سنتز نهایی و منزل آخر نظام جمهوری اسلامی : « خامنه ای فیروزآبادی »

۱  خامنه ای یک شخصیت حقوقی دارد : ولی فقیه نظام جمهوری اسلمی. و یک

شخصیت حقیقی : سید علی خامنه ای که در یک قالب جسمانی نفس می کشد،

پوست و گوشت و خون دارد، صاحب حساب بانکی و اقتدار در دنیای واقعی است،

مالک آدرس الکترونیکی و گاراژ ویژه هواپیمای شخصی و اتومبیل و … است. صبح

صبحانه، ظهر نهار و شب شام می خورد.

۲  فیروزآبادی (در کنارش راد؟ و شاید دیگران بعدها) در حال حاضر همین موقعیت

حقوقی و حقیقی را دارد. یکی از با نفوذترین و بالترین مقامات نظامی رژیم است.

موقعیت حقوقی و حقیقی اش در تناسب با هم هستند. اما، با توجه به آنچه در ایران

و منطقه و جهان و در درون خود این نظام می گذرد، نیمه ناقص و درجه دوم زوجی

م یتواند او را ببرد. این زوج، خامنه ای با فیروزآبادی یا هر « باد » است که هر لحطه

سرکرده نیرومند دیگر از پاسداران که م یتوانند در سا لها و حتی ماه های در پیش رو

تغییر کنند، سنتز نهایی و منزل نهایی نظام جمهوری اسلمی است.

ولیت فقیه مسلح، حد نهایی تکامل نظام جمهوری اسلمی و قدم آخر و زمینه ساز

به طرف امحاء کامل آن است.

هر جنگ و سرکوب را بر پیشانی دارد. هر چند g دهه اول حیات جمهوری اسلمی م

جنگ تلفاتی از هر دو طرف در ابعاد میلیونی (اعم از کشته و زخمی و معلول و خانه

خراب شده و مهاجر و … ) داشت، اما نظام جمهوری اسلمی کلید بقای حیاتش را

به درستی کشف کرد و با دقتی پسیکوپاتیک در قفل چرخاند و اجرا کرد : هزاران نفر

را در همان پرده اول تا و در ۱۳۶۰ و سا لهای بعدش کشت و میلیو نها زاده و ساکن

ایران را از مملکت گریزاند. در ۱۳۶۷ چند هزار ب یدفاع دربند را شرحه شرحه کرد :

همیشه در روح و o خودشان را کشت و خانواد هها و نزدیکان زنده شان را تا همیشه

روان و جسم قطعه قطعه کرد.

مادران پارک لله فریاد می زنند.

آن زمان خواهد رسید که بشریت روزهایی را در تقویم هایی که هر جا به چاپ

خواهند رسید، سیاه خواهد کرد.

ب یفایده نیست یادآوری کنم : همه این عناصری که امروز با نقاب اصلح طلب و سبز

و معتدل و غیره سعی می کنند در تداوم تراژدی دردناک و واقعی و روز به روز این

بکنند، « دمکراتیک و مست و ملنگ » به خود بدهند و بازیگری « مثبت » کشور نقشی

بازیگران و طراحان و عاملن و مجریان این قتل عام ها بودند.

در این دهه خامنه ای رئیس جمهور بود (گویا اواخرش ولی فقیه شد) و موسوی رهبر

موسوی. o دی v سبز نخست وزیر : پیدا کنید سرخی خون را زیر رنگ سبز شوم سی

با چشم و ابروی چینی و با امضای « راه انداختن اقتصاد » ۴  بعد از آن دوره بازسازی و

رفسنجانی رسید.

من واقعأ اطلعات کافی ندارم و نم یدانم که برنام ههای اقتصادی رفسنجانی موفق

ر زد. o بود یا نه؛ م یشود به این اکتفا کرد که جاهایی موفق شد و در عرصه هایی هم ت

هر چه هست، برآیند تقابل آن برنام هها با نارضایتی های نجوایی و گاهی متحرک

مردم و جامعه و نیز، بویژه، بخش خیالباف و رؤیا پرداز نظام  در رأس آ نها امنیتی ها

که از اوضاع جامعه مطلع بودند، حجاریان و اطرافیانش  به تدوین پروژه ای متفاوت

انجامید : ایران برای همه ایرانیان، مشارکت، توسعه سیاسی همگام بارشد اقتصادی

و … .

۵  خاتمی آمد. در جایی خواندم که سکرتر جوانی در یک اداره با شادی به

به زودی م یتوانیم روسری هامان را هم برداریم، خاتمی » : همکارانش م یگفت

.« خیلی باز و خوش قلب است

خاتمی شد آنچه که تمام جهان دید.

تاریخی و مهم تر از آن زندگی فردی و انسانی o سرنوشت o آخرین پرده تراژدی  کمدی

هر g اش در دهی نزدیک پایتخت کارگردانی شد : رأی داد، به آن رأی تف کردند و بر آن م

ابطال زدند.

دردناک است : م یتواند چشم درچشم فرزندانش بدوزد و نگاه آ نها را تاب بیاورد؟

کسی که تاریخ و جامعه و مردمان ونیازهایشان را نفهمد و بخواهد نقشی در آن بازی

کند، کارش به همین جاها می کشد.

سقوطی که پایان نخواهد داشت.

در این بین و در این سال ها مردم نگاه می کنند، بحث می کنند، دست به

دست هم می دهند و نطفه سازمان دهی بارور می کنند، هر جا بتوانند می

جنبند و فریاد م یزنند و نعره می کشند . سرنوشت نظام جمهوری اسلمی

را رقم می زنند. خودشان شاید ندانند، رژیم اسلمی هم قطعأ متوجه

نم یشود : هر آنچه اتفاق افتاده و در حال وقوع است امضای این جامعه

ناراضی و خشمگین و مملو از نفرت چند ده میلیونی  و در کنار و حامی آن

ه J چند ین صدمیلیونی مردم جهان را  دارد. ایران پرستان می توانند غر

شوند : ایران مرکز جهان و شکل دهنده به آینده بشریت شده است. در چه

روند دردناک و خونینی تا کنون و در ادامه : ………………………………… .

۶  هسته های سخت و خشن و میلیاردر شده جمهوری اسلمی به جلوی صحنه

آمدند. نظامیان، و خامنه ای در هیئت و با هیبت رهبری که حرف اول و آخر را م یزند و

دیگر کوچ کترین مخالفتی را هم برنمی تابد. دلقکی مثل احمدی نژاد به جلو صحنه

فرستاده شد. از او هم خسته می شوند، آ نقدر بادش کردند که خودش هم خیال

شده است. به هر حال نسبت به موسوی و کروبی « سوپرمن » برش داشت که

تر بود و بیشتر بوی حرم و گلب و شاه عبدالعظیم م یداد و رو به اسرائیل و « خودی »

آمریکا عربده اسلمی سر می داد.

۷  ولی فقیه به سرداران و سرلشگران پاسدار اتکاء م یکند و فرمان م یدهد :

بگیرید، تجاوز کنید، بکشید، این مملکت مال شماست، م یتوانید هر چه م یخواهید

به سر آ نها بیاورید : به شرطی که نظام مقدس جمهوری اسلمی پابرجا بماند.

زنی به پهنا و با عمق زندگی، ولیعهد موسمی اش شده o قاصی مرتضوی، قاتل

است.

در آخر : ولیت فقیه مسلح، سنتز نهایی جمهوری اسلمی است. دیگر خبری از دو

« جت بمب افکن و شکاری » بال نظام نیست. فقط یک خلبان و کمک خلبان مستقر در

نظام جمهوری اسلمی می تازند. ولی فقیه خامنه ای و (امروز) فیروز آبادی؛ فردا

شاید یک سردار و سرلشگر دیگر : ولی فقیه مسلح و مقتدر که دیگر مطلقأ راهی

برای بازگشت ندارد به هر کسی اعتماد نمی کند.

از مراسم قدس « کافر » و « نجس » همین دو سه روز اخیر رفسنجانی را مانند یک

شان طرد کردند.

ما رفته و تنها راهی که برایش مانده، لیسیدن کف کفش g خاتمی (احتمال) در ک

فیروزآبادی (و نه حتی خامنه ای) است.

احمدی نژاد کفگیر به ته دیگ مانده نم یداند چکار کند، و مشایی دوست و فامیل و

ایدئولوگ و تئوریسینش در خانه نشسته و ورد م یخواند : یا کورش (علی هالسلم) به

داد ما برس.

سرکوب دهه اول موفق شد. بازسازی اقتصادی انجام شد. توسعه سیاسی و ایران

های « نرم ها و سست » ، برای همه ایرانیان شکست خورد. در این فعل و انفعالت

اصلح طلب به درک واصل شدند. جناح نرم محافظه کاران  عسگر اولدی و اقمار

رقصان حول مؤتلفه  ک مرنگ شدند و حضوری سایه وار پیدا کردند. اصلح طلبان رفتند،

با ترس و لرز و لکنت زبان نجوا می کنند. « معقول » محافظه کاران و راست

سرداران و سرلشگران پاسدار هویت شان را در تعریف از نظامی که باید بزند و بکوبد

و محو کند و بکشد، حدادی کردند و به جایگاه و قدرت بی چون و چرای شان در نظام

جمهوری اسلمی واقف شدند. اما، خامنه ای منبع اصلی قدرت و تعیین سیاست و

تصمیم گیری در این نظام است، به او احتیاج دارند : الن و امروز این دو مانند چکش و

میخ هستند، هیچ کدام بدون آن دیگری نم یتواند وجود و هویت و شنا سنامه ای

داشته باشد، هر کدام، به تنهایی، ضرورت وجودی خود را از دست می دهد.

ترکیب فعلی آنان که تصمیم گیرندگان واقعی در یک کشور هفتاد میلیونی هستند،

نتیجه و سنتز یک روند سی و چند ساله متأثر از عوامل مختلف است :مردم ایران،

تناقضات و درگیر یهای درونی رژیم، و بالخره عناصر فعاله منطقه ای و جهانی. عامل

منطقه ای و جهانی در این دوره شاید فعال ترین باشد؛ و یا بتواند بشود.

به عقب نخواهند نشست. دیگر به رفسنجانی و خاتمی و امثالهم نقشی در حد و

قواره شان نخواهند داد. بازی به پایان رسید : شمشیر از رو بسته اند و رحم نخواهند

کرد.

مردم باید حرف نهایی شان را بزنند.

مجددأ این چند سطر را م یآورم :

در این بین و در این سال ها مردم نگاه می کنند، بحث می کنند، دست به

دست هم می دهند و نطفه سازمان دهی بارور می کنند، هر جا بتوانند می

جنبند و فریاد م یزنند و نعره می کشند . سرنوشت نظام جمهوری اسلمی

را رقم می زنند. خودشان شاید ندانند، رژیم اسلمی هم قطعأ متوجه

نم یشود : هر آنچه اتفاق افتاده و در حال وقوع است امضای این جامعه

ناراضی و خشمگین و مملو از نفرت چند ده میلیونی  و در کنار و حامی آن

ه J چندین صدمیلیونی مردمان جهان را  دارد. ایران پرستان می توانند غر

شوند : ایران مرکز جهان و شکل دهنده به آینده بشریت شده است. در چه

روند دردناک و خونینی تا کنون و در ادامه : ………………………………… .__