من هم مثل خیلیهای دیگر در سراسر دنیا مسحور «ئی تی» فیلم استیون اسپیلبرگ شدم؛ فیلمی که ده میلیارد دلار فروش کرد. مثل خیلیهای دیگر سؤال برایم مانده بود : ئی تی کیست؟ چیست؟ نماد که و چه است؟
زمان زیادی گذشت. مثل همیشه این سؤال، و بسیاری دیگر در مورد کارهای هنری مختلف، در گوشه ذهنم برای خودش ول میگشت و هر از گاهی با خباثتی دوستانه که چندان دل آزار هم نبود، میپرسید : «خُب، فهمیدی؟ چقدر خنگی ! » تا اینکه روزی فهمیدم. البته خوشیختانه در حمام نبودم که مثل این ارشمیدس بیحیا و پررو و بی عفت برهنه بدوم بروم زیر برج ایفل و داد بزنم : «اورکا، اورکا». خودمانیم این ارشمیدس هم عجب دانشمند رسوایی بود !
«ئی تی» به سادگی یک کودک است.
کودکان واقعأ موجوداتی فرازمینی هستند. همه شان. باید اعتراف کرد که بچه ای که همین الآن متولد شده و از شکم مادرش پا به کره زمین گذاشته، عالبأ آغشته به خون و کثیف است و میشود گفت با آن تن نحیف و طریف و چشمهایی که نمیتوان مطمئن بود وجود دارند یا نه و آن قیافه زشتش، ترس ایجاد می کند. با وجود این وقتی که پرستاران اولین دوش زندگیش را به او می دهند، در لباسی زمینی «بسته بندی اش» (!) میکنند و به مادر تحویل می دهند، همه با شگفتی به او خیره میشوند : انگار ئی تی دیده اند، موجودی که از فضا آمده. این شگفت زدگی در مورد کودکان چند ساله هم وجود دارد. بیخود نیست که اشپیلبرگ هفت بچه را دور خودش و همسرش جمع کرده و پدر همه آنها شده است : یکی از زن اولش، سه تا از زن دوم، دختر همسر دوم که به فرزندی قبول کرده و دو بچه هم که خود و همسرش به فرزندی قبول کرده اند.
در مورد کودک پایینتر ادامه می دهم، اما بهتر است روی این مسالهِ به فرزندی قبول کردن «بچه دیگران» مکث شود. در اروپا و آمریکا و کلأ کشورهای پیشرفته زوج هایی که نمیتوانند بچهدار بشوند، بچهای را به فرزندی اختیار می کنند. کسی آنها را سرزنش نمی کند، سنگینی نگاهها و زخم زبانی در کار نیست، میل و اشتیاق مرد و زنی است که میخواهند هیاهوی بچهای خانهشان را شلوغ کند و هستیشان را گرما و شادی بدهد. متأسفانه در کشورهایی مثل ایران چنین فرهنگ تاریخی ـ اجتماعی ای وجود ندارد. « بچه دیگران، بچه من نیست»، «مردم چه میگویند؟» و … . طبعأ مردان بیشتر از زنان احساس سرشکستگی پیدا میکنند : این مساله مستقیمأ به «مردانگی» آنها ربط پیدا میکند و مردی که نتواند بچهای درست کند «به درد لای جرز دیوار می خورد». اما زنان هم، نقشی بسیار منفی بازی میکنند : بسیاری همانقدر که میتوانند بچه خودشان را بپرستند، از اینکه مادر ِ تخم و ترکهِ مادر دیگری بشوند احساس سرشکستگی می کنند؛ این وسط موجودیت مستقل و شگفت خود کودک فراموش و در پای عقبماندگی تاریخی ـ فرهنگی قربانی می شود. تا چه حد اهمیت دارد که این بچهای که صدای خندهاش جهان را مملو میکند و حیرت آور است، «ساخته» پدر و مادر دیگری باشد یا نه؟ از فصا آمده و همه باید در آعوشش بگیرند : آنچه بهرام بیضایی به زیبایی به فیلم کشیده است (ضمیمه یک).
با این وجود، جهان سرمایه داری هرلحظه به ما یادآوری میکند: مسائل تاریخی و فرهنگی و هر کوفت و زهرمار دیگرتان را حل کنید، به من ربطی ندارد، باید به قواعد من تن بدهید : کار کنید و انتظارات زیادی هم نداشته باشید، هر وقت هم به شما احتیاج نداشتم با اردنگی پرتتان میکنم بیرون، همه تان اخراج هستید. بچهتان هم ربطی به من ندارد. در غرب مؤدبانه این کار را می کنند، در کشورهایی مثل ایران پاسدار و شرطه و سرباز می فرستند.
در سیستم سرمایه داری زمان و فراغت و توانی برای نزدیک شدن به بچهها و کشف زیبایی ها و شگفتی های آنها نمیگذارند (به ضمیمه دو مراجعه شود).
میخواستم مطالبی در رابطه با حقوق کودک بنویسم که درواقع هدف اصلی این نوشته بود، اما در نشریات «کودکان مقدمند» تا آن اندازه نوشتههای غنی و مطلع کننده وجود دارد که دیگر ضروتی نمی بینم. آخرین آنها نوشته تهمینه تارا هم اکنون در روزنه هست. «اولیور تویست»های چارلز دیکنز از لندن رفتهاند و در تمام شهرها و روستاها و حلبی آباد های بخش عظیمی از دنیا پراکنده شدهاند : کودکان فقر و کار.
بعد التحریر : در یکی از سایتها که در رابطه با این فیلم پرشمار هستند، میخوانیم : «این فیلم از نگاه انجمن صنعت فیلم آمریکا یکی از ۱۰ فیلم برتر در سبک علمی-تخیلی است.» سبک آن علمی ـ تخیلی است، درست. اما، آن چه را به بیننده منتقل میکند یک شعور و احساس فوقالعاده انسانی و زمینی و روزمره است.
آدرس مستقیم سایت «کودکان مقدمند» :
http://www.barnenforst.com/Farsi/html/index.htm
ضمیمه یک : باشو غریبه کوچک
http://rowzane.com/images/stories/0210-aks/nader15-2.jpg
صمیمه دو : همین الآن برنارد، همین الآن !
http://rowzane.com/images/stories/0210-aks/nader15.jpg