!!! من از ملت ازربایجان درخواست دارم که تفسیرهای تحریف شده عاشقان تورکگرای را رها کرده به منابع اصلی این تفکرات رجوع کنند تا خود ببینند که ایا با دنیای امروزی ذره ای مشابهت دارد یا نه ؟ جملات بالا خجالت اور است . امکان اجرای چنین تفکراتی در هیچ یک از ممالک دنیا وجود ندارد .
در جای دیگر نویسنده ، روزنامه ملانصرالدین را هم به ملی گرای تورکی میچسباند. و از توجه حرکت مدرن تورک گرای به حقوق زنان صحبت میکند. برای اثبات وجود چنین توجهی میگویند:
اسماعیل قاسپیرالی کتابی با نام دنیای زنان نوشته است و خواهان ارتقا جایگاه زن در دنیای ترک و اسلام می شود . حسین جاوید این شاعر ملی گرای ترک در سرمای استخوان سوز سیبری شعر قادین (زن) را می سراید و تعالی جهان را در تعالی جایگاه زن می بیند.!!!
خوانندگان محترم پس میبینید که به حقوق زنان توجه شده است دیگر چه میخواهیم حقوق یعنی همین ، تازه شعرش را هم نوشتن !! با مطالعه زندگی و اثار اسماعیل قاسپرالی میشود متوجه شد که تاریخا چنین کتابی وجود نداشته است که اسماعیل قاسپرالی بخواهد از ارتقا حقوق زنان در ان صحبت کند. بلکه دنیای زنان نام روزنامه ای است که دختر اسماعیل قاسپرالی ان را اداره میکرد. اما در هر حال صرف نوشتن یک شعر در سرمای استخوان سوز سیبری در مورد زنان را نمیتوان دلیل توجه به حقوق زنان دانست چنین استدلالی معنای ندارد. اولا مطرح کردن اسلام به عنوان یکی از اساسهای پانتورکیزم خود به تنهای کافی است تا نشان دهد که حقوق زنان در دولتی که اساس ان بر این تفکر استوار است چه وضعی خواهد داشت. اما ضیا گوک الپ در مجموعه مقالات منتشر شده با نام مبانی و اساس تورکچولوک اشکارا از شیوه زندگی که مد نظر تفکر تورکچولوک است صحبت میکند. در مقاله با عنوان احلاکی تورکچولوک یعنی تورکچولوک با اخلاق ، در زیر موضوع اخلاق خانوادگی از دید تفکر تورکچولوک مینویسد :
اگر کسی بخواهد تماما اصیل باشد باید هم از طرف پدر و هم از طرف مادر اصیل باشد. حتی امروزه در خوارزم دختر یک تورکمن نمیتواند با پسری که هم پدرش و هم مادرش تورکمن نیست ازدواج کند !!!! (یعنی اخلاق خانوادگی مورد نظر تورکچولوک از شما چنین رفتاری را طلب میکند که با کسی که از هر دو طرف تورک است ازدواج کنید که اصیل به حساب بیایید و اگرنه انسان اصیلی نیستید)
بعد در ادامه می نویسد در میان تورکهای باستانی خانمها با اقایان دارای حقوق یکسانی بودن و ادامه میدهد :
در میان تورکان باستانی همسر میتوانست یکی نباشد (یعنی میتوانستند چند همسر داشته باشند) در زمان امپریالیستی خاقانها و افراد ثروتمند میتوانستند بجز همسر قانونی خود همسر دیگری نیز داشته باشند که از طایفه های دیگر بود و به آن کوما میگفتند. قوانین تورکی (تورک تورسی) این همسران را رسمی نمیدانست. و با حیله شرعی وارد خانواده میشدند . فرزندان کوماها نمیتوانستند مادران خود را مادر صدا بزند ، انها مادران خود را خاله صدا میزدند!!! کلمه مادر را فقط میتوانستند به همسر حقیقی پدرانشان بگویند. در ضمن فرزندان کوماها حق ارث نداشتند. و حتی اگر پدرانشان خاقان باشد حق نداشتند خاقان شوند.
در ادامه قسمت تورکگرای با اخلاق در زیر موضوع اخلاق جنسی مینویسد:
در میان تورکان باستان اخلاقی جنسی خیلی متعالی است. در میان تورکان یاکوت الهه تولد ایزیت نام داشت. زنان حامله هنگام به دنیا اوردن نوزاد آن را صدا میزدند تا در زایمان راحت به انها کمک کند. اما ایزیت هم ، برای خودش شروطی داشت. زنانی که نتوانسته باشند ناموس خود را حفظ کنند هنگام زایمان هرچه قدر هم خواهش کنند هر چه قدر هم هدیه و قربانی دهند ان الهه نخواهد امد.( یعنی طرد زنی که به او تجاوز شده است. برای زنی که به او تجاوز شده است متاسفیم ایزیت نخواهد امد حالا هر چه قدر می خواهی خواهش کن)
مثالهای بیشماری از این دست وجود دارد که احتیاج به یک اکیپ تحقیقاتی دارد و من به تنهای قادر به بررسی همه انها نیستم.
مسئله این نیست که تورکان باستان چه میکردند ، اصولا من قصد تحقیر تورکان باستان را ندارم بلکه انها در هزاران و صدها سال پیش به این مسائل باور داشتند که شاید در زمان خود خیلی صحیح و مدرن بود. اما مسئله من با نویسنده اساسهای تورکگرای و پدر تورکچولوک جناب ضیا گوک الپ است. مسئله من با کسانی است که ملت ازربایجان را در سال ۲۰۱۲ دعوت میکنند تا حرکت ازربایجان جنوبی و دولت اینده ازربایجان جنوبی را بر اساس این موهومات ضد انسانی بنا کنیم. جناب ضیا گوک الپ این مسائل را در کتابی تاریخی مطرح نکرده اند که جنبه تاریخ نگاری داشته باشد. بلکه این مسائل را به عنوان متد زندگی مورد نظر خود در کتاب اساسهای تورکی در زیر تیتر تورکچولوک با اخلاق (احلاکلی تورکچولوک) قرار داده است. یعنی از نظر ایشان ان چیزی که از یک تورکچو طلب میشود همین است. حتی تصور تنظیم حقوق زنان و خانواده با چنین تفکراتی کودکانه است. خواهش عاجزانه من از روشنفکران این است که به ازربایجان رحم کنید .
در قسمت اخلاق خانوادگی در آینده چگونه باید باشد؟ ضیا گوک الپ با کمال تعجب جمله حیرت آوری را مینویسد :
در قسمتهای بالا همه گی متعالی بودن اخلاق خانوادگی و جنسی در نزد تورکها را مشاهده کردیم!!! امروز تورکها به طور کامل این اخلاق را از دست داده اند. زنان تحت تاثیر فرهنگ ایرانی و یونانی به اسارت در آمده اند. از نظر حقوقی به درجه پاینی سقوط کرده اند. زمانی که در میان تورکها ایده ال فرهنگ ملی طلوع میکند آیا به یاد اوردن و زنده کردن قوانین قدیم تورکی لازم نمی شود ؟ و به همین دلیل است که ، زمانی که حرکات تورکگرای در مملکت ما متولد شد ، ایده ال فمنیسم هم همراه با ان متولد شد. ملتهای دیگر ، برای ورود به مدنیت معاصر باید از گذشته خود دور شوند. این در حالی است که برای ورود تورکها به مدنیت مدرن فقط کافی است به گذشته خود بر گشته نظر بیندازند.
این بدین معنی است که بر خلاف تبلیغات اشخاص معتقد به تورکگرای این تفکر نتنها باستانگرا است که حتی قصد دارد تا قوانین ان زمان را هم زنده کند که به قول ضیا گوک الپ : همه دیدم که چقدر متعالی است . ضیا گوک الپ اشکارا از این اینکه چرا ملت تورک چنین قوانین غیر انسانی را امروز اجرا نمیکند اظهار ناراحتی میکند و میگوید برای مدرن شدن باید به گذشته برگردیم و این قوانین را زنده کنیم.
در ادامه مقاله اویرنجی سسی در زیر موضوع تورکگرای مینویسد :
ملی گرایی که مد نظر حرکت ملی آزربایجان می باشد ملی گرایی برخاسته از مدرنیسم جهت تبلور اراده ی ملت در قالب ملت دولت مدرن می باشد. ملت دولتی که پایه های خویش را بر دموکراسی و آزادی بیان بنیان می نهد و خواهان آفرینش سنتی نو متناسب با فرهنگ مدرن در جامعه است. ملی گرایی که هویت و فرهنگ را اهمیتی زایدالوصف قائل است و در پی رفاه اجتماعی و اقتصادی ملت خویش است.ملی گرایی که رها از ایدئولوژی های مسخ کننده ی ذهن انسان، بازگشت به هویت و حراست از بودن ملی را تشویق می کند. دشمنان آزربایجان جنوبی برای محکوم نمودن حرکت ملی آزربایجان آن را به فاشیزم متهم می کنند و گاها برخی اقدامات احساس گرایانه ی عوامانه ی برخی افراد را مهر تاییدی بر آن می نمایند.
جملات خوبی در بالا نوشته شده است اما باید دید اصول تورکگرای با استناد به منابع تورکگرای ربطی به این جملات دارد یا نه ؟
از پدر تورکگرای یعنی جناب ضیا گوک الپ مثال خواهم اورد تا ملت ازربایجان خود ببیند که ایا حاضر به قبول چنین تفکراتی هست یا نه . من ویدئوی در اختیار دارم که جناب اوبالی در یکی از برنامه های تلوزیونی خود میگوید ، من تورکگرا هستم و ضیا گوک الپ گفته است تورکگرای را باید از تورکیه گرای شروع کرد و این نشان میدهد که تورکگرای وجود کشور مستقل ازربایجان را قبول میکند و در حقیقت ازربایجانگرای مقدم بر تورکگرای است اما در اینده کشور مستقل ازربایجان قسمتی از اتحاد توران خواهد شد و توران مد نظر ضیا گوک الپ در حقیقت چیزی است شبیه به اتحادیه اوروپا. و اینکه ضیا گوک الپ تورکگرای اصیل است!!!
در تمام مقالات و کتابهای که در رابطه با ضیا گوک الپ نوشته شده است بر این موضوع تاکید شده است که ضیا گوک الپ در زمانی زندگی میکرد که امپراطوری عثمانی در حال تجزیه به کشورههای کوچکتر بود و در این راستا است که ضیا گوک الپ میگوید اولین قدم ما باید ساخت تورکیه باشد. تا حداقل یک مملکت تورک وجود داشته باشد که تورکگرای از انجا اغاز شود. این انتخاب ضیا گوک الپ نشان دهنده اعتقاد او به کشورههای مستقل تورکی نیست بلکه طبق گقته خودش در کتاب اساسهای تورکگرای ای در حقیقت مرحله ای است که باید از ان گذر کرد و کشور توران را ساخت. ضیا گوک الپ هیچ زبان تورکی مختلفی را قبول ندارد ، او هیچ کشور مستقل تورکی را قبول ندارد ، او هرگز کوچکترین اعتقادی به فدراسیون تورکی ندارد. ضیای گوک الپ در کتاب اساسهای تورکگرای در زیر موضوع تورکچولوک و تورانچیلیق میگوید :
سر فصل ایدال تورکچولوک بر اساس اهمیت را میتوان در سه درجه تقسیم بندی کرد :
اول تورکیه گرای
دوم اوغوزها و یا تورکمنگرای
سوم تورانچلیق
ودر اشعار خود مینویسد :
Düşmanın ülkesi viran olacak
کشور دشمن ویران خواهد شد
Türkiye büyüyüp Turan olacak
تورکیه بزرگ شده توران خواهد شد
ضیا گوک الپ صراحتا میگوید که کشورههای دارای اقلیت تورک ویران خواهند شد که من با این قسمت مشکلی ندارم ، اما در ادامه از هیچ اتحاد مدرنی صحبت نمیکند بلکه این تورکهای ازاد شده از ویرانی کشور دشمن با بزرگ تر شدن تورکیه تبدیل به توران خواهد شد. دقیقا به همین خاطر است که او میگوید اولین قدم ایجاد تورکیه است نه به خاطر قبول چیزی به نام ازربایجان .
در کتاب اساسهای تورکگرای در زیر موضوع تورانچیلیک و تورکچولوک مینویسد :
به دلیل اینکه کلمه توران از کلمه تورلار یعنی به معنای تورکها است پس اتحادی است که فقط تورکها را در بر میگیرد.
و در جای دیگر
پس تورک ، فقط میتواند صاحب یک زبان و یک فرهنگ باشد.
و در اشعار خود صراحتا مینویسد :
Güzel dil Türkçe bize
برای ما زبان زیبا تورکی است
Başka dil gece bize
زبان دیگر برای ما تاریکی است
İstanbul konuşması
صحبت کردن به شیوه استانبولی
En sâf, en ince bize
برای ما خالص ترین و ظریف ترین است
در شعری دیگر او میگوید:
Yoktur Azer, Kırgız, Özbek, Kazanlı
ازر و قرقیز و اوزبک و کازان وجود ندارد
Türk Milleti bir bölünmez bütündür
ملت تورک واحدی غیر قابل تقسیم است
در شعری دیگر، این متفکر هم سطح با ژان ژاک روسو میگوید:
Tûran’ın bir ili var
توران فقط یک استان دارد (یعنی تقسیمات ندارد چه برسد به کشور ازربایجان)
Ve yalnız bir dili var
و فقط یک زبان دارد
Başka dil var diyenin
اگر کسی بگوید زبان دیگری دارد
Başka bir emeli var
او نیت سوء دیگری دارد
در ادامه در قسمت تورانچیلیق کتاب اساسهای تورکی در رابطه با تاتارها میگوید :
این در حالی است که بعضی از شاخه های تورک تلاش میکنند تا زبان و فرهنگ متفاوتی از ترکان اناطولی برای خود بسازند . مثلا در میان تورکهای شمال تعدادی از جوانان تلاش میکنند تا زبان تاتاری و فرهنگ تاتاری بسازند. محصول این حرکات جدای ملل تورک خواهد بود.
ضیا گوک الپ در کتاب اساسهای تورکگرای مینویسد:
زبان ملی تورکیه لهجه استانبولی است در این هیچ شبهه ای وجود ندارد
خوانندگان گرامی پس کشور مدرن توران موردنظر پدر تورکگرای ، کشوری است که :
اولا هیچ اقلیت فرهنگی و زبانی را قبول نمیکند. به گفته ضیا گوک الپ: نامش معنی تورکی دارد پس فقط تورکها را در بر میگیرد. این اتحاد اتحادی است که فقط یک فرهنگ وفقط یک زبان خواهد داشت که ان هم تورکی است و حتی همین تورکهای هم هیچ حقی ندارد برای خود تفاوتی قائل باشند پدر تورک گرای میگوید تاتارها ادعا دارند فرهنگی متفاوت از ترکان اناطولی دارند که این خیلی اشتباه است!!! کلا ازر و اوزبک و قرقیز هم وجود ندارد فقط به صورت گله ای ملت تورک وجود دارد. ازربایجان و ازبکستان و غیره هم وجود ندارد ، این تورکیه است که بزرگ خواهد شد و تبدیل به توران خواهد شد و در ضمن به گفته پدر تورکگرای این تورکیه بزرگ شده فقط یک زبان به نام تورکی دارد که از نظر او ظریفترین و خالص ترین شکل ان استانبولی است !!!!
راه حقیقی مدرننیزم هم بر خلاف ملتهای دیگر نه در ترک گذشته که فقط در برگشتن و نظر انداختن به گذشته است. گذشته ای که اگر به هر دلیلی زن باکره نباشد یعنی بی ناموس باشد حق کمک خواستن برای زایمان ندارد و فرزند این بی ناموس هم حق ارث ندارد. مردها هم میتوانند سیستم عادلانه چند همسری را که در ایران هم وجود دارد را ادامه دهند. و از لحاض اداره شدن هم فاقد تقسیماتی مثل ایلات فدرال و یا شبیه اتحادیه اوروپا است.ا لحاض دینی هم دینش اسلام است و تشکلات مسیحی را هم به دلیل مربوط بودن به ملل محکوم نمی پذیرد. یعنی کلا چیزی شبیه ایران خودمان.
البته در بالا مختصرا از زبان ضیا گوک الپ معلوم شد که او زبان مختلف و فرهنگ مختلف و جغرافیای مختلف و حتی نام ملل تورک را قبول ندارد چه برسد به زبان و فرهنگ ملل دیگر. اما او در کتاب اساسهای تورکی در قسمت تورکگرای چیست به طور کامل عقیده خود در رابطه با کلمه ملت را بیان میکند. او معتقد است توران مخصوص ملت تورک است حالا باید دید ملت یعنی چه به همین دلیل توضیحاتی میدهد و در پایان میگوید:
از این توضیحات اینگونه فهمیده میشود که ، ملت جمعیتی است که آن را نه نژاد ، نه قوم ، نه قبیله ، نه مکان جغرافیای ، نه سیاست و نه اراده میتواند مشخص کند. ملت ، به جمعیتی گفته میشود که از نظر زبان ، از نظر دین و از نظر اخلاقی و احساسات زیبا شناختی مشترک باشند ، یعنی جمعیتی است که از افرادی که تربیت مشابهی دارند ساخته شده است.
فارغ از بچه گانه بودن تعریف بالا که نشان دهنده سطح علمی پدر تورکگرای است او حتی همینی که خودش میگوید را هم قبول ندارد. او در شعری که در جواب یکی از مخالفانش با نام علی کمال سروده است او را حرامزاده می خواند و میگوید :
Türklük, hem mefkurem, hem de kanımdır
تورک بودن هم فکر من و هم خون من است
یعنی درست بر عکس تعریف غیری علمی خودش میگوید تورک بودن هم نژاد(خون) من است هم اراده من(فکر) . تا اخر مقاله حتی خودش هم به سختی میتواند بفهمد که چه گفته است. اگر تعریف بالا از ضیا گوک الپ را در نظر بگیریم باید قبول کنیم که ملتی به نام تورک که ضیا گوک الپ از ان سخن میگوید وجود خارجی ندارد. چون افراد گروه زبانی تورکی که مسیحی و یا یهودی هستند مثل مسیحیان قاقاوزعملا حذف میشوند و این خود به تساهل دینی که تورکگراها از ان سخن میگویند کمک میکند!!! همین که دین خود را عوض کردی باید چمدان خودت را ببندی و کشور توران را ترک کنید. تربیت تمام افراد با هم مختلف است، من فکر نکنم تربیت در ازربایجان جنوبی و تورکیه و یا قزاقستان یکی باشد. این تعریف انقدر وسیع و خنده دار است که حتی میتوان گفت تربیت برای خانوادهای مختلف در یک محله هم متفاوت است. ملل عضو گروه زبانی تورکی که از نظر سازمان ملل دارای زبان مختلفی هستند هم دیگر جز ملت تورک به حساب نمی ایند. خود ضیا گوک الپ اولین انسانی خواهد بود که طبق تعریف بالا همین حالا باید مزارش را از تورکیه و خاک توران خارج کنیم. چون او از لحاض اتنیکی کرد است و کردها زبان متفاوتی دارند.
من واقعا نمیدانم از لحاظ علمی و اکادمیک چگونه میتوان اشتراک اخلاقی را مشخص کرد. ایا دستگاهی برای مشخص شدنش وجود دارد تا ما بدانیم جز کدام ملت هستیم. او میگوید اراده نمیتواند تعیین کند که یک شخص جز کدام ملت است با پذیرش این موضوع اولین اتفاقی که می افتد این است که حق تعیین سرنوشت بین اللملی زیر سوال می رود !! او میگوید :
bir ferdin, istediği zaman milletini değiştirebilmesi kendi elinde değildir
یک فرد ، هر زمان که دوست دارد عوض کردن ملتش دست خودش نیست
اما منطقی که برای اثبات این موضوع به زور تراشیده از بقیه موارد جالب تر است . تمام پاراگراف را ترجمه میکنم تا خودتان ببینید که ضیا گوک الپ چگونه نتیجه گیری خود را بوسیله توضیحات خود نقض میکند:
از نظر فرد گرایان . ملت ، جمعیتی است که یک فرد احساس میکند متعلق به آن است. گرچه یک فرد خودش را در ظاهر در متعلق بودن به این و ان جمعیت ازاد میداند . در حالی که افراد چنین ازادی و استقلالی ندارند . چون روح انسان از احساسات و تفکرات تشکیل یافته است. از نظر روانشناسان جدید ، احساسات وابسته به زندگی است. تفکر ، زندگی ما را به ان تزریق کرده است. برای اینکه روح ما بتواند در شرایط نرمال قرار بگیرد، تفکرات ما باید کاملا منطبق با احساسات ما باشد. تفکرات انسانی که منطبق با احساساتش و برگرفته از ان نیست از نظر روحی بیمار است. چنین انسانی نمیتواند در زندگی خوشبخت باشد .
مثلا ایا جوانی که خودش را از نظر احساسی مسلمان میداند اگر خودش را از نظر فکری مسلمان ندادند میتواند دارای تعادل روانی باشد؟ بی تردید خیر . درست مثل همین هر فرد از طریق احساسات خود به یک ملت منصوب است. این ملت ان جامعه ای است که این فرد در ان تربیت شده است . چون این فرد به وسیله تربیت تمام احساسات جامعه ای که در ان زندگی کرده است را دریافت کرده است. تماما به ان شبیه شده است. در این حالت این فرد اگر در داخل این جامعه زندگی کند خوشبخت میشود. اگر به جامعه دیگری برود دچار بیماری دوری از وطن میشود. زمانی که از لحاض احساسی وابسته است ، یک فرد، هر زمان که بخواهد نمیتواند ملت خود را تغییر دهد. چون ملیت هم حقیقتی است که در خارج وجود دارد. زمانی که انسان از روی بی اطلاعی ملیت خود را نشناخته است. بعدا میتواند جستجو کرده پیدا کند. فقط شبیه ورو به حزب سیاسی صرفا به خاظر اراده خود نمیتواند به این و یا ان ملت ملحق شود.
کاملا معلوم است که او اول طرح ساخت توران (تورکیه بزرگ شده) را جلوی خودش قرار داده است بعدا تلاش کرده است تا حقایق دنیای اطراف خود را با زور در قالب ایدولوژی خود فرو کند. تمام صحبتهای بالا بیشتر شبیه به داستان است تا نوشته علمی ثانیا خود ضیا گوک الپ نتیجه گیری خودش را با توضیحات خودش نقض میکند. او اهمیت را به احساس و تربیت و فکر میدهد ، اما مشخص نمیکند که ایا اراده چیزی غیر از نتیجه احساسات و تفکر شخص است. ایا زمانی که شخصی به خاطر احساسات و تفکری که از راه تربیت در مغز او وارد شده خود را متعلق به یک جامعه بخصوص میداند این دانستن و احساسات خود انتخابی ارادی نیست که فرد بر اساس تربیتش ان را بدست اورده ؟. پس انتصاب به یک ملت از لحاض منطقی عملی است کاملا ارادی و انتخابی.
ملت ازربایجان ، این پدر تورکگرای بود. ریشه تورکگرای حقیقی در تاریخ معاصر چیزی جز ضیا گوک الپ نیست. اگر بخواهیم از متفکران دیگر تجدد خواه ناسیونالیسم تورکی چون نیهال اتسیز صحبت کنم مسئله تاسف بار تر خواهد شد. البته من می خواهم تاسف بار تر شود. متاسفانه ملت ازربایجان به دلیل نداشتن سواد تورکی استانبولی که به صورت عمومی اصولا لازم هم نیست نمیتواند منابع این اقایان را مطالعه کند. بعد دولتهای دوست و برادر ما هم از همین سو استفاده میکنند و تمام موفقیتهای بشر در قرن ۲۱ را منتسب به افرادی میکنند که عرضه نوشتن یک پاراگراف بدون تناقض را ندارند. من دوست ندارم چپهای جاهل ما در خاورمیانه که نتوانسته اند محصولی غیر از انقلاب اسلامی و برادران مومن مجاهدین خلق را تولید کنند از این مقاله لذت ببرند.تفکراتی که جز نابودی و فلاکت برای ملل خاورمیانه منفعت دیگری نداشتند (البته چپ کشورههای صنعتی اینگونه نیستند) به همین دلیل نوشته کوتاهی در جواب انها هم نوشتم که میتوانند از وبلاگم بخوانند.
شاید بعضیها ادعا کنند که من نژاد پرستی فارسی را رها کرده مشغول نقد تورکگرای هستم. باید بگویم چنین نیست چون همان طور که من و شما و همه در حال مشاهده کردنش هستیم ملت ازربایجان رفته رفته در حال جدای از این سیستم به سمت ساخت دولت خود است. اما من دوست ندارم بعد از کشته شدن و زندانی شدن هزاران انسان ازربایجانی در اخر کشوری بسازیم ضد امپریالیست و یا کشوری بسازیم بر اساس هذیانهای تفکرات نقد شده در بالا. جواب صحبتهای منتسب به تورکیه در مقاله را هم بعدا در مقالات دیگر مفصلا خواهم نوشت.

نقدی بر تورکگرایی
بخش دوم : نیهال اتسیز

یاغمور پسرم
امروز یک و نیم ساله شدی وصیتم را تمام کرده میبندم. یکی از عکسهایم را به عنوان یادگاری برایت میگذارم. نصیحتهایم را فراگیر و تورک خوبی باش.
کمونیسم تفکری است که دشمن ما است. این را خوب یاد بگیر. یهودیان دشمن مخفی تمام ملل هستند. روسها ، چینی ها ، عجم ها ، یونانیان دشمنان تاریخی ما هستند. بلغارها ، المانها ، ایتالیای ها ، انگلیسیها ، فرانسویها ، عربها ، صربها ، کرواتیها ، اسپانیهای ها ، پرتقالیها ، رومیها دشمنان تازه ما هستند. ژاپونی ها ، افغانها و امریکایها دشمنان فردای ما هستند. ارمنیها ، کردها ، چرکزها ، ابازها ،بوسنیایها ، البانیای ها ، پوماکها ، لازها، لزگیها، گرجیها و چچن ها دشمنان داخلی ما هستند. برای مبارزه با این همه دشمن باید خوب حاضر شد . تانری کمکت کند. بخشی از وصیت نیهال اتسیز
تفکر تورکگرای دارای دو نگرش اصلی است. رهبر فکری گسترده ترین شاخه تورکگرای، ضیا گوک الپ پدر تورکگرای است .معتقدان این نوع تورکگرای گستره ای به وسعت ایغورهای چین تا تورکیه را شامل میشود. که توانسته اند در تورکیه و ازربایجان احزاب سیاسی تشکیل دهند. اسماعیل قاسپرالی ، علی بی حسن زاده ، محمد امین رسولزاده ، ابولفضل الچی بی و دیگران فقط رهروان این راه هستند نه ایجاد کنندگان ان. یکی از انتقاداتی که به مقاله اول وارد شد این بود که چرا از محمد امین رسولزاده چیزی نوشته نشده بود. محمد امین رسولزاده شخص صاحب فکری نیست که بخواهیم فکرش را نقد کنیم. محمد امین رسولزاده تنها ادامه دهنده تفکر سه گانه تورک شدن ، مسلمان شدن و معاصر شدن ضیا گوک الپ بود. و این تفکر کاملا غیر سیاسی را به عنوان یک سیاست مدار وارد پرچم و سیاست ازربایجان شمالی کرد. اما شاخه دیگر تورکگرای که حتی در خود تورکیه هم طرفداران اندکی دارد شاخه ای است که بی شک بزرگترین نماینده ان جناب نیهال اتسز است. این نگرش از تورکگرای بر خلاف شاخه اول که پدر تورکگرای موسس ان بود بعد از وفات نیهال اتسز در سال ۱۹۷۵ هرگز نتوانست شخصیت مهم دیگری را ارائه دهد .امپراطوری عثمانی با ۶۰۰ سال اموزش و تربیت مخصوص به خود تجزیه شد. در این میان ضیا گوک الپ تفکر سه گانه خود یعنی مسلمان شدن ، تورک شدن، معاصر شدن را تئوریزه کرد. تمام هم عصران او همچو اسماعیل قاسپرالی نیز دقیقا هم فکر او بودند. بعد از نسل انها ، نیهال اتسز با اساس قرار دادن نژاد و خون تورک و کم رنگ کردن دین اسلام تلاش کرد تا با الگو قرار دادن حرکات ملی گرای در اوروپا که بعد از سال ۱۸۳۹ ایجاد شده بود، تورکگرای را از تضاد امت گرای اسلامی و ملی گرای تورکی برهاند. علاوه بر این تضاد او میدید که چگونه معاصر شدن تفکر ضیا گوک الپ در حال رنگ باختن است. غیر سیاسی ، غیر کاربردی ،غیر علمی و رومانتیک بودن مشخصه تفکر هر دو نگرش بود .در سال ۱۹۶۹ زمانی که الپ ارسالان تورکش در گردهمای شهر ادانا رهبر حزب جمهوری خواه ملت روستای شد و حتی قبل از ان به مخالفت با نیهال اتسز پرداخت. الپ ارسلان تورکشی که خود رابطه شاگردی با نیهال اتسیز داشت و قبل از این انتخاب متفکری لایک به حساب می امد بعد از به رهبری رسیدن دستور داد تا تمام عکسهای اتاتورک را از ساختمانهای حزب خارج کنند. و نام حزب جمهوری خواه ملت روستای را به حزب ملی حرکت تورکیه تغییر داد . نشان گرگ خاگستری را از پرچم حزب خارج کرد به جای ان تصویر سه هلال(دولت عثمانی)را وارد پرچم حزب کرد و تفکر ملیگرای سوسیالیست را با تفکر تورک-اسلام عوض کرد. به جای بوزقوردچو(گرگ خاکستری)کلمه اولکوچو(ارمانگرا)را وارد گفتمان حزب کرد. به جای کلمه تورکگرا کلمه میلتچی را ترجیح داد. او همچنین نام انجمنهای تورکگرای(تورکچو درنگی)که نیهال اتسیز موسس ان بود را به انجمن ارمانگرای(اولکوجو درنگی) تغییر نام داد. یکی دیگر از تغیرات جالب الپ ارسلان تورکش این بود که در کنار یکی از سمبولهای تورکگرای با نام کوه خداوند(تانری داغی)کوه حرا در عربستان(غار حرا در این کوه است)را نیز وارد شعار حزب کرد و این شعار را ساخت: به اندازه کوه خداوند تورک به اندازه کوه حرا مسلمان و در اخر به جای شعار مشهور حزب یعنی خداوند تورک را حفظ کند(تانری تورکو کوروسون)شعار جدیدی وارد ادبیات حزب کرد حتی اگر خونمان روان شود هم پیروزی با اسلام است.نیهال اتسیز پس از تغیرات حزب در گردهمای شهر ادانا به روزنامه نگاران گفت :
در حزب ملی حرکت پارتیسی الله ، تانری را بیرون انداخت.
بعد از این ماجرا در سال ۱۹۷۵ الپ ارسلان تورکش جمله تاریخی خود را ایراد کرد: هر کس را که از مبارزه عقب گرد کند بزنید .
به همین دلیل انها شروع کردند به کشتن طرفداران نیهال اتسیز.در همین سال علی بالسون به دست هم حزبیهای خود کشته شد.
در حقیقت الپ ارسلان تورکش تمام تغیرات نیهال اتسیز برای ساخت حزب راستی شبیه احزاب راست موجود در اوروپای ان زمان را به عقب برگرداند. نیهال اتسیز حداقل نژادپرستی بود که تلاش میکرد این نژادپرستی را انگونه که در ادبیات جهان مرسوم است انجام دهد نه به شکل مجهول الهویه ای که در زمان ضیا گوک الپ انجام میشد. ملتگرای موجود در تورکگرای بر ضد امت گرای اسلام است. خود اسلامی شدن هم برضد معاصر شدن است.
نیهال اتسز در مقاله ای با نام تورکگرای ، در رابطه با معنای تورکگرای میگوید :
تورکگرای ، در سرزمین تورک ، با حاکمیت بی قید و شرط نژاد تورک و با استقلالش ،آرمان برتری و پیشرفته بودن تورک از هر جهت بر دیگر ملل جهان است. اول اکتبر ۱۹۴۳ روزنامه اورخون شماره ۱۰
او در مقاله ای با نام تورکگرا چه کسی است؟ می گوید :
تورکگرا کسی است که به برتری نژاد تورک ایمان دارد.
تورکگرای به همان اندازه که یک تفکر است یک ایمان است . و به دلیل ایمان بودنش بدون مناقشه و انتقاد قبول میشود . کلیات نیست جزییات است .
او در رابطه با ریشه های تورکگرای مورد نظر خود در مقاله ای بانام تورکگرای میگوید:
تورکگرای از چهار منبع نشات میگیرد:
اول، ملی گرای با ریشه های خیلی قدیمی که در ناخوداگاه نژاد تورک قرار دارد.
دوم، حرکت ملیگرای که خواهان تطبیق حرکتهای خلق گرای شبیه حرکات ملیگرای در اوروپا بعد از دوران تنظیمان است(یعنی حرکات ملی گرای اوروپا بعد از سال ۱۸۳۹)
سوم، واکنش به وجود امده به دلیل اهانت عنصرهای بیگانه موجود در داخل دولتمان.
چهارم، سختیهای بزرگ تورکها از ۲۰۰ سال پیش تا امروز
همان طور که در بالا واضح است. تورکگرای نیهال اتسیزهم همچو تورکگرای ضیا گوک الپ باستانگرا و بیگانه ستیز است.و به اعتراف خود او بر گرفته از حرکات ملیگرای در اوروپا است این حرکات خود بعدا منجر به حرکات نژادپرستانه در اورپا شدند. نیهال اتسیز اشکارا با تاثیر پذیری از حرکات موجود در اوروپا خود را نژادپرست میدانست. او این واقعیت را بارها در مقالات خود تکرار کرده حتی در دادگاهی که در سال ۱۹۴۵ در تورکیه به دلیل تفکرات نژادپرستانه اش برگزار شده بود در دفاعیات خود گفت :
تورکگرا هستم ، تورکگرای ملیگرای است. نژادپرستی و تورانگرای هم جزی از ان است.
نیهال اتسیز در مقاله ای در سال ۱۹۳۴ دشمنان ملت تورک را در سه قسمت تعریف میکند و توضیح میدهد :
دومین دشمن ما یهودیان هستند . خدای انها پول است .انها بازرگانان بی ناموسی هستند که به خاطر گذاشتن کمی پول در جیب خود حتی از فروختن پرچمی که در سایه ان زندگی میکنند هم امتناع نمیکنند.یهودیها دو نوع هستند . نوع اول یهودیان اصیل هستند که از زبانشان قابل شناختن هستند . نوع دیگر هم از یهود بر گشته ها هستند . که این نوع از یهودها با زبان قابل شناختن نیستند . برای شناختن انها باید به خطوط منحط موجود در چهره انها دقت کرد.(این دقیقا با تفکرات ملیگرایان افراطی المانی و ایتالیای در اوروپا تطابق دارد)
نیهال اتسز در مقاله ارمان تورکی میگوید :
قدرت روحی چه چیزی است : ایمان به برتری ملی ، توسعه طلبی ، یعنی ارمان ملی است . ارمانهای ملی نیروی سازنده ملتهاست . مثل تمام نیروهای سازنده دارای خاصیت نابود کردن تضادها است.
نیهال اتسز در مقاله ای با نام اتحاد تورک در روزنامه اورخون مینویسد :
اتحاد ملی و بعد از اتحاد ملی حاکمیت بر جهان ، ارمانی است که در ناخوداگاه ملت زنده است. ۲۳ ژوئن ۱۹۴۳ شماره ۸
در مقاله ارمان تورک در سال ۱۹۷۳ مینویسد :
شاعری میگفت : برای این خاک برای این پرجم بمیریم ، فقط بفهمیم
فکر خوبی است ما از روزی که در راه ارمان تورک وارد شدیم ، این شعر را کمی عوض کرده خواهیم گفت :برای این خاک برای این پرچم بمیریم ، نه فکر کنیم و نه بفهمیم .
نیهال اتسز در سال ۱۹۶۸ درمقاله ای با نام راستگرا چه کسی است بر خلاف ضیا گوک الپ پدر تورکگرای در مورد دین میگوید :
دینگرای و امت گرای سیاسی ، به خاطر قرار دادن تورک بودن در درجه دوم اهمیت و یا حتی به حساب نیاوردنش ، بر ضد ملی گرای است و حتی با ان دشمن است.
و یا در مقاله توهم اتحاد اسلامی مینویسد:
اتحاد و برادری اسلامی یک توهم است. حتی در اعصاری که دین عنصر اصلی بود هم به حقیقت نپیوست. در این میان بعد از وارد شدن این همه اهانت و دشمنی به هیچ وجه به حقیقت نخواهد پیوست. ان اتحادی که به وجود خواهد امد اتحاد اسلامی نیست ، بلکه اتحاد تورکی است از دریای اژه تا فراتر از التای .
نیهال اتسیز در سال ۱۹۵۵ در مورد معنای کلمه ملت میگوید :
برخورد میان انسانها ، در میان جمعیتهای که متحد شده و به حالت سیستم در امدهاند اتفاق می افتد. به این جمعیتها ملت میگویم.
در جای دیگر او میگوید:
جنگ کردن برای زندگی لازم است. چون برای پایان دادن به تضادهای منافع ملی راهی جز جنگ پیدا نشده است.
نیهال اتسیز در مورد اتحاد فرهنگی در سال ۱۹۷۳ در مقاله ای با نام تورانگرای میگوید:
با چه قدرتی ، با چه روشی میتوانید ، قزاق ، قزقیز ، اوزبک ، تورکمن ، تاتار و باشقوردی که در اتحاد جماهیر شوروی الفبایشان تغییر یافته و لهجه های محلی انها به حالت زبان ادبی در امده در یک فرهنگ با ما یکی کنید ؟ اگر انقدر قدرت داری بدین معنی است که به حرکت در اوردن ارتشهایتان و ازادی ان ممالک در دستان شماست. بعد از ان همایش اتحاد فرهنگی را برگزار کرده در غیر این صورت اتحاد فرهنگی را هرگز نمیتوانی برپا کنی.
هدف او اشکارا ساخت فقط یک فرهنگ است و چگونه گی ساخت یک فرهنگ را توضیح میدهد. او حتی اختلاف فرهنگی ملل تورک را نرمال نمیداند چه برسد به ملل دیگر.
در مورد حقوق اتنیکهای مختلف در سال ۱۹۷۵ در روزنامه اتوکن میگوید:
خلقهای تورکیه، گفته و فریاد میزنند. انسانهای بی حیثیتی پیدا شده اند که به یک دزد عقب افتاده انارشیست اتاتورک دوم میگویند(اگر این جمله را بپذیریم باید قبول کنیم که همهگی در ازربایجان جنوبی بی حیثیت و دزد و انارشیست هستیم)

تورکگرای شامل فقط همین دو نگرش و دیدگاه است . دیدگاه ضیا گوک الپ به عنوان پدر تورکگرای و بعد از او به اعتراف خود نیهال اتسیز با تغذیه از تفکر ضیا گوک الپ تفکر تورکگرای نوین نیهال اتسیز. اگر فعال ازربایجانی در فکر خودش برداشتی دیگر از تورکگرای دارد مربوط به خود اوست دو جریان حقیقی موجود در دنیا فقط همین دو هستند. من با تورکگرا و یا تورانگرا بودن هیچ کسی مخالف نیستم .بلکه خیلی از افراد در دنیا کلکسیون تمبر و یا کلکسیون سکه دارند . این تفکرات میتواند تفکرات شخصی شما باشد.همان طور که کمونیست بودن یک نفر میتواند همین طور باشد. اما زمانی که منافع و اینده ملت و دولت ازربایجان مطرح میشود. باید تخیلات را کنار گذاشت و دید چه راهی می تواند خوشبختی مداوم ملت ما در اینده را تضمین کند.
نیهال اتسز به عنوان یکی از دو نگرش موجود تورکگرای معتقد است:
اولا نژاد ما برتز است و در ضمن کسانی که در کشور ما میگویند متعلق به ملتی دیگر هستند همهگی بی حیثیت ، دزد و انارشیست هستند از جمله خود ما در ازربایجان جنوبی. حرکت ما حرکتی است که همچو حرکات ملیگرای دیگر تضادها را نابود میکند و برای حل مسائل مربوط به منافع ملی راهی جز جنگ ندارد. باید بمیریم نه فکر کنیم و نه بفهمیم . دقیقا چیزی شبیه به سربازان گمنام امام زمان در ایران.درضمن فکر ما چون علاوه بر فکر نوعی ایمان است نه انتقاد میپذیرد و نه بحث. علاوه بر این لهجه های محلی تورکی هم باید نابود شده در زیر یک دولت و یک فرهنگ به صورت فله ای جمع شوند. یعنی دقیقا همین ذهنیتی که در ایران خودمان حاکم است.

یکی از انتقاداتی که به مقاله اول وارد شده بود این بود که من با گرد هم اوردن فقط چند جمله از ضیا گوک الپ در مورد او نتیجه گیری اشتباه کردهام . و یا اینکه تورکگرای به معنای تورانگرای نیست و این برچسب مخالفان تورکگرای است .
در مورد ضیا گوک الپ تقریبا هیچ کتاب و مقاله و شعری از ایشان نیست که من از ان مثالی نیاورده باشم . فکر او در قلبش محفوظ نیست بلکه همینی است که خودش گفته است ومن بیش از تفسیرهای خودم عین جملات ایشان را اورده ام .
در مورد تورانگرا بودن تورکگرای هم من چیزی نگفتم بلکه نیهال اتسیز و ضیا گوک الپ خود چنین گفته اند . و در ضمن هر کسی که یک ثانیه به معنای کلمه تورکگرا فکر کند خود متوجه تورانگرا بودن ان خواهد شد . تورک فقط در تورکیه و یا ازربایجان وجود ندارد. پس تورکگرا بودن اتوماتیک توجه به همه جغرافیای تورکها در سرتاسر دنیا را طلب میکند. این نتیجه منطقی تورکگرای است. که در عین جملات بزرگان تورکگرای بارها تکرار شده است. تمام شاخه های تورکگرای خوداعتراف کرده اند که تورانگرا هم هستند.
تنها راه سیاسی و منطقی موجود در مقابل ملت ازربایجان ازربایجانگرای است. حتی تصور ساخت مملکت سالمی با تفکران ضیا گوک الپ و نیهال اتسیز غیر ممکن است. ازربایجانگرای تفکری است که توانست ازربایجان شمالی را از جنگ داخلی و درگیری ازاد کرده دولت مستقل ازربایجان را مستقر کند. حمایت ما از تفکرات تمامیت خواهی چون تورکگرای ، در حقیقت مهر تاییدی است بر رفتار تمامیت خواه تمام دولتهای سرکوبگر موجود در خاورمیانه که اهمیتی برای حقوق ملل مختلف قائل نیستند. بلاخره وقت ان رسیده است تا عده معدود موجود در حرکت ازربایجان بین مبارزه برای ازادی حقوق ملی و استقرار پلورالیسم فرهنگی و یا تورکگرای یکی را انتخاب کنند .چون هر دوی این تفکرات از لحاض نظری همدیگر را نقض میکنند. چگونه میتوان هم با تمامیت خواهی مبارزه کرد و هم تورکگرا بود. هم طرفدار چند زبانه گی و حقوق انسان شد و در عین حال تورکگرا هم بود.

ازرگون

۲۰۱۲/۱۲/۱۴