بحران یا ثبات بالائی ها، صفوف قدرتمند طبقه کارگر را می طلبد.

فواد عبداللهی 

اوضاع سیاسى موجود در ایران، تا آنجا که به بورژوازى و دولتش باز میگردد، دریچه اى براى تهاجم نوین به جنبش کارگرى و کمونیستى گشوده است. دولت حاکم در صدد است که پایه هاى "متعارف" دولت بورژوازى را تحکیم کند و مقدمات امحاء اعمال اراده توده اى را فراهم کند و دورنماى سلطه مستبدانه بورژوازى (چیزی مانند تاچریسم) را پیشاروى کارگران و جامعه ترسیم کند. برای این منظور، جلوگیرى از شکل گیرى آن نیروهاى واقعى که میتوانند و باید در آینده اى نه چندان دور در مقابل تعرض نهایى دولت بورژوازی و ایجاد روحیه انفعال و محافظه کارى در طبقه کارگر ایستادگى کنند، نیازمند سیاست سرکوب سیستماتیکی است که بقاء حکومت را هم تضمین کند.

در نتیجه:

– پدیده "مقاومت و حمله" را با تلاش در تبلیغ و ایجاد سازماندهى ارگانهاى اعمال اراده توده اى (شوراها، مجامع عمومی، کمیته هاى کمونیستی و…) در مقابله با تعرض رژیم به محلات، مدارس، ادارات و غیره و خصوصا کارخانه ها و مراکز تولیدی بسط دهیم.

– براى فتح سنگرهاى جدید خط و مرز خود را با اپوزیسیون بورژوایى روشن کنیم.

– با اشکال مختلف پاسیفیسم و فضای انتظار موجود در جامعه مقابله کنیم.

– عواقب و ماهیت سیاسى و اقتصادی حکومت را در خطوط ساده و روشن براى کارگران تشریح کنیم. آنان را به قدرت مستقل خود در تعیین سرنوشتشان واقف کنیم. از انقلاب اکتبر شاهد بگیریم تا اهمیت شعارهاى مستقل طبقاتى و انقلابى، و بویژه اهمیت دخالت مستقل در امر تعیین سرنوشت قدرت را براى کارگران توضیح دهیم و تاکید کنیم که "پائینى ها" میتوانند و باید سازمانها و ارگانهاى خود چون مجامع عمومی، شوراهاى کارگرى، کمیته های کمونیستی، با اهداف مشخص، را ایجاد کنند و به اتکاء این ارگانها و با شعارها و شیوه هاى مستقل خود از پایین اعمال اراده کنند.

– به طبقه کارگر بگوییم که امروز قدرت سیاسى نه میان جناحهایی از سرمایه داران و نوکران سیاسى شان، بلکه توسط طبقه کارگر است که باید به اهداف مستقل خود و به قدرت خود واقف شود و صف مستقل خود را ایجاد کند.

– به نقد گرایشهات سوسیالیسم بورژوایی، بخصوص در زمینه تاکتیک باید شدت بخشید. این جریانات خود بخشی از اشکال مختلف خزیدن بورژوازى به سمت قدرت اند.

تحقق عملى ابراز وجود مستقل طبقه کارگر به مثابه رهبر جامعه در جدال واقعى قدرت، قطعا در گرو روشن کردن گامهاى عملى کمونیستها در عرصه هاى مختلف و پیگیرى حکمتیستها و اتخاذ نقشه عمل عمومى مان در جریان تحولات جارى است. در این شرایط، طرح و ارائه و سازماندهى آلترناتیو مستقل کمونیستی و کارگری، میتواند کمونیسم را در ایران براى نخستین بار به پرچم بخش مؤثرى از طبقه کارگر تبدیل کند و جنبش کمونیستى را با اقشار پیشرو طبقه کارگر پیوند دهد. پیروزى ما در این مبارزه تعیین کننده بى شک مستلزم حرکت آگاهانه و سریع در جهت سازماندهی و مقاومت جنبش کمونیستى حول پرچم برنامه و تاکتیک لنینى است. این برنامه امروز وجود دارد. در چنین شرایطى کارگران وسیعا به برخورد به کلیت رژیم سیاسى و اقتصادى کشانیده میشوند و در زمینه هاى ایدئولوژیک، سیاسى و تشکیلاتى ناگزیر به انتخاب میگردند. و مرزهاى مبهم میان مارکسیسم با اکونومیسم و رفورمیسم و سنن سکتاریستی در برنامه و تاکتیک، جلوه طبقاتى آشکار مى یابند و امکان انتخاب در سطح گسترده براى رهبران طبقه کارگر فراهم میآید. تصویر عمومى ما از وظایف کمونیستها در شرایط حاضر، هم کانالیزه کردن نقشه مند قدرت سیاسى به سمت طبقه کارگر و ارگانهاى توده اى آنان، و هم رشد سریع جنبش واقعى کمونیستى باید باشد. اینها دو وجه یک مبارزه واحد اند که کاملا به پراتیک آگاهانه و پیگیر کمونیست ها در این مقطع تعیین کننده بستگى دارد.

بگزار اینبار بحران یا ثبات بالائی ها نه به سود نمایندگان سیاسی و ایده آل بورژوازی بلکه با صفوف قدرتمند طبقه کارگر و انقلاب مواجه شود