لنین و لنینیسم (بخش ١)

« انقلاب های کارگری همواره در حال انتقاد از خود هستند . هر بار می ایستند تا آنچه را که انجام داده اند وارسی نموده تا باز حرکت و تلاش را از سر گیرند . به دو دلی ها و ناتوانی های اولیه ی خود در نخستین تلاش های شان بی رحمانه می خندند . در برابر ِعظمت و بیکرانی  ِ نامتعین هدف های خویش بارها و بارها عقب می نشینند تا آنگاه که انقلاب به چنان مرحله ای برسد که هرگونه عقب نشینی را ناممکن سازد . » ( کارل مارکس : هژدهم برومر لویی بناپارت . ترجمه ی باقر پرهام . ص. ۱۷ ) .

شاید گزافگویی نباشد اگر گفته شود همه ی مارکسیست های ایرانی و غالب مارکسیست های دیگر کشورها ، با لنین انقلابی و مارکسیست شدند . از این رو ، همه ی ما ، شاگردان ِ خواسته یا ناخواسته ی لنین بوده ایم ، و بسیاری هنوز بر این شاگردی پایدارند .

خود ِ لنین ، در شرایطی مارکسیست شد که روسیه هنوز کشور عقب مانده ای بود که از لحاظ صنعتی به پای هیچ یک از کشورهای اروپایی نمی رسید . از این رو ، به عنوان یک فرد عملگرای انقلابی ، ناگزیر بود مارکسیسم ِ خود را در شرایط آن روز روسیه به کار گیرد . یا به عبارت دیگر ، مارکسیسم را به گونه ای تفسیر کند که آن را منطبق بر شرایط ِ عقب مانده ی دهقانی روسیه نماید .

نه لنین ، و نه هیچ بلشویک و حتا منشویکی ، بدخواه ِ طبقه ی کارگر ومخالف آموزه های مارکس – انگلس نبودند . این را به خصوص از آموزه های تئوریک – فلسفی آن ها ، و پیش از آنکه تئوری تبدیل به پراتیک شود ، می توان به خوبی دریافت .

جایی که بورژوازی هنوز آن چنان قدرت و گستره ی فعالیت و نفوذ اقتصادی نیافته که بخواهد طبقه ی کارگر را به خاطر ِ منافع اقتصادی ِ در مخاطره اش بفریبد ، دلیلی نداشت که کسانی را به عنوان نظریه پرداز به خدمت گیرد و طبقه ی کارگر را از انقلاب اش منصرف نماید . کاری که امروز بسیار رایج و متداول است . چنین بود که هم بلشویک ها و لنین ، و هم منشویک ها بسته به برداشت ِ خود از جامعه ی خودی ، و دیگر جامعه های جهانی ، با صداقتی که زبان زد و برای امروزیان از این جهت درس آموز است ، تلاش کردند آموزه های علمی مارکس و انگلس را در جامعه ی خود به طور عملی پیاده کنند .

اما ، موفقیت ِ یک نظریه ی علمی ، به ویژه در جامعه ی انسانی ، تنها به صداقت و پشتکار انقلابی متکی نیست ، بلکه مهم تر از آن ، و پیش از هرچیز به وجود ِ شرایط ِ مادی برای تحقق آن نظریه نیازمند است .

لنین و پلخانف هر دو مروجان فلسفه ی مارکسیستی بودند ، اما یکی بلشویک بود و دیگری منشویک . علاقه مندان به فلسفه ی مارکسیستی در ایران ، فلسفه را با پلخانف آغاز کردند . همچنان که از لنین انقلابی گری را آموختند . این مساله نشان می دهد که اختلاف نظر میان لنین و پلخانف ، اختلاف ِ نظر در پراتیک نمودن ِ نظریه در جامعه و به آزمون تجربی در آوردن ِ آن بوده است .

آن چه در پیوند بابحث حاضر مهم است ، این است که : وقتی اصرار بر این باشد که ، سوسیالیسم ِ علمی در یک کشور عقب مانده با اکثریت ِ جمعیت دهقانی در پراتیک تجربه شود ، چاره ای جز انطباق دادن ِ آموزه های علمی با شرایط ِ عقب مانده نیست ، انطباق دادنی که مفهومی جز تجدیدنظر در اصول بنیادی نظریه ندارد .

سوسیالیسم ِ علمی را که در نقطه ی مقابل سوسیالیسم غیرعلمی یا تخیلی قرار دارد ، مارکس و انگلس فرمول بندی کرده اند ، و به طور خلاصه عبارت است از : بیان قوانین حاکم بر نظام سرمایه داری به مثابه مرحله ی ضروری و گذرا در تکامل اجتماعی ، و چگونگی ِ فرارفت ِ این مرحله به مرحله ی عالی تر ، یعنی سوسیالیسم و کمونیسم .

مارکسیسم ، به مثابه علم ِ شناخت و راه نمای عمل ، اصولا و ماهیتا تئوری است . مجری ِ علم ، نه مارکسیست ها ، بلکه یک طبقه ی اجتماعی به نام پرولتاریاست .

در این جا ، رابطه ی دوسویه ای میان ِ تئوری و پراتیک ، یا علم و عمل ، یعنی مارکسیسم و مجری آن ( پرولتاریا ) برقرار می شود : مارکسیسم رهنمود می دهد ، کارگزار ( پرولتاریا ) آن را عملی می سازد .

پیش شرط ِ مادیت یافتن و عملی شدن تئوری ( مارکسیسم ) ، نفوذ آن در توده های وسیع کارگران است و بس .

مارکسیسم به مثابه فلسفه ای علمی ، یگانه گرا ( مونیست ) و وحدت گرا ، با نفوذ در توده های پراکنده ی کارگر ، هم به آنها شناخت ِ علمی برای فهم ِ سازوکارهای خود سامان ده و خود سازمان مند ِ طبیعت و جامعه را می دهد ، و هم دعوت به راهبرد سازمان یابی و وحدت ِ طبقاتی برای کسب قدرت سیاسی و رهایی از سلطه ی سرمایه و بورژوازی می کند .

بنابر سوسیالیسم علمی ، کسب قدرت سیاسی به وسیله ی طبقه ی کارگر ، در جامعه ای امکان پذیر است که نیروهای مولد به اندازه ای رشد یافته باشند که اولا تغییر در مناسبات کهنه ی اخلال کننده در تکامل اجتماعی را ضروری ساخته ، و ثانیا طبقه ی کارگر خود را در یک سازمان ، یا وحدت ِ طبقاتی سازماندهی کرده و ثالثا به اندازه ی کافی به علم رهایی ِ خویش ( مارکسیسم ) تجهیز شده باشد . در غیر این صورت ، یعنی نبود نیروهای تولیدی ِ پیشرفته ، و مناسبات ِ تولیدی ِ اخلال کننده ی مانع تکامل ِ تاریخی ، یا تضادهای به شدت آنتاگونیستی در مناسبات اجتماعی ، بیانگر واقعیتی جز این نیست که شرایط ِ اقتصادی – اجتماعی ِ جامعه هنوز آماده ی گذار به مرحله ی عالی تر سوسیالیسم نشده است .

پلمیک لنین و بلشویک ها ، با منشویک ها و سوسیال دموکرات های دیگر کشورها ، به ویژه از ۱۹۱۷به بعد ، بر سر ِ همین مساله ی بسیار با اهمیت و بنیادی در سوسیالیسم علمی بود . آن ها برخلاف لنین معتقد بودند که ایجاد سوسیالیسم در کشور عقب مانده ای چون روسیه ، اگر نه غیر ممکن ، بلکه بسیار دشوار ، و اساسا چنین برداشتی از سوسیالیسم ، برداشتی تخیلی و ماقبل سوسیالیسم علمی است .

مارکس ، سال ها پیش از آن ، به این پلمیک – سوسیالیسم در کشور عقب مانده – در فقر فلسفه ، چنین پاسخ داده بود : « تا زمانی که پرولتاریا به اندازه ی کافی تکامل نیابدکه خود را چون یک طبقه سازمان دهد ، و در نتیجه تا زمانی که مبارزه ی پرولتاریا با بورژوازی خصلت ِ سیاسی نیابد و نیروهای مولد در درون ِ خود ِ جامعه ی بورژوایی چنان تکامل نیافته باشند که بر اساس آن زمینه ی شرایط ِ مادی ِ لازم برای رهایی ِ پرولتاریا و برپایی جامعه یی جدید فراهم شده باشد ، این نظریه پردازان ِ صرفاخیالباف هستند که برای حل مشکلات طبقه ی ستمدیده نظام اختراع می کنند و در پی اکسیر حیات بخش می گردند . » . و همانجا : « میان ِ تمام ابزارهای تولید ، مهم ترین نیروی تولیدی خود ِ طبقه ی انقلابی [ پرولتاریا ] است . » .

هیچ نوشته ای از مارکس نمی توان یافت که در آن این مهم ترین پیش شرط انقلاب پرولتاریایی و ایجاد جامعه ی سوسیالیستی قید نشده باشد ، یا به حزب و سازمانی برای کسب قدرت سیاسی از جانب پرولتاریا وکالت داده باشد .

مارکس تکامل گرا میدانست غوره نشده نمی توان مویز شد .

لنین ، تا پیش از جنگ جهانی ( ۱۹۱۴ ) بر جهانشمولی ِ تئوری های مارکس تاٴکید می کرد ، و در بحث های اش با نارود نیک ها مکرر می نوشت که انقلاب روسیه به دلایلی که مارکس گفته انقلابی بورژوایی است . در سه منبع و سه جزمارکسیسم – در ۱۹۱۳– نوشت : « مارکس ، سیر تکاملی ِ سرمایه داری را از اولین نطفه های اقتصاد کالایی و از مبادله ی ساده گرفته تا بالاترین شکل های آن یعنی تولید بزرگ مورد پژوهش قرار داده است . تجربه ی کلیه ی کشورها سرمایه داری اعم از کشورهای قدیم و جدید نیز ، صحت این آموزش مارکس را سال به سال به شمار زیادتری از کارگران آشکارا نشان می دهد . فقط نظریه ی اقتصادی مارکس بود که وضعیت واقعی ِ پرولتاریا را در نظام ِ عمومی ِ سرمایه داری تشریح نمود . » .

در ۱۹۱۳ لنین بر این اعتقاد بود که مارکس ، سرمایه داری را از حالت ِ ابتدایی ( نطفه ای ) تا عالی ترین و بالاترین شکل آن مورد پژوهش قرار داده و نظام ِ عمومی ِ سرمایه داری را در کلیت ِ آن ، تشریح نموده است .

این موضعگیری ، ادامه ی منطقی و تکاملی ِ موضعگیری ِ هشت سال پیش ، در دو تاکتیک سوسیال دموکراسی در انقلاب دموکراتیک بود . آنجا که بر جنبه ی بورژوایی و دموکراتیک انقلاب روسیه تاٴکید می کرد ، و منظور از دموکراتیک بودن را نیز ضرورت استقرار دموکراسی ِ بورژوایی برای سازمانیابی و رشد ِ آگاهی ِ طبقه ی کارگر می دانست .

« مارکسیسم بطلان ِ هذیان گویی های نارود نیک ها و آنارشیست ها را که تصور می کنند مثلا روسیه می تواند راه تکامل ِ سرمایه داری را نپیماید و از راه دیگری سوای مبارزه ی طبقاتی که بر زمینه و در چارچوب همین سرمایه داری انجام می یابد ، از سرمایه داری بیرون بجهد و یا این که از روی آن جهش نماید ، به طور تکذیب ناپذیری به اثبات رسانید . تمام اصول ِ مارکسیسم با تفصیل کامل چه به طور عام و چه به طور خاص در مورد روسیه به اثبات رسیده و حلاجی شده است . از این اصول چنین استنباط می شود که فکر ِ جست و جوی راه رهایی ِ طبقه ی کارگر در راهی غیر از تکامل ِ سرمایه داری ، فکری ارتجاعی است . انقلاب ِ بورژوایی همان تحولی است که بقایای کهن را با قطعیت هرچه تمام تر از سر ِ راه خود می روبد و موجبات تکامل هر چه آزادتر و هرچه وسیع تر سرمایه داری را به طرزی هرچه کامل تر فراهم می نماید . » ( لنین ، دو تاکتیک ِ سوسیال دموکراسی در انقلاب دموکراتیک . ترجمه : محمد پورهرمزان . جلد دوم . ص . ٨٣٣-٨٣٢ ) .

در ١٩١٢ ، لنین در « دو اتوپی » علیه پندارگرایی و خیالبافی روشنفکران نارودنیک که اعتقاد داشتند در روسیه ی عقب مانده با تکیه بر انقلابی گری و دموکراتیسم دهقانی می توان سلطه ی سرمایه را برانداخت ، نوشت : « اتوپی ِ نارودنیکی عبارت است از تخیل ِ یک روشنفکر ِ نارودنیک و دهقان ترودویک درباره ی این که گویا از راه تقسیم مجدد و عادلانه ی کلیه ی زمین ها می توان قدرت و سلطه ی سرمایه را از میان برانداخت ، بردگی مزدی را از بین برد یا این که گویا با وجود سلطه ی سرمایه ، با وجود ِ قدرت ِ پول و با وجود تولید کالایی ، می توان تقسیم بندی ِ عادلانه و بالتساوی ِ زمین را حفظ نمود . این اتوپی زاییده ی چیست ؟ و چرا در روسیه ی فعلی این قدر پابرجا مانده است ؟ این اتوپی ، زاییده ی منافع آن طبقاتی است که بر ضد ِ نظام ِ کهن ، بر ضد سرواژ و بیدادگری و خلاصه بر ضد ِ پوریشکویچ ها مبارزه می نماید ولی در این مبارزه جای مستقلی را اشغال نمی کنند . این اتوپی ، این تخیلات ، زاییده ی این عدم استقلال ، یا این ضعف است . خیال پرستی بهره ی ضعفا است . … اتوپی نارودنیکی ، که تخیلی است درباره ی این که نتایج ِ اقتصادی ِ تقسیم بندی مجدد زمین چگونه باید باشد ، در عین حال ملازم و مبشر جنبش دموکراتیک عظیم و وسیع توده های دهقانی است که اکثریت جمعیت روسیه ی فعلی را تشکیل می دهند . اتوپی ِ نارودنیکی منعکس کننده ی اشتیاق میلیون ها زحمت  کش خرده بورژوایی است که می خواهند حساب خود را با استثمارگران قدیمی ِ فئودال به کلی تصفیه کنند و امید کاذبی است به از میان برانداختن ِ در آن ِ واحد استثمارگران جدید یعنی سرمایه داران . » ( همان. ص. ٩٩٠- ٩٨٧) .

تا نگارش رساله ی « امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله ی سرمایه داری » ، لنین همچنان بر ایده ی کلیت نگر مارکس درباره ی سرمایه داری ، همچنان که پیش تر گفت ، استوار است . از ١٩١۶ و با به میان آوردن ِ بحث امپریالیسم است که از تفکر مارکس فاصله می گیرد و از دوران ِ جدیدی موسوم به دوران امپریالیسم با ویژگی های منحصر به فرد سخن می گوید : « سرمایه داری ِ سابق دوران اش سپری شده است . سرمایه داری ِ نوین عبارت است از امپریالیسم » .

آغازگاه این تحول و فرارفت از دوران ِ سرمایه داری  به عصر امپریالیسم را لنین سال ١٩٠٠ می داند : « زمان ِ تبدیل ِ قطعی ِ سرمایه داری ِ سابق به سرمایه داری نوین را برای اروپا می توان به طرز نسبتاً دقیقی معین نمود . این زمان مقارن است با آغاز قرن بیستم . » ( امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله ی سرمایه داری . همان ترجمه . ص . ١١١٨ ) .

از این لحظه است که اندیشه ی لنین ، قاطعانه و مصممانه وارد فاز ِ لنینیسم می گردد . هرچند پیش تر در « چه باید کرد » با عمده کردن ِ کارکرد حزب و قراردادن اراده ی حزب به جای اراده ی طبقه ی کارگر در راهبرد انقلاب ، و حتا ایجاد سوسیالیسم گام نخست را در ورود به چنان فازی برداشته بود .

                                                                                               ادامه دارد …