پیرامون پوزیسیون و اپوزیسیون غیر دمکراتیک

پیش درآمد: دمکراسی سیستمی است مشخص و به عبارتی نشانه های آشکار خود را دارا می باشد. نمی توان این مشخص ها را دور زد و ادعای دمکرات بودن را کرد. در جهان کم نیستند سیستمهای حکومتی و غیر حکومتی که می خواهند مدعی دمکراسی در حرف باشند، ولی در عمل در جهت خلاف آن ادعاها پیش بروند. اصرار آنها در بزک و آرایش تبلیغات خود بوسیلهء واژهء دمکراسی و یا واژه های همسنگ می باشد و در کلییت خود تنها ادعاهایی است که در جهت پوشاندن عملکرد واقعی آنها می باشد. این عمل از آنجا نتیجه گرفته می شود که دمکراسی در واقع امری است به نفع انسانها و در عمل ثابت شده است که با وجود تعدد نظرات و افکار انسانی، تنها با دمکراسی است که می توان در بین انسانها دایرهء همزیستی و تفاهم را ایجاد کرد. سیستمی که اینچنین باشد طبعا مورد ستایش و محبوبیت قرار می گیرد و همگان می خواهند در ظاهر هم که شده از این اثر مثبت استفاده کنند و قادر نیستند در برابر آن بطور مستقیم قرار بگیرند.

 دمکراسی همانطور که دوستان خودش را دارد، دشمنان بیشماری هم دارد. دوستان می کوشند که دمکراسی را برقرار و رشد و محافظت کنند. دشمنان به اشکال مختلف آشکار و پنهان سعی در تضعیف و نابودی آن می کنند. دوستان دمکراسی برای رسیدن به دمکراسی تلاشهای بیشماری را چه اندک و چه سترگ انجام می دهند، در مقابل دشمنان دمکراسی می خواهند نتایج این تلاشها را نابود کنند.

 دشمنان دمکراسی گاه بطور علنی و مستقیما به دشمنی با دمکراسی می پردازند و از بیان این دشمنی آبایی ندارند، اما بیشتر در لفافه و حتی در باب دوستی با آن به تخریب دمکراسی و یا ممانعت از رسیدن به آن می کوشند. در بسیاری از موارد آنها موفق شده اند که جلوی رسیدن به دمکراسی را سد کنند و یا نطفه های آن را نابود سازند. در جبههء مقابل هم تلاش و کوشش ادامه داشته است وتلاشگران واقف هستند که با وجود دشمنان  تا رسیدن به دمکراسی در این بین مبارزات بیشماری در پیش دارند.

 دشمنان دمکراسی در همه جا هستند و در حکومت های غیر دمکراتیک می توان به عیان آنها را دید و شناختن چندان مشکل نیست. و بعضا در بین اپوزیسیون هم این دشمنان را می توان مشاهده کرد که مخالفان آشکار و نهان دمکراسی هستند. در روند طبیعی می بایست اپوزیسیون حکومت مستبد، طرفدار دمکراسی باشند و برعکس. اما این روند طبیعی همیشه عمل نمی کند و می توان مشاهده کرد که هم پوزیسیون و هم اپوزیسیون یک حکومت غیر دمکراتیک، هر دو مخالف دمکراسی باشند. اختلاف آنها می تواند بر سر مسائل دیگر از جمله نوع استبداد و یا در دست داشتن اهرمهای قدرت باشد.

فرهنگ مستبدانه یا غیر دمکراتیک: در جهان ما همواره در دوران تواریخ مختلف شاهد استبداد در سطوح مختلف بوده ایم. چه در دایرهء حکومت و چه در محیطهای کاری و آموزشی و یا در میان خانواده ها این شیوهء اعمال قدرت وجود داشته اند. برآمد همهء اینها در یک جامعه می تواند به یک فرهنگ استبدادی تبدیل شود که تولید و باز تولید مستبدان را به همراه دارد. خشونت گسترده در اقصی نقاط یک جامعه می تواند نشانه های فرهنگ مستبدانه در یک جامعه هم باشد. چون استبداد بدون داشتن قدرت خشن نمی توان دوام داشته باشد.

در جامعه ای که فرهنگ استبدادی توانسته است به اندازهء کافی در همه سطوح ریشه بدواند، حاکمان مستبد را به عرصهء قدرت حکومتی ارائه می دهد. سلاح حاکمان مستبد هم همانا خشونت است که باید اعمال کنند تا بتوانند بر محکومان زیر سیطرهء خود حکومت کنند. و در فرهنگ استبدادی نمی توان تنوع نظرات و ایده ها را مشاهده کرد. چون جوانه های این نظرات نمی توان برویند و یا دوام بیآورند و در دم نابود می شوند. برای همین هم همیشه جامعه گرفتار انواع و اقسام نارسائیها نظیر عقب ماندگیها و ایستایی و دگماتیسم می شود.

پوزیسیون غیر دمکراتیک: همانطور که اشاره شد، حکومت های زیادی هستند که دمکراسی را قبول ندارند و جامعه را به شیوهء غیر دمکراتیک و مستبدانه اداره می کنند. این حکومت ها همواره باید به شیوه هایی متوسل شوند تا زمام امور جامعه آنطور که خود می خواهند در دست داشته باشند. آنها بدنبال آن نیستند که چگونه یک جامعه را به شیوهء درست وصحیح اداره کنند، بلکه دغدغهء آنها هدایت و اداره ایی است که خود درست تشخیص می دهند. در شرایطی آنها شاید هم موفقیت هایی موضعی به جامعه ارائه دهند، اما در درازمدت ثابت شده است که داده های منفی آنها بیش از اثرات مثبت بوده است. چون جامعه تنها یک صورت مشخص نیست و در همان حال هم نمی ماند و مرتب تغییر است که در مسیرش قرار داده می شود. انسان در جهت تکامل از تک بعدی زندگی خارج شده است و نمی تواند که بمانند حیوانات  در یک بعد در طبیعت زندگی کند. همین هم او را وادار می کند تا به تغییر دست بزند و در شرایط زیستی فراغی قرار بگیرد. حکومت غیر دمکراتیک این محیط باز را از انسانها می گیرد و بجای آن فضایی محدود و بسته را ارائه می دهد. حکومت غیر دمکراتیک به چنین فضای بسته ایی احتیاج دارد تا بتواند به ادامهء حیات خود ادامه دهد. اگر حکومت مستبد به استبداد خود نپردازد، وجود آن در شرایط بسیار کوتاهی به نابودی کشیده می شود. حتی در زمانی تنها باز کردن یک روزنهء آزاد کوچک، می تواند در حصار آهنین استبداد ترک ایجاد کرده و در نهایت به فرو ریختن این سیستم بیانجامد. برای همین هم سیستم استبدادی نهایت تلاش خود را می کند تا از درز و ترک برداشتن این حصار آهنی که بدور جامعه بسته است، جلوگیری کند. این سیستم پوزیسیون غیر دمکراتیک است که با توسل به قدرت حکومتی به استبداد ادامه می دهد.

اپوزیسیون غیر دمکراتیک: در میان مخالفان حکومتهای مستبد می توان گروهها و احزاب غیر دمکراتیک را مشاهده کرد. این گروهها و احزاب بعضا بنا به ایدئولوژی خود و بعضا بنا به روشهای خود غیر دمکراتیک شناخته می شوند. گروههایی هستند که علنا اظهار می دارند که اعتقادی به دمکراسی ندارند. آنها بیشتر از آزادی دم می زنند که می تواند معانی مختلفی داشته باشد. آزادی شکل مشخصی نیست و می تواند در آزادی تعداد محدودی خلاصه شود و آزادی را تنها برای آن دسته فراهم آورد و مخالفان را در بند کند. پس تنها بیان شعار آزادی نمی تواند مسئله ای را مشخص کند. آنها که اعتقادی به دمکراسی ندارند، به عنواین مختلف به مخالفت با آن هم می پردازند. آنها خود و مرامشان را ناجی جامعه می دانند و حتی در تبلیغ دیکتاتوری مرام خود هم اصرار دارند و اگر به هر اندازه از قدرت دست یابند، به محدود کردن مخالفان یا رقیبان خود حتی به شیوهء خشن می پردازند. آنها تنها سیستمی را قبول دارند که به آن معتقد شده اند و اجازه نمی دهند تا نظرات و ایده های دیگر عرضهء وجود کنند و دائما با آنها به هر دلیلی در جدل و کشمکش هستند که گاه هم بر اساس شرایط و توازن قدرت به درگیریها فیزیکی هم می پردازند. گروههایی هستند که در صورتی شرایط باز و دمکراسی را قبول می کنند تا به اهداف آنها خدمت کند و علنا اظهار می دارند، دمکراسی پلی است تا آنها را به اهدافشان برساند و در نتیجه زمانی که به هدف نهایی یا نیمه نهایی خود رسیدند، دمکراسی یا خود نابود و بی دلیل می شود یا اینکه بوسیلهء آنها نابود خواهد شد. دسته ایی از گروهها هستند که در ظاهر و گفتمان به دمکراسی می پردازند، اما در عمل تا آنجا که بتوانند به محدود کردن دمکراسی در صفوف و حول و حوش خود می پردازند. آنها تابلو و ویترینی زیبا از دمکراسی برای مکان خود می سازند، اما در پشت این ویترین و تابلو بر خلاف  دمکراسی پیش می روند. همانطور که ذکر شد تاکتیک های این گروهها مختلف است و به شیوه های مختلفی عمل می کنند، اما تمامی آنها در خلاف دمکراسی عمل می کنند. شناختن این گروهها در شرایطی بسیار سخت نیست، چون خود آنها با سخن و عمل اذعان می دارند که در جهت مخالف دمکراسی پیش می روند. در شرایطی بعضی از آنها، نه همهء این گروهها سعی می کنند جلوی این شناخت را بسته و به اصطلاح دیده ها را کور و یا کم سو کنند، اما ذهنهای هوشیار می توانند براحتی این گونه گروهها را شناخته و خود را از صفوف آنها خارج کنند.

زیانها: در این مبحث، هدف اصلی آن بود که به مخالفان دمکراسی در موقعیت های مختلف اشاره ای شود. اینکار همچنین این خاصیت را دارد که همواره نگاهها را به سوی مشکلاتی که در برابر دمکراسی قرار دارند، می کشاند. به این صورت می توان کمکی به روند شناختن و باز شناختن موانع، زیانها و دشمنان رنگارنگ تصمیم گیریهای آزادانه یک جامعه کرد. می توان فوائد بیشمار دمکراسی را به عیان دید. همچنین عدم دمکراسی و زیانهای این عدم وجود را می توان با نظری به جوامع دیکتاتور زده و مستبد که در دام انواع و اقسام ظلم وستم های فردی و اجتماعی دست و پا می زنند، مشاهده کرد. اما در اینجا می توان به زیانهایی که حاکمان و غیر حاکمان مستبد و غیر دمکراتیک بر پیکر یک جامعه وارد می آورند، اشاراتی هم کرد. یکی از زیانهای عمده که دیکتاتوری به جامعه ای همانا عقب بردن ویا عقب نگاه داشتن یک جامعه در مرحله یا مراحل مختلفی است. عدم آزادی اراده جامعه در حق انتخاب و تصمیم گیری و عادت کردن به کلیشه ها، باعث می شود که روند رشد یک جامعه با در جا زدن و غرق شدن در دگمها، کند و یا متوقف شود. فریبکارانی که به دمکرات بودن تظاهر می کنند، زیان عملشان در عقب انداختن یک جامعه در رسیدن به دمکراسی می باشد. عمل آنها مکمل اعمال سیستم حاکم دیکتاتوری می شود و هر دو در درون و بیرون حاکمیت درراستای نرسیدن یک جامعه به دمکراسی عمل می کنند. برای آنها که دغدغهء رسیدن یک جامعه به پیشرفت و ترقی را دارند، شناساندن هر دوی اینها با تمام وابسته هایشان، اهمیت بسزایی دارد. نباید اینها را بحال خود گذاشت تا هر کاری که تمایل دارند، بکنند. عمل اینها در جهت کند کردن یا به بیراه بردن تلاشهای یک جامعه در راه خلاصی از سیستم عقب ماندهء دیکتاتوری می باشد. آنها به زنده نگه داشتن فرهنگ دیکتاتوری که همانا باعث روی کار آمدن دیکتاتور و پرورش آنها به طرق مختلف می شود، کمک می کنند. برای همین هم باید همیشه جامعه را از وجود این دشمنان ترقی و پیشرفت آگاه کرد.

azadal@hotmail.com

۱۲٫۹٫۲۰۱۲